۱۹ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۸
کد خبر: ۶۴۱۲۳۸
تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران (2) | استاد قاسم تبریزی افشا کرد:

رمزگشایی از اسرار صندوقچه جامع آدمیت

رمزگشایی از اسرار صندوقچه جامع آدمیت
این جریان، مشروطه‌ای می‌خواست که ماهیت دینی نداشته باشد و اصل بر آزادی، برابری و برادری با همان شعارها باشد.

 اشاره

استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخ‌نگاری کمونیستی در ایران، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسی در ایران و تاریخ‌نگاری اسلامی در ایران.

این تاریخ‌پژوه معاصر در قسمت دوم از سلسله مصاحبه با خبرگزاری رسا در موضوع «تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران (فراماسونری)» ، به معرفی گذرای «جامع آدمیت» تشکیلات مخفی فراماسونری در ایران عصر مشروطه با 300 عضوِ دارای نفوذ پرداخته است. وی معتقد است فراماسونری در ایران افکار اومانیسم و سکولاریسم را نهادینه و جاده را برای انگلیسی ها هموار کرد.

رمزگشایی از اسرار صندوقچه جامع آدمیت

«جامع آدمیت» ادامه تشکیلات فراماسونری ملکم‌خان

«جامع آدمیت» توسط عباسقلی‌خان قزوینی -که بعدها به آدمیت مشهور شد- تأسیس شد. این ادامه کار ملکم‌خان و تشکیلات فراماسونری بود. با تأسیس آن بنابر آنچه در کتاب‌ها و اسناد آمده است، به صورت مخفی، سیصد نفر عضو آن شدند. آن‌ها تحت عنوان انجمن‌های مخفی فعالیت می‌کردند تا اصل تشکیلات لو نرود. به قول امروزی‌ها، تشکیلاتی به ظاهر منفصل، که در باطن به هم متصل بودند. ملکم‌خان عمدتاً نشریات و جزوات قدیم و جدید را تکثیر می‌کرد و در اختیار افراد می‌گذاشت. زمانی که ملکم‌خان در لندن بود نیز روزنامه قانون را برای جامع آدمیت می‌فرستاد.

عباسقلی‌خان آدم خیلی متفکری نبود. ندیدم به عنوان یک اندیشمند و متفکر، نظریه‌پردازی کرده باشد، اما از نظر مدیریت اجرایی، آدم توانمندی بود. می‌توانیم بگوییم یکی از عوامل انحراف مشروطه همین تشکیلات جامع آدمیت عباسقلی‌خان بود که ادامه همان فراموشخانه است. او مدام جزوات و رسائل آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی و... را در اختیار جامع قرار می‌داد.

اوج فعالیت‌های جامع آدمیت در زمان مشروطه است. از سال 1326 قمری که انگلیسی‌ها لژ بیداری را تأسیس می‌کنند، جامع آدمیت به حاشیه می‌رود. در واقع لژ بیداری، مدیریت اجرایی و اصلی را انجام می‌دهد و جامع آدمیت نیز فعالیت حاشیه‌ای دارد. شاید تعارض‌هایی هم با لژ بیداری پیدا کرده است. فریدون آدمیت ادعایی دارد مبنی بر این‌که تقی‌زاده پدر من را کشت. البته در مورد مرحوم آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی چنین اتهامی به تقی‌زاده وجود داشت که مشهور بود. تقی‌زاده آدم خبیثی بوده است، اما ادعای قتل پدر فریدون آدمیت را در جایی نداریم، جز در سال 76 که در مجله بخارا چاپ شد. شاید هم حاکی از اختلافاتشان در جامع آدمیت و لژ بیداری باشد.

چهره‌هایی در ابتدا در جامع آدمیت بودند که بعداً به لژ بیداری می‌پیوندند؛ مانند ابراهیم حکیمی، ساعد مراغه‌ای و میرزا محمدعلی‌خان تربیت. همان‌طور که گفتیم ادعا می‌شود جامع آدمیت سیصد عضو داشت که به نظر درست باشد؛ چون تشکیلات در تهران و شهرستان‌ها بیشتر تحت عنوان انجمن مخفی فعالیت‌ داشت.

رمزگشایی از اسرار صندوقچه جامع آدمیت

ریشه تشکیلات فراموشخانه

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که فراموشخانه در خارج از ایران تأسیس شد و در ایران شعبه زد. در اروپا به‌خصوص فرانسه کارگران ساختمان باید، هم برای کلیسا مجانی کار می‌کردند و هم برای امپراطور. به قول امروزی‌ها تحت استثمار کلیسا و امپراطور بودند. این درست در دورانی است که عصر رنسانس طی می‌شود و غرب در مقابل کلیسا ایستاده و به دنبال جدایی مطلق دین از سیاست است. حال برخی سکولار هستند و این‌گونه مطرح می‌کنند و برخی می‌گویند دین یک امر خصوصی است. در واقع عصر عقل‌گرایی و عصر علم‌گرایی بود و به‌خاطر عملکرد کلیسا، برداشت منورالفکران این بود که دین، ضد عقل و علم است. در این دوران، عده‌ای از روشنفکرانِ فرانسوی که به دنبال دفاع از کارگران ساختمان، معماران و بناها بودند، تشکیلات مخفی تحت عنوان آزادی بنایان تأسیس می‌کنند. برای اینکه کلیسا و امپراطوری نتوانند در آن نفوذ کنند، تشکیلات را مخفی اعلام می‌کنند. حفظ اسرار، یک اصل برای تشکیلات بود، تا مطالبی که بیان می‌شد به بیرون درز نکند. اساس تفکرشان نیز اومانیسم و انسان‌گرایی بود. قبل از آن نیز برخی از متفکران اروپا مسئله اصالت انسان یا انسان‌محوری را مطرح می‌کردند، اما این‌ها آن را با سه شعار آزادی، برادری و برابری بسط دادند. معتقد بودند «بنّا، سلاطین، کشیش، اسقف و سرمایه‌دار همه یکی هستند و باید با هم برادر و برابر باشند. کسی بر دیگری برتری و قداست ندارد». اینکه در جامعه ما جریانی تلاش می‌کند قداست‌زدایی کند و القاء نماید که هیچ چیز، نه دین و نه شخص، مقدس نیست، ریشه‌هایش را باید در آنجاها جستجو کرد.

با توجه به وضعیت اروپا، اصل تفتیش عقاید، کلیسا را در برابر جریانات دیگر قرار می‌داد؛ بنابراین عده‌ای از نویسندگان، شعرا و ادبای فرانسوی به‌ ترویج این تفکر می‌پردازند. اینکه می‌گویند خمیرمایه‌ و ماهیت انقلاب فرانسه، فراماسونری است بر این اساس است، تا حدی هم درست می‌باشد. این تشکیلات به‌خصوص بعد از انقلاب فرانسه که زمینه را بیشتر فراهم کرد، گسترش پیدا می‌کند و در انگلستان هم جایگاهی پیدا می‌کند و به تدریج در سیستم‌های امنیتی اطلاعاتی نفوذ کرد.

 

فراماسونری؛ از جنبش انسان‌محوری تا تشکیلات استعماری

فراماسون یک ایدئولوژی شد، با اصل و مبنانی فکری اومانیسم؛ با شعار آزادی (از تعصب و پایبندی دینی و...)، برادری و برابری (که همه با هم برابرند و هیچ تفاوتی با هم ندارند). در فرانسه از اصل تشکیلات فراماسونری استقبال شد؛ چون در آن تشکیلات، انسان آزاد، برابر و برادر است. در شعارهای انقلابی‌شان نیز مطرح می‌کردند؛ به‌خاطر همین به عنوان یک ارزش به آن نگاه می‌کردند. در انگلستان نیز گفتند می‌توانیم از آن استفاده کنیم و حتی دولت‌مردان می‌توانند جزو این تشکیلات باشند؛ با این شرط که اختیار دست دولت‌مردان باشد، انقلابی صورت نگیرد و نظام شاهنشاهی و سلطنتی حفظ شود و به ملکه نیز تعرض نشود.

اما تشکیلات وقتی به‌تدریج دست دولت و دولت‌مردان افتاد، از آن به عنوان یک ابزار سیاسی و ابزار سلطه‌گری استفاده کردند. امروز نیز در انگلستان، حکومت دست آن‌هاست و لردها عمدتاً جزو تشکیلات فراماسونری هستند. در آمریکا نیز همین‌طور است. مهاجرانی که از اروپا (انگلستان، فرانسه و...) به آنجا رفتند و حکومت را گرفتند، تشکیلات فراماسونری را به عنوان یک اصل گذاشتند؛ البته با تفاوت‌هایی که هر کدام داشتند.

بنابراین انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و کشورهایی که زمینه استعماری داشتند از تشکیلات فراماسونری به عنوان ابزار استفاده کردند. بعضی از دولت‌مردان ایران که به‌عنوان سفیر یا مسافر به اروپا می‌رفتند نیز جذب این تشکیلات می‌شدند. حال یا به طمع قدرت یا جذب آرمان‌ها و شعارهای آن. بنابراین می‌بینیم وقتی فراماسونری توسط انگلیس‌ها به ایران، عثمانی، مصر و به‌خصوص هند رسید، یک تشکیلات استعماری شد و از آن استفاده کردند؛ خصوصا که در جهان اسلام با اسلام معارض بود و می‌توانستند مبانی اعتقادی جامعه را تضعیف کنند.

تشکیلات فرماسونری که سیاسی شد، دولت‌مردان، رجال سیاسی، روزنامه‌نگاران و... وارد تشکیلات شدند. جواسیس انگلیس نیز با این تشکیلات استعماری ساماندهی شدند. البته آلمانی‌ها نیز تشکیلات را راه انداختند، ولی موفق نبودند. فرانسوی‌ها نیز به دلیل قدرت و سلطه انگلیس‌ها در ایران موفق نبودند؛ تا سال 1320 در رقابت با انگلیس چند لژ‌ فرانسوی در ایران تشکیل شد، ولی چون قدرت در دست انگلیس‌ها بود، لژهای فرانسه در حاشیه بود و کارایی نداشت. از دهه 20، آمریکایی‌ها آمدند و آن را گسترش دادند که به آن اشاره خواهیم کرد.

 

ملکم‌خان در مشروطه، جاده را برای انگلیسی‌ها صاف کرد

به هر حال در اینجا تشکیلات فراماسونری توسط ملکم‌خان آغاز شد. ریشه قید «مشروعه‌ای» که مرحوم شیخ فضل به «مشروطه» اضافه کرد را، باید در اینجا جستجو کرد. این جریان، مشروطه‌ای می‌خواست که ماهیت دینی نداشته باشد و اصل بر آزادی، برابری و برادری با همان شعارها باشد؛ که موفق هم بود؛ خصوصاً بعد از پیروزی مشروطه، انگلیس‌ها بلافاصله لژ بیداری را تأسیس کردند؛ که از پیروزی انقلاب مشروطه تا سال 1320 مملکت در دست همین لژ بیداری بود. رهبری‌اش نیز با محمدعلی‌خان فروغی، تقی‌زاده و افرادی بود که در دوران رضاشاه رجال سیاسی، و عمدتاً عضو همین تشکیلات لژ بیداری بودند.

اسناد این لژ خوشبختانه در منزل محسن فروغی بود. او وقتی به غرب فرار می‌کند این اسناد به دست نیروهای انقلاب می‌افتد که این اسناد در 5 جلد کتاب منتشر می‌شود.

رمزگشایی از اسرار صندوقچه جامع آدمیت

گفتگو از: محمد مهدی زارع

ویرایش: سید مجتبی رفیعی

 

 

 

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات