فراموشی آموزش تا زلزله بعدی
به گزارش خبرگزاري رسا، ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: در سایتهای خبری و سامانههای مختلف در ارتباط با اقدامات لازم پیش از وقوع زلزله و آمادگی برای مواجهه با این پدیده جستوجو میکردم، تاریخ مطالب و محتوای حاصلشده جالب بود. تقریبا اکثر محتواها مربوط به بعد از وقوع حادثه بود؛ یعنی بعد از آنکه خبری در ارتباط با وقوع زلزله در نقطهای منتشر شده بود، از بم، ورزقان، کرمانشاه و... که زلزلههایی با خسارتهای بالا بودند تا زلزلههایی با شدت کمتر، رسانهها و مراجع مرتبط محتوایی آموزشی و هشداری در ارتباط با زلزله منتشر کرده بودند.
همین امروز هم که با دکتر زارع، از اساتید پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی صحبت میکردم، از این ماجرا گله داشت و میگفت بلافاصله بعد از وقوع زمینلرزه از مسئولان تا خبرنگاران و رسانهایها که با لرزش زمین از خواب بیدار شدهاند تماس میگیرند که دکتر چه میشود؟ آیا زلزله مهیبتری در راه است؟ این زلزله پیشلرزه بود یا پسلرزه و خلاصه از اینجور حرفها و پرسشها. درست هم بود؛ نمونهاش خود من و خیلی دیگر از همکارانم. ما هم بعد از واقعه، تلفنبهدست شدیم برای جستوجوی زوایای مختلف حادثه، اما درعینحال هربار از این خلأ آمادگی پیش از بحران گفتیم، بعد از تمام حوادثی که اتفاق افتاد و پوشش دادیم، اما کسی گوشش بدهکار نبود و نشد و همین پریشب، حین وقوع زمینلرزه دماوند که در تهران هم بهوضوح احساس شد، من و خیلیهای دیگر جز اینکه بهسمت درهای خروجی بدویم، راهکاری برای مواجهه با این پدیده طبیعی در ذهن نداشتیم. تازه بعد از کمی فروکش کردن ترس و اضطراب، لابهلای طنازیهای طنازان همیشهدرصحنه، گنگ و مبهم یادی از خاطرات دوران مدرسه و مانورهای آبکی دوران مدرسه میکردیم؛ همانهاییکه قبلترها کمی الزامیتر و حالا انتخابیتر در برخی مدارس کشور انجام میشود و دانشآموزان با شنیدن صدای زنگی زیر میزها بهاصطلاح پناه میگیرند و به زلزله و مدیریت بحران میخندند!
ایامی را هم به یاد دارم که تلویزیون، آن روزهایی که پاتوق تبلیغاتیها و برندهای جورواجور نشده بود، یکی درمیان کلیپهای کوتاه و آموزشی برای چنین شرایطی نشان میداد، اما همینها هم این روزها نیست و دریغ از ذرهای آمادگی و آموزش برای شرایط زمینلرزه.
پریشب هم ماجرا همین بود، دوئلهای عجیبی ایجاد شد؛ در خانه بمانیم یا از خانه خارج شویم؟ اگر در خانه میمانیم یا از خانه خارج میشویم، کجا پناه بگیریم؟ اگر از خانه خارج میشویم، از آسانسور برای طی کردن طبقات استفاده کنیم یا راهپله؟ اگر اتومبیلها را برای پناه گرفتن انتخاب میکنیم، نباید از پارکینگها خارج شویم یا زیر ساختمانهای بلند پناه بگیریم؟ اگر در خانه ماندیم، جز بین چارچوب درها کجا پناه بگیریم؟ اصلا یک خانه چند چارچوب دارد؟ گیرم مردم از خانهها خارج شدند، کجا در امان بمانند؟ در صف پمپبنزینها یا در پارکها و بوستانها؟ سولههای مدیریت بحران گنجایش کافی را دارند؟ مردم جز در ساعات بعد از وقوع زلزله و اتفاقات اینچنینی اطلاعی از مکان و کیفیت سولههای مدیریت بحران دارند؟ اینها همه سوالاتی است که پشتسرهم و حالا مثل همیشه بعد از وقوع واقعه و ترس از تکرار دوباره آن ایجاد شده تا بهخوبی نشان دهد که کمیت مدیریت بحران، خصوصا مدیریت پیش از بحران در ایران حسابی لنگ میزند. بهخوبی نشان میدهد با اینکه به میزان تخریب و حد فاجعه زمینلرزه در تهران واقفیم، جز پس از وقوع حادثه نه دغدغهای برای مدیریت پیش از آن داریم و نه اولویتی برای آن قائلیم. حالا هزاری هم شب حادثه فلان مسئول و بهمان مدیر تلفنبهدست سراغ رسانهها بیایند که تا ۷۲ ساعت همه در آمادهباشیم، وقتی مردم ندانند برای مواجهه با وقایعی نظیر زمینلرزه راههای بهتری جز فرار هم هست و این راهها و آموزش آنها بهصورت مستمر تکرار نشود، ارزشی ندارد./1360/