۳۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۷۰۰۴۷۸
معرفی کتاب؛

من سرباز بشار نیستم

من سرباز بشار نیستم
کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» جدیدترین اثر مجید پورولی است که در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است.

به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» جدیدترین اثر مجید پورولی است که در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است.

کتاب «من سرباز بشار نیستم» جدیدترین اثر مجید پورولی کلشتری نویسنده کتاب‌هایی مانند «اقیانوس مشرق» و «پسران دوزخ، فرزندان قابیل» است. او در سال‌های اخیر کتاب‌های بسیاری نوشته که هرکدام موضوعات خاص و جالبی را دنبال کرده و مورد استقبال مخاطبان نیز قرار گرفته است.

خط اصلی داستان در کتاب من سربازِ بشّار نیستم، ماجرای یک طلبه سنّتی اصفهانی است که سخت دنبال روایات و احادیث معصومین و نشر این روایات در میان جامعه است. او برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر می کند و در بازگشت تقدیر و زمانه او را به سوریه می برد و در مقابل یک سرباز داعشی و ۱۲ دختر سنّی قرار می دهد..

سخن مولف درباره کتاب

ما لغتی در قرآن به اسم «اولی الامر» داریم که مصداق آن اهل بیت است و اطاعت از آن‌ها در قرآن بر هر شخصی واجب شده است، امّا بعضی از افرادی که خود را به ظاهر مسلمان می‌دانند مانند داعش، «اولی الامر» را به ابوبکر بغدادی تعمیم می‌دادند و خیال می‌کردند او «اولی الامر» و اطاعت از او واجب است به همین منظور خود را به کشتن دادند.

بیشتر کار‌های انتخاری داعش به حکم چنین فردی است که پیروانش اطاعت از او را اطاعت از خدا می‌دانند، چون او را همان اولی الامری می‌دانند که در قرآن آمده است! من در کتاب «من سرباز بشار نیستم» خواستم این مطلب را بگویم و در پاسخ به این سوال که مصداق حقیقی «اولی الامر» چه کسی است باید به تفاسیر روایی قرآن مراجعه کرد.

تمام تفاسیر شیعی اشاره روشن و واضح دارند که «اولی الامر» دوازده امام هستند. یعنی اولین آن‌ها امام علی علیه السلام و آخرین آن‌ها امام زمان (عج) است. در حال حاضر که ما در عصر غیبت هستیم، «اولی الامر» حضرت مهدی (عج) هستند. این تحلیل و تفسیر قرآنی موضوع و مبنای اصلی داستان من بود و با همین هدف قلم دست گرفتم و این رُمان را نوشتم.

برشی از کتاب

همهمه افتاد توی دخترها. همه به هم نگاه کردند. خانم ‏مدیر نگران نگاهم کرد. معلوم بود حسابی غافلگیر شده و شاید ترسیده. همان‏‌جور که به دختر‌ها نگاه می‏‌کردم، ادامه‏ دادم «من آمده‏‌ام بگویم که اسماعیل شهید مدافع حرم نبود، امّا با تمام وجودش، تویِ تمام دقایقِ زندگی‌‏اش، مدافعِ حریم بود، و من تمامِ افتخارم همین است ‏که همسرِ یک مدافع حریم هستم! مدافع حریم امامت! و دلم می‏‌خواهد خودم هم یک ‏روزی بتوانم سربازِ مدافع حریم باشم»، از میان صف اوّل دختری دستش را بُرد بالا. نگاهش کردم. دختر ایستاد و گفت: «ببخشید خانم! سربازِ مدافع حرم چه فرقی با سرباز مدافع حریم دارد؟!» گفتم «حرم مقدّس و عزیز است. امّا تنها محدود به یک نقطه از کره زمین است. جایی به وسعتِ یک قبر. امّا حریمِ امامِ معصوم، تمام کره ‏زمین و تمامِ دنیا را فرا گرفته است. وسعتِ تمام دریاها، تمامِ اقیانوس‌‏ها و تمامِ خاک‏‌های دنیا حریمِ امامِ معصوم است. شما دختر‌ها هم می‏‌توانید سرباز مدافع حریمِ امامت باشید. برای سربازِ حریم بودن نیازی نیست که حتماً مرد باشید، یا اسلحه و توپ و تانک داشته باشید! برای آن‏که سرباز مدافع حریم باشید، فقط باید درباره دین ‏تان و اعتقادات‌‏تان مطالعه کنید و امام‏تان را، مخصوصاً امام‏ زمان‌‏تان را، خوب بشناسید»

 

 

ارسال نظرات