ارتقای فضای اندیشهای به محتوای جذاب مانند آثار مطهری و شریعتی نیاز دارد
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، جامعه امروزه ما با مسائل اندیشهای و فکری عمیق چندان انسی ندارد و احساس غربتی برای فضای اندیشه در کشور به وجود آمده است. برای چرایی این موضوع و راهحل آن بر آن شدیم که با مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گپی بزنیم که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
مهدی جمشیدی در ابتدا گفت: اول از هرچیز باید دید آیا استقبال از کتب اندیشهای و عمیق حقیقتاً ناچیز است و مردم رغبتی بدانها ندارند یا عدم توجه مردم به مطالعات اندیشهای و خواندن کتبهای فکری و عمقی تنها یک تصور و پیشذهن است؟ این موضوع محتاج بررسی آماری و ارقامی دقیق است که نزد من نتیجه دقیقی از مسأله وجود ندارد، اما باید توجه داشت که کتب فکری و اندیشهای دو قسم هستند. یک؛ کتابهای تخصصی حوزوی و دانشگاهی که طبیعتاً مخاطب خاص خود را دارند و شاید نسبت به سایر کتب خواننده کمتری داشته باشند، دو؛ کتب اندیشهای که عوام و سایر مردم بهغیر از قشر نخبگانی هم میتوانند از آنها مستفیض و محظوظ شوند. در رقیقترین تحلیل، به نظر میرسد در دسته دوم ما چندان با رغبت و توجه از سوی عامه مردم روبهرو نیستیم، یعنی آثار فکری و اندیشهای که برای اقشار مختلفی از افراد جامعه نوشته میشود با استقبال درخورد و آنطور که باید، روبهرو نمیشود.
احیای اندیشه آیتالله خامنهای
وی افزود: البته این نکته را باید بیان کرد که برخی آثار در حوزههای معرفتی مورد توجه و مطالعه قرار میگیرند و بدانها ارجاعات زیادی میشود. به طور مثال کتب شهید مطهری همچنان مرجع و منبع بسیاری از افراد در موضوعات گوناگون است، یا در ۱۰ سال گذشته اتفاق مبارکی که افتاد موجب شد به شأن فکری و ساحت اندیشهای رهبر معظم انقلاب توجه شود که تا پیش از این چندان اهمیتی در آثار مکتوب به هندسه فکری آیتالله خامنهای نمیشد. ما پس از چاپ کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و استقبال بینظیر مردم از این کتاب شاهد گردآوری آثاری از سخنان آیتالله خامنهای بودیم که نتیجتاً ساختمان فکری و اندیشهای ایشان را در آثار مختلف برای ما نمایان میکرد.
عوامل دوری مردم از فضای اندیشهای
پژوهشگر مطالعات فرهنگی ادامه داد: با مقدمهای که گذشت اگر بخواهیم دلیل کسادی بازار کتب اندیشهای بالاخص اندیشه دینی را مورد بررسی قرار دهیم و علت بیمهری نسبت به چنین آثاری را دریابیم باید چند عامل مهم را ذکر کرد و درباره آنها به گفتوگو پرداخت که در ادامه به بعضی از آنها اشاراتی خواهم کرد. یکی از عواملی که میتوان عامل دوری مردم از مباحث فکری دانست، غرق شدن عامه ایرانیان در زندگی روزمره است. بالطبع وقتی شخص با زندگی و معیشت خود دست به گریبان باشد و دغدغه فکرش تماماً معطوف به اوضاع زندگی و امرار معاش است نمیتوان توقع داشت که فرصتی را بیابد تا با فراغت ذهن به موضوعات دیگری چون مسائل فکری و اندیشهای بپردازد.
جمشیدی گفت: همچنین، مردم ما متأسفانه درگیر جزئیات عامهپسند و سطحی شدهاند، از نشریاتی که متکلف انتشار کتب زرد و فاقد محتوای مفید هستند گرفته تا فضای مجازی که علیرغم حسناتی که دارد در بسط موضوعات جدی نه تنها توفیقی نداشته بلکه اساساً جای اندیشه و فکر را تنگ کرده است. گردش اطلاعات در فضای مجازی نشان میدهد که قشر غالب مردم به دنبال مطالب نه چندان نافع فکری هستند و این مسأله به مرور زمان موجب تغییر ذائقه مردم و کاهش تمایل آنها به موضوعات اندیشهای و مهم میشود. اساساً شاهد آن هستیم که موضوعات مورد استقبال و عنایت مردم از مسائل بنیادین، فکری، معرفتی، نافع و مورد نیاز حیات بشری، به پرداختن در امور سطحی و غیر نافع و فاقد از محتوای فکری، بدل شده است.
وی افزود: عامل میتواند مردم را از فضای دانش و موضوعات عقلانی دور کند، گروههای مرجع هستند. ایجاد جابهجایی در این طیف موجب تغییر جهتدهی فرهنگ جامعه خواهد بود. آنها متناسب با خود ذائقهسازی و ذائقهپروری میکنند. وقتی گروه مرجع از قشرعلما، حکما، اهل قلم و... به طیفی که در جامعه ما «سلبریتی» نام میگیرند تغییر پیدا میکند و اغلب این گروه از لایه اندیشهای دستشان خالی است بالطبع در جهتدهیهای خود کمترین اعتنا را به موضوعات اندیشهای میکنند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفت: آنچه که در بازار کتب اندیشهای میبینیم در حقیقت بازتاب سه عاملی بود که بیان شد. البته من حصر منطقی در این باره نمیکنم چون احتمال دارد عوامل و دلایل دیگری هم در این امر دخیل باشند و بتوان اضافه کرد، اما به نظر سرچشمههای اصلی اینها هستند باید به سمت و سویی رفت که این مثلث فرهنگی را در جامعه بهبود ببخشیم.
باید در پی بسط اندیشه متناسب با جامعه بود
پژوهشگر مطالعات فرهنگی ادامه داد: هر جامعه اندیشه متناسب به خودش را داراست و فضای عقلانی خاص خود را میطلبد. اساساً اندیشههای وارداتی به کشور ما نظیر فلسفه غرب و انگارههای روشنفکری سنخیت چندانی با فضای فرهنگ و اندیشه ما ندارد که دوری مخاطبان از آنها را یک معضل جدی بخواهیم تلقی کنیم. وقتی مرحوم جلال آلاحمد میگوید: درخت روشنفکری در این زیستبوم ریشه ندارد؛ اشاره به آن میکند که با فضای فکری این مردمان همخوانی چندانی را دارا نیست و مردم نمیتوانند با آنها مؤانست خاص و تعلق خاطر جدی داشته باشند.
باید چون مطهری بود
جمشیدی گفت: در حقیقت، نتایج تفکرهای وارداتی تصنعی و موقت خواهد بود؛ پس بنابراین کاستی تمایل مخاطبین به چنین آثاری که مروج تفکرات غیر اصیل هستند حالت بیمارگونهای نخواهد داشت بلکه خطر در آنجاست که مردمانی از فضای فکری و اندیشهای متعلق به خودشان دور شوند و احساس وابستگی نکند. نکته مهمی که بدان باید اشاره کرد این است که بستههای اندیشهای را باید طوری به مخاطب حال حاضرمان ارائه بدهیم که برای او جذابیت داشته باشد، به طور مثال یکی از کارهای شایسته شهید مطهری این بود که فلسفه و نظریات مختلف فلاسفه را برای مخاطب خود به زبان ساده بیان میکرد؛ یا امروزه در غرب شاهد آن هستیم که کتبی چاپ میشوند با محوریت «فلسفه برای کودکان».
وی افزود: به راستی در طول این مدت تا چه حد سعی شد که معارف اسلامی و انقلابی با سادهسازیهای به خصوص خود و در بستههای فکری جذاب به مردم به خصوص مخاطب جوان عرضه بشود؟البته در بخش شفاهی بعضی اقدامات مطلوبی صورت گرفته است، اما آثار مکتوب چنین نیست. ما وقتی سعی کردیم معارف اسلامی و انقلابی را در آثار و کتب بیان کنیم در چاله «پوزیتویسم دانشگاهی» افتادیم. یعنی تصور کردیم میخواهیم پایاننامه دانشگاهی بنویسیم، مشخص است مگر چند درصد ازمردم پیگیر مقالات علمی و پژوهشی از جمله پایاننامهها هستند؟ حتی مسئولین و مدیران هم اکثرا ارتباطی با این نوع آثار ندارند، چه برسد به تودههای مردم.
او بیان کرد: در قبل از انقلاب مطهری و شریعتی موضوعات ناب معرفتی را بیان میکردند، اما چه طور میشود که بازار اندیشه در آن زمان به شدت گرم است و در حال حاضر چنین نیست. علت را باید در آنجایی جستوجو کرد که این افراد و نظایر ایشان خود را درگیر ضوابط و مسائل بروکراتیک دانشگاهی نمیکردند و طوری موضوعات را میگفتند که مخاطب آن را پس نزند و نسبت با مسأله احساس غربت نکند. از طرفی اگر امروزه کسی خواهان ورود مسائل فکری به سطح تودههای مردم است متهم میشود به اخذ روش غیر علمی؛ به خاطر همین است که ژورنالیسم اندیشه را عدهای همچون فحشی تلقی میکنند.
جمشیدی در انتها گفت: در چنین فضایی که شخص احساس میکند اگر بخواهد موضوعات را سادهسازی کند تا قشر کثیری از مردم هم از آن مستفیض بشوند، با عبارات مختلف در ورطه اتهام میافتد، روشن است که کسی وارد این میدان نمیشود. نتیجه این فرایند آن میشود که «اندیشه» کالایی است برای خواص جامعه که مشتری به خصوص خود را دارد.