۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۱
کد خبر: ۶۵۶۹۷۱
تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران (12) | استاد قاسم تبریزی مطرح کرد:

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری تا ادعای پیامبری

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری تا ادعای پیامبری
کسروی هر ساله در جشن کتاب‌سوزان، کتاب‌های مفاتیح، مثنوی مولانا، حافظ، جامی و کتاب‌های رمان، فلسفه، عرفان و... را می‌سوزاند. همه را بدآموزی می‌دانست که جامعه را از خرد و اندیشه دور می‌کند.

 

اشاره

استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخ‌نگاری کمونیستی در ایران، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسی در ایران و تاریخ‌نگاری اسلامی در ایران.

این تاریخ‌پژوه معاصر در قسمت دوازدهم از سلسله مصاحبه با خبرگزاری رسا در موضوع «تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران» ، نگاهی گذرا به ابعاد شخصیتی و باورهای انحرافی احمد کسروی دارد؛ از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری.

 با هم ادامه گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری رسا با مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در معرفی تاریخ نگاران غرب گرا را می خوانیم.

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری

سیری در اندیشه و ویژگی‌های احمد کسروی

بحث ما در این جلسه درباره احمد کسروی است. او متعلق به جریان غرب‌گرا و ناسیونالیسم و از چهره‌های فعال در عرصه فرهنگ و سیاست در تاریخ معاصر است.

بعضی از شخصیت‌ها، چه شخصیت‌های مثبت و چه منفی، نمی‌شود آن‌ها را در یک مشخصه معرفی کرد؛ که ضرورت دارد ضمن تقسیم‌بندی، هر عرصه‌ای به صورت مستقل بررسی شود؛ به‌خصوص افرادی که در ابعاد و عرصه‌های مختلف وارد شده‌اند؛ لذا ما کسروی را در چند بُعد بررسی کنیم.

یک، احمد کسروی، جزو روزنامه‌نگاران معاصر است و از سال 1312 تا 1324 یعنی به مدت 16 سال روزنامه‌نگاری می‌کرد که باید ادبیات، تحلیل، نوع نگاه و تفکرش مستقل بررسی شود. او روزنامه پرچم، مجله پیمان، مجله پرچم و مجله خرداد داشت.

دو، کسروی به عنوان یک مورخ در عرصه تاریخ‌نگاری وارد شد. او آثاری در عرصه تاریخ‌نگاری دارد. آن نیز باید به صورت مستقل بررسی شود. کسروی کتاب‌هایی از جمله تاریخ مشروطه، تاریخ 18 ساله آذربایجان، شهریاران گمنام، تبارشناسی صفویه و تاریخ 500 ساله خوزستان را نوشت. البته برخی به اشتباه فکر می‌کنند کسروی از رجال عصر مشروطه است؛ درحالی‌که در دوره مشروطه 14 یا 15 سال بیشتر نداشت. او متولد 1269ش است.

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری

سه، کسروی یک ادیب بود و در ادبیات سبک و سیاق نویی داشت؛ هم نثرش متفاوت با دیگران بود و هم لغت‌ساز و اصطلاح‌ساز بود. اینکه چقدر در لغت‌سازی افراط و تفریط می‌کرد، باید کلمات نامأنوس و خودساخته‌اش را با تطبیق با اصطلاحات ایران باستان و... تحلیل کرد. به هر حال کسروی از جهت ادبیات نیز جای بررسی دارد.

چهار، کسروی اهل تحقیق بود و در هر موضوعی عمیق وارد می‌شد؛ حالا اینکه عمق تحقیقش در چه حد بود بحث دیگری است؛ او رساله «کار و پیشه و پول» دارد که مبنای اقتصادی‌اش است. نگاهش به اروپاست، در مسائل صوفی‌گری، درویشی‌گری و امثال این‌ها آثاری دارد که جای بررسی است.

پنج، کسروی، روشنفکر دوران خودش است؛ شخصیت او در دوران منورالفکری برخی از رجال ایران شکل‌ گرفت. او با آثار آخوندزاده و... آشنا بود، ولی، بیشتر تحت تأثیر طالب‌اف بود. او در نوجوانی، قبل از اینکه به تهران بیاید، به تفلیس سفر کرد و بیش از سه ماه مهمان طالب‌اف بود.

شش، کسروی یک ناسیونالیست و مدافع ایران باستان و ایران است. با پورداوود، تقی‌زاده و... تفاوت دارد، ولی در شمار ناسیونالیست‌هاست. آثارش نیز چه در تاریخ و چه در ادبیات عموماً رویکرد ناسیونالیستی دارد؛ در رساله «زبان پاک»ش بیشتر نمود دارد. در تاریخ مشروطیت، تاریخ خوزستان یا شهریاران گمنام، به عنوان چهره‌ای که مبانی فکری و اندیشه‌ای‌اش به سمت ناسیونالیسم ایرانی است، تحلیل می‌کند.

هفت، کسروی دشمن و مخالف صددرصد اسلام و تشیع بود. برخی به غلط او را منتقد می‌گویند؛ آن‌ها یا مطالعه ندارند یا اسلام و تشیع برایشان جا نیافتاده و نمی‌فهمند. کسروی کتابی درباره اسلام دارد که در آنجا می‌گوید از اسلام دیگر خبری نیست. از دینی که آن پاکمرد عرب (به پیامبر احترام می‌گذارد) آورد، دیگر چیزی بر جای نمانده است و بازگشت به آن اسلام غیر ممکن است. در موضوع خرد، علیه امام صادق و امام باقر علیهماالسلام، اسائه ادب می‌کند. احادیث و روایات مستند و متواتر را رد می‌کند؛ به‌خصوص احادیث این دو امام شیعه را، که احیاگر شیعه بودند. در واقع حرفش علیه تشیع است. در کتاب شیعه‌گری به حضرت امیرالمومنین علیه السلام در حد یک مسلمان متعارف احترام می‌گذارد و بقیه را رد می‌کند. تعبیر این خبیث این است که شیعه‌گری بر پایه دروغ و تزویر و حیله بنا شده است. یعنی تا این حد علیه اصل اسلام موضع دارد. در کتاب شیعه‌گری حتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز انکار می‌کند.

هشت، کسروی مدعی پیامبری است. او در دو کتاب راه رستگاری و برجابند بنیاد، ادعای پیامبری می‌کند؛ کسروی می‌گوید «در راه رستگاری این‌گونه نیست که خداوند دین را رها کند، هر هزار سال برانگیخته‌ای را بر می‌انگیزد و این دوران ما برانگیخته شده‌ایم که دین را به راستی ببریم». کتابی با عنوان «پاک‌دینی» دارد که دین خودش را در این کتاب بیان می‌کند. کتاب برجاوند بنیادش را جانشین قرآن می‌کند!

این، مواردی است که کمتر به آن پرداخته می‌شود. من یک جایی گفتم کسروی جشن کتاب‌سوزان دارد، اما کسی باور نمی‌کرد. او از سال 1314 در روزهای اول دی هر سال، جشن کتاب‌سوزان داشت. او مدعی بود به غیر از قرآن و شاهنامه، همه کتاب‌ها باید سوزانده شود. و به‌عنوان نماد، کتاب‌های مفاتیح، مثنوی مولانا، حافظ، جامی و کتاب‌های رمان، فلسفه، عرفان و... را می‌سوزاند. همه را بدآموزی می‌دانست که جامعه را از خرد و اندیشه دور می‌کند. جشن کتاب‌سوزی‌اش تا زمانی که زنده بود ادامه داشت.

بعد از او، بین پیروانش اختلاف افتاد. آن‌ها دو دسته شدند:

یک دسته در میدان امام حسین (میدان فوزیه سابق که ساختش در دوران ازدواج محمدرضا بود. بعد که فوزیه را طلاق داد میدان شهناز شد. بعد از انقلاب شد میدان امام حسین) آمدند و شرکت گسارش را تشکیل دادند. مسئول آن حسین یزدانیان بود که بعد از انقلاب فرار کرد و رفت.

دسته دیگر در خیابان ری بودند. یک سروان ارتش به نام محمدعلی پایدار مدعی بود جانشین کسروی است؛ لذا کتاب‌های کسروی را چاپ می‌کرد و در خانه‌اش نیز جلسه داشت. در سال 47 قصد داشت در روز اول دی، جشن کتاب‌سوزان بگیرد. به آقای فخرالدین حجازی که در مسجد سنگی (بین خیابان 17 شهریور و خیابان ری) سخنرانی می‌کرد، اطلاع دادند که این‌ها چنین برنامه‌ای دارند. ایشان در شب جمعة قبل از اول دی، در سخنرانی‌اش به مردم گفت «در همین اطراف شما قصد کتاب‌سوزان دارند. مگر ما می‌گذاریم چنین کاری انجام دهند؟» بعد تهدید کرد که آن خانه را بر سرشان خراب می‌کنیم. نتیجه این شد که جرأت نکردند مراسم کتاب‌سوزان برگزار کنند. آن‌ها در جلسه‌ای مطرح کردند که یک آخوند کراواتی (به آقای حجازی می‌گفتند آخوند کراواتی) تهدید کرده است که خانه را بر سرتان خراب می‌کنیم.

این کلیتی است درباره ویژگی‌هایی که کسروی داشته است.

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری

از همکاری نویسندگان جریان اسلامی با کسروی تا تقابل با او

در اوایل مرحوم آسید غلامرضا سعیدی، از نویسندگان و مترجمین برجسته، به کسروی مقاله می‌داد. مرحوم حاج سراج انصاری یکی دیگر از کسانی بود که به او مقاله می‌داد. حاج سراج انصاری از علما و روحانیان تبریز بود که در تبریز با کسروی همدرس بود. کسروی تا سال 1314 که مجله پیمان را تأسیس کرد یک مسلمان بود و تا آن زمان برخی شخصیت‌ها با او همکاری می‌کردند؛ اما زمانی که انحراف پیش آمد، دیگر همه او را رها کردند و علیه او نوشتند. بین سال‌های 1314 تا 24 مجموعه کتاب‌های زیادی در نقدوبررسی و رد کسروی داریم. بخشی از کتاب کشف الاسرار حضرت امام خمینی (ره) نیز در مورد کسروی است. امام در آن کتاب درباره حکمی‌زاده و شریعت سنگلجی نیز سخن گفته است.

مرحوم حاج سراج انصاری –خدا رحمت کند ایشان را-سه جلد کتاب نوشته است که هنوز آن سه جلد کتاب حرف نو دارد؛ کتاب‌های «نبرد با بی‌دینی»، «این چیست و برای چیست؟» و «شیعه چه می‌گوید؟» ایشان روحانی باسواد، ادیب و سیاسی بود که در دفاع از فلسطین و جهان اسلام، اتحادیه مسلمین را تأسیس کرد و نشریه مسلم[1] را منتشر نمود. مرحوم آشیخ کاظم اسلامی - خدا رحمت کند ایشان را- از وعاظ برجسته علیه کسروی، کتاب «انقلاب آتش» را نوشت؛ که در نشریات نیز منتشر می‌شد.

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری

کسروی در این دوره، هم ضد اسلام و قرآن و دین بود و هم ضد قانون اساسی. بر اساس قانون اساسی مشروطه، کسی حق ندارد علیه اسلام و تشیع چیزی بنویسد و اگر نوشت باید تحت تعقیب قرار بگیرد. بین 1314 تا 1320 مکرر به دادگستری شکایت شد که کسروی علیه اسلام می‌نویسد؛ اما نه‌تنها او را احضار نکردند که از او دفاع می‌کردند. علیه شریعت سنگلجی نیز شکایت می‌شد. بین 1320 تا 24 که زمان سقوط رضاشاه است، در چنین جوّی باز مکرر شکایت‌هایی به دادگستری می‌شود مبنی بر اینکه کسروی علاوه بر مواضع ضد اسلامی‌اش، خلاف قانون نیز عمل می‌کند و قانون باید او را محاکمه کند؛ که باز به او هیچ تعرض نمی‌کنند. اینکه کسروی را در دادگستری ترور می‌کنند، معلوم است دادگستری مقصر قضیه است؛ چون طبق قانون باید انتشار آثار او را ممنوع کند و جلویش را بگیرد، اما همیشه از او دفاع می‌کرد. بعدا در بحث فداییان اسلام به قتل کسروی می‌پردازیم.

جلال آل‌احمد می‌گوید در سال‌های 14 تا 20 از یک طرف رضاشاه جلوی فرهنگ، اندیشه و تبلیغ اسلامی را گرفت و برای شناخت اسلام، نسل جوان را در یک خلأ قرار داد و فقط شعار باستان‌گرایی و ناسیونالیسم داد. نسلی که در «باهماد آزادگان»[2] آمده بودند و بعد از 20 در حزب توده تپیدند، کسروی دینشان را گرفت. تعبیر ما این است که او را طعمه حزب توده کرد.

همان‌طور که گفتیم کسروی با اسلام و دین و تشیع مخالف بود، تا حدی که به ساحت مقدس ائمه اطهار (ع) نیز اسائه ادب می‌کرد.

 

گفتگو از: محمد مهدی زارع

ویرایش: سید مجتبی رفیعی

مروری گذرا بر یک انحراف؛ کسروی از روزنامه نگاری او تا ادعای پیامبری

[1] ظاهرا مراد استاد معظم، هفته نامه «آیین اسلام» باشد؛ آئین اسلام نشریه مذهبی-سیاسی در دهه ۲۰ شمسی به مدیریت نصرت الله نوریانی و حمایت و نظارت علمی حجت الاسلام والمسلمین مهدی سراج انصاری منتشر می شد. گرایش اصلی این نشریه دفاع از تشیع و انتقاد از سیاست‌های فرهنگی دوره رضاخان بود. علما و مراجع تقلید از این نشریه حمایت می‌کردند. (ویراستار)

[2] «باهماد آزادگان» نام گروهی از هواداران احمد کسروی است که در حیات او و پس از آن در راه اشاعه اندیشه‌های اجتماعی و سکولار احمد کسروی موسوم به «پاک‌دینی» فعالیت می‌کردند. واعظ‌پور، اسماعیل. تاریخچه باهماد آزادگان. (ویراستار)

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات