۲۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۴
کد خبر: ۶۴۴۵۰۰
یادداشت؛

کرونا عدالت نمی‌فهمد

کرونا عدالت نمی‌فهمد
آیا کرونا به‌صورت کاملاً دموکراتیک و مستقل از ساخت طبقاتی، جوامع را تحت تأثیر قرار داده و میان فقیر و غنی فرقی نمی‌گذارد؟

به گزارش خبرگزاري رسا، حسین سرآبادانی تفرشی، پژوهشگر هسته عدالت‌پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) نوشت: کرونا، این روزها همه‌چیز را در جهان به‌هم‌ریخته است. بحرانی به گستره جهانی که کشور به کشور پیش می‌رود. برخی از آن به‌عنوان ترسناک‌ترین اپیدمی جهان در دهه‌های اخیر یاد می‌کنند که شیوع گسترده آن، مدل آنفلوانزای اسپانیایی 1918 است؛ اپیدمی که یک‌سوم مردم جهان را بیمار و مطابق آمارهای رسمی، تا 50 میلیون انسان را قربانی کرد. حالا بعد از صدسال سازمان‌های بین‌المللی ادعا می‌کنند که کرونا می‌تواند اولین اپیدمی باشد که توسط بشر کنترل شود؛ ادعایی کهاحتمالاً ظرف ماه‌های آینده، میزان صحت آن مشخص می‌شود.

در این میان، تبعات و آثار این اپیدمی در جوامع مختلف و در یک جامعه در میان گروه‌های مختلف، یکسان به نظر نمی‌رسد. به‌قول‌معروف، سنگ‌ها همچنان از همه جای آسمان بر سر آدم‌های فرودست می‌بارند و ماهیت طبقاتی آثار و پیامدهای این اپیدمی،غیرقابل‌انکار است. نوشتار حاضر تأملی بر ماهیت و ساخت طبقاتی ویروس کرونا است؛ تحلیلی که لزوماً انحصار در جامعه ایران ندارد؛ اما برای امروز ما حائز اهمیت است. طبیعی است تحلیل این مهمان ناخوانده این روزها، از منظرهای دیگر روان‌شناسی، سیاسی، اقتصادی و جامعه‌شناختی لازم و ضروری است.

«خانه‌نشینی»، جلوه‌ای از مشارکت اجتماعی شده است

امروزه همدلی و مشارکت اجتماعی، از سوی کارگزاران حکومتی با یک مطالبه از مردم قرین شده که بی‌سابقه و نامتعارف است: «خانه‌نشینی»:گزینه‌ای منفعلانه و نه کنش‌گرانه در حیات اجتماعی؛ اما به هر صورت، همراهی و مشارکت مردم از طریق این کنشکاملاً منفعلانه لازم است؛لکن در همین سطح نیز دشواری‌های دیده می‌شود. رسانه‌ها از پرداخت درست دوگان «امید-آگاهی» وامانده‌اند؛ درحالی‌که رسانه‌های رسمی ما می‌خواهند فضا را عادی کنند، توقع دارند مردم فضا را عادی تفسیر نکرده و از سفر و بیرون رفتن از خانه بپرهیزند. درواقع تحقق تعادل «خوف‌ورجا» یا «ترس معقول به‌دوراز وحشت و هراس» در اجتماع،برای نظام حکمرانی ما دشوار شده است. البتهاین بحران فرصتی برای نظام ملی تصمیم‌گیری ماست که آموخته‌هایش رامرور کند؛ اتفاقی که تجربه نشان داده کمتر رخ‌داده و منحنی یادگیری ما در سطح سیاست‌گذاری همواره حداقلی بوده است.

دو مانع بزرگ شکل‌گیری همدلی اجتماعی

امروز حداقل دو مانع بزرگ جهت شکل‌گیری همدلی و انسجام اجتماعی علیه این ویروس منحوس در جامعه ما دیده می‌شود: اول «اعتماد اجتماعی» است. اعتماد اجتماعی، لازمه تصحیح اتوبان دوطرفه ارتباط مردم با حاکمیت است. در همین بحث آمارهای اعلامی، یک‌بار برای همیشه به مردم توضیح داده نمی‌شود میان کشف ابتلا و آمار مطلق ابتلا به ویروس،حتماً تفاوت وجود دارد و در این میان، نه دستگاه‌های اجرایی دروغ می‌گویند و نه در مشاهدات عینی، اغراق‌شده است. میان «تشخیص‌های بالینی» و موارد مشکوک به بیماری با مواردتأییدشده آزمایشگاهی، اختلاف وجود دارد و حتماً اعداد مرتبط با دسته اول بسیار بیشتر از دسته دوم است. نباید به‌راحتی، این تعاریف پایه در نظام آماری، منشأ تشدید آسیب به اعتماد اجتماعی- در شرایطی که بیش از همیشه به آن نیازمندیم-بشودتا رسانه‌هایضدانقلاب نیز از آن،ماهیگیری سیاسی خود را بکنند.

اما عامل دوم، محور اصلی این نوشتار است و آن ماهیت طبقاتی این ویروس است. در روزهای اخیر در میان برخی از متفکرین بین‌المللی و نویسندگان داخلی این معنا متداول شده است که کرونا ویروس دموکراتی است؛ دموکراتیک عمل می‌کند. فقیر و غنی نمی‌شناسد. مدیر و کارگر را به یکسان مبتلا می‌سازد و از این حیث میان اشخاص حسب طبقات اجتماعی‌شان، تفاوتی قائل نیست. «محمد فاضلی»، پنجم اسفندماه در کانال شخصی خود «دغدغه ایران» طی یادداشتی نوشت:

 «کرونا از جنس مخاطراتی است که کم‌وبیش دموکراتیک عمل می‌کند. ویروس دموکرات وصف تلخ و تا اندازه‌ای واقعی برای کرونا است (اولریش بک جامعه‌شناس آلمانی، دود و آلودگی هوا را دموکراتیک می‌دانست). تبعیض قائل نمی‌شود، هرکسی را که مستعد باشد می‌کشد و فرقی نمی‌کند مسئول، اصلاح‌طلب، اصولگرا، در قدرت یا بیرون قدرت باشد. فقیر و غنی هم نمی‌شناسد. کرونا به همه حق برابر برای مردن می‌دهد. منتظر تأیید صلاحیتش برای مشارکت در کشتن هم نمی‌ماند». روز بعدش نیز، معاون وزیر بهداشت که مبتلا به کرونا شده بود در ویدیویی اعلام کرد: «اینویروس،ویروسدموکراتیاست،فقیر و غنی نمی‌شناسد، مسئول و غیر‌مسئول نمی‌شناسد». اما آیا واقعاً کرونا مستقل از ساخت طبقاتی جامعه، بالنسبه دموکراتیک عمل می‌کند و جانب انصاف را رعایت می‌کند؟ پاسخ به نظر نویسنده از چند جهت منفی است.

چرا کرونا دموکراتیک و به انصاف عمل نمی‌کند؟

اول آنکه هر بحران یا شوک اجتماعی، ولو هرچقدر در ابتدا بی‌رنگ و خنثی به نظر برسد، در مقام تحقق عینی متناسب با ساختارها و نهادهای اجتماعی عمل می‌کند؛ این زمینه‌های نهادی بسان ظرفی هستند که هر مظروف بی‌رنگی را به رنگ خود درمی‌آورد. کرونا در مقام شیوع و انتشار فرقی میان افراد از حیث طبقات اجتماعی نمی‌گذارد، اما این‌همه تبعات اجتماعی این ویروس نیست و به‌تدریج در مقام کنترل، درمان، پیشگیری و پیامدهای اقتصادی-اجتماعی کاملاً طبقاتی عمل می‌کند. آیا همه به یک اندازه در معرض خطر ابتلا بهکرونا هستیم؟ پاسخ یک نه بزرگ و یک آری کوچک است. اما چرا یک نه بزرگ؟

نکته دوم، چرایی مدعای بخش اول است؛ زیرا در جامعه بازاری متأثر از گفتمان نئولیبرالیسم اقتصادی، مقوله «سلامت» یک کالا تفسیر شده است؛ همان‌طور که خیلی چیزهای دیگر در این جامعه، بازاری فهم می‌شود (مانند دانایی). وقتی امر سلامت کالا شد، مناسبات آن نیز بازاری می‌شود و دسترسی‌ها به این موهبت اجتماعی در چارچوب مناسبات بازار فهم می‌شود. رابطه پزشک با بیمار به‌مثابه مشتری نهادینه‌شده و کاملاً پولی تفسیر می‌شود.نتیجه تحقق عینی این تفکر، طبقاتی شدن مقوله سلامت است. این طبقاتی شدن سلامت نیز جلوه جهانی پیداکرده است. «سازمان جهانی بهداشت» در دستورالعملی اعلام کرده شستشوی مدام دست‌ها با آب و صابون برای مقابله با کرونا ضروری است؛ همین سازمان در گزارشی قبلاً اعلام کرده بود که هم‌اکنون در جهان، صدها میلیون انسان دسترسی به آب مناسب و سیستم‌های بهداشت اولیه ندارند. طبقاتی شدن سلامت، معلول نگرش کالایی به این مقوله است و ازاین‌جهت پدیده‌های رخ‌داده در این عرصه، ماهیتاً نمی‌تواند مستقل از ساخت طبقاتی جامعه اثرگذاری کند. احتکار کالاهای ضروری و اولیه بهداشتی و رشد چندبرابری مواد غذایی مرتبط با سیستم ایمنی بدن در بسیاری از جوامع امروز، نشان می‌دهد که درنهایت پول، قدرت انتخاب را به طبقات اجتماعی خاصی هدیه می‌کند.

سوم آنکه رفتار طبقات فقیر جامعه، به نحوی است که این ویروس می‌خواهد. آن‌که از خانه بیرون می‌زند، لزوماً بی‌خیال و رهگذر و مصرف‌کننده مکانآن‌طور که جامعه‌شناسان می‌گویند، نیست؛ در موارد متعددی، از روی احتیاج به کار و انگیزه بقای معیشت روزمره به خانه پناه نبرده است. بسیاری از گروه‌های اجتماعی اگر در خانه بمانند، شاید در اثر کرونا نمیرند، اما حتماً فقر پشت آشیانه آن‌هاست. یک «نیروی کار غیررسمی» اگر بخواهد خود را قرنطینه کند؛ باید بدون حقوق و درآمد جاری، زندگی خود را مدیریت کند. این روزها موارد متعددی گزارش‌شده است که فرد آلوده‌ای به‌واسطه نیاز مالی یا حتی طمع برای کسب درآمد، علی‌رغم ظهور و بروز علائم اولیه به سر کار خود رفته و بدین واسطه افراد دیگری را نیز آلوده کرده است. این انتخاب‌های تحت‌فشار بیرونی طبقات کم‌درآمد، تبعات اجتماعی گسترده نیز دارد. کارگران روزمزد و بسیاری از گروه‌های اجتماعی حاشیه‌نشین اساساً سبک زندگی طبقه متوسط که در خانه بمانند و فیلم ببینند و کتاب بخوانند، را زیست نکرده‌اند و لذا تجربه واقعی آن‌ها با این پیشنهادها، فاصله معناداری دارد. نتیجه آن‌که «خانه‌نشینی» برای همه می‌تواند یک انتخاب مطلوب باشد، اما این انتخاب برای همه مقدور نیست.

نکته چهارم که به‌نوعی به نکته پیشین نیز ارجاع دارد، به آیین زندگی طبقات کم‌درآمد و تفاوت آن با سبک زندگی ثروتمندان برمی‌گردد؛ تفاوتی که باعث می‌شود که آثار و پیامدهای کرونا به‌صورت طبقاتی عمل کند. مثلاً در الگوی اجتماعی تحرک شهری، یکی از محیط‌های پُرتراکم و مستعد شیوع ویروس در شهرها، وسایل حمل‌و‌نقل عمومی است که عمدتاً متعلق به طبقات متوسط و فقیر شهری است. ازجمله موارد دیگری که در آیین زندگی اجتماعی طبقات فقیر شهری دیده می‌شود، تراکم جمعیتی بیشتر، تعاملات اجتماعی گسترده‌تر،اشتغال در مشاغلی که تماس و تعامل بیشتری با عموم جامعه ایجاد می‌کنند(مانند دست‌فروشی ومسافرکشی)، دسترسی دشوارتر به زیرساخت‌های اجتماعی بهداشتی و نظام کاری آن‌هاست که باعث می‌شود دست‌کوتاه آن‌ها به درخت بلند کنترل و پیشگیری از این ویروس کمتر برسد.

نکته پنجم به نحوه رفتار برخی مسئولین حکومتی و تصمیم‌های نظام اجرایی کشور برمی‌گردد. اوج آن در روزهای ابتدایی و اعلام کرونایی شدن برخی نخبگان سیاسی به شیوه عجیب‌وغریب جلوه کرد. درزمانی که کشور از منظر «کیت‌های تشخیص ویروس« در تنگنای جدی قرار داشت، برخی نخبگان و چهره‌های سیاسی مسابقه «من هم کرونایی شدم!» راه انداخته بودند. نمونه‌های متعدد در مورد رفتاردوگانه برخی کارگزاران حکومتی، تعمیق ساخت طبقاتی این ویروس است؛ ولو در افکار عمومی جامعه مؤثر باشد و لزوماً ریشه واقعی نداشته باشد.
 
نگاه به آینده: امید و آگاهی توأمان لازم است

مجموعه نکات فوق، طرح این نگرانی است که به‌تدریج، شرایط کلی به این سمتمی‌رود که هرچه افراد ازنظر طبقاتی در وضعیت ضعیف‌تری باشند، بیش‌تر در معرض ابتلا و شیوع این ویروسقرار گیرند و در مرحله درمان نیز شرایط مطلوبی نداشته باشند؛ توجه به مناطق کمبرخوردار و محروم از این حیث واجد اهمیت است. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که آنچه بیان شد اختصاص به کشور ما ندارد و امروزه شما به‌راحتی در فضای اینترنت، می‌توانید نقد بسیاری از روشنفکران اجتماعی در مورد وضعیت چین و آمریکا را درتحلیل ابعاد تبعیض‌آمیز و طبقاتی کرونا،مطالعه کنید.

حال اپیدمی ترس، شرایطی جنگی فراهم آورده؛ پس می‌تواند زمینه بسیج امکانات عمومی با یک هدف مشترک را فراهم آورد و نوعی‌ترمیم بر شکاف‌ها و اختلافات اجتماعی ایجاد کند، اما این‌یک روی سکه است. روی دیگر، آن است که این ویروس با تأثیرگذاری خود به‌صورت طبقاتی، عملاً به هزینه طبقات فرودست جامعه عبور می‌کند و این گسل‌های اجتماعی را تقویت می‌کند. به‌تدریج عوارض اقتصادی و اجتماعی این پدیده در اثر تعطیلی کسب‌وکارهای خرد، چالش صدهزار خانوار بدون درآمد و به‌تبع تعمیق رکود تورمی، کانون اصابت خود را طبقات کم‌درآمد جامعه قرار خواهد داد.

آنچه در مورد آینده مهم است، تمرین زیست با ویروس کرونا است. پیش‌بینی‌ها از حضور حداقل میان‌مدت این ویروس در جامعه جهانی سخن می‌گوید و باید یاد گرفت که چگونه با کمترین هزینه، با این ویروس زندگی کرد. برآوردها حاکی از آن است که حداقل 12 تا 18 ماه برای ساخت واکسن آن زمان لازم است و بعد ساخت آن نیز، حتماً در دسترس همه نخواهد بود. ازاین‌جهت مهم‌ترین موضوع، مقوله «همدلی و انسجام اجتماعی» و به‌تبع جلب مشارکت عمومی در تقابل با این اپیدمی است. لازمه این همدلی، کم‌رنگ کردن چالش‌های طبقاتی این ویروس منحوس است. کرونا نه دموکرات است و نه به عدالت عمل می‌کند؛ بلکه کاملاً طبقاتی عمل می‌کند.

 کرونا احتمالاً در ابتدا و در مقطع شیوع تا حدودی انصاف را رعایت کرده و میان مسئول و مردم عادی یا فقیر و ثروتمند تفاوتی قائل نمی‌شود؛ اما به‌تدریج در مرحله پیشگیری و درمان، در اثر ساخت طبقاتی بخش سلامت که معلول حاکم شدن سیاست‌های نئولیبرال است، چهره دیگری از این ویروس نمایان خواهد شد؛ ویروسی که اصلاً عدالت نمی‌فهمد و در چارچوب ساخت طبقاتی جامعه عمل می‌کند. احساسات قومی، قبیله‌ای و منطقه‌ای اعضای افراد جامعه علیه یکدیگر،خطرناک‌تراز کرونا عمل می‌کند و نمونه‌های اولیه آن در بستن ورودی برخی شهرها توسط خود مردم دیده می‌شود. نگاه بغض‌آلود پلاک‌های غیربومی ماشین‌ها در سطح شهرها توسط مردم، این روزها چهره دیگر این ویروس بدبینی اجتماعی است. نابرابری و تبعیض را عمق می‌دهد و گسل‌های اجتماعی را فعال می‌کند و این زنگ خطر برای همه جوامع معاصر و البته جامعه امروز ماست. متأسفانه فقدان یک نظام حکمرانی قوی و بخش رسانه‌ای کارآمد، کاتالیزور این کاهش سرمایه اجتماعی شده است.

کرونا کاری کرده است که با یکدیگر دست‌ ندهیم؛ چون دست‌های آلوده عامل انتقال ویروس است؛ دست دادنی که برای فرهنگ ایرانی، همیشه تجلی تعاملات و پیوندهای ریشه‌دار اجتماعی بوده است؛ اما حالا که کرونا به جنگ تمام‌عیار با پیوندهای اجتماعی‌مان آمده است، باید بیشتر مراقب همدلی، انسجام و پیوند اجتماعی جامعه‌مان باشیم تا علاوه بر تن‌ها، قلوبمان را نیز از یکدیگر دور نکند. کاری کنیم که کرونا ما را کنار یکدیگر قرار دهد نه در مقابل یکدیگر و البته مهم‌ترین مانع در این مسیر، ماهیت طبقاتی کرونا در اثرگذاری است.

برخی سیاست‌های جبرانی و ترمیمی که این روزها روی میزها دولت است و مواردی نیز به تصویب رسیده، تا حدودی آثار طبقاتی این ویروس را مدیریت خواهد کرد و حداقل در نقش یک مُسکن، در کوتاه‌مدت لازم است. جلوه‌های امیدوارکننده مشارکت‌های اجتماعی که این روزها در جامعه ما در برخی فعالیت‌های گروه‌های جهادی، کارگران تولیدی و ایثارگری کارکنان بخش درمانی ریشه زده، باید پروبال بگیرد تا مهم‌ترین عامل بقای جامعه ما که «وحدت کلمه» است، از میان نرود. این بحران می‌تواند زمینه یادگیری ملی را در مورد کلیدی‌ترین عناصر اجتماع یعنی حوزه «سلامت و آموزش» فراهم آورد و این جلوه‌های همکاری اجتماعی، به تدریجی این فرهنگ ملی را شکل دهد که «دانایی و سلامتی»، عناصر اصلی شکل‌گیری یک جامعه عادلانه و به‌دوراز تبعیض‌های ساختاریافته طبقاتی است. به همین دلیل نباید در موج افسارگسیخته سرمایه‌داری جدید، همه‌چیز را بازاری و کالایی کرد. «مارک فیشر» در شروع کتاب «رئالیسم کاپیتالیستی» نوشته است: «امروز تصور پایان جهان، ساده‌تر از تصور پایان سرمایه‌داری نئولیبرال شده است». ولی نگارنده مانند او بدبین نیست؛ هنوز امکان ارائه یک آلترناتیو از نظام زیست اقتصادی و اجتماعی دنیای ما وجود دارد و یادگیری از بحران‌ها، محرک اصلی رسیدن به این بدیل‌های ممکن است./1360/

ارسال نظرات