در فرهنگ قرآن و حدیث، دعا و توسل درکنار مسئولیت است، نه در برابر آن
به گزارش خبرگزاري رسا، آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع)، تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) در مصاحبه با خبرنگار واحد مرکزی خبر درخصوص شبهاتی که اخیراً درباره دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام در فضای مجازی از سوی دشمنان اسلام و خاندان رسالت منتشر می شود، اظهار داشت:
آنچه از جمع بندی رهنمودهای قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام به دست می آید این است که اصولاً در فرهنگ قرآن و حدیث، دعا و توسل در کنار مسئولیت است، نه در برابر آن؛ این سخن بدین معناست که هر چند تردیدی نیست که خداوند سبحان وعده داده دعا را اجابت میکند، ولی اجابت دعا شرایطی دارد که رعایت آنها ضروری است و در صورت رعایت آن شرایط، دعا و توسل می تواند سرنوشت انسان را تغییر دهد.
آیت الله محمدی ری شهری افزود: یکی از مهمترین شرایط اجابت دعا و بهره گیری از برکات توسل، مسئولیت شناسی و عمل کردن به وظیفه ای است که بر اساس حکمت و سنت الهی باید انجام شود.
رئیس دانشگاه قرآن و حدیث بیان داشت: در حکمت ۳۳۷ نهج البلاغه آمده «الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ» یعنی کسی که چیزی را به وسیله دعا از خدا می خواهد ولی به وظیفه و مسئولیتی که دارد عمل نمی کند همانند کمانداری است که با کمان بدون زه میخواهد تیرش به هدف اصابت نماید.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: همچنین در دعای سیزدهم صحیفه سجادیه خطاب به خداوند سبحان می گوییم «يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» یعنی "ای کسی که وسیله ها حکمت او را دگرگون نمی کند"، این سخن بدین معناست که انسان تنها در کنار آنچه مقتضای حکمت و سنت الهی است می تواند از وسیله ها برای رسیدن به خواسته های خود بهره مند شود، نه در برابر آن ها، بنابراین تردیدی نیست که دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام وسیله رسیدن انسان به خواستههای خود از جانب الهی است ولی شرط بهره گیری از برکات آن تلاش و احساس مسئولیت است.
رئیس دانشگاه قرآن و حدیث افزود: بر پایه آموزه های دینی، هر اقدامی که موجب شیوع بیماری کرونا شود گناه محسوب میشود و هر اقدامی در جهت مقابله با این بیماری موجب پاداش اخروی است؛ از این رو همکاری با ستاد ملی مدیریت و مقابله با کرونا یک وظیفه دینی، ملی، اخلاقی و انسانی است و به همین دلیل و بر اساس دستورالعمل این ستاد، نمازهای جمعه و جماعت موقتاً تعطیل شد و اخیراً با گسترش بیماری کرونا در سطح کشور و جهانی شدن آن و اصرار مؤکد ستاد ملی مدیریت و مقابله با کرونا بر توقف موقت حضور زائران و فعالیتهای عتبات مقدسه، درخواست این ستاد اجابت گردید.
تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) ضمن تاکید برهمکاری جدی همگان با ستاد ملی مقابله با کرونا و استمرار بر قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه که توصیه مقام معظم رهبری است، در پاسخ به سوال خبرنگار واحد مرکزی در خصوص اثر ذکر و دعا جهت پیشگیری از این بیماری خاطر نشان کرد: یکی از شاگردان علامه طباطبایی نقل میکرد که ایشان می فرمود: هر کس دعای هفتم صحیفه سجادیه را بعد از نماز صبح خواند، تا شب مصونیت خواهد داشت.
آیت الله محمدی ری شهری افزود: همچنین گفتن دو ذکر برای پیشگیری از انواع بلاها سودمند است که اول گفتن ذکر "اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ" "یعنی خدایا مرا در زره نفوذ ناپذیر خود که هرکسی را خواهی در آن جا می دهی قرار ده"، که سه مرتبه صبح و سه مرتبه شب توصیه گردیده که حضرت آیت الله بهجت(ره) به اینجانب ضمن توصیه به این ذکر فرمود: این دعا را به نیت سلامتی همه اهل ایمان بخوان.
عضو مجلس برگان رهبری اظهار داشت: رهبر حزب الله لبنان در یکی از دیدارهایی که با ایشان داشتم، می گفت آیت الله بهجت(ره) ضمن پیامی به او، این ذکر را توصیه کرده بود که یک هفته پس از آن راز این توصیه را فهمیدم زیرا اسرائیل به وسیله بمب ویژهای محلی چند طبقه که بالای طبقه ای که من در آن زندگی میکردم را مورد حمله قرار داد ولی ما در آن وقت در خانه نبودیم!
رئیس دانشگاه قرآن و حدیث ابراز داشت: دومین ذکری که توصیه شده و مانند ذکر اول دارای سند معتبری است، گفتن ذکر، "بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم" سه مرتبه بعد از نماز صبح و سه مرتبه بعد از نماز مغرب است.
آیت الله محمدی ری شهری همچنین در پایان خاطرهای از نقش توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها در پیروزی حزب الله لبنان را نقل کرد که در ادامه متن کامل آن را از کتاب خاطره های آموزنده می خوانیم:
پیروی حزب الله لبنان با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها
دو ماه پس از پیروزی بزرگ حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه بر صهیونیست ها، در تاریخ ۲۳/ ۷ / ۱۳۸۵ (۲۱ رمضان ۱۴۲۸) آقای سید حسن نصرالله رهبر حزب الله در ضیافت افطاری در تهران حضور یافت. اینجانب که در جلسه حضور داشتم از ایشان عامل پایان یافتن جنگ ۳۳ روزه را پرسیدم؟
ایشان پاسخ داد: جنگ را حضرت فاطمه(س) پایان داد.
این پاسخ برای ما شگفت انگیز بود. البته من پیش از این به صورت اجمال عنایت حضرت فاطمه(س) را در این باره شنیده بودم.
باری، ایشان در تبیین چگونگی آتش بس در جنگ، فرمود:
اسرائیل در جنگ زمینی پیشرفتی نداشت، هزار نفر در برار چهل هزار نفر مقاومت می کردند، اما در روزهای پایانی جنگ، با هلی برد شبانه، پشت نیروهای ما نیرو پیاده می کرد، و این اقدام برای ما بسیار خطرناک بود؛ چون در آن زمان برای ما زدن هلیکوپترهای آن ها در شب امکان پذپر نبود.
سپس ماجرای عنایت حضرت فاطمه(س) را به نقل از فرمانده عملیات جنوب چنین نقل کرد:
فرمانده جنوب آقای حاجی ابوالفضل گفت: پس از نماز مغرب و عشا برای رفع خستگی قدری استراحت کردم، در عالم رویا به محضر حضرت زینب(س) مشرف شدم و از ایشان خواستم که برای حمایت از نیروهای حزب الله کاری انجام دهد.
ایشان فرمود: «از من کاری ساخته نیست، و اشاره کرد به مادرش حضرت فاطمه(س) که مشکل را با ایشان مطرح کن.
با خود گفتم: حضرت زینب(س) ماجرای کربلا را دیده و لذا مشکلات ما برای او اهمیت زیادی ندارد... .
خدمت حضرت فاطمه(س) رفتم، و به ایشان شکایت کردم. ایشان فرمود: « خدا با شماست، ما هم برای شما دعا می کنیم».
مجددا اصرار کردم. فرمود: « ببینم...» .
بار سوم، ضمن اصرار پیشنهاد کردم که لااقل یکی از هلیکوپترهای دشمن را که با آنها نیرو هلی برد می کند، ساقط کنید!
ايشان در پاسخ این پیشنهاد فرمود: «بسیار خوب!»
در این حال، حضرتش دستمالی را از زیر چادر بیرون آورد و به طرف بالا پرتاب کرد و فرمود: «خواسته شما انجام شد».
از خواب بیدار شدم، به اتاق دیگری که جمعی از فرماندهان حضور داشتند آمدم و ماجرا را توضیح دادم، همان موقع تلفن زنگ زد، یکی از حاضران تلفن را برداشت، چند کلمه ای صحبت کرد که حالش دگرگون شد و به سجده افتاد، سپس گفت: هلیکوپتر دشمن ساقط شد!
بعد معلوم شد که در همان لحظه ای که حضرت فاطمه(س) دستمال را به آسمان پرتاب کرده، یکی از هلیکوپترهای دشمن به وسیله یکی از نیروهای حزب الله به گونه ای معجزه آسا هدف قرار گرفته است.
شخصی که هلیکوپتر را سرنگون کرده بود، در توضیح این اقدام می گوید: در اتاق بودم و به دلم القا شد که موشکی بردارم و بیرون بروم. بیرون رفتم، احساس کردم که موشک علامت می دهد، ولی در آسمان چیزی پیدا نیست، شلیک کردم، ناگاه دیدم چیزی در آسمان آتش گرفت، و با سرنشین ها سقوط کرد!
این جانب مایل بودم که این کرامت بزرگ را از زبان آقای حاج ابوالفضل فرمانده عمليات جنوب بشنوم، تا این که در تاریخ ۱۳۸۸/۱/۴ (۲۶ ربيع الأول ۱۴۳۰) در بازگشت از بازدیدی که از مناطق عملیاتی جنگ ۳۳ روزه لبنان داشتم، موفق شدم در شهر «صور» با ایشان دیدار کوتاهی داشته باشم. وی از طریق مطالعه کتاب میزان الحکمه با نام من آشنا بود. ضمن گفتگو او را شخصی آگاه و دوست داشتنی یافتم. به ایشان عرض کردم از موقعی که جریان رویای شما را در ارتباط با چگونگی پایان یافتن جنگ تحمیلی ۳۳ روزه از آقای سید حسن نصرالله شنیدم، مترصد بودم شما را زیارت کنم و این ماجرا را از زبان شما بشنوم. ایشان به تفصیل ماجرا را به زبان عربی تعریف کرد که ترجمه آن چنین است:
شب جمعه بود (پنجشنبه شب ۱۹ / ۵ / ۱۳۸۵ - ۱۵ رجب ۱۴۲۷، سه روز مانده به پایان جنگ) از اتاقم به اتاق دیگری رفتم تا نماز مغرب و عشا را بخوانم. برادرانم (فرماندهان جبهه) روزه مستحبی گرفته بودند و در اتاق دیگر بودند. من روزه نبودم با خود گفتم چند دقیقه استراحت کنم تا در افطار از آن ها عقب نمانم. در همان مصلا دراز کشیدم. نفهمیدم خوابم برد یا بیدار بودم، چون فرصتی برای خوابیدن نبود. در همین حال بین خواب و بیداری متوسل به خانم زهرا(س) شدم و درخواست شفاعت کردم.
دیدم حضرت زهرا(س) در قسمت راست اتاق، در حدود دو متر فاصله از من ایستاده و خانم زينب(س) هم در سمت راست ایشان ایستاده است. با خود گفتم: ديدن خانم زینب(س) غم ها را برطرف می کند.
به حضرت زهرا(س) سلام کردم و عرض کردم: ما شیعیان در سختی جانفرسایی هستیم، و همه مشکل ما با دیگران هم به خاطر شما و دوستی شماست.
فرمود: «می دانم، رهایتان نمی کنم و همواره برایتان دعا می کنم».
عرض کردم: ما همین الان طاقتمان سرآمده.
فرمود: «نترس»
حضرت زینب(س) بسیار مهربان و دلسوز بود، اما چهره اش گرفته و غمگین بود. احساس کردم صدها سال از عمرش گذشته، با خودم گفتم: این خانم غم های ماتم حسین(ع) را در کربلا تحمل کرده و به مصیبت ها عادت کرده و شایسته است که من از ایشان بیشتر بخواهم. همین طور دو دل بودم که از ایشان خواستم بیشتر مساعدت و عنایت بفرماید.
[ایشان اشاره کردند به حضرت فاطمه(س). خدمت ایشان رفتم و مشکلات جنگ را توضیح دادم.]
ایشان که ملاحظه کرد که من در وضعیت ناگواری هستم، از زیر یقه چادرش دستمال نازک زرد رنگی را بیرون آورد و فرمود: «تمام شد. تو آرام باش من در مورد پرواز [هلیکوپترها] اقدام می کنم.»
در این حال ایشان متوجه آسمان شد و فرمود: «بسم الله الرحمن الرحيم» و با دستش کاری انجام داد [دستمال را به آسمان پرتاب کرد] و مجددا باز گرداند و به من فرمود: «شما ان شاء الله در امان هستید».
پس از چند لحظه دیگر ایشان را در اتاق نديدم و شروع کردم به گریه کردن و از خدای پاک و والا سپاسگزاری کردم. سپس وارد اتاق دیگر شدم که چهار نفر از مسئولان آنجا بودند.
حاج مالک، سید علاء بن سید ابراهيم و ابو محمد نشسته بودند و می خواستند غذا بخورند. آنچه دیده بودم را برای آنان تعریف کردم. پس از پانزده دقیقه از منطقه عملیات تماس گرفتند و گفتند: همین الان هواپیمای اسکورسی اسرائیل، به نام «پرنده یعصور»، سقوط کرد. آنها گفتند این هواپیما، پنجاه نفر خدمه پرواز داشت.
برادر مالک مسئول «قوّات نصر» تلفن را گرفت و الله اكبر سر داد و سجده شکر به جا آورد و گفت: این از برکات اهل بیت علیهم السلام است که به دعاهای شما و رهبری به دست آمد.
آن برادر - که موشک شلیک کرد - در روستایی نزدیک روستای «یاطر» و روستای «بیت لیف» بود، که هواپیماهای اسرائیلی آنجا در حال پرواز بودند./1360/
منبع: پایگاه آیت الله محمدی ری شهری