مصباح شدی که ره گم نکنیم
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، جمعه 12 دی بود که خبر رحلت عالم ربانی، فقیه مجاهد و فیلسوف بزرگ اسلامی آیت الله مصباح یزدی غبار غم را بر دل دوستدارانش نشاند. علامه مصباح، شخصیتی کم نظیر و چراغ فروزان در حوزههای علمیه بودند.
فقدان این فقیه و فیلسوف روشنبین و روشنگر را در درجه اول باید به رهبر انقلاب تسلیت گفت که در فاصله کوتاهی دو بازوی پرتوان خود را از دست داد؛ دو یزدی بزرگوار که شجاعانه در بحرانها و فتنهها از آرمانهای امامین انقلاب دفاع می کردند.
زمانی که روشنفکران غرب زده، تز اسلام منهای روحانیت را مطرح می کردند و یا ملی مذهبیها ارزش های انقلاب را به چالش می کشیدند، این آیت الله مصباح بود که بدون واهمه در مناظرات شرکت می کرد و هراسی به دل راه نمی داد.
او از ابتدا تا انتهای عمر شریف خود اندکی در انقلابی بودن و انقلابی عمل کردن تردید نکرد؛ ذوب در ولایت بود و نسبت به ولایت فقیه اعتقاد راسخی داشت.
فقیهی که نسبت به جنبه های فقهی او غفلت فراوانی صورت گرفته اما با این حال در مؤسسه امام خمینی(ره) و پیشتر در بنیاد فرهنگی باقرالعلوم(ع)، گامهای بلندی در راستای اسلامیسازی علوم انسانی برداشت.
رهبر انقلاب نیز در بخشی از پیام تسلیت خود از صفاتی همچون متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم برای علامه مصباح استفاده کردند و افزودند: خدمات ایشان در تولید اندیشه دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار، و در حضور انقلابی در همه میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کمنظیر است.
خبرگزاری رسا نیز به منظور تجلیل از شخصیت انقلابی، اخلاقی و علمی این عالم فرزانه، پویش «دلنوشتههای طلاب در غم فقدان علامه بصیر» را راه اندازی کرد؛ در پی راه اندازی این پویش، مخاطبان این مجموعه قلم در دست گرفته و دل گویه های خود را برای ما ارسال کردند؛ در ادامه تعدادی از این دلنوشته ها را مرور می کنیم:
یکی از مخاطبان علامه را مظلوم دانست و رحلت او را مظلومانه توصیف کرده و نوشته:
سیدعلی تنهاتر از قبل شد...
امیرحسین، علامه مصباح را قهرمان مبارزه با التقاط، انحراف و تحجر دانسته و نوشته:
مصباح، یار امام و رهبری و خاری در چشم مارکسیستها و لیبرالیستها و ضد انقلابها بود.
یکی از کاربران دیگر ما نوشته است:
علامه محمدتقی مصباح یزدی یکی از افراد موثر در تئوریزه کردن گفتمان انقلاب اسلامی بودند؛ خدا هدایت کند آن عده ای را که شان و جایگاه علامه مصباح یزدی را از ایدئولوگ و تئورسین نظام اسلامی به عنوان رهبر یک جریان خاص سیاسی تنزل دادند.
مخاطب دیگری به رابطه صمیمی علامه مصباح و سردار سلیمانی اشاره کرد و اینگونه از علامه گفت:
خوشا مصباح و وضع بیمثالش!
خدایش با انبیا و ائمه اطهار محشور فرماید که دین به دنیا نفروخت. هم عمار بود و ابوذر! هم شاگردانی مثل سردار سلیمانی داشت که بر پیشانی هم بوسه زدند و سردار به ایشان گفت: هرچه داریم از برکت شما و وجود شماست.
از زخم زبان مفسدان مصلحنما نیز رنجی نیست؛ چون تاریخ گواهی میدهد که این سابقه پیشین تا روز پسین باشد؛ قبلا هم میگفتند: مولا علی (ع) نماز نمیخواند! در مسجد چه کار میکرد که کشته شد؟!
مه میفشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خوت میتند
کی شود دریا زپوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس.
راه این کوکب دری، علامه مصباح یزدی همچنان ادامه دارد؛ چون شاگردان کممانند یا مؤسسه پربرکتی و آثار نورانی از خود به جای گذاشته؛ به خصوص دو تا آقازاده حقیقاتا درستکار و فاضل و اندیشمند بر همان خط و سیر انقلاب به یادگار گذاشته. خدایش رحمت خاص بفرماید و دشمنانش را عقل و شعور بدهد و اگر قابل نابودی نیستند، هدایت بفرماید.
نگاه جامع این کاربر به شخصیت علامه مصباح نیز شایسته توجه است:
آنقدر شخصیت او عظمت دارد که هرکسی در یک ساحت ایشان را سرآمد همه می داند؛ یکی در فلسفه، یکی در کلام، یکی در فقه، یکی در اخلاق، یکی در عرفان و ... همیشه در وصف او یکی از وجوه مهم شخصیتی اش مغفول می ماند.
اما جان کلام همان است که آقایمان گفت او به راستی معلم بود معلمی در همه شؤون علم و زندگی ...
این کابر نیز به واقعه ای تاریخی در خصوص شامادانی معاویه در فقدان عمار و مالک اشاره کرده و چنین نوشته است:
معاویه پس از شنیدن خبر شهادت مالک، در پوست خود نمى گنجید و از شدت خوشحالى مى گفت: «کان لعلیّ بن أبی طالب یدان یمینان، فقُطعت إحداهما یوم صفّین ـ یعنی عمّار بن یاسر ـ وقُطعت الاُخرى الیوم، وهو مالک الأشتر»؛ (على بن ابى طالب، دو دست راست داشت. یکى در جنگ صِفّینْ قطع شد (یعنى عمّار بن یاسر) و دیگرى ، امروز، و او مالک اشتر بود.
رفقای طلبه همه همت خود را به کار بگیرید تا این خلأها را پر کنیم و مبادا بعد از رفتن شهید سلیمانی و آیت الله مصباح یزدی، چنین فکری به ذهن معاویههای زمانه خطور کند!!!
در میان، یکی از مخاطبان با این عنوان که این مصباح خاموش شدنی نیست، ثمرات وجودی علامه مصباح را یادآور شده است:
علامه مصباح یزدی بدون تردید در احیا فلسفه اسلامی در حوزهها و مقابله با دشمنیها با فلسفه، نقش و سهم مهمی داشتند و تلاش کردند درس فلسفه در حوزهها به عنوان یک درس اصلی حفظ و گسترش پیدا کند. ایشان استاد صرف فلسفه نبودند، بلکه خودشان یک فیلسوف بزرگ بودند و دارای نظرات فلسفی منحصر به خودشان بودند.
توحید مجسم بودی و با دیدن روی تو واژه واژه این کلام معصوم که فرمود«أَلنظَرُ إِلی وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ» را با تمام وجود حس میکردم.
شهید مطهری که رفت دلخوش بودیم که آقایمان فرموده شما خلأ وجودی ایشان را پر میکنید؛ بعد از شما به چه کسی میتوان دل خوش بود؟!
یکی دیگر از کاربران یاد روزهای خاطره انگیز درس های اخلاق علامه را زنده کرده است:
چه روزهایی که به شوق بیانات شیرین علامه راهی دفتر مقام معظم رهبری در قم میشدیم. او واقعا استاد اخلاق بود و در عمل این را به اثبات رساند.
معنویتی که در کنار او حس میکردم و اثری که کلام نافذ او در وجودم میگذاشت را تنها در دیدار عرفای بزرگ تجربه کردم بودم. بروز و ظهور شخصیت علمی ایشان نگذاشت، وجهه معنوی و عرفانیاش آن گونه که باید، به چشم مردم بیاید.
جواد محمدزمانی این شعر را در فراق علامه نوشته:
کجاست آن که وجودش مطاف هر دل بود
و با شکوهتر از آفتابِ ساحل بود
کجاست آن که دلش عطر و بوی راز گرفت
شبش طراوت تسبیح و جانماز گرفت
کجاست آن که وجودش حلاوت قم بود
حضور سادۀ او افتخار مردم بود
کجاست جانِ از این تنگنایِ تن خسته
ز خود رها شده اما به یار دلبسته
کجاست باغ دلی که گل نجابت داشت
و عطر صبحِ دلانگیز استجابت داشت
همان که رفتنش آورد ابر و باران را
همان که برد به همراه خود بهاران را
همان که در شب طلاب ماه تابان بود
همان که نور دل و دیدۀ فقیهان بود
چه عشقها به مناجات در دقایق داشت
چه مشقها که ز درسِ امام صادق داشت
در استواری فقهش قیام را دیدیم
و حالِ محفلِ درسِ امام را دیدیم
چقدر شور حسینی که در شبش گل کرد
چقدر عشقِ خمینی که بر لبش گل کرد
چه شکوههای عجیبی ز حمله بر دین داشت
چقدر دغدغۀ مردم فلسطین داشت
به پاس آن دل شیداست این همه تجلیل
برای عاشقِ زهراست این همه تجلیل
مدینه جلوۀ تجلیل، تازیانه شدهست
و آتشی که شرارش روان به خانه شدهست
مدینه هجر بهاران ز باغ را میدید
شکوفههای فراوان داغ را میدید
مدینه شمس علی را ز خانه میبردند
«چه شد که هفت نفر مخفیانه میبردند؟
خاطره جالبی از حجت الاسلام والمسلمین آقاتهرانی نیز یکی دیگر از مطالب ارسالی به این پویش است:
آیت الله مصباح یزدی جلساتی را دانشگاه بینگهمتون نیویورک داشتند و در جلسه ای به ارائه مطالبی در مورد فلسفه صدرایی و حرکت جوهری پرداختند که به شدت مورد توجه حضار قرار گرفتند؛ به طوری که 5 دقیقه به صورت ممتد برایشان دست زدند.
پروفسور آنتونی پرویس چیرمن رییس دانشگاه که به شدت تحت تأثیر علامه قرار گرفته بود سال ها بعد و پس از دیدن حمله روزنامه های دوم خردادی نسبت به علامه مصباح، به من گفت من تصور می کردم حق توحشی که آمریکا از ایران می گرفت کار اشتباهی بود اما الان می بینم کار درستی بوده است و وقتی علت را جویا شدم پاسخ داد مگر شما چند نفر مانند علامه مصباح دارید که اینگونه او را تخریب و به او حمله می کنید.
این کاربر نیز ضرورت پیگیری راه علامه را یادآور شده است:
سخنی با دوستداران و شاگردان آیت الله مصباح یزدی
عزیزان عمار انقلاب آنقدر بزرگ و با عظمت است که نیازی ندارد برای برجسته سازی آن شخصیت والا مقام به این در و آن در بزنیم.
کافی است طبق مشی او عمل کنیم و هر آنچه از میراث علمی و اخلاقی و خدمات اجتماعی برجای مانده آن بزرگ مرد را به دیگران عرضه کنیم؛ قطعا با این روش کسانی را که او را نمی شناختند نیز شیفته آن کمالات خواهند شد.
بیش از این کاری لازم نیست انجام دهیم.
در بین مطالب ارسالی، یکی از مخاطبان روایتی را ذکر کرده است:
«امام جعفرصادق(علیهالسلام)»: اَلمَوتُ لِلمؤمِنِ كَأَطیَبِ ریحٍ یَشُمُّهُ فَیتَنَفَّسُ لِطیبه فَیَقَعُ التَّعَبُ وَ الأَلَمُ كُلُّهُ عَنهُ.
مرگ برای مؤمن همانند خوشبوترین رایحهای است که به مشمام او میرسد. بوی عطرآگین آن را استشمام میکند و (برای همیشه) از هر گونه درد و محنت آسوده میگردد. (المحجَّةالبَیضاء، ج ٨، ص ٢٥٦)
هنیئا لک
این مخاطب نیز ضمن تجلیل از جایگاه علمی و سیره اخلاقی علامه مصباح، گریزی به فعالیت خزنده برخی افراد و گروهها در زمینه چهره سازی برای آینده مرجعیت، داشته است:
در روزگاری که برخی میخواهند به هر ضرب و زوری خود را در زمره مراجع عظام جا بزنند و در صف چاپ رساله منتظر ایستاده اند؛ ایشان با اینکه وجهه علمی و شخصیتی مناسبی داشت هیچ گاه وارد این میدان نشد.
برخی از کاربران نیز به بخشهای قابل توجه در پیام های تسلیت بزرگان اشاره داشتند مانند این جمله که در پیام حضرت آیت الله جوادی آملی آمده بود: جامع معقول و منقول
عبارتهای کوتاه و پر معنای زیادی نیز در این پویش از سوی مخاطبان به دست ما رسید که عبارت اند از:
مصباح شدی که راه را گم نکنیم
آیت بصیرت شکوه حکمت
ابوذر و عمار ولایت بودی که مالکهای زیادی را برای حضرت آقا تربیت کردی
علامهای که پایان ندارد
عمار که باشی؛ چه باشی و چه نباشی، سنگت میزنند
شهید توهین و تهمت
ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا، ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا، ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا
رفتنِ مصباح، بهمعنیِ تمامشدنِ خطّ فکریِ او نیست!
کوه تواضع بود
در تاریکی فتنهها قدر مصباح را بیش از همیشه حس می کردیم
دلمان برای درس های اخلاقت تنگ می شود حضرت علامه
/1350/ز502/ف