نقد و بررسی شهادت پیامبر اکرم به واسطه زن یهودی
دسته ای روایات حاکی از این است که شهادت پیامبر (ص) به واسطه سمّی بوده که زن یهودیه در جنگ خیبر به ایشان داده است که برای نمونه می توان به روایت بخاری که از عایشه نقل کرده است اشاره کرد که گفت: «رسول خدا (ص) در مرضی که با آن مرض از دنیا رفت می فرمود: ای عایشه! دائماً درد غذایی که در خیبر خوردم را احساس می کنم و حال وقت آن است که رگ قلبم از آن سمّ قطع شود».(1)
ولی این نظر به دلایل مختلفی مردود است:
دلیل اول: نظر اهل بیت(ع) خلاف این مطلب را بیان می کند و اهل بیت (ع) بر آن چه سبب شهادت پیامبر (ص) است آگاه ترند چرا که ایشان اهل بیت آن حضرت هستند و «اهل البیت أدری بما فی البیت» اهل خانه آگاه ترند به آن چه در خانه است
دلیل دوم: جریان سم دادن زن یهودیه به پیامبر (ص) مربوط به اوایل سال هفتم هجری است و شهادت ایشان در سال یازدهم هجری اتفاق افتاده است پس این مطلب بسیار بعید است که شهادت ایشان به سبب سمی باشد که چهار سال قبل خورده اند و تأثیر سمّ معمولاً تا این اندازه باقی نمی ماند و اگر هم باقی بماند باید آثار آن به تدریج آشکار شود و مسموم را اندک اندک از پا در آورد و حال آن که پیامبر از فتح خیبر تا چند روز قبل از شهادت هیچ علامتی از مسمومیت و بیماری نداشتند و با سلامت و عافیت کامل و بدون این که نشانه و اثری در وجود مبارک ایشان باشد در جنگ ها و غزوات شرکت می فرمودند.
دلیل سوم: بعضی روایات که از مصادر مهم عامه نقل شده است به اثبات می رساند که پیامبر اکرم(ص) اصلاً از این غذای مسموم که زن یهودیه آورده تناول نکرده اند و خداوند ایشان را از این موضوع آگاه فرمود و ایشان هم اصحاب را از خوردن آن نهی فرمودند و این یکی از معجزات حضرت و دلیلی از دلایل نبوت ایشان است. ابو داوود و بیهقی و خطیب از ابو هریره نقل می کنند که گفت:
«همانا زنی از یهود گوسفند(بریان) مسمومی برای پیامبر(ص) هدیه آورد، ایشان به اصحابشان فرمودند: دست نگه دارید، این گوسفند مسموم است. بعد پیامبر (ص) به آن زن فرمودند: دلیل تو بر این کار چه بود؟ زن گفت: می خواستم بدانم که اگر تو پیامبری، خدا به تو خبر خواهد داد که این غذا مسموم است و اگر دروغ گو هستی(در ادعای نبوت صادق نیستی) مردم را از وجود تو راحت کنم! راوی می گوید: پیامبر (ص) متعرض او نشدند.»(2)
همچنین بخاری و دارمی از ابو هریره روایت کرده اند که گفت:
«زمانی که خیبر فتح شد، برای پیامبر(ص) گوسفند بریانی هدیه آورده شد که در آن سمّ بود. پیامبر فرمود: یهودیانی که در این جا هستند را جمع کنید، آنان را جمع کردند. پیامبر به ایشان فرمود: من سوالی از شما دارم، آیا اگر بپرسم در جواب صادق خواهید بود؟ گفتند: بله ای ابوالقاسم! پیامبر پرسید: پدر شما کیست؟ گفتند: فلانی، حضرت فرمود: دروغ گفتید بلکه پدر شما فلانی است. گفتند: راست گفتی. پیامبر پرسید: آیا اگر سوالی از شما بپرسم راستش را می گویید؟ گفتند: بله ای ابوالقاسم! و اگر دروغ بگوییم دروغ ما را خواهی فهمید همان طور که آن را در مورد پدرانمان فهمیدی. پیامبر پرسید: چه کسانی اهل آتش هستند؟ گفتند: ما در آتش می باشیم و شما پشت سر ما خواهید آمد. رسول خدا (ص) فرمودند: شما در آتش باشید ولی به خدا سوگند ما بعد شما در آتش نخواهیم آمد. سپس به ایشان فرمود: آیا اگر سوالی بپرسم راست می گویید؟ گفتند: بله. پیامبر پرسید: آیا شما در این غذا سم ریختید؟ گفتند: بله. سپس پرسید: دلیل شما برای این کار چه بود؟ گفتند: می خواستیم اگر دروغگو هستی از دست تو راحت شویم و اگر پیامبر بودی به تو ضرری نمی رساند».(3)
باتوجهبه این دو روایات مذکور و همچنین روایات مشابه آن اثبات می شود که پیامبر (ص) اصلاً از این غذای مسموم در خیبر تناول نفرموده اند.
دلیل چهارم: بعضی روایات عامه تأکید دارند بر این که پیامبر اکرم (ص) متعرض زینب بنت الحارثه نشده و او را مجازات نکرده اند. همان طور که در دلیل سوم روایت آن ذکر گردید و هم چنین طبری روایت کرده است: «فضحک نبی الله(ص) و ترکها»(4) «پس پیامبر خدا (ص) خندید و او را رها کرد» و عبدالرزاق صنعانی و ابن حجر عسقلانی از زهری روایت کرده اند که: «آن زن اسلام آورد پس پیامبر (ص) او را رها کرد»(5) و روایت بخاری و مسلم نیز این مطلب را تأیید می کند: «زمانی که از پیامبر (ص) سوال شد: آیا نکشیم او (زن یهودیه) را؟ فرمود: نه»(6)
مسلّم است که آن زن جنایتی مرتکب نشده بود که پیامبر (ص) او را به خاطر آن عقاب کنند، پس ایشان از آن غذای مسموم تناول نکرده اند که مسموم شده باشند.
دلیل پنجم: اگر ما مضمون روایاتی که می گویند: پیامبر از آن غذای مسموم بدون(این که بدانند مسموم است) تناول کرده اند را قبول کنیم موجب طعن در نبوت و تکذیب ادعای ایشان در نبوت و رسالت خواهد بود، چرا که آن زن یهودیه در مقام تعلیل آن چه انجام داده بود گفت: «می خواهم بدانم اگر تو پیامبری، خدا تو را از این کار آگاه خواهد کرد و اگر دروغگو باشی، مردم را از شر تو راحت کنم» و اگر این مطلب درست باشد که خدا رسولش را از مسموم بودن غذا آگاه نکرده باشد و پیامبر (ص) از آن غذا، اگر چه یک لقمه، خورده باشند، به کذب پیامبر از دیدگاه آن زن یهودیه و یهودیان دیگر منجر می شود و این کار از خدای حکیم محال است که فرستادگانش را در مانند این جریانات و مواقف تحدی یاری نکند تا موجب این شود که مردم ایشان را تکذیب کنند همان طور که در تاریخ انبیای گذشته می بینیم که هرگاه مردم در مقام تحدی معجزه ای را از پیامبری درخواست کرده اند، خداوند انبیا را یاری کرده تا ایشان موجب تصدیق مردم واقع شوند.
همچنین ما نمی توانیم قائل شویم به این که پیامبر اکرم (ص) بدون علم و اخبار الهی حتی کمی از آن غذای مسموم را تناول کرده است، سپس خداوند تبارک و تعالی به ایشان خبر داده غذا مسموم است! به خاطر این که این کار در نظر زن یهودیه و یهودیان دیگر معجزه و اطلاع از غیب به حساب نمی آید و از دلایل نبوت و موجب تصدیق پیامبر (ص) نخواهد بود چرا که آنان می گویند: پیامبر بعد از این که لقمه ای در دهان گذاشت، احساس کرد این غذا مسموم است و برای همین از غذا دست کشید پس این کار معجزه و دلیلی بر ثبوت قطعی نبوت پیامبر اکرم (ص) نبوده است و هم اکنون نیز یهودیان و مسیحیان در شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی با استدلال به بعضی روایات جعلی که پیامبر وقتی لقمه ای در دهان گذاشتند، غذا به سخن در آمد و گفت: «من مسموم هستم» نبوت پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) را زیر سوال برده و می گویند: اگر ایشان پیامبر بود، باید خداوند او را از این مطلب آگاه می نمود.
دلیل ششم: تنها کسی که روایت کرده شهادت پیامبر به واسطه غذای مسموم در خیبر بوده، عایشه است و روایت او قابل قبول نیست چون:
اولاً: او یکی از جاعلین روایت است که روایت زیادی را از زبان رسول خدا (ص) جعل و به آن حضرت نسبت داده است.
ثانیاً: او در جریان شهادت پیامبر (ص) یکی از متهمان است پس می توان گفت نقل او برای رفع تهمت از خودش بوده و قابل پذیرش نیست.
ثالثاً: آیات و روایاتی که در مذمت او وارد شده است او را از وثاقت و عدالت ساقط می نماید و در هر آن چه او نقل کرده، متهم به کذب است مادامی که خلاف آن ثابت شود.
رابعاً: روایاتی که عایشه در مورد وفات پیامبر اکرم (ص) نقل کرده تناقضات فراوانی دارند، مثلاً: عایشه در روایتی می گوید: «سبب شهادت پیامبر (ص) سمی بوده که در خیبر خورده است» ولی خود او در روایت دیگری می گوید: «مات رسول الله (ص) من ذات الجنب»(7) «پیامبر (ص) از بیماری ذات الجنب فوت کرد»(8) در حالی که خود عایشه روایتی را نقل کرده که: «وقتی گفتند: ترسیدیم رسول خدا (ص) بیماری ذات الجنب داشته باشند. رسول خدا فرمود: این بیماری از شیطان است و خدا شیطان را بر من مسلط نمی کند.»(9)
پس آن چه عایشه در مورد مسموم شدن پیامبر در خیبر نقل کرده است قابل پذیرش نیست.
و اما نتیجه اینکه روایاتی که از عامه در مورد مسموم شدن پیامبر(ص) در خیبر و شهادت ایشان به سبب همین سم رسیده است تناقضات فراوانی با یکدیگر دارند:
1، بعضی روایات می گویند پیامبر(ص) فرمود: «دست نگه دارید این غذا مسموم است.»(10) و دسته ای از روایات می گویند: «گوسفند بریان به سخن در آمد و گفت: «من مسموم هستم».(11)
2، بعضی روایات می گویند: بعد از آن که پیامبر لقمه ای در دهان گذاشت، گوسفند بریان به سخن در آمد و گفت: «من مسموم هستم».(12) و در بعضی روایات آمده است: «پیامبر قبل از این که از آن غذا تناول کنند، فرمودند: این غذا مسموم است.»
3، در بعضی روایات چنین آمده است:«برای رسول خدا (ص) گوسفندی (بریان) که در آن سم بود هدیه آورده شد. پس پیامبر فرمودند: یهودیانی که در این جا هستند را جمع کنید.»(13) و در بعضی دیگر آمده است: «زن یهودیه گوسفند مسموم را آورد و بعد پیامبر (ص) او را حاضر فرمود».
با وجود تناقضاتی که در این دسته از روایات وجود دارد نمی توان این روایات را در اثبات شهادت حضرت رسول به دست زن یهودی در خیبر پذیرفت و به آن ها استناد کرد.