مثلثی خلاف جریان امام
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، تاریخ انقلاب گنجینهای ارزشمند است که اگر با گذر زمان از آن غفلت شود، میتواند به پاشنه آشیل انقلاب اسلامی تبدیل شود. در واقع هرچه از اتفاقات دهه اول انقلاب و ارتباطات فکری_سیاسی چهرههای مهم آن دوران کمتر صحبت شود، احتمال و امکان تحریف واقعیت تسریع و افزایش مییابد؛ همانگونه که غفلت رسانهای جبهه انقلاب در دهه 70 و 80 در کنار سرعت عمل جبهه مقابل سبب شد تا برخی خود را جزء نزدیکترین افراد از نظر فکری و مبارزاتی به امام نشان دهند.
امروز بسیاری از جوانان و نسل جدید انقلاب درگیر سؤالاتی گوناگون درباره چهرههای ابتدای انقلاب هستند و اگر به آنها پاسخی درست، متقن و بههنگام داده نشود، ممکن است نسل جدید واقعیت را آنگونه که هست نشناسند. قطعا در میان چهرههای اول انقلاب، آیت الله منتظری، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس بازرگان از جمله سؤال برانگیزترین شخصیتهای دوران ابتدایی انقلاب هستند.
نتایج بررسی و مرور مواضع و کنشهای سیاسی آقایان منتظری، هاشمی و بازرگان نشان میدهد که این سه فرد در طول حیات سیاسی خود اشتراکات و شباهتهای متعددی در نوع مواجهه با مسائل و موقعیتهای سیاسی_مبارزاتی داشتهاند. این اشتراکات و شباهتها در برخی موارد میان هر سه این افراد وجود داشته و در برخی موارد تنها میان دو تن از آنها برقرار بوده است. این اشتراک در مواضع و تفکرات سیاسی را میتوان در چهار محور مورد بررسی قرار داد که عبارتند از؛
اعتراض و اتهام منتظری به دادگاه جمهوری اسلامی در باره نوع برخورد با اعضای مجاهدین
حمایت از گروهک منافقین (مجاهدین خلق)
حمایت از گروهک منافقین: در چند سال قبل و بعد از انقلاب اسلامی، گروهک منافقین یکی از کلیدیترین نقاط اشتراک آقایان منتظری، هاشمی و بازرگان بوده است. آقای هاشمی از همان ابتدا که این گروه در میان گروههای مخالف رژیم پهلوی معروف شد، بنای حمایت از آنها را گذاشت و بارها چه به صورت مکتوب و چه به صورت حضوری خدمت امام خمینی(ره) رسید تا نظر ایشان درباره حمایت از گروهک مجاهدین خلق را جلب کند.
آیت الله منتظری نیز در این مسیر همراه آقای هاشمی بود. این دو فرد که چندین بار برای مجاب کردن امام برای حمایت از مجاهدین خلق تلاش کرده بودند، سال 1349 نامهای برای امام(ره) نوشتند که حسین احمدی روحانی و تراب حقشناس، نمایندگان سازمان مجاهدین خلق وقتی برای ملاقات با امام به نجف رفتند، این نامه را با خود به همراه بردند؛ الیته هیچ یک از این تلاشها راه به جایی نبرد.
هاشمی رفسنجانی به قدری در حمایت از سازمان مجاهدین خلق مصر بود که به گفته آقای سید حمید روحانی در یکی از نامههایش خطاب به امام گفته بود: «اگر از اینها (مجاهدین خلق) دفاع نکنید، اعتبارتان نزد مردم کم میشود» و بعد از پیروزی انقلاب نیز معتقد بود که میتوان از اعضای معتدل مجاهدین خلق در شورای انقلاب و در دولت موقت استفاده کرد». هرچند هاشمی در حمایت از مجاهدین خلق از آقای منتظری جلوتر بود، اما به گرد پای مهدی بازرگان هم نمیرسید؛ چرا که او در حمایت از سازمان سنگ تمام گذاشت.
بازرگان در هنگام عضویت در شورای انقلاب بر این باور بود که باید به سران این سازمان پستهایی نظیر استانداری در استانهای مختلف کشور داده شود. زمانی که مسعود رجوی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شد، او حتی ابراز امیدواری به پیروزی رجوی کرد و از همگان دعوت کرد تا به رجوی به عنوان نماینده جناح پرشوری از جوانان با ایمان! رأی دهند.
مرعوب غرب بودن و علاقه به ارتباط با آمریکا
هاشمی رفسنجانی به حدی در موضوع ارتباط با آمریکا ممحض بود که بسیاری از چهرههای سیاسی کشور رابطه با آمریکا را اصلیترین و تنها ایده حکمرانی آقای هاشمی می دانستند و در سفری که سال 1354 به آمریکا داشت، پس از بازدید از 20 ایالت آمریکا میگوید: «احساس من این بود که چنین قاره عظیمی با این همه منابع و امکانات، هیچ نیازی به دست اندازی به کشورهای دیگر ندارد؛ اما چه باید کرد، پیامد قدرت، سلطهطلبی است.»
هرچند هاشمی در اینجا به سلطهطلبی آمریکا و روح استعمارگری آمریکا اقرار میکند، اما در خاطراتش از سالهای پیروزی انقلاب میگوید: «ما بعد از پیروزی انقلاب، بنا داشتیم تا با تمامی کشورها- حتی آمریکا و برخی کشورها که حامی رژیم شاه بودند- رابطه دوستانه داشته باشیم.»
او در تمام مقاطع زندگی سیاسی خود، چه در دوران جنگ تحمیلی، چه در دوران موسوم به سازندگی و چه در دوران پس از ریاست جمهوری تلاش داشت تا با دولت آمریکا تماس و رابطه برقرار کند و حتی چندین بار تا پای میز مذاکره با آمریکا هم رفت. هاشمی برای تحقق ایده رابطه با آمریکا، حرکات زیادی انجام داد که برای نمونه میتوان به ماجراهایی همچون مکفارلین، دیدار علی هاشمی برادرزاده هاشمی با دو تن از مقامات آمریکا و وصل کردن آنها به حسن روحانی و انتشار مقاله «مذاکره مستقیم» توسط عطاءلله مهاجرانی، معاون اول هاشمی در دوران راست جمهوری و... اشاره کرد. البته اینها تنها بخش کوچکی از اقدامات هاشمی رفسنجانی برای رابطه با آمریکا بود و گفتارهای متعدد ایشان درباره ارتباط با آمریکا خود میتواند موضوع یک پژوهش تاریخی باشد.
آمریکا شیطان بزرگ نیست!
منتظری نیز همچون هاشمی باور به ضرورت برقراری رابطه با آمریکا داشت؛ با این تفاوت که تنها در وادی حرف ماند و همچون هاشمی اقدام مشهودی برای این امر صورت نداد. هر چند ایشان فرصت و مجال رابطه با آمریکا در تصدیهای حکومتی را نیافتند، اما از مصاحبهها و سخنرانیهای ایشان چنین برمیآید که نظر او نیز درباره رابطه با آمریکا مثبت بوده است.
مأمور سیا که در پوشش کارمند سفارت آمریکا در تاریخ 6 آبان 1358 با آقای منتظری دیدار کرد، در گزارش خود به نقل از آقای منتظری میگوید: «منتظری گفت نمیتواند بفهمد که چرا آمریکا مایل است تا این حد شخصیت و منافع اقتصادی خود را به دلیل روابطش با اسرائیل از دست بدهد. رهبری چون کارتر رئیس جمهور آمریکا بایستی به خاطر کشوری که هیچ نفعی به آمریکا نمیرساند، از آنها حمایت کند و چه منافعی در اسرائیل وجود دارد؟ دنیای اسلام منافع به مراتب بیشتری برای آمریکا دارد. ما نفت داریم و به کالاها و تکنولوژی آمریکا نیازمند هستیم.»
همچنین در بخشی از کتاب «دیدگاهها» پیرامون نظر منتظری درباره رابطه با آمریکا و به نقل از ایشان آمده است: «امروز نمیتوان بین كشورهای جهان را دیوار كشید، بلكه دولتها و ملتها نیاز به ارتباط با یكدیگر دارند... آمریكا یك دولت قدرتمند است و اگر ما با آن كشور روابط نداشته باشیم، هر دو ضرر میكنیم.»
تکلیف مهندس بازرگان نیز با این موضوع بسیار روشن بوده و او در دوران دولت موقت بارها تلاش کرد که با دولت آمریکا تماس ورابطه برقرار کند، اما به دلیل مخالفتهای شدید مردم و بسیاری از انقلابیون، ترجیح داد تا ارتباط خود با آمریکا را بهطور مخفیانه و در سطح تبادل اطلاعات دنبال کند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی نیز به این موضوع اشاره شده که طبق این گزارش، ابراهیم یزدی معاون آقای بازرگان مسئولیت برقراری ارتباط با سازمان سیا و تبادل اطلاعات را برعهده داشته است.
ارتباط با نهضت آزادی
هاشمی رفسنجانی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، ارتباط تنگاتنگی با اعضای نهضت آزادی داشته است. او در ایران روابط سیاسی- اقتصادی گستردهای با مهدی بازرگان داشته و در خارج از کشور نیز بیشتر با ابراهیم یزدی، رییس فعلی نهضت آزادی در ارتباط بوده است.
ارتباط هاشمی با ابراهیم یزدی در طول سفرش به آمریکا در سال 1354 به قدری بوده که به گفته برادرش، در مدت دوهفتهای که در آمریکا بوده، بیشتر با ابراهیم یزدی تماس و دیدار داشته تا با برادرش محمد هاشمی. به گفته محمد هاشمی او هنگام برگشت مقداری پول به یزدی میدهد تا پایگاه او در میان انقلابیون مقیم آمریکا تقویت شود.
این ارتباط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان دولت موقت بسیار بیشتر میشود. زمانی که بازرگان از انتقادات بسیاری ازمردم و روحانیون انقلابی نسبت به عملکرد دولت موقت و شخص بازرگان نزد آقای هاشمی گلایه میکند، هاشمی به او میگوید: «ما تا قدرت تصمیمگیری و انتصاب داشتیم، سعی کردیم آقایان را در صحنه داشته باشیم، حتی بعد از استعفای شما(بازرگان) و تجدید شورای انقلاب، ولی بعد از تشکیل مجلس، ما دیگر تصمیمگیر نبودیم.»
همگام با بازرگان
هاشمی رفسنجانی گویی با خود عهد کرده بوده که تا آخرین لحظات عمر سیاسی بازرگان از او حمایت کند و در جریان راهپیمایی مسلحانه گروهک منافقین در تاریخ 5 مهر 1360، هاشمی پس از نطق ضد انقلابی بازرگان در مجلس شورای اسلامی و حمایت او از منافقین، مانع از اجرایی شدن تصمیم دادستان انقلاب برای بازداشت بازرگان میشود.
ارتباط غیر علنی هاشمی با نهضت آزادی سالیان سال ادامه مییابد، بهطوری که سال 95 محمد هاشمی، رییس دفتر حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به نمایندگی از او به آمریکا سفر کرده و با ابراهیم یزدی، رییس گروهک نهضت آزادی دیدار کرده و کتاب مصور خاطرات هاشمی رفسنجانی را به او هدیه میدهد.
آیت الله منتظری نیز با گروهک نهضت آزادی ارتباط داشته است، اما نه به گستردگی ارتباط آقای هاشمی. ظاهرا ارتباط آقای منتظری از طریق بیت ایشان و بدون اطلاع او بوده و عدهای از عناصر نهضت آزادی توانسته بودند که در بیت او نفوذ کرده و گفتمان و حرفهای خود را در آن غالب کنند.
این موضوع تا جایی پیش میرود که به گفته هاشمی رفسنجانی، امام خمینی(ره) در واکنش به صحبتهای آیت الله منتظری در عزل ایشان از قائم مقامی میگوید: «حرفهایش(منتظری) حرفهای نهضت آزادی، گروه مهدی هاشمی و منافقین است.»
قائل به مبارزه مسلحانه گرایش به خشونت
یکی از نکات اشتراک بسیار پررنگ آقایان منتظری، هاشمی و بازرگان حمایت از مشی مسلحانه در مبارزه بوده است. حمایت این سه شخصیت از اقدامات مسلحانه مصادیق متعددی دارد که میتوان به مواردی همچون حمایت و تطهیر قتلهای سیدمهدی هاشمی توسط آقای منتظری، حمایتهای بازرگان از ترورهای وحشیانه منافقین و فداکاری و مجاهدت در راه خدا و خلق خواندن این اقدامات، صرف وجوهات شرعی مردم در مسیر اقدامات مسلحانه منافقین توسط هاشمی رفسنجانی و بنا به برخی نقلها و تأمین خانه تیمی برای منافقین اشاره کرد.
نوع تفکرات و گرایشات سیاسی_مبارزاتی آیت الله منتظری، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس مهدی بازرگان بهنحوی بوده که بسیاری از ارتباطات، موضعگیریها و کنشهای این سه تن را یک شکل میکرده و نمونههای دیگری از اشتراکات دو به دو میان این سه فرد وجود دارد که با در نظر گرفتن آنها میتوان نقش هاشمی را در این مثلث پررنگتر ترسیم کرد.
مهدی براتی
رسا قبلا از این کارا نمی کردی!! تو را چه چشده ؟
ولی در کل عالیییییییییییییی
سوال برام پیش اومده چرا هاشمی این همه تلاش داشت در همه عرصه ها نفوذ کند؟ حتی حاضر میشود از گروهک مجاهدین خلق هم حمایت کند!! یا مدافع حقوقی مهندس بازرگان یشود شخصیت هاشمی بسیار عجیب غریب هست خیلی!!!؟؟؟؟