عناصر تمدنساز از منظر قرآن کریم
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد معرفت، استادیار و مدیر گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، در یادداشتی نوشت:
چندی پیش در نشستی علمی ـ تخصصی با عنوان "عناصر تمدنساز از منظر قرآن کریم" که به همت پژوهشکده قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، مطالبی در این خصوص عنوان کردم اما به جهت اهمیت و ظرافت این موضوع مناسب دیدم که با بسط دایره معنایی و مصادیق آن، با کمی تأمل بیشتر به ابعاد این مسأله بپردازم که حاصل آن در ادامه میآید:
تمدن یک مقوله اجتماعی است که حاصل تفکرات و اندیشههای پنهان در ورای آن است. افتخار هر جماعتی به پیدایش تمدنهای متعدد در دوره تاریخی آنان است. ساختن تمدن در هر گروهی نشانگر پیشرفت و ترقی آن گروه است. برای تمدنسازی، وجود اندیشه و تفکرِ تمدنساز اجتنابناپذیر و ضروری است.
ما در اینجا به دنبال پاسخی به این سؤال هستیم که آیا تمدنسازی در ذات و نهاد قرآن کریم قابل تحقق است؟ و چه عناصری دارد؟ ما معتقدیم قرآن، به جهت برخورداری از توان و قابلیتهای گرانبها و ارزشمند، میتواند تمدنی متناسب و هماهنگ با احتیاجات بشرِ معاصر ایجاد کند؛ همانگونه که این توانایی و قابلیت را در گذشته از خود به نمایش گذاشته است.
این نکته قابل اهتمام است که تمدن اسلامی در "جزیرةالعرب"ی پایهریزی شد که به زندگی غیرمتمدنانه و جاهلیت شهرت داشت. اسلام برای تفکر ارزش قائل شد و عقل و دانش را به شکل بینظیری ستایش کرد؛ بنابراین، مسلمان بودن، با تلاش و کار، و با اندیشه و تفکر و با توحید سرشته شد. تمدنِ باشکوه اسلام که در زمان کمی، تکامل یافت و میوه داد، ثمرة این درونمایههای تمدنی بود. این اتهام که فرهنگ اسلامی با قدرت شمشیر گسترش یافت، با حقایق تاریخی همخوان نیست.
بنابراین، با توجه به علل و عواملی که تمدنشناسان برای پیدایی و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی بیان کردهاند، نمیتوان گفت پیشرفت تمدن اسلامی و تأثیر آن بر دیگر تمدنهای آن روزگار در اثر جنگ و غلبة نظامی بوده است. یک نگاه اجمالی به نقشة جهان اسلام این حقیقت را تأیید میکند؛ زیرا انتشار اسلام به سرزمینهایی همچون چین، مغولستان، اندونزی، فیلیپین، ماداگاسکار، زنگبار، دارالسلام، موزامبیک، نیجریه، سیرالئون، کنگو و... محصول فتوحات اسلام نبوده است؛ چراکه فاتحان اسلام در هیچ عصری، هرگز به این مناطق نرسیدند.
ویژگیهای تمدن
تمدن دارای ویژگیهایی است که همگی در اسلام وجود دارند. این ویژگیها عبارتند از:
الف. نظاممندی
اگر ارکان تمدن در عرصة مادی و معنوی از روشمندی، قانونمندی، انسجام و انتظام برخوردار باشد، چنین تمدنی شکوفا شده و گسترش خواهد یافت اما اگر این اندوختهها منظم نباشند و بدون ارتباط، حد افراطی و تفریطی خود را بپیمایند، قطعاً عمر چنین تمدنی کوتاه خواهد بود. از نظر ویل دورانت، تمدن به شکل کلیِ آن، نظمی است اجتماعی که به دنبالِ آن، نوآوری و ابتکارِ فرهنگی ممکن میشود و تداوم مییابد.
ب. پویایی
از آنجا که انسان نیازهای متغیری دارد، باید تمدن، ساز و کاری داشته باشد که بتواند تغییرات لازم را در اندوختههای مادی و معنوی صورت دهد تا به پاسخ روزآمد و کارآمدِ نیازهای بشر دست یابد. این دگرگونیها سبب شکوفایی و ماندگاری تمدن خواهد شد.
ج. جهانگردی
تمدن باید با حرکت در بیرون از چهارچوبهای خود، به تمدنهای دیگر نیز توجه کرده و نقاط مثبت و سودمند آنها را که با اصول ثابت خویش در تضاد نیست بگیرد. ارتباطات و تبادل اطلاعات نه تنها سبب افول تمدن نمیشود، بلکه زمینه را برای توسعة کمی و کیفی آن فراهم میسازد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: "سَافِرُوا تَصِحُّوا وَ تَغْنَمُوا" (سفر کنید تا سلامت باشید و سود به دست آورید). این کلام، بر جهانگردی اسلام دلالت دارد.
د. همبستگی
همبستگی که ابنخلدون از آن با واژه عصبیّت یاد کرده عاملی است که انگیزه را برای همکاری میان یک ملت شکل میدهد و سبب میشود انسانها در پیریزی و گسترش تمدن مشارکت کرده و در برابر سختیها بایستند.
پیامبر(ص) در همان سالِ اول هجرت در روزهای نخستینِ حضور در مدینه، به تحکیم پیوند دوستی میان مسلمانان پرداخت و مهاجرانِ مکه و انصارِ مدینه را برادر ساخت. سرانجام در سال نهم هجری با توجه به اهمیت همبستگی، فرمان عمومیِ برادری صادر شد. خداوند متعال، در قرآن کریم مؤمنان را برادران هم خواند و از آنها خواست در صورت بروز مشکل، میان خود اصلاح کنند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأصْلِحُوا بَیْنَ أخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (مؤمنان با هم برادرند؛ پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید؛ امید که مورد رحمت قرار گیرید).
عناصر تمدنسازِ قرآن کریم
مؤلفهها و عناصر گوناگونی برای ایجاد یک تمدن، اثرگذار است. به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. اهمیت علم، و ترویجِ دانشاندوزی
یکی از مهمترین ارکان ایجاد تمدن، گسترش معرفت و علمورزی است که در آموزههای اسلامی به ویژه قرآن کریم از اهمیت زیادی برخوردار است؛ برای نمونه، در قرآن کریم آمده:یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (خداوند به کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که علم به آنان داده شده، درجات بالایی میبخشد).
بدون قرار گرفتن متفکران و تفکر در جایگاه شایسته، پیشرفت و توسعهای محقق نخواهد شد؛ چراکه نوآوری و خلاقیت، شرط اساسیِ شکلگیری تمدن است. دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین الاهی به بهترین شکل، این زمینه را مهیا نموده است. در زمانی که اعراب جاهلی در جنگها به چیزی جز کشتار، انتقام و غارت فکر نمیکردند، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) همگان را به خواندن و نوشتن ترغیب میکرد و از هر فرصتی برای مبارزه با جهل و بیسوادی استفاده میکرد؛ چنانکه در جنگ بدر فدیة آزادی اسرا را آموزشِ خواندن و نوشتن قرار داد که این خود، سبب گسترش فرهنگ سوادآموزی شد. اسلام، تمام محدودیتها و طبقهبندیها در زمینة علمآموزی را برانداخت و فراگیریِ دانش را بر همگان فریضه دانست.
2. تولید ثروت و سرمایه
تمدنسازی به شکلی روشمند، ملازم با تولید در عرصة اقتصاد برای ایجاد ثروت و سرمایه است. چنانچه نیازهای مادی و دغدغههای اولیة بشر تأمین نباشند تمام نیروها بر رفع این نیازها مثل گرسنگی متمرکز میشود و فرصتی باقی نمیماند تا آدمی به مسائل ضروریتر و بنیادیتر پرداخته و بستر پیدایش تمدن را فراهم آورد؛ به همین دلیل، برخی همچون ویلدورانت معتقدند: "کشاورزی، آغاز تمدن و نقطة عطفی در پیدایش آن است".
برای نمونه، زکات از واجبات مالی در دین اسلام است که بر اساس آن، مسلمانان باید مقدار معینی از 9 قلم کالا را برای مصرف در زندگی فقرا و سایر امور عمومی اجتماعی بپردازند.
زکات از مهمترین برنامههای اقتصادی اسلام است. قرآن کریم، پرداخت زکات و بهکارگیری مدیریت باکفایت و سزاوار در مصارف آن را یکی از راهکارهای مؤثّر و کارآمد جهت کم کردن فاصلة طبقاتی و ریشهکن کردن فقر میداند؛ از اینرو این واژه به همراه مشتقاتش، 59 مرتبه در قرآن، در 29 سوره به کار رفته، که 27 مورد در کنار نماز آمده است؛ برای نمونه: "الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأرْضِ أقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ" یا "وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اُولائِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أجْرًا عَظِیمًا" یا "رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللهِ وَ إِقَامِ الصَّلاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ".
3. قدرت سیاسی
تمدنسازی به شکلی منسجم، ملازم است با تولید در عرصة سیاست، که بهطور خاص از آن بهعنوان تولیدِ قدرت یاد میشود؛ در واقع، آنچه روابط سیاسیِ انسانها را از دیگر روابط متمایز میکند، قدرت است که ملتها و نظامهای سیاسی برای بهدست آوردن آن میکوشند تا در عرصة بینالملل از آن، همچون ابزاری برای دفاع ملی یا وسیلهای برای سلطه و تحمیلِ خواستِ خود بر دیگران بهره گیرند.
آیات متعددی، مسلمانها را به عنوان یک امت مستقل و واحد، از پیوستگی و وابستگیِ سیاسی به سایر ملتها برحذر داشته است. در آیات فراوانی خصوصیتهایی بیان میشود که نشانگر مفهوم و معنای استقلال سیاسی در علوم سیاسیِ عصر حاضر است. برخی از این خصوصیتها عبارتند از:
الف. عدم پیروی از مشرکان واهلکتاب (آلعمران، 149)
ب. نفی سبیل کافران (نساء، 141)
ج. ضرورت عزّت مسلمانان (نساء، 139؛ فاطر، 10؛ منافقون، 8)
د. منع اعتماد و گرایش به کافران (هود، 113)
هـ. نپذیرفتن سرپرستی و سلطة کافران (مائده، 51)
4. امنیت همگانی
بدون شک، بدون امنیت نمیتوان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تولیدکننده بود؛ از اینرو وجود امنیت، جهت کنترل هرج و مرج ضروری است.
آیات قرآن مثل آیات مربوط به سرقت (مائده، 38)، قصاص (بقره، 179)، حفظ آبرو و ناموس مؤمنان (نور، 11-16)، مقررات استواری هستند که تضمینکنندة امنیت همگانی میباشند؛ البته نقش اهلبیت (علیهمالسلام) نیز در شکلگیری نهادهای امنیتی و انتظامی قابل توجه است.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) یکی از اهداف تأسیس حکومت خود را برقراری امنیت میداند. ایشان نخستین زمامداری بود که "صاحب الشرطه" یعنی "رئیس پلیس" تعیین کرد و ادارة شهربانی را بنیان نهاد. خود نیز همواره در کوچه و بازار شهر شلوغ کوفه قدم میزد و به محض مشاهدة تخلف، با متخلف برخورد می کرد.
عناصر تمدنساز دیگری نیز در قرآن وجود دارد که در اینجا فقط به ذکر عناوین آنها اشاره میکنیم. این عناصر عبارتند از: نهادینهسازی قانون و نظم، تعقل و عقلگرایی، تعهد به اصول اخلاقی، عدالت محوری، وحدت و همکاری، تسامح و تساهل، بسط شهرسازی و معماری.