سعید تشکری:
نویسندگان ما یتیم ادبیاند
نویسنده ادبیات دینی گفت: «من معتقدم در شرایط کنونی، نویسندگان ما یتیم ادبیاند. مسالهام این است که جایگاه معنوی نویسنده با تولید آثار ادبیاش حفظ شود.»
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سعید تشکری یکی از نویسندگانی است که سالها در حوزه ادبیات دینی و بهطور مشخص آثار رضوی فعالیت دارد. او امسال بهعنوان یکی از ۵ خادم فرهنگ رضوی معرفی شد که بناست در هفته کرامت تجلیل شوند. بهجز آثاری که طی سالهای گذشته از او منتشر شدهاند، کتابهای «موقف»، «اوسنه گوهرشاد»، «بهصرف عصرانه» و «آبیها» آثار متاخر ایننویسنده در زمینه ادبیات رضوی هستند.
گفتگو با تشکری بهبهانه انتخابش بهعنوان خادم فرهنگ رضوی، به جستجوی دغدغههای او در زمینه نویسندگی رضوی و انتقادات او از رواج گونه توریستی در اینادبیات انجامید. تشکری معتقد است اینروزها نویسندگان اصلی رها شده و به نویسندگان توریستی توجه میشود که کارشان نه کشف و خلق اثر جدید که تکرار آثار قدیمی و نوشتن از روی دست دیگران است.
ایننویسنده همچنین معتقد است بهدلیل عدم حمایت مناسب از نویسندگان و اینکه جایگاه معنوی نویسنده با تولید اثر حفظ نمیشود، نویسندگان ما از نظر ادبی، یتیم هستند؛ بنابراین گپ و گفتی که با ایننویسنده داشتیم، فقط به موضوع ادبیات رضوی محدود نمیشود و موضوعات دیگری را هم شامل میشود.
مشروح متن اینگفتگو در ادامه میآید:
آقای تشکری شما بهعنوان یکی از پنج خادم فرهنگ رضوی معرفی شدید. کمی ریشههای اینانتخاب و معرفی را جستجو کنیم؟
فکر میکنم برای اینکار باید کمی گذشته را کندوکاو کنیم و به دورانی برویم که سعید تشکری در برههای ایستاده که نه جشنواره هنری امام رضا (ع) هست، نه چیزی در اینباره گفته میشود و نه کسی شجاعت این را دارد که در زمینه ادبیات دینی کار کند؛ روزگاری که با آثاری روبرو بودیم که درباره زندگی امام رضا (ع) بودند، اما چیزی به اسم ادبیات در آنها وجود نداشت. در واقع رونویسی یا بازنویسی منابع یا منبعی همیشگی بودند.
و شما با چه دغدغهای از آندوران به زمانه فعلی رسیدید؟
همیشه فکر میکنم باید با آثارم جاهای خالی ادبیات را پر کنم. فکر هم میکنم که ایندغدغه، وظیفه هم هنرمندی است. البته ایندغدغه وقتی در آدمها شکل میگیرد که، مطالعات خودشان را درباره موضوعات موردعلاقهشان به تکامل برسانند. یعنی پیش از ورود به حوزه موردنظر، باید به ساحتی قائل بوده و آثار ماقبلِ خودتان را در آنساخت مطالعه کرده باشید. من مدتی را در رادیو کار میکردم و میدیدم در برنامههایی که برای اعیاد یا مناسبتهای مختلف نوشته میشدند، یک منابع اقتباس همیشگی و تکراری وجود دارد. در نتیجه شاهد بودم که اثر جدیدی به وجود نمیآمد. این، توصیف همان گذشتهای است که گفتم در آن ایستاده بودم؛ سالهای حدوداً ۷۱ تا ۷۳
و آنموقع...
یکقصهنویس بودم. در صفحه ادبیات روزنامه قدس مسئولیت داشتم و قصههایی درباره امام رضا (ع) مینوشتم. زمانی رسید که دیدم اینقصهها با بازخورد خوب از طرف مخاطبان روبرو شدند. همانموقع بود که احساس کردم آنجای خالی را که میخواهم در آن کار کنم، پیدا کردهام. خب، آنموقع نمایشنامهنویس هم بودم و نمایشنامه «هفتدریا شبنم» را نوشته بودم که مربوط به آدمی در محیط جغرافیایی امام رضا (ع) بود. ایننمایشنامه توسط ۱۰۸ گروه تئاتری در کشور اجرا شد و همینمساله برایم خیلی عجیب بود. «هفتدریا شبنم» در شهر مشهد هم دوبار توسط دوستان مشهدی به جشنواره فجر رفت. بعد از آنهم، نمایشنامه «دیده بیدار» را نوشتم. بهاینترتیب اینماجرا داشت کمکم شکل خود را پیدا میکرد و هنوز هم کسی من را با نام «نمایشنامهنویس رضوی» خطاب نمیکرد. میگفتند سعید تشکری درامنویسی است که مسائل روز را با نگاه دینی میبیند. ایناتفاق هم در رادیو میافتاد هم در کارهای تلویزیونی و هم قصههایی که مینوشتم.
اما اینمیان، سهم قابل توجهی را سید مهدی شجاعی مدیر انتشارات نیستان داشت...
که شما را تشویق کرد؟
که زنگ زد و گفت ما یکرمان از زندگی امام رضا (ع) میخواهیم. نتیجه اینتماس تلفنی، رمان «ولادت» شد. خب اینناشر پیشتر رمان «بار باران» را هم از من چاپ کرده بود که اثر کوچکتری نسبت به «ولادت» بود. «بار باران» برنده جایزه کتابسال رضوی و برنده اولیندوره جایزه شهید غنیپور شد. یادم هست که آنسال که اینرمان برنده جایزه شهید غنیپور شد، رقبای قدرتمندی مثل هوشنگ مرادی کرمانی، حبیب احمدزاده، راضیه تجار و … داشت. در نتیجه به خودم بالیدم که با حضور چنینرقبایی، «بار باران» برنده شده است.
خب، ایناتفاق مثل جویی بود که آب در آن روان شده است. پس از چاپ «ولادت» هم انتشارات نیستان با پیشنهاد آقای شجاعی، رمان «پاریسپاریس» ام را چاپ کرد که درباره کشف حجاب از منظر مشهد و حرم امام رضا (ع) بود. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، نقش آقای شجاعی در اینکشف است که بدون هیچاغراقی، آن را بزرگترین نقش میدانم. بهنظرم با چاپ «ولادت» سید مهدی شجاعی، من را کاملشده پیدا کرد.
از آن به بعد بود که جریان ادبی رضوی شروع شد؟
بهنوعی بله. ولی در اینسالها که آغاز جشنوارههای رضوی را داشتیم، نویسندگانی به اینراه آمدند، اما مسیری که من داشتم، همان راهِ پر کردن جاهای خالی بود. رمانهایی که پس از آن، در انتشاراتهایی مثل سوره مهر، نیستان یا آستان قدس رضوی چاپ شدند، بهنوعی فرزندان «ولادت» بودند. نکتهای که میخواهم بگویم این است که بیشتر از آنکه به ماجراهای شعاری قضیه فکر کنم، به ادبیات فکر میکردم.
یک ادبیات پایتختگریز؟
بله. اینکه ادبیاتم، شهری باشد، اما تهرانی نباشد و مشهد را به جغرافیای غیرتهرانی ادبیات ایران وارد کنم. چون تا پیش از آن، میدیدم که اقلیم ادبیات شهری کشور ما، تهران بود و دغدغهای که داشتم باید وارد جغرافیای فکری ما میشد. افراد زیادی بودند که میگفتند ما وقتی میخواهیم به مشهد بیاییم، رمان «ولادت» را میخوانیم. چون در اینرمان، همان مسیری را داریم که امام رضا (ع) طی کرده است؛ البته با شخصیتهای دیگر.
شخصیتهایی که با تخیل خودتان ساختید.
شاید استفاده از لفظ تخیل صحیح نباشد. باید بگویم که من برای آدمهایی که وجود داشتند، قبل و بعد گذاشتم. دغدغهام هم این بود که باید بتوانیم ادبیات تولید کنید، وگرنه در تیتر تاریخ باقی میمانیم. من تاریخ خصوصی مردمی را مینویسم که عاشق امام رضا (ع) و مشهد اند.
آقای تشکری در اینسالهای فعالیت بهعنوان یکنویسنده مشهدی، مواقعی پیش نیامد که نگران باشید به شما، عنوانِ نویسنده شهرستانی بچسبانند؟ در واقع برچسباش را.
خب من اینفضا را شکاندم. اینکار هم با همکاری و پشتیبانی انتشارات نیستان انجام شد. ولی خب بههرحال یکعنوان است دیگر! مثلاً میگویند سعید تشکری، نویسنده خراسانی است. بعضی از همکاران ما از ایناسم فرار میکنند، ولی من اصلاً فرار نمیکنم. من ایناقلیم را باور دارم و باور داشتم که باید وارد ادبیات میشد. خوشحال هم هستم که اینکار را کردم.
ببینید، نویسندگان شهرستانی ما دو گروه هستند. اول آنهایی که در شهرستان زندگی کردهاند و سپس به تهران مهاجرت کردهاند. اینگروه پس از مهاجرت تهرانی شده و از گذشتهشان فراریاند. اما گروه دوم، رویهای خلاف رویه گروه اول دارند. من عضو گروه دوم هستم و مشخصاً نویسندهای خراسانی هستم. اینمشخصه را در آثارم میتوان دید و سعی کردهام اقلیم خراسان را وارد ادبیات کشورم کنم. اصلاً هم از اینمساله گریزان نیستم و معتقدم اقلیمهای متفاوت شهری هستند که ایران بزرگ را میسازنند. تهران که تمام ایران نیست! و معتقدم کسی که تهران باشد، بهخاطر تهرانیبودنش سهم بزرگی در ادبیات ما ندارد. مثلاً اگر هوشنگ مرادی کرمانی را از ادبیاتمان بگیریم، آیا او را از ادبیات کرمان گرفتهایم یا ادبیات ایران؟
مشخص است که از ادبیات ایران.
خب، پس او آمده و ادبیات کرمان را وارد ادبیات ایران کرده است. همینکار را داستایوفسکی با شهر مسکو یا ویکتور هوگو با شهر پاریس کرده است. اینها نویسندگانی هستند که یکشهر یا یکاقلیم را به جمهوری ادبیات آوردهاند.
به خود ادبیات رضوی برسیم؛ فینفسه!
در حال حاضر، توریستهای ایننوع ادبیات زیاد شدهاند. متاسفانه مثل موارد دیگرمان که اصلیها را کنار میگذاریم و به فرعیها میپردازیم، در زمینه ادبیات رضوی هم نویسندگان اصلی را کنار گذاشته و به نویسندگان توریستی میپردازیم. سید مهدی شجاعی به حق، کسی است که به ادبیات دینی ما شاخصه داده و امروز خیلیها یعنی همان توریستیها سعی میکنند مثل او بنویسند. در حالیکه آن جریانسازی و حسی که بهخاطر انتشار یکاثر وجود داشته، فقط به آنفرد و اثرش، آنهم در زمان خودش ربط دارد. میخواهم بگویم نگین بدلی نمیتواند با نسخه اصلی برابری کند؛ بنابراین نباید خیالمان راحت باشد که ادبیات رضوی وارد دنیای ادبیات شده و دیگر تمام است. چون دوبارهنویسی و بهرهبرداری از قبلیها دوباره منجر به تولید آثار تکراری شده و میشود؛ بنابراین مدتی است که با همان شکل قبلی ادبیات رضوی روبرو هستیم. فقط داشتههایمان بیشتر از گذشته شده است.
ممکن است برای مخاطب یکسوال پیش بیاید و بگوید خب رمان «ولادت» هم ناشی از سفارشی بوده که سیدمهدی شجاعی به آقای تشکری داده است. با اینحساب، نمیشود آنکار شما را سفارشی محسوب کرد؟
وقتی بحث سفارش پیش میآید، مساله به من نویسنده، ناشر یا دستگاه دولتی برمیگردد. سفارش یکناشر را میتوان بهطور دلی یا بهخاطر پول و مسائل دیگر قبول کرد. ناشرانی که سفارش یککار را با آگاهی به یکنویسنده میدهند، تعداد کمی دارند. اما تعداد ناشران یا ارگانهایی که کار سفارشی را بهمعنای معمولش انجام میدهند، زیاد است. اینها همانهایی هستند که کارهای ماقبل خود را نخواندهاند. ببینید، مسیری که یکنویسنده طی کرده تا نویسنده شود، پر از مرارت و سختی بوده، اما اصلاً به اینمسیر توجه نمیشود. زمانی بود که وقتی میخواستم کتابی مثل «ولادت» را چاپ کنم، باید خیلیها را قانع میکردم که آقا اینکار آینده دارد و شما را به خدا قسم چاپش کنید! خیلی از نویسندگان، آنمرارتها را کشیدهاند، ولی امروز کسی توجهی به آنمرارتها ندارد. قطعاً آنآثاری که نویسندگان مرارتکشیده خلق میکنند و کردهاند، در جایگاه اصالت باقی میماند، چون در حال کشف هستند نه تکرار. یعنی از روی دست خودشان نمینویسند. اما آنبخش توریستی نویسندگی نمیتواند کشف کند و از روی دست مینویسد.
یعنی میگویید آقای شجاعی، چون از گذشته شما خبر داشت و میدانست اندوختهای درباره موضوع مورد نظرش دارید، از شما خواست «ولادت» را بنویسید؟
بله. دقیقاً. اصلاً حرف من همین است. همانطور که گفتم، آقای شجاعی دست به کشف زد. اون مسیر من را دیده بود و اینمساله را کشف کرد که رمانی مثل «ولادت» میتواند متولد شود. «بار باران» را دفعه اول، نیستان چاپ نکرد. بلکه ویراست جدیدش را اینناشر چاپ کرد و پیشتر توسط ناشر دیگری چاپ شده بود.
در مجموع، نگاه سید مهدی شجاعی باعث رقمخوردن دو اتفاق شده است؛ هم نویسندگان واقعی را کشف کرده و هم نویسندگان جوان را. چون ما نیازمند نسلی هستیم که تربیت شود و راه را، یعنی همانمسیر مرارت را ادامه بدهد. متاسفانه ما چنیننگاهی را کم داریم.
نگاه سید مهدی شجاعی را؟
بله. الان انتشارات نیستان دارد وظایفی را انجام میدهد که به عهدهاش نیست.
اینوظیفه به عهده کیست؟
همانموسساتی که برای چنینکارهایی تاسیس شدهاند، ولی به وظیفهشان عمل نمیکنند. انتشارات نیستان، آثاری مثل آثار دانشگاهی چاپ میکند. یعنی انگار نویسنده دارد جهان ادبیات را متکثر میکند. وقتی نیستان از نویسندهای، یک اثر میخواهد با اثرش با رویکرد منتقدانه روبرو میشود. این را هم فراموش نکنیم که بسیاری از چیزهایی که باید به حق به نویسندگان ادبیات دینی در انتشارات نیستان تعلق بگیرد، در رقابتها، جشنوارهها و خیلی رویدادها نادیده گرفته میشود.
شما در صحبتهای خود به نویسنده دینی واقعی اشاره کردید. از نظر شما ایننویسنده واقعی کیست؟
در اینبحث، ما دو گروه نویسنده داریم؛ نویسندگان پارهوقت و تماموقت. نویسندگان پارهوقت کسانی هستند که گهگاهی کتاب مینویسند و پنجششسال یکبار کتابی منتشر میکنند. من در بحث خودم با اینگروه کاری ندارم. اما نویسنده تماموقت کسی است که هر روز روی معدن ادبیات کار میکند و وظیفه و مشخصهاش، نویسندهبودن است. اینها نویسنده واقعی هستند و بهنظرم باید حمایت شوند و خانه یا انجمنی داشته باشند.
اینحمایت چهطور است؟ توسط چهکسی باید انجام شود؟ انتشاراتی مثل نیستان یا...
نهادهای زیربط باید کار کشف را انجام بدهند. نه اینکه کشف را یکیدیگر انجام بدهد، بعد نهادها بیایند بهرهبرداری کنند. مثلاً نویسندهای هست که ناشر ۱۰ کتابش را چاپ کرده و حالا نهادی میآید به او میگوید یکی هم برای ما بنویس! اینکار، اسمش حمایت نیست. باید ادبیات، مساله اصلی باشد. در زمینه ادبیات رضوی هم، باید «ادبیاتِ» رضوی در مرکز توجه باشد. در انتشارات نیستان متر و میزانی وجود دارد که مسالهاش ادبیات است؛ با گرایش دینی، اجتماعی یا هر گرایش دیگری.
نویسندگان باید با اینحمایتها، از اردوگاههای مختلف با هم در ارتباط باشند. من بهعنوان نویسنده، اینپشیبانی و حمایت را نمیبینم، چون نهادها خیلیزود از کار حمایت خسته میشوند. بهخاطر همین هم میگویم گونه توریستی ادبیات رضوی یا ادبیات دینی در حال رشد است. چون از حمایت از نویسنده خسته میشوند و اینخستگی چه اجحاف بزرگی است! چون نویسنده هرچه جلوتر میرود، پختهتر میشود و آرامش بیشتری نیاز دارد.
منظورتان از آرامش این است که دغدغه مالی نداشته باشد؟
نه. اصلاً بحثم به مسائل مالی و اقتصادی ارتباطی ندارد. من معتقدم در شرایط کنونی، نویسندگان ما یتیم ادبیاند. مسالهام این است که جایگاه معنوی نویسنده با تولید آثار ادبیاش حفظ شود. اینحفظشدن مساله مورد نظر من است. وگرنه پول که نمیتواند نویسنده تربیت کند. هیچوقت هم نشده که با پول نویسنده فاخر تولید کنیم.
پس اینمشکل را در ادبیات رضوی هم میبینید!
فکر میکنم در حوزه ادبیات رضوی، نباید اینادبیات را از ادبیات ملیمان جدا کنیم. یعنی به آن بهعنوان یکانگ یا فضای فرصتطلبانه نگاه نکنیم. ما همانطور که ادبیات شهری و روستایی داریم، ادبیات رضوی هم داریم. همانطور که ادبیات عاشورایی داریم و در طول سال، تولیداتی دارد. آیا میگوییم که اینگونه ادبی، فقط برای شیعههاست؟ نه. بههرحال ما ادبیات عاشورایی، مهدوی یا علوی داریم و اعتقاد داریم نویسندگانی میتوانند در اینزمینهها دست به تولید اثر بزنند که صاحبِ زمینه، آنها را بطلبد. در حوزه ادبیات رضوی هم همینطور است.
شاخه یکاثر ادبی، فقط چاپ آناثر نیست. بلکه استقبال مردمی هم هست. شما وقتی میتوانید در حوزه ادبیات رضوی کار کنید که درجه نوشتاری مقبول و صداقت داشته باشید. یعنی کسی باید درباره حضرت رضا (ع) داستان بنویسد که خلوص داشته باشد و من سعی کردم اینگونه باشم.
پس میگویید یکسلوک عرفانی درونی و تکنیک برای اینکار لازم است.
بله؛ و سوم اینکه نویسنده در فضای اجتماعی نفس کشیده باشد و مردم را بشناسد. یعنی بداند امام رضا (ع) تکیهگاه مردم است./د102/ق
گفتگو با تشکری بهبهانه انتخابش بهعنوان خادم فرهنگ رضوی، به جستجوی دغدغههای او در زمینه نویسندگی رضوی و انتقادات او از رواج گونه توریستی در اینادبیات انجامید. تشکری معتقد است اینروزها نویسندگان اصلی رها شده و به نویسندگان توریستی توجه میشود که کارشان نه کشف و خلق اثر جدید که تکرار آثار قدیمی و نوشتن از روی دست دیگران است.
ایننویسنده همچنین معتقد است بهدلیل عدم حمایت مناسب از نویسندگان و اینکه جایگاه معنوی نویسنده با تولید اثر حفظ نمیشود، نویسندگان ما از نظر ادبی، یتیم هستند؛ بنابراین گپ و گفتی که با ایننویسنده داشتیم، فقط به موضوع ادبیات رضوی محدود نمیشود و موضوعات دیگری را هم شامل میشود.
مشروح متن اینگفتگو در ادامه میآید:
آقای تشکری شما بهعنوان یکی از پنج خادم فرهنگ رضوی معرفی شدید. کمی ریشههای اینانتخاب و معرفی را جستجو کنیم؟
فکر میکنم برای اینکار باید کمی گذشته را کندوکاو کنیم و به دورانی برویم که سعید تشکری در برههای ایستاده که نه جشنواره هنری امام رضا (ع) هست، نه چیزی در اینباره گفته میشود و نه کسی شجاعت این را دارد که در زمینه ادبیات دینی کار کند؛ روزگاری که با آثاری روبرو بودیم که درباره زندگی امام رضا (ع) بودند، اما چیزی به اسم ادبیات در آنها وجود نداشت. در واقع رونویسی یا بازنویسی منابع یا منبعی همیشگی بودند.
و شما با چه دغدغهای از آندوران به زمانه فعلی رسیدید؟
همیشه فکر میکنم باید با آثارم جاهای خالی ادبیات را پر کنم. فکر هم میکنم که ایندغدغه، وظیفه هم هنرمندی است. البته ایندغدغه وقتی در آدمها شکل میگیرد که، مطالعات خودشان را درباره موضوعات موردعلاقهشان به تکامل برسانند. یعنی پیش از ورود به حوزه موردنظر، باید به ساحتی قائل بوده و آثار ماقبلِ خودتان را در آنساخت مطالعه کرده باشید. من مدتی را در رادیو کار میکردم و میدیدم در برنامههایی که برای اعیاد یا مناسبتهای مختلف نوشته میشدند، یک منابع اقتباس همیشگی و تکراری وجود دارد. در نتیجه شاهد بودم که اثر جدیدی به وجود نمیآمد. این، توصیف همان گذشتهای است که گفتم در آن ایستاده بودم؛ سالهای حدوداً ۷۱ تا ۷۳
و آنموقع...
یکقصهنویس بودم. در صفحه ادبیات روزنامه قدس مسئولیت داشتم و قصههایی درباره امام رضا (ع) مینوشتم. زمانی رسید که دیدم اینقصهها با بازخورد خوب از طرف مخاطبان روبرو شدند. همانموقع بود که احساس کردم آنجای خالی را که میخواهم در آن کار کنم، پیدا کردهام. خب، آنموقع نمایشنامهنویس هم بودم و نمایشنامه «هفتدریا شبنم» را نوشته بودم که مربوط به آدمی در محیط جغرافیایی امام رضا (ع) بود. ایننمایشنامه توسط ۱۰۸ گروه تئاتری در کشور اجرا شد و همینمساله برایم خیلی عجیب بود. «هفتدریا شبنم» در شهر مشهد هم دوبار توسط دوستان مشهدی به جشنواره فجر رفت. بعد از آنهم، نمایشنامه «دیده بیدار» را نوشتم. بهاینترتیب اینماجرا داشت کمکم شکل خود را پیدا میکرد و هنوز هم کسی من را با نام «نمایشنامهنویس رضوی» خطاب نمیکرد. میگفتند سعید تشکری درامنویسی است که مسائل روز را با نگاه دینی میبیند. ایناتفاق هم در رادیو میافتاد هم در کارهای تلویزیونی و هم قصههایی که مینوشتم.
اما اینمیان، سهم قابل توجهی را سید مهدی شجاعی مدیر انتشارات نیستان داشت...
که شما را تشویق کرد؟
که زنگ زد و گفت ما یکرمان از زندگی امام رضا (ع) میخواهیم. نتیجه اینتماس تلفنی، رمان «ولادت» شد. خب اینناشر پیشتر رمان «بار باران» را هم از من چاپ کرده بود که اثر کوچکتری نسبت به «ولادت» بود. «بار باران» برنده جایزه کتابسال رضوی و برنده اولیندوره جایزه شهید غنیپور شد. یادم هست که آنسال که اینرمان برنده جایزه شهید غنیپور شد، رقبای قدرتمندی مثل هوشنگ مرادی کرمانی، حبیب احمدزاده، راضیه تجار و … داشت. در نتیجه به خودم بالیدم که با حضور چنینرقبایی، «بار باران» برنده شده است.
خب، ایناتفاق مثل جویی بود که آب در آن روان شده است. پس از چاپ «ولادت» هم انتشارات نیستان با پیشنهاد آقای شجاعی، رمان «پاریسپاریس» ام را چاپ کرد که درباره کشف حجاب از منظر مشهد و حرم امام رضا (ع) بود. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، نقش آقای شجاعی در اینکشف است که بدون هیچاغراقی، آن را بزرگترین نقش میدانم. بهنظرم با چاپ «ولادت» سید مهدی شجاعی، من را کاملشده پیدا کرد.
از آن به بعد بود که جریان ادبی رضوی شروع شد؟
بهنوعی بله. ولی در اینسالها که آغاز جشنوارههای رضوی را داشتیم، نویسندگانی به اینراه آمدند، اما مسیری که من داشتم، همان راهِ پر کردن جاهای خالی بود. رمانهایی که پس از آن، در انتشاراتهایی مثل سوره مهر، نیستان یا آستان قدس رضوی چاپ شدند، بهنوعی فرزندان «ولادت» بودند. نکتهای که میخواهم بگویم این است که بیشتر از آنکه به ماجراهای شعاری قضیه فکر کنم، به ادبیات فکر میکردم.
یک ادبیات پایتختگریز؟
بله. اینکه ادبیاتم، شهری باشد، اما تهرانی نباشد و مشهد را به جغرافیای غیرتهرانی ادبیات ایران وارد کنم. چون تا پیش از آن، میدیدم که اقلیم ادبیات شهری کشور ما، تهران بود و دغدغهای که داشتم باید وارد جغرافیای فکری ما میشد. افراد زیادی بودند که میگفتند ما وقتی میخواهیم به مشهد بیاییم، رمان «ولادت» را میخوانیم. چون در اینرمان، همان مسیری را داریم که امام رضا (ع) طی کرده است؛ البته با شخصیتهای دیگر.
شخصیتهایی که با تخیل خودتان ساختید.
شاید استفاده از لفظ تخیل صحیح نباشد. باید بگویم که من برای آدمهایی که وجود داشتند، قبل و بعد گذاشتم. دغدغهام هم این بود که باید بتوانیم ادبیات تولید کنید، وگرنه در تیتر تاریخ باقی میمانیم. من تاریخ خصوصی مردمی را مینویسم که عاشق امام رضا (ع) و مشهد اند.
آقای تشکری در اینسالهای فعالیت بهعنوان یکنویسنده مشهدی، مواقعی پیش نیامد که نگران باشید به شما، عنوانِ نویسنده شهرستانی بچسبانند؟ در واقع برچسباش را.
خب من اینفضا را شکاندم. اینکار هم با همکاری و پشتیبانی انتشارات نیستان انجام شد. ولی خب بههرحال یکعنوان است دیگر! مثلاً میگویند سعید تشکری، نویسنده خراسانی است. بعضی از همکاران ما از ایناسم فرار میکنند، ولی من اصلاً فرار نمیکنم. من ایناقلیم را باور دارم و باور داشتم که باید وارد ادبیات میشد. خوشحال هم هستم که اینکار را کردم.
ببینید، نویسندگان شهرستانی ما دو گروه هستند. اول آنهایی که در شهرستان زندگی کردهاند و سپس به تهران مهاجرت کردهاند. اینگروه پس از مهاجرت تهرانی شده و از گذشتهشان فراریاند. اما گروه دوم، رویهای خلاف رویه گروه اول دارند. من عضو گروه دوم هستم و مشخصاً نویسندهای خراسانی هستم. اینمشخصه را در آثارم میتوان دید و سعی کردهام اقلیم خراسان را وارد ادبیات کشورم کنم. اصلاً هم از اینمساله گریزان نیستم و معتقدم اقلیمهای متفاوت شهری هستند که ایران بزرگ را میسازنند. تهران که تمام ایران نیست! و معتقدم کسی که تهران باشد، بهخاطر تهرانیبودنش سهم بزرگی در ادبیات ما ندارد. مثلاً اگر هوشنگ مرادی کرمانی را از ادبیاتمان بگیریم، آیا او را از ادبیات کرمان گرفتهایم یا ادبیات ایران؟
مشخص است که از ادبیات ایران.
خب، پس او آمده و ادبیات کرمان را وارد ادبیات ایران کرده است. همینکار را داستایوفسکی با شهر مسکو یا ویکتور هوگو با شهر پاریس کرده است. اینها نویسندگانی هستند که یکشهر یا یکاقلیم را به جمهوری ادبیات آوردهاند.
به خود ادبیات رضوی برسیم؛ فینفسه!
در حال حاضر، توریستهای ایننوع ادبیات زیاد شدهاند. متاسفانه مثل موارد دیگرمان که اصلیها را کنار میگذاریم و به فرعیها میپردازیم، در زمینه ادبیات رضوی هم نویسندگان اصلی را کنار گذاشته و به نویسندگان توریستی میپردازیم. سید مهدی شجاعی به حق، کسی است که به ادبیات دینی ما شاخصه داده و امروز خیلیها یعنی همان توریستیها سعی میکنند مثل او بنویسند. در حالیکه آن جریانسازی و حسی که بهخاطر انتشار یکاثر وجود داشته، فقط به آنفرد و اثرش، آنهم در زمان خودش ربط دارد. میخواهم بگویم نگین بدلی نمیتواند با نسخه اصلی برابری کند؛ بنابراین نباید خیالمان راحت باشد که ادبیات رضوی وارد دنیای ادبیات شده و دیگر تمام است. چون دوبارهنویسی و بهرهبرداری از قبلیها دوباره منجر به تولید آثار تکراری شده و میشود؛ بنابراین مدتی است که با همان شکل قبلی ادبیات رضوی روبرو هستیم. فقط داشتههایمان بیشتر از گذشته شده است.
ممکن است برای مخاطب یکسوال پیش بیاید و بگوید خب رمان «ولادت» هم ناشی از سفارشی بوده که سیدمهدی شجاعی به آقای تشکری داده است. با اینحساب، نمیشود آنکار شما را سفارشی محسوب کرد؟
وقتی بحث سفارش پیش میآید، مساله به من نویسنده، ناشر یا دستگاه دولتی برمیگردد. سفارش یکناشر را میتوان بهطور دلی یا بهخاطر پول و مسائل دیگر قبول کرد. ناشرانی که سفارش یککار را با آگاهی به یکنویسنده میدهند، تعداد کمی دارند. اما تعداد ناشران یا ارگانهایی که کار سفارشی را بهمعنای معمولش انجام میدهند، زیاد است. اینها همانهایی هستند که کارهای ماقبل خود را نخواندهاند. ببینید، مسیری که یکنویسنده طی کرده تا نویسنده شود، پر از مرارت و سختی بوده، اما اصلاً به اینمسیر توجه نمیشود. زمانی بود که وقتی میخواستم کتابی مثل «ولادت» را چاپ کنم، باید خیلیها را قانع میکردم که آقا اینکار آینده دارد و شما را به خدا قسم چاپش کنید! خیلی از نویسندگان، آنمرارتها را کشیدهاند، ولی امروز کسی توجهی به آنمرارتها ندارد. قطعاً آنآثاری که نویسندگان مرارتکشیده خلق میکنند و کردهاند، در جایگاه اصالت باقی میماند، چون در حال کشف هستند نه تکرار. یعنی از روی دست خودشان نمینویسند. اما آنبخش توریستی نویسندگی نمیتواند کشف کند و از روی دست مینویسد.
یعنی میگویید آقای شجاعی، چون از گذشته شما خبر داشت و میدانست اندوختهای درباره موضوع مورد نظرش دارید، از شما خواست «ولادت» را بنویسید؟
بله. دقیقاً. اصلاً حرف من همین است. همانطور که گفتم، آقای شجاعی دست به کشف زد. اون مسیر من را دیده بود و اینمساله را کشف کرد که رمانی مثل «ولادت» میتواند متولد شود. «بار باران» را دفعه اول، نیستان چاپ نکرد. بلکه ویراست جدیدش را اینناشر چاپ کرد و پیشتر توسط ناشر دیگری چاپ شده بود.
در مجموع، نگاه سید مهدی شجاعی باعث رقمخوردن دو اتفاق شده است؛ هم نویسندگان واقعی را کشف کرده و هم نویسندگان جوان را. چون ما نیازمند نسلی هستیم که تربیت شود و راه را، یعنی همانمسیر مرارت را ادامه بدهد. متاسفانه ما چنیننگاهی را کم داریم.
نگاه سید مهدی شجاعی را؟
بله. الان انتشارات نیستان دارد وظایفی را انجام میدهد که به عهدهاش نیست.
اینوظیفه به عهده کیست؟
همانموسساتی که برای چنینکارهایی تاسیس شدهاند، ولی به وظیفهشان عمل نمیکنند. انتشارات نیستان، آثاری مثل آثار دانشگاهی چاپ میکند. یعنی انگار نویسنده دارد جهان ادبیات را متکثر میکند. وقتی نیستان از نویسندهای، یک اثر میخواهد با اثرش با رویکرد منتقدانه روبرو میشود. این را هم فراموش نکنیم که بسیاری از چیزهایی که باید به حق به نویسندگان ادبیات دینی در انتشارات نیستان تعلق بگیرد، در رقابتها، جشنوارهها و خیلی رویدادها نادیده گرفته میشود.
شما در صحبتهای خود به نویسنده دینی واقعی اشاره کردید. از نظر شما ایننویسنده واقعی کیست؟
در اینبحث، ما دو گروه نویسنده داریم؛ نویسندگان پارهوقت و تماموقت. نویسندگان پارهوقت کسانی هستند که گهگاهی کتاب مینویسند و پنجششسال یکبار کتابی منتشر میکنند. من در بحث خودم با اینگروه کاری ندارم. اما نویسنده تماموقت کسی است که هر روز روی معدن ادبیات کار میکند و وظیفه و مشخصهاش، نویسندهبودن است. اینها نویسنده واقعی هستند و بهنظرم باید حمایت شوند و خانه یا انجمنی داشته باشند.
اینحمایت چهطور است؟ توسط چهکسی باید انجام شود؟ انتشاراتی مثل نیستان یا...
نهادهای زیربط باید کار کشف را انجام بدهند. نه اینکه کشف را یکیدیگر انجام بدهد، بعد نهادها بیایند بهرهبرداری کنند. مثلاً نویسندهای هست که ناشر ۱۰ کتابش را چاپ کرده و حالا نهادی میآید به او میگوید یکی هم برای ما بنویس! اینکار، اسمش حمایت نیست. باید ادبیات، مساله اصلی باشد. در زمینه ادبیات رضوی هم، باید «ادبیاتِ» رضوی در مرکز توجه باشد. در انتشارات نیستان متر و میزانی وجود دارد که مسالهاش ادبیات است؛ با گرایش دینی، اجتماعی یا هر گرایش دیگری.
نویسندگان باید با اینحمایتها، از اردوگاههای مختلف با هم در ارتباط باشند. من بهعنوان نویسنده، اینپشیبانی و حمایت را نمیبینم، چون نهادها خیلیزود از کار حمایت خسته میشوند. بهخاطر همین هم میگویم گونه توریستی ادبیات رضوی یا ادبیات دینی در حال رشد است. چون از حمایت از نویسنده خسته میشوند و اینخستگی چه اجحاف بزرگی است! چون نویسنده هرچه جلوتر میرود، پختهتر میشود و آرامش بیشتری نیاز دارد.
منظورتان از آرامش این است که دغدغه مالی نداشته باشد؟
نه. اصلاً بحثم به مسائل مالی و اقتصادی ارتباطی ندارد. من معتقدم در شرایط کنونی، نویسندگان ما یتیم ادبیاند. مسالهام این است که جایگاه معنوی نویسنده با تولید آثار ادبیاش حفظ شود. اینحفظشدن مساله مورد نظر من است. وگرنه پول که نمیتواند نویسنده تربیت کند. هیچوقت هم نشده که با پول نویسنده فاخر تولید کنیم.
پس اینمشکل را در ادبیات رضوی هم میبینید!
فکر میکنم در حوزه ادبیات رضوی، نباید اینادبیات را از ادبیات ملیمان جدا کنیم. یعنی به آن بهعنوان یکانگ یا فضای فرصتطلبانه نگاه نکنیم. ما همانطور که ادبیات شهری و روستایی داریم، ادبیات رضوی هم داریم. همانطور که ادبیات عاشورایی داریم و در طول سال، تولیداتی دارد. آیا میگوییم که اینگونه ادبی، فقط برای شیعههاست؟ نه. بههرحال ما ادبیات عاشورایی، مهدوی یا علوی داریم و اعتقاد داریم نویسندگانی میتوانند در اینزمینهها دست به تولید اثر بزنند که صاحبِ زمینه، آنها را بطلبد. در حوزه ادبیات رضوی هم همینطور است.
شاخه یکاثر ادبی، فقط چاپ آناثر نیست. بلکه استقبال مردمی هم هست. شما وقتی میتوانید در حوزه ادبیات رضوی کار کنید که درجه نوشتاری مقبول و صداقت داشته باشید. یعنی کسی باید درباره حضرت رضا (ع) داستان بنویسد که خلوص داشته باشد و من سعی کردم اینگونه باشم.
پس میگویید یکسلوک عرفانی درونی و تکنیک برای اینکار لازم است.
بله؛ و سوم اینکه نویسنده در فضای اجتماعی نفس کشیده باشد و مردم را بشناسد. یعنی بداند امام رضا (ع) تکیهگاه مردم است./د102/ق
منبع: خبرگزاری مهر
ارسال نظرات