انقلاب انسانساز
به گزارش خبرگزاري رسا، نکته اول نقش تعیینکنندگی و عاملیت انقلاب در تربیت و پرورش جوانانی است که با اتکا به معنویت، در جریان تمدنسازی قرار گرفتند. بنیانگذار جمهوری اسلامی توانست با خلق گفتمان دینی و انقلابی در فضای سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی مسیر ایران اسلامی را تغییر دهد. در گفتمان جدیدی که حضرت امام خمینی خلق کردند تمام مولفههای فرهنگی و اجتماعی دگرگون شد. جوانانی که پیش از این در جهان دیگری سیر میکردند در نتیجه حرکت معرفتی امام خمینی به انسانهای دیگری بدل شدند. همین تغییر جهانبینی در خیل عظیم مردم و جوانان ایران، بزرگترین معجزه امام و انقلاب اسلامی است.
مقام معظم رهبری در این باره فرمودهاند: «امام معجزه عظیم ایمان و اسلام را در میان مردم و در دل جوانان نشان داد و مجسم کرد. عصای موسوی امام و معجزه روحاللهى او همین بود. شما جوانان و فرزندان عزیز من آن دوران را ندیدید و نمیدانید با جوانان مؤمن در این جامعه چگونه رفتار میکردند. نمیدانید امواج فساد و انحراف چگونه از 4 طرف به ذهن و دل جوانان سرازیر میشد. مگر کسی میتوانست امیدوار باشد یا تصور کند که جوان ایرانی یک روز دستش را به زانوی خود بگیرد و روی پایش بایستد و در مقابل یک رژیم، فریاد بلند کند؟ کاری که امام بزرگوار کردند، عبارت بود از همان معجزه عظیمی که هنوز دشمنان این ملت و این کشور، مبهوت و متحیرند که در مقابل آن چه کنند».
امام خمینی در نتیجه حرکت انقلابیشان هویت جوان ایرانی را متحول کردند. جوانان انقلابی نیز بخوبی مسؤولیت پیشبرد انقلاب اسلامی را برعهده گرفتند و مسیر انقلاب را ادامه دادند. تجربه جنگ تحمیلی که عرصه شکوفایی استعدادهای جوان انقلابی بود، یک فرصت و آزمون جدی برای به محک گذاشتن محصول انقلاب اسلامی به حساب میآمد. پس از آن نیز انقلابیگری توسط همین جوانان دنبال شد. هر چند سیاستمدارانی با قرائت خاص خود برخی ارزشهای انقلاب اسلامی را کمرنگ کردند یا نادیده گرفتند اما این جوانان وارد عرصه خودکفایی کشور در برابر بیگانگان شدند. گسترش فعالیتهایی چون موضوعات موشکی و نظامی و همچنین خودکفایی در عرصههای عمرانی و سازندگی یکی دیگر از عرصههای نمایش توانمندیهای شاگردان مکتب امام خمینی به حساب میآید. حاج قاسم سلیمانی از همین افراد بود که پس از جنگ نیز جهاد در راه خداوند را برگزید و پس از انتصاب به عنوان فرمانده سپاه قدس عملا با شیطان بزرگ گلاویز شد و آمریکا را در منطقه غرب آسیا زمینگیر کرد.
حاج قاسم سلیمانی یکی از نمادهای اصیل و واقعی انقلاب اسلامی در این دوره زمانی است. هر چند در این دوران برخی افراد نسخههایی جعلی از مکتب امام خمینی(ره) ارائه میکنند با این حال حاج قاسم خود صاحب سبکی بود که زندهکننده و ترویجکننده ارزشهای اصیل انقلابی به حساب میآید. ارزشهایی که مولفههای اصلی مکتب امام خمینی(ره) است. حمایت از مستضعفان، جان خود را فدای ارزشهای جمعی کردن، تلاش برای استقرار فرهنگ و تمدن اسلامی، نترسیدن از ظواهر مادی قدرت و خضوع و خشوع در برابر مردم تنها برخی از ویژگیهای مکتب درسآموز حاج قاسم سلیمانی است.
شهید سلیمانی برای مردم تولید منفعت میکرد. مردم اثرگذاری او را در زندگی خود لمس میکردند و به نوعی امنیت زندگی خود را مدیون رشادتهای او میدانستند. مردم ایران اسلامی حاج قاسم را یکی از خود میپنداشتند. غرق در تجملات و تشریفات نشدن یکی از ویژگیهای اصلی حاج قاسم بود که سبب باورپذیر شدن او برای مردم شد. مردم حاج قاسم را همان گونه که بود میدیدند. اخلاص حاج قاسم سبب میشد همواره از دوربین فراری باشد. تصویرهایی که از او ضبط میشد عمدتا مورد رضایت وی نبود. حاج قاسم «فیلم» بازی نمیکرد. به گونهای تربیت شده بود که از خودنمایی پرهیز میکرد، برای همین برای مردم اخلاص او باورپذیر بود. همین اخلاص حاج قاسم را به اعماق دل یک ملت فرو برد.
حاج قاسم سلیمانی زندهکننده ظرفیتهای انقلابی در عرصههای گوناگون بوده است. حاج قاسم به نماد کار انقلابی در عرصههای گوناگون تبدیل شده است. اقتصاد نیاز به امثال حاج قاسمها دارد، فرهنگ نیاز به امثال حاج قاسمها دارد، مردم نیاز به مسؤولانی دارند که شبیه حاج قاسم باشند. این جملات را این روزها زیاد میشنویم. این جملات شعار نیست؛ خواسته مردم است. این یعنی آنکه فرهنگ حاج قاسم محدود به عرصه نظامی نشود. عرصه نظامی عرصه تاکتیک است و روحیه نظامیگری که اتفاقا حاج قاسم در این عرصه نیز بیبدیل بود اما مهمتر از آن تبدیل مولفههای شخصیتی حاج قاسم به شاخصهای مدیر انقلابی و جهادی است. این شاخصسازی توسط مردم انجام شده است، مدیر غیر انقلابی زود لو میرود، چرا که در برابر جنس اصل که حاج قاسم باشد رنگی ندارد.
حاج قاسم سلیمانی نماد و بیانگر ظرفیت عظیم انقلاب اسلامی در تمدنسازی بوده است. انقلاب اسلامی خود تغییردهنده به جهت تاریخ بود. امام خمینی مسیری را در تاریخ بنیان نهاد که تحولات بعد از سال 1357 متاثر از این اقدام امام بوده است. حاج قاسم سلیمانی نیز یکی از شاگردان مکتب امام به حساب میآید. چنین فردی سرنوشت آمریکا در منطقه را تغییر داد. این کوچکترین و ملموسترین اقدام او در نتیجه 22 سال مبارزه با استکبار بوده است. اقدام مهمتر حاج قاسم انداختن موریانه به پایههای قدرت و حیثیت آمریکا بوده است. هرچند حاج قاسم دیگر شهید شده است اما آیا جریان مبارزه با آمریکا، جریان مبارزه مسلحانه، هوشمندانه و عملیاتی با آمریکا تعطیل شده است؟ آیا آمریکا میتواند مقابل مبارزهطلبی دهها گروه مقاومت غرب آسیا بایستد؟ از آن مهمتر آیا آمریکا میتواند از شکستن هیمنهاش در اذهان عموم مردم جهان جلوگیری کند؟ حاج قاسم سلیمانی خنثیکننده تبلیغات و مرعوبسازی 100 ساله دستگاه تبلیغاتی آمریکا بوده است. شکسته شدن پایههای هیبت و حیثیت آمریکا مهمترین ثمره مبارزات با اخلاص او بوده است. مبدع نظریه پایان تاریخ نیز از نظریه خود عدول کرده است. آمریکا در اجرا کردن ادعای خود مبنی بر پیادهسازی بهشت زمینی شکست خورد، چون همه دنیا را بردگان خود نیافت. آمریکا شکست خورد، چون انقلاب اسلامی، انقلاب جهانی به بار آورد و شاگردان این انقلاب به فکر بیدار کردن ظرفیتهای آزادیخواهان برای مقابله با ابرقدرتی آمریکا بودند.
حاج قاسم سختافزار و ریل مناسب برای پیادهسازی یک مفهوم اساسی انقلاب اسلامی را فراهم کرد. حاجقاسم فرهنگ مبنایی انقلاب اسلامی یعنی حمایت از مستضعفان و مقابله با مستکبران را به عالم صادر کرد. شکلدهی به گروههای مقاومت از آمریکای جنوبی گرفته تا شرق آسیا از جمله اقدامات حاج قاسم بوده است. حاج قاسم تنها به رساندن سلاح به آزادیخواهان اکتفا نمیکرد، حاج قاسم فرهنگ انقلاب را منتقل میکرد. فرهنگ خداخواهی، مقابله با ظلم، شهادتطلبی و... اینگونه شد که عرصه تقابل در دستگاه محاسباتی مقامات کاخ سفید غیرقابل پیشبینی شده است. آنان درک نمیکنند قدرت دشمنانشان، هسته قدرتمندی دارد که همان قدرت معنوی است.
حاج قاسم سلیمانی به یکی از مولفههای هویتی ایرانیان تبدیل شد. «شجاعت» و «تدبیر» از ویژگیها و مولفههای اساسی هویت ایرانیان در طول تاریخ بوده است. شجاعت و تدبیر حاج قاسم سبب میشد یک ملت در ناخودآگاه خود با وی احساس همذاتپنداری کند. شهادت او حزن یک ملت را به دنبال داشت، چرا که یک ملت حس از دست دادن بخشی از وجود خود را داشت. وجود حاجقاسم تداعیکننده شجاعت و تدبیر ایرانیان بود.
حاج قاسم تجسم اعتقادات ملت ایران بود. هر چند مردم در شرایط گوناگون اجتماعی و اقتصادی دارای نظرات متفاوتی با یکدیگر هستند اما در عمق اعتقادات آنان وجوه مشترک فراوانی وجود دارد. یکی از این وجوه مشترک، وفاداری آنان به حافظان امنیت و دفاع آنان از خط مقاومت بوده است. مقام معظم رهبری در اینباره در خطبه نماز جمعه 27 دیماه سال جاری فرمودند: «ملت ایران نشان داد از خط مجاهدت شجاعانه دفاع میکند، ملت ایران نشان داد به نمادهای مقاومت عشق میورزد، ملت ایران نشان داد طرفدار مقاومت است، طرفدار تسلیم نیست. آن کسانی که سعی میکنند چیز دیگری را از ملت بزرگ ما به مردم و به افکار بیگانگان یا افکار عمومی داخل نشان دهند، با صدق و صفا با مردم رفتار نمیکنند؛ ملت این است، ملت طرفدار ایستادگی است، طرفدار مقاومت است، ملت طرفدار ایستادگی در مقابل زورگویی دشمنان است».
حاج قاسم بدون آنکه دست به شوآف بزند، دغدغه مردم را داشت؛ چه آن زمان که در سوریه و عراق و افغانستان مشغول جهاد بود، چه آن زمان که در شهرهای سیلزده خوزستان دغدغه یاری رساندن به هممیهنان عربزبانش را داشت. وقتی مبنا خدمت واقعی به مردم شود، خواسته ناخواسته از احزاب و گروههای سیاسی فراتر میروید. او چهره فراجناحی بود، نه آنکه اصول خود را فدای محبوبیت کند. او اصلا به دنبال کسب محبوبیت نبود، بلکه مردمخواهی و دغدغه مردم را داشتن عین ایستادگی بر اصول به حساب میآمد. او فراجناحی بود، همانند همه شهدای راه انقلاب اسلامی.
******
خونخواهی و امتداد تاریخی مفهوم ثار
یونس مولایی: شهادت سردار سلیمانی و موج پرشوری که در واکنش به خون آن شهید شکل گرفت، صحنههایی تکرارناشدنی و حتی میتوان گفت بدون مشابه را در زمینه وداع با یک شخصیت ملی و نظامی خلق کرد که از جهات متعددی میتوان آن را به مثابه یک واقعیت اجتماعی و مصداقی از یک الگوی شیعی در مواجهه با شهادت تلقی کرد. تکرار چندباره این گزاره که «شهید سلیمانی برای دشمنان به مراتب از سردار سلیمانی هم خطرناکتر خواهد بود» و اصالتبخشی به نوع و کیفیت پایان مرگ دنیوی که در قامت یک شهید خود را جلوهگر میسازد، نشان از وجود یک باور مشترک نسبت به سرنوشت مقام شهید در منظومه فکری ایرانیان دارد. احیاگری خون و حقطلبی خفته در شهادت، انگارهای تثبیت شده در باور جمعی مردمی است که از کهن الگوی «عاشورا» و جنگی نیمروزه، یک امتداد راه تاریخی را برای خود فرض و تثبیت کردهاند.بررسی پدیده شهادت سردار سلیمانی از منظر احیاگری خون او و تکثیر باورهایش در این چارچوب هر چند که بیش از هر چیز تفسیرهای عاطفی در واکنش به یک غم ملی را به اذهان متبادر میکند اما میتواند نشانی از بازخوانی مفهوم «ثار» در ادبیات شیعی باشد.
اصالت داشتن این مفهوم و تعیینکنندگیاش در مناسبات تاریخی سرزمینمان جلوهای کامل است از یک خوانش دینی که نماد اعلای خود را در کهنالگوی «عاشورا» یافته است. خوانش مشهور مرحوم شریعتی در سلسله جلسات حسینیه ارشاد و ذیل درسگفتارهای «حسین وارث آدم» از جهاتی میتواند جزو آشناترین تفسیرها نسبت به مقوله «ثار» و خونخواهی باشد، چنانکه او در بخشی از آن جلسه نیز در پی یافتن نسبت میان «ثار»، «ثوره» و انقلابی رهاییبخش میگشت و نوشته بود: «یک انقلاب بزرگ فرهنگی که پیغمبر اسلام کرده است که بسیار اتفاق افتاده، اینکه فرهنگ و سنت رایج جامعهاش را گرفته- که حتی جاهلی بوده- اما در آن، در درون این تعبیر، در درون این سنت، این فکر و فرهنگ، یک محتوای نو علمی انقلابی انسانی ریخته است و از آن جمله این است که ثار قبیلهای را به یک ثار ایدئولوژیک، یک ثار انسانی تبدیل کرد. همچنان که رابطه اخوت بین قبایل را به اخوت بین انسانهای همفکر(به جای همخون) تبدیل کرد؛ همانطور که پیوند بین افراد یک قبیله را، ولایت قبیلهای را، به یک ولایت سیاسی فکری انسانی تبدیل کرد... بنابراین آیا فکر نمیکنید در کلمه ثوره بیش از آنکه کلمه رولوسیون یا کلمه انقلاب که فقط زیر و رو شدن یک نظام اجتماعی را بیان میکند و هیچ محتوای دیگری ندارد، باشد، مفهوم ثار هم- که از این ریشه است- خفته باشد؟ و در این اینجا دیگر ثوره تنها یک شورش در یک برهه از زمان از طرف یک گروه در برابر یک نظام نیست، بلکه ثوره عبارت است از قیام افراد قبیله خدایی در هر نسل، برای انتقام گرفتن از آن قبیله طاغوتی که از آنها یک خون به گردن دارد و یک خون طلب دارد».
شریعتی در بخش دیگری از تفسیر خود نسبت به مفهوم ثار و امتداد و جوشش اجتماعی این واژه مینویسد: «میبینیم در طول تاریخ اسلام، در فلسفه تاریخ ما، ثار در تزاید است، ثار بر روی ثار، ثار بر روی ثار و در هر نسلی آن ضجهها را که ثارهایش او را به خونخواهی و انتقام از دشمن فرامیخواند شدیدتر میشود، شدیدتر میشود، به طوری که اگر غیرت و حمیت و آگاهی وجود داشته باشد تمام فضای تاریخ ما پر از ضجه و دعوت خونخواهی ثارهاست... میبینیم یک جبر تاریخی است که بر اساس دعوت از انسان به خونخواهی مبتنی است، میبینیم مفهوم ثار همراه با وراثت مجموعه تاریخ انسان و فلسفه تاریخ انسان را در دید شیعی اسلامی تفسیر میکند با ثار شروع میشود و تداوم و تکامل و توسعه پیدا میکند». هر چند که توقف در تفسیر مرحوم شریعتی نسبت به مقوله «ثار» و خونخواهی نمیتواند رویکرد صحیحی تلقی شود اما میتواند آغازی بر خوانش صورت مسأله شهید سلیمانی و ظرفیت اجتماعی وی باشد، به گونهای که تبدیل شدن خونخواهی، انتقام و ادامه دادن راه آن شهید به سمت یک مسیر مشترک و قراردادی برای مبارزه تاریخی باشد. در چنین فضایی هر تفسیری که «قاسم سلیمانی» را در کالبدی فردی تعریف کند و سعی بر محدود دانستن ظرفیتهایش برای خود او داشته باشد، هر چند ممکن است گامی به سوی خلق «اسطورهای در بطن تاریخ» برداشته باشد اما او را در قالبی جدا از مفهوم «ثار» تفسیر کرده است، به گونهای که الگوبخشی وی برای جهت دادن به مسیر انقلابی و مبارزاتی را خنثی کرده است. اختصارا میتوان چنین نتیجه گرفت که احیای راه شهید سلیمانی در سایه تجلیبخشی به «ثار» او و ممانعت از جا گرفتنش در میان بخشی از عناصر تمام شده تاریخ است. شهید سلیمانی و «ثار» او تضمینی بر شکل دادن به یک الگوی مبارزاتی ممتد در دهههای آتی انقلاب اسلامی است.
***
ویوا سلیمانی در سرزمین بولیوار
پریسا رضایی: «یاد شهیدی را گرامی میداریم که توسط تروریسم آمریکا به قتل رسید؛ ژنرال شهید ایران». این را سخنران مراسم افتتاحیه اجلاس ضدامپریالیستی کاراکاس گفت و بعد از آن تمام سالن به احترام شهید سلیمانی یک دقیقه ایستادند و در حالی که فریاد «زنده باد سلیمانی» سر میدادند، ایشان را تشویق کردند. اجلاس جهانی جنبشهای سیاسی و اجتماعی در چارچوب مجمع بینالمللی سائوپائولو در بازه دوم تا چهارم بهمنماه امسال در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا برگزار شد. این نشست، مجمعی از فعالان ضدامپریالیستی، گروهها و احزاب نهضت مقاومت بود که از بالغ بر 50 کشور جهان در آن حضور داشتند. از آنجا که این اجلاس درست بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی برگزار میشد، فرصت مغتنمی جهت یادآوری نقش این شهید در مبارزه با امپریالیسم اسرائیل و آمریکا بود. ما هم که در قالب هیاتی 3 نفره به نمایندگی از مردم ایران در این اجلاس حضور داشتیم، اقداماتی را در این راستا انجام دادیم و با تجربهای متفاوت از حضور در اجلاسهای بینالمللی مواجه شدیم. ما 8 پوستر و 2 بنر به زبان اسپانیولی در همبستگی با ایران و محکومیت شهادت حاج قاسم به دستور ترامپ تهیه کردیم.
مسؤولان اجرایی اجلاس از پوسترها بسیار استقبال کردند و با شور و ذوق بسیار در سالنهای مربوط به برگزاری کارگاهها و کمیسیونها، در نصب آنها به ما کمک میکردند. این پوسترها با تصویر حاج قاسم، توجه شرکتکنندههایی را که در سالن منتظر شروع کمیسیون نشسته بودند جلب میکرد و برای گرفتن عکس با پوستر جلو میآمدند. حقیقتا هم علاقهشان به حاج قاسم غیرقابل وصف بود. روز مراسم در 23 ژانویه و سخنرانی نیکولاس مادورو، یکی از بچههای تیم برگزارکننده اجلاس که همیشه همراهمان بود، 2 تا از پوسترهای حاج قاسم را از ساک بنر و پوسترها بیرون آورد و همینطور که بین جمعیت ایستاده بودیم آن را روی دستمان گرفتیم، چند دقیقه بعد مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا وارد بالکن عمارتی که روبهرویش ایستاده بودیم شد و شروع به سخنرانی کرد. تا پایان صحبتهای مادورو، پوسترها را مقابل او بالا نگه داشتیم. بعد از تمام شدن سخنرانی و مراسم، چند نفر از بالا و اطراف که دیده بودند ما حین مراسم ایستاده و پوستر به دست بودیم سمت ما آمدند تا با پوستر حاج قاسم عکس بگیرند. کمکم تعدادشان زیاد شده بود و تقریبا 3-2 صف 15 نفره در اطراف من از بالا، چپ و راست روی سکوها تشکیل دادند. من هم ایستادم تا با پوستر حاج قاسم عکسشان را بگیرند.
وقتی کارشان تمام شد و کمکم همه در حال ترک محل بودند و شروع به جمع کردن آن 2 پوستر و وسایل کردیم، متوجه شدم چند نفری از پایین سکو و پشت میلههای فلزی، به پوستر و من اشاره میکنند، که یعنی پوستر را برایشان ببرم پایین، 4 ردیف سکوها را رفتم پایین و پوستر را که به دستشان دادم شروع به گفتن از عشق و احساساتشان نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی کردند. 3 خانم روی عکس شهید سلیمانی دست کشیدند و یکی از آنها با اشاره به چشمهایش نشان میداد که وقتی حاج قاسم شهید شد خیلی گریه کرده است. آن یکی گفت عاشق سلیمانی هستم و با هم شروع به سر دادن شعار «ویوا سلیمانی» یعنی «زندهباد سلیمانی» کردند. بعد از چند دقیقه مرد میانسالی که عقبتر ایستاده بود، گفت میخواهد شعری برایمان بخواند و همه ساکت شدند تا شعرش علیه تروریسم آمریکایی را بخواند. بعد از تمام شدن شعر از او خواستم دفتر شعرش را بدهد تا عکس آن شعر را بگیرم و بعدا بتوانیم آن را ترجمه کنیم. بالای صفحه به تاریخ چهارم ژانویه 2020 نوشته شده بود زندهباد سلیمانی و از آنجا که کاراکاس نصف روز عقبتر از ایران است، نشان میداد این شعر را فردای شهادت حاج قاسم سروده است. این حجم از هیجان و دریافت احساسات این مردم برای این شهید بزرگ برایم غریب بود.
قبل از شروع سفر در ذهنم بود که با توجه به موضوع اجلاس و فضای ضدامپریالیستی آن از این فرصت برای مطرح کردن شهادت حاج قاسم، جنایات آمریکا و تاکید بر نقش حاج قاسم در مبارزه علیه امپریالیسم اسرائیل و آمریکا استفاده و سعی کنیم پیامآوری در راستای آگاهیبخشی به مردم این سر دنیا باشیم، ولی چیزی که با آن مواجه شدیم این بود که این مردم نهتنها حاج قاسم را میشناختند که برای شهادتش غصه خورده و گریسته بودند. گویا بیش از اینکه بخواهیم برای آنها پیامی ببریم و آگاهی ببخشیم، خودمان در معرض دریافت پیام آنها بودیم. در بقیه روزهای اجلاس هم شرکتکنندهها هر جا من را میدیدند سراغ پوسترها را میگرفتند. با اصرار میخواستند پوستری که با عکس حاج قاسم دستم بود را بگیرند و من با تمام وجودم عذرخواهی میکردم که تا آخر برنامه این 2 پوستر را نیاز داریم و اینکه نمیتوانم الان به آنها بدهم و در نهایت راضی میشدند به عکس گرفتن با پوستر و همانجا فایل اصلی پوستر را از روی گوشی برایشان ارسال میکردم. در مراسم اختتامیه نیز که آقای شهرابی به نمایندگی از ایران صحبت کردند و در انتهای صحبتشان به شهادت حاج قاسم و لزوم محاکمه آمریکا به خاطر این جنایت اشاره کردند، همراه آقای رضوی بنر حاج قاسم را به جلوی جایگاه برده و باز کردیم که با واکنش عجیبی مواجه شدیم؛ همه شرکتکنندگان و حاضران در سالن به احترام حاج قاسم بلند شدند و شعار «زنده باد چاوز، زنده باد چگوآرا، زنده باد سلیمانی» سر دادند. جالب این بود که در بخشی از بیانیه پایانی اجلاس نیز آمده بود: «ما تجاوز نظامی و دیگر تهاجمهای امپریالیستی علیه مردم خاورمیانه و بهطور خاص، نقض حاکمیت سوریه و عراق، تهاجمها علیه جمهوری اسلامی ایران و همینطور ترور شیطانی فرمانده قاسم سلیمانی، شهید مردم جهان در مبارزه برای آزادی را محکوم میکنیم». در برخی کمیسیونها هم که آقای رضوی صحبت کردند، بعد از اتمام صحبت ایشان همه به اتفاق با تشویق کردن و سر دادن شعار «زنده باد سلیمانی» و «زنده باد چاوز» اعلام همبستگی میکردند. خیلی پیش میآمد که حاج قاسم را به چگوآرا تشبیه میکردند. برای مثال روز آخر که در تجمع روز 25 ژانویه شرکت کردیم و این تجمع توسط گروههای ضد جنگ در همبستگی با ایران و اعلام محکومیت جنایت آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی، همزمان در بیش از 100 کشور جهان و از جمله درکاراکاس هم برگزار شده بود، افراد زیادی پشت بلندگو رفتند و در همبستگی با مردم ایران صحبتهایی کردند.
از جمله این افراد خانم شاعری بود که یکی از شعرهایش را از روی دفتر شعرش پشت بلندگو خواند و تقدیم به شهید سلیمانی کرد. بعد هم با صدای محکم و بلند شروع به حمایت از ایران و محکوم کردن جنایات آمریکا کرد. پس از تمام شدن صحبتش از او خواستم دفتر شعرش را به من بدهد. گفت این دفتر شعر برای او خیلی ارزشمند است، چرا که چگوآرا باعث شد شروع به شعر گفتن کند و بعد از شهادت حاج قاسم، دوباره همان عواطفی که نسبت به «ال چه» داشت برایش زنده شد. گفت حاج قاسم برای او مثل چگوآراست و از من خواست به مردم ایران سلام و عشق و محبتش را برسانم. خیلیها نیز تا ما را میدیدند از ابراز عشق مردم کشورشان به حاج قاسم میگفتند. گروهی از انقلابیون باسک اسپانیا از خانمی الجزایریالاصل میگفتند که در اسپانیا بود و عکسهای ما را در گروه واتساپی خودش دیده بود. میگفت روز شهادت حاج قاسم این خانم در باسک گریه میکرد. شبی که رفتند این خانم این پیام را برای ما فرستاده بود: «جملات از بیان سپاس خالصانهام نسبت به ایستادگی شما برای ما و برای دنیایی بهتر عاجزند. تنها میخواهم برایتان بگویم شهادت فرمانده بزرگ قاسم سلیمانی چونان صاعقهای بر ما نازل شد. اینجا در اسپانیا چه بسیارند چونان منی که بر شهادتش غصه خوردند و اشک ریختند.
هرچند که رنگ پوستهایمان فرق میکند، زبانهایمان گوناگون است و اعتقاداتمان فرق میکند، اما خوب میدانیم که او بر حق بود و دشمنش بر باطل. شهادتش تنها بر عزم و اراده ما بر باقی ماندن بر آنچه هستیم میافزاید. بهنام خودم و تمام دوستانم از تلاشهای خالصانهتان سپاسگزارم. روزی خواهد آمد که حق بر کرسی مینشیند و باطل رسوا میشود و تعداد زیادشان و تجهیزاتشان چیزی از اراده ما نمیکاهد. سلام من بر تمامی شما». همچنین از دوست دیگری میگفتند که روز شهادت حاج قاسم، پرچم ایران را با بنری اعتراضی نسبت به زندانی شدن آزادیخواهان جنبش باسک، از بالکن خانهاش آویزان کرده بود؛ کاری که بهخاطرش میتوانست دستگیر شود.
این سفر خاطرات و تجربههای بسیار داشت که ذکر تمام آنها در این مقال نمیگنجد. گاهی پیش میآمد که وسط آن شلوغیها نگاهی به جمعیت میکردم. از کشورهای مختلف بودند و با اینکه از نظر زبانی، لباس، فرهنگ و دین تفاوتها زیاد بود ولی یک چیز قوی و مشترک که آن اندیشه عدالتخواهی، حقطلبی و مخالفت با ظلم و ضدیت با ابعاد مختلف امپریالیسم بود ما را به هم پیوند میداد. برای همین بود که اگر ما مسلمان بودیم یا من چادر سرم بود، نگاهشان مثبت بود. اگر بومیها با لباس سنتی و لهجه محلیشان صحبت میکردند، اگر کسی سیاهپوست بود یا اگر خیلیها زبان انگلیسی بلد نبودند چیز عجیبی نبود. با اینکه نگاهها متفاوت بود همه جمع شده بودیم که از نزدیک همدیگر را ببینیم و با هم حرف بزنیم و تعامل کنیم، بدون وجود موانعی که رسانههای جریان اصلی و امپریالیسم برای درک ما از یکدیگر ایجاد کردهاند. با اینکه خیلی از هم دور بودیم انگار سالها بود همدیگر را میشناختیم. با اینکه گاهی به سختی میتوانستیم با زبانهای معیار با هم صحبت کنیم، ولی بدون کلمات از گذشته، حال و آینده مشترکمان با هم حرف میزدیم. اینجا نه ایران بود و نه حتی خاورمیانه. کسانی به احترام شهید سلیمانی میایستادند و زنده باد سلیمانی میگفتند و برای شهادت او غصه خورده، گریه کرده و خشمگین شده بودند که نه حزباللهی بودند و نه حتی مسلمان یا ایرانی. خاطرم هست بعد از شهادت شهید سلیمانی، عباس زکی، عضو کمیته مرکزی جنبش فتح فلسطین گفته بود: «سلیمانی، چگوآرای خاورمیانه است». بعد از تعامل با این مردم دیدم که قدرت نفوذ شهید سلیمانی از هزاران چگوآرا بالاتر بوده و جهانی را تکان داده که هنوز پسلرزههای آن شروع نشده است.
***
سیدجعفر قنادباشی، سفیر سابق ایران در لیبی در گفتوگو درباره تأثیرات گسترده شهادت سپهبد سلیمانی را تشریح کرد
ارادت مردم به حاج قاسم تجسم علاقه به انقلاب بود
با وجود گذشت حدود 40روز از شهادت فرمانده سابق نیروی قدس سپاه، تاثیرات منطقهای و بینالمللی این واقعه کماکان ادامه دارد. سیدجعفر قنادباشی، سفیر سابق ایران در لیبی در گفتوگو با «وطن امروز»، بخشی از این تاثیرات را بیان و تاکید کرد در پی تشییع باشکوه پیکر شهید سلیمانی و شهدای مقاومت و همچنین حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد در عراق 2 رفراندوم موشکی و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی برگزار شد که با رای مثبت مردم همراه بود.
***
* مهمترین تأثیرات شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی بر منطقه غرب آسیا را چه مواردی میدانید؟
مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی فکر میکردند با ترور شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس، توان نیروی قدس سپاه و جریان مقاومت کاهش پیدا میکند و پایان حضور منطقهای جمهوری اسلامی کلید میخورد اما دقیقا عکس این تصورات در منطقه رقم خورد. اول اینکه محبوبیت شهید سلیمانی در ایران و منطقه آشکار شد، یعنی موضوعی که دشمن تلاش میکرد عکس آن را تبلیغ کند و سالها هم روی این موضوع کار کرده بودند مبنی بر اینکه نیروی قدس مخالفان زیادی در عراق و کل منطقه دارد، عکس این موضوع اثبات شد و شما شاهد بودید مردم در عراق در واکنش به ترور رهبران جریان مقاومت، حرکت ضدآمریکایی جدیدی را آغاز کردند. پس این محبوبیت اثبات شد. بدرقه و تشییع بزرگی که در ایران شکل گرفت، این پیام را به منطقه داد که پشتوانه حضور منطقهای جمهوری اسلامی، مردم ایران هستند و از این جهت، این تشییع باشکوه، رفراندومی بود برای حضور منطقهای جمهوری اسلامی. نکته دوم اینکه واکنشهای مردم منطقه به آمریکا در این حادثه بسیار بسیار مهم بود. شما شاهد بودید در کشورهایی چون افغانستان، هند، پاکستان، سریلانکا و برخی کشورهای دورافتاده در آمریکای لاتین چه توجه عجیبی به جریان حق وجود دارد.
صفبندی حق و باطل در این قضیه روشن شد و اینکه کدام جریان دارد به نفع مردم کار میکند و مورد حمایت ملتهاست. یک واقعیت دیگری که پس از شهادت شهید سلیمانی روشن شد، حمایت مردمی از قدرت موشکی جمهوری اسلامی بود. سالها آمریکا و اروپاییها تلاش میکردند موضوع موشکی ایران را مورد هجمه قرار دهند اما پس از شهادت حاج قاسم، مردم خواهان پاسخ سخت به آمریکاییها بودند و پس از انجام حمله موشکی هم از آن حمایت کردند. پس در پی این حادثه، ما 2 رفراندوم حمایت از جریان مقاومت و همچنین حمایت از سیاستهای موشکی جمهوری اسلامی را در کشور برگزار کردیم. همگی شاهد بودیم بعد از حمله موشکی و بیسابقه سپاه به پایگاه عینالاسد در عراق، یک شور و شعف عمومی در کشور ایجاد شد. این موضوع نیز مهم است که هیچوقت فرصتی در منطقه به وجود نیامده بود که رفراندومی منطقهای درباره حضور نظامیان آمریکا در کشورهای این منطقه انجام شود اما در پی این حادثه این رفراندوم انجام شد و ملتهای منطقه به آمریکا نه و به سیاستهای جبهه مقاومت آری گفتند. مردم نشان دادند این روند را میپسندند و این پشتوانه وجود داشته و از بین نخواهد رفت.
* به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، قدرت شهید سلیمانی از سپهبد سلیمانی بیشتر و موثرتر است؛ شهادت حاج قاسم چگونه اخراج نظامیان آمریکایی از منطقه را شدت میبخشد؟
ببینید! واقعیت این است که حضور آمریکاییها در عراق نامشروع است. جز چند پایگاهی که در اقلیم کردستان عراق وجود دارد و بر پایه یکسری توافقاتی ایجاد شدهاند، مابقی پایگاههای آمریکای در عراق به صورت نامشروع بر مردم این کشور تحمیل شده است. منتها آمریکاییها با اقدام جنایتکارانه خود در ترور فرمانده سابق نیروی قدس سپاه و فرمانده حشدالشعبی موجب شدند توجه مردم عراق به این حضور نامشروع جلب شود. بویژه اینکه حاج قاسم، میهمان دولت عراق بود و او را ترور کردند. ضمن اینکه شهید ابومهدی المهندس رئیس یک تشکیلات رسمی در ارتش عراق بود، یعنی فرمانده حشدالشعبی.
پس اقدام آمریکاییها در انجام این ترور نامشروع بود. همین اشتباه آمریکاییها موجب شد اقشار مختلف مردم عراق در اعتراض به حضور آمریکا به صحنه بیایند؛ اقشاری که تا پیش از آن با اختلافاندازیهای «سیا»، چندین ماه بود درگیر اختلافات داخلی بودند، همه آن اختلافات را فراموش کرده و به یاد خطر بزرگتری یعنی حضور نامشروع آمریکا در عراق افتادند. این موضوع بسیار مهم است. در همین راستا راهپیمایی بزرگی که در بغداد برگزار شد، در تاریخ بغداد و عراق بیسابقه بود. نکته جالب توجه اینکه تا پیش از این هیچ اجتماع مردمی تا این اندازه باشکوه در هیچ نقطهای از جهان برگزار نشده بود که خواستار بسته شدن پایگاههای نظامی آمریکایی در یک کشور شده باشند. حماسه عراقیها در این زمینه به تعبیر من یک رکوردشکنی بود. جمعیت بسیار بزرگی که فقط یک خواسته داشتند: اخراج نظامی آمریکاییها از عراق. این موضوع برای آمریکاییها بسیار مایه خفت و خواری بود. آمریکاییهایی که وانمود میکردند نجاتبخش مردم عراق هستند و کشورهای واقعا دوست مردم عراق را بهعنوان دشمن عراق مطرح میکردند، به یکباره با صحنهای مواجه شدند که قادر به انکار آن نبودند. ضمن اینکه این اقدام عراقیها از طرحها و توطئههای آمریکا برای 50 سال آینده نیز جلوگیری خواهد کرد. آمریکاییها برنامه داشتند حداقل تا 50 سال آینده در عراق به دلیل ذخایر نفتی آن حضور داشته باشند. شما میدانید عراق دومین یا سومین ذخایر نفتی منطقه را دارد. به همین خاطر فقط سفارت آمریکا در عراق حدود 47 هکتار است یا اینکه 19 پایگاه نظامی را بدون اجازه عراقیها در این کشور ساختهاند. به همین خاطر راهپیمایی میلیونی مردم عراق، یعنی تعطیلی یک پروژه بزرگ و بلندمدت آمریکاییها.
* حضور دهها میلیونی مردم ایران در تشییع پیکر شهید سلیمانی چه تأثیری بر بازدارندگی دشمنان در تهدیدات نظامی علیه کشورمان داشته و خواهد داشت؟
اساس طرح آمریکاییها برای اعمال تحریمهای گسترده علیه کشورمان این بود که فاصله میان ملت و حاکمیت ایران را تا اندازهای زیاد کنند که خودبهخود مردم به ستوه آمده و طبق فرمایش مقام معظم رهبری، مردم را در مقابل نظام قرار دهند، چرا که اگر فاصله میان مردم و حکومت زیاد شود، این فرصت برای آمریکا ایجاد میشود که چنانچه بخواهد حملهای را انجام دهد، از پشتوانه بخشی از مردم هم برخوردار شود و در نتیجه نظام را ساقط کند. اگر مردم و حکومت در هر کشوری در کنار هم باشند، هیچ قدرتی نمیتواند حمله کند یا اگر هم حمله کند، آن حمله موجب براندازی نظام حاکم نخواهد شد.
در نتیجه آمریکاییها به این تحریمهای اقتصادی خیلی امید بسته بودند، با این تصور که فاصله میان مردم و حکومت افزایش خواهد یافت و زمینه برای حمله آنها مناسبتر خواهد شد اما با علنی شدن جایگاه عمیق و محبوبیت بالای جمهوری اسلامی در میان مردم ایران که در مراسم تشییع پیکر پاک شهید قاسم سلیمانی خودش را نشان داد، آمریکاییها به این واقعیت رسیدند که تحریمهای اقتصادی فاصله میان حکومت و مردم را افزایش نداده و موجب نشده مردم از خط مقاومت روگردان شوند. به این ترتیب گزینه حمله نظامی به کلی از دستورکار آمریکاییها خارج شده است. نکته دیگر درباره نتایج بازدارندگی دفاعی تشییع باشکوه شهید سلیمانی، تایید 2 سیاست مهم دفاعی از سوی مردم بود، یعنی سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی که با هدف تامین امنیت ایران انجام میشود و همچنین سیاستهای موشکی کشور که آن هم تاثیر مهمی بر بازدارندگی حمله نظامی به ایران داشته است. این اتفاق دقیقا عکس خواستههای آمریکا بود، چون آنها در 2 سال گذشته بر برجامهای 2 و 3 تاکید داشتند، یعنی سیاستهای منطقهای و موشکی جمهوری اسلامی. اساسا رزمایش و مانور برای نمایش قدرت نظامی و انجام بازدارندگی از حملات دشمنان انجام میشود و ما نیز اخیرا عملا 2 مانور موشکی و منطقهای برگزار کردیم که تا حد بسیار زیادی به تامین امنیت ایران منتهی خواهد شد.
* حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه نظامی عینالاسد در عراق چه تأثیراتی بر مناسبات میان کشورهای متحد آمریکا در منطقه مانند عربستان با جمهوری اسلامی داشته است؟
ببینید! فلسفه وجودی کشورهایی چون عربستان سعودی، پیوند با غرب و آمریکاست و چنانچه این پیوند گسسته یا کمرنگ شود، آنها خیلی سریعتر و آشکارتر به سمت ایران میآیند. همین سیگنالها و واسطههایی که پس از حمله ایران به عینالاسد از جانب برخی کشورهای منطقه به مقامات کشورمان ارسال شد، ناشی از نگرانی کشورهایی چون عربستان است. آنها در پی حوادث اخیر منطقه فهمیدند جمهوری اسلامی هم قدرتمندتر از قبل شده و هم اینکه از محبوبیت گستردهای در منطقه و جهان برخوردار است./1360/