انتشار ناگفتههایی از زندگی رفیق شفیق حاج احمد متوسلیان پس از ۴۰ سال
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، انتشارات حماسه یاران به تازگی دو اثر در حوزه ادبیات دفاع مقدس را روانه بازار نشر کرده است. کتاب «چشم احمد» از جمله این آثار است که درباره زندگی و شخصیت جاویدان اثر محمدتقی رستگار مقدم نوشته شده است.
کتاب «چشم احمد» در قالب داستانی تلاش دارد معرف شخصیت رفیق شفیق حاج احمد متوسلیان و یکی از چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی در لبنان باشد؛ اثری که پس از 40 سال میکوشد غبار فراموشی را از چهره یکی از همراهان حاج احمد بشوید.
کتاب حاضر به قلم امیرحسین انبارداران در قالب داستانی زندگی رستگار مقدم، اولین مسئول آموزش و تاکتیک لشکر 27 محمد رسولالله(ص) در دوران دفاع مقدس را روایت کرده است. جاویدان اثر رستگار مقدم، به همراه متوسلیان، کاظم اخوان و سیدمحسن موسوی در 14 تیرماه سال 1361 توسط نیروهای وابسته به رژیم صهیونیستی در لبنان ربوده شده است.
محمد تقی رستگار مقدم در بهمن ماه سال 1338 در شهر قم و در خانوادهای مذهبی متولد شد. تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رساند و به همراه مردم در فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب نقش ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب برای مبارزه با ضد انقلاب به «مریوان» و «بانه» رفت و در آنجا با احمد متوسلیان آشنا شد و در عملیاتهای محمد رسول الله(ص)، فتح المبین و الی بیتالمقدس در کنار او حضور داشت.
پس از فتح خرمشهر برای کمک به مردم لبنان به همراه نیروهای اعزامی به سوریه رفت و در 14 تیر 1361 به دست نیروهای حزب تندرو فالانژ در لبنان، به همراه احمد متوسلیان، سید محسن موسوی و کاظم اخوان اسیر و تحویل رژیم صهیونیستی شد. او که مسئول واحد آموزش تیپ 27 محمد رسول اللّه(ص) بود، معمولاً در ایران رانندگی خودرو حاج احمد را به عهده داشت.
انتشارات حماسه یاران کتاب «چشم احمد» را در 224 صفحه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
حیرانم... تو با آن همه مهر و محبت و صفا که پرندهها را هم سیراب میکردی، چرا بایستی اسیر شقیترین آدمهای روی زمین بشوی؟ دلم میخواهد یکبار دیگر بچهدبستانی بشوم. بشوم همان «ممد» تو، بشوی کوه. پشتم را گرم کنی. دوباره بروی جبهه، دوباره از همان جبهه زنگ بزنی به سیدرضا برقعی. معلم کلاس چهارمم، از او بخواهی وقتی من نمره 20 میگیرم، تو را خبر کند، که 20 برگه اسکناس آبیرنگ یک تومانی را بگذاری توی پاکتنامه و برایم بفرستی و من آن پاکت را بگذارم روی چشمانم و گریه کنم از شوق و بنازم به خودم و فخر بفروشم به همه، که داداشم از جبهه مُزد بیستهایم را فرستاده، همراه یک نامه قشنگ پر از مهربانی ... .
کتاب «جنگ فرخنده» عنوان دیگری از تازههای نشر حماسه یاران است که جنگ تحمیلی را از زاویه دید یک زن روایت میکند. کتاب روایتی است از زندگی فرخنده قلعه نوخشتی، دختر آبادانی، پر شر و شور و سرگرم رؤیاهای جوانی که با انقلاب اسلامی در خود انقلاب میکند. او با شروع جنگ پرستار جنگیترین بیمارستان ایران در خرمشهر میشود و بالاخره دست سرنوشت او را از جنوب به شمال کشور میبرد تا اینبار نه فقط پرستار که همراه و همدم یک جانباز اعصاب و روان شود. جایی که شاید شروع جنگ واقعی اوست؛ جنگ فرخنده!
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: بلد نبودم نماز بخوانم. مغرور بودم و نمیخواستم از کسی بپرسم. در خلوت خودم و دور از چشم دیگران نماز میخواندم. ترتیب و قرائت درست را نمیدانستم، اما همین که میگفتم سبحانالله، دلم قرص میشد، آرام میشدم. یک روز بابا بشیری غافلگیرم کرد. نمازم که تمام شد، گفت: «فرخنده باباتی! چندتا رکوع رفتی؟» گفتم: «رکوع؟ رکوع کدومش بود؟» زد زیر خنده...
انتشارات حماسه یاران کتاب «جنگ فرخنده» را به قلم زینب بابکی در 328 صفحه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان به ادبیات دفاع مقدس قرار داده است.