۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۹
کد خبر: ۶۴۹۶۸۷

دوازدهمین شماره دوفصلنامه «مطالعات جنسیت و خانواده» منتشر شد

دوازدهمین شماره دوفصلنامه «مطالعات جنسیت و خانواده» منتشر شد
دوازدهمین شماره دوفصلنامه علمی- پژوهشی «مطالعات جنسیت و خانواده» به همت مرکز تحقیقات زن و خانواده منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری رسا، دوازدهمین شماره دوفصلنامه علمی- پژوهشی «مطالعات جنسیت و خانواده»، به صاحب امتیازی مرکز تحقیقات زن و خانواده و مدیر مسئولی محمدرضا زیبایی‌نژاد منتشر شده است.
 
در این شماره مقالاتی با عناوین «امکان سنجی عدالت جنسیتی در نظریه‌های عدالت: فیلسوفان غربی در قرن بیستم» به قلم فریبا علاسوند؛ «بررسی انتقادی دیدگاه علامه طباطبایی درباره زن در گذر تاریخ» نوشته محسن الویری؛ «مبدأ هستی در الهیات فمینیستی و حکمت صدرایی» به قلم مهدی شجریان و احمد واعظی؛ «اثربخشی مداخله بین سیستمی بخشش بر بازسازی مجدد اعتماد زنان بعد از خیانت» نوشته مهرانگیز شعاع کاظمی؛ «ادراک والدگری پدر و نقش جنسیتی در پسران نوجوان: نقش واسطه‌ای دلبستگی به پدر» به قلم مبین صالحی و جواد مرادی دهنوی؛ «پوشش کنیزان در خانواده امامان شیعه: تحلیل فقهی – تاریخی» به قلم محمد عشایری منفرد به چاپ رسیده است.
 
امکان‌سنجی عدالت جنسیتی در نظریه‌های عدالت
 
در چکیده مقاله «امکان سنجی عدالت جنسیتی در نظریه‌های عدالت: فیلسوفان غربی در قرن بیستم» می‌خوانیم: این مقاله در صدد امکان‌سنجی عدالت جنسیتی در نظریه‌های مشهور عدالت است و برای این سنجش، دو پرسش مطرح می‌کند: اول اینکه آیا این نظریه‌ها عدالت جنسیتی را پشتیبانی می‌کنند و دوم اینکه عدالت جنسیتی در کدام دسته از نظریات عدالت‌پژوهی قرار می‌گیرد؟ هدف این پژوهش اثبات، رد یا تبیین پشتوانه نظری عدالت جنسیتی به عنوان مشتقی از قاعده یا ارزش عدالت است که با توجه به نظریات مهم در حوزه عدالت صورت می‌گیرد. برای این منظور نظریه‌های جان رالز، رابرت نازیک، فردریک هایک، السدر مکینتایر و برخی دیگر به‌طوراجمالی مطرح و نسبت میان آنها و عدالت جنسیتی تبیین شده است.

این نظریه‌ها در سه دسته نظریه‌های الگوگرا، نظریه‌های غیرالگوگرا و نظریه‌های غیرعام‌گرا که خود شامل نظریه‌های عدالت محلی (پلورالیستی) و الهیاتی هستند، مطرح شده‌اند. از یافته‌های پژوهش این است که عدالت جنسیتی راهبردی بر مبنای مهندسی ساختار و اراده‌های فردی است و از این منظر، نظریه‌ای الگوگرا به شمار می‌آید و از سوی نظریه‌های الگوگرا قابلیت پشتیبانی دارد؛ اما از سوی نظریات غیرالگوگرا اعم از منتقدان الگوگرایی و منتقدان عام‌گرایی پشتیبانی نظری نمی‌شود. از سویی با وجود اینکه اکثر قریب به اتفاق این نظریه‌ها به قرن بیستم تعلق دارند، در ادبیات متراکم این نظریه‌ها – حتی نظریه‌های الگوگرا – تحلیل‌های مستقیم جنسیتی دیده نمی‌شود.
 
بررسی انتقادی دیدگاه علامه طباطبایی درباره زن در گذر تاریخ
 

در طلیعه مقاله «بررسی انتقادی دیدگاه علامه طباطبایی درباره زن در گذر تاریخ» آمده است: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱۱۳۶۰) در برترین یادگار دانشی خویش، یعنی المیزان فی تفسیر القرآن، به‌فراوانی به مباحث گوناگون نظری و رویدادهای تاریخی ازجمله موضوع «زن در گذر تاریخ» پرداخته است. بازه زمانی بررسی موضوع زن در المیزان از مرحله پیشاتاریخ (پیش از هبوط) تا دوران معاصر را در بر می‌گیرد؛ ولی نوشتار حاضر تنها به بررسی وضعیت زنان با تکیه بر حقوق فردی، حقوق خانوادگی و حقوق اجتماعی آنان در جوامع گوناگون در دوران تاریخی (پس از هبوط و پیش از دوران معاصر) اختصاص یافته و طی آن دوره‌بندی و محورهای موردتوجه علامه طباطبایی گزارش و نقد شده است.

اهتمام گسترده یک مفسر به مباحث تاریخی در دوران مهجوریت و حاشیه‌نشینی دانش تاریخ در حوزه‌های علمیه ستودنی است؛ اما در مقام بررسی انتقادی نگاه علامه طباطبایی و بر اساس یافته‌های این پژوهش می‌توان ملاحظاتی را درباره نگاه ایشان به زن در گذر تاریخ به این شرح مطرح کرد: غیرمستند بودن تقریباً تمامی گزارش‌ها و داوری‌ها درباره زن در تاریخ ملت‌ها؛ ابهام در منطق تقسیم‌بندی دوره‌های تاریخی، پایبند نبودن به رعایت توالی زمانی جوامع و رویدادها؛ سستی یا نادرستی گزاره‌های مربوط به تحلیل رخدادها؛ مغالطه در سنجش‌های منتهی به داوری درباره مقایسه وضعیت زنان در دوران پیش از اسلام و در دوره اسلامی؛ ناهم‌ترازی زبان بیان مباحث تاریخی با زبان مباحث مربوط به شاخه‌های دانشی دیگر؛ اثرپذیری از نگاه یک‌سره منفی و تاریک درباره جایگاه زنان پیش از اسلام.
 
مبدأ هستی در الهیات فمینیستی و حکمت صدرایی
 
در چکیده مقاله «مبدأ هستی در الهیات فمینیستی و حکمت صدرایی» می‌خوانیم: مبدأ هستی در الهیات فمینیستی چگونه تصویر می‌شود و حکمت صدرایی چه انتقاداتی به این تصویر دارد؟ فمینیست‌ها در تلاش‌های نظری خود در راستای اصلاح وضعیت زنان، به اصلاح باورهای الهیاتی در خصوص مبدأ هستی نیز پرداخته و کوشیده‌اند با نقد خدای جنسیت‌زده در تفکرات رایج مسیحی، به ارائه تصویری از آن بپردازند که توجیه‌گر تلاش‌های فمینیستی در راستای احیای حقوق زنان باشد. این تحقیق بر اساس روش توصیفی تحلیلی و با جستجو در آثار فمینیستی معتقد است برخی فمینیست‌ها در «الهیات تعالی» جایگاه مبدأ هستی را از خدای مسیحیت بالاتر برده و برخی دیگر در «الهیات تنزل» آن را به زیر کشیده‌اند.

الهیات تنزل با ترسیم خدای متوهَّم، متغیر، مؤنث، مادی و غیرمتعالی می‌کوشد جایگاه زن را تعالی بخشد و حقوق ازدست‌رفته او را جبران کند. تعالی زن به قیمت تنزل الهی موردقبول حکمت متعالیه نیست؛ بلکه تعالی زن در آن قرین با تعالی الهی است. حکمت صدرایی با اثبات برهانی دو مبنای اساسیِ «وجود مبدأ» و «کامل مطلق بودن مبدأ» الهیات تنزل فمینیستی را به چالش می‌کشد. درعین‌حال این نظام حکمی با ترسیم قابل‌قبولی از جایگاه زن و مرد، در عین پرهیز از تنزل مقام الهی، بستر دستیابی به حقوق ازدست‌رفته آنان را نیز فراهم می‌کند.
 
ادراک والدگری پدر و نقش جنسیتی در پسران نوجوان
 
در چکیده مقاله «ادراک والدگری پدر و نقش جنسیتی در پسران نوجوان: نقش واسطه‌ای دلبستگی به پدر» آمده است: روش تربیت پسران نوجوان توسط پدر با نقش جنسیتی آنها ارتباط دارد؛ اما کیفیت و سازوکار ارتباط سبک فرزندپروری پدران با نقش جنسیتی پسران نوجوان هنوز به‌خوبی روشن نیست. مطالعۀ حاضر مدلی را بررسی می‌کند که در آن فرض بر این است که دل‌بستگی به پدر می‌تواند ارتباط میان ادراک والدگری پدر و نقش جنسیتی پسران نوجوان را میانجی‌گری کند. در این مطالعه، دانش‌آموزان نوجوان پسر (۳۷۶ نفر) که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شدند، ابزار پیوند والدینی، پرسشنامۀ نقش جنسیتی بم و پرسشنامۀ دل‌بستگی به والدین و همتایان را کامل کردند.

داده‌ها از طریق روش توصیفی از نوع همبستگی، با استفاده از رگرسیون چندگانه و مدل‌یابی معادلات ساختاری بررسی شد. یافته‌ها نشان داد ادراک والدگری پدر تأثیر مستقیم بر نقش جنسیتی پسران دارد و می‌تواند به مردانگی آنها کمک کند؛ اما با ویژگی زنانگی پسران ارتباط ندارد. همچنین دل‌بستگی به پدر میانجی‌گر ارتباط میان ادراک والدگری پدر و نقش جنسیتی مردانگی در پسران است. بر اساس این یافته‌ها، افزون بر سبک فرزندپروری، دل‌بستگی به پدر با ایجاد رابطه عاطفی میان پسران نوجوان و پدران می‌تواند در شکل‌گیری جنسیت مردانه آنها کمک کند.
 
پوشش کنیزان در خانواده امامان شیعه
 
در آغاز مقاله «پوشش کنیزان در خانواده امامان شیعه: تحلیل فقهی – تاریخی» آمده است: از سویی معروف است که کنیزان از حکم وجوب حجاب استثنا شده‌اند و از سوی دیگر مادران برخی امامان شیعه: کنیز بوده‌اند؛ ازاین‌رو ممکن است در مطالعات انتقادی حجاب گمان شود چون حجاب بر کنیزان واجب نبوده، مادران ائمه: نیز به حجاب پایبند نبوده‌اند. این پندار را از دو جهت می‌توان بررسی کرد: یکی از جهت فقهی و دیگری از جهت تاریخی. حکم شرعی پوشش مادران امامان: از منظر دانش فقه و میزان پایبندی آن بزرگواران به پوشش شرعی از منظر تاریخی، مسئله‌ای دوساحتی است که این مقاله در دو بخش به آن پرداخته است.

در بخش نخست با تکیه بر منابع فقهی و روش‌های فقهی کوشیده نشان دهد پوشش از نامحرم بر برخی کنیزان واجب و بر برخی دیگر مستحب است و در بخش دوم با جستاری تاریخی نشان داده کنیزانی که در خانه امامان: زندگی می‌کردند، مانند زنان آزاد به پوشش کامل و احتجاب (پرده‌نشینی حداکثری) پایبند بودند و درنهایت با مطابقت یافته‌های بخش فقهی با یافته‌های بخش تاریخی معلوم شده است که رعایت حجاب توسط کنیزان مرتبط با اهل‌بیت: به خاطر استحباب یا وجوب شرعی آن بوده است.
 
علاقه‌مندان برای دریافت اصل مقالات می‌توانند به سایت مجله به نشانی http://www.jgfs.ir مراجعه کنند./998/
میثم صدیقیان
ارسال نظرات