کتابی برای پاسخ به سؤالات اعتقادی بچهها
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دومین جلد از کتاب «اصول دین نوجوان» از سوی دفتر نشر معارف در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. علی شعیبی که کار نگارش و تدوین این اثر را برعهده دارد، پیش از این جلد نخست آن را با نگاهی به آموزش اعتقادات اسلامی به نوجوانان منتشر کرده بود.
شعیبی در گفتوگویی هدف از نگارش جلد دوم کتاب «اصول دین نوجوان» را آشنایی نوجوان امروز با مسائل اعتقادی شیعه عنوان کرد و گفت: ما در زندگی خود دائماً با تفکرات و شبهات فراوانی روبهرو میشویم که ممکن است بهدلیل آشنا نبودن با اعتقادات صحیح، پایمان بلغزد و از جادۀ هدایت خارج شویم. بارها پیش میآید که شخص یا اشخاصی بهدلیل عدم آشنایی با مقام اهلبیت(ع) از آنها فاصله گرفته یا به تقابل با آنها پرداختهاند. از این موارد میتوان به نمونههای متعددی در تاریخ اشاره کرد که از جمله آنها خوارج است که با خشکمغزی در مقابل امام علی(ع) جنگیدند.
به گفته این نویسنده؛ خوارج که بسیاری از افرادشان حافظ قرآن بودند و از شدت عبادت زانو و پیشانیهایشان پینه بسته بود، خود را برتر از امام علی(ع) میدانستند و علیه او قیام کردند.
شعیبی با تأکید بر اینکه شاخص ما در دینداری باید پیامبر اکرم(ص)، قرآن، و اهلبیت(ع)، افزود: در غیر این صورت مطمئناً از راه صحیح فاصله میگیریم و با جهالت و روسیاهی از دنیا خواهیم رفت.
نویسنده کتاب «اصول دین نوجوان(2)» به محتوای این اثر اشاره و اضافه کرد: در این کتاب سعی کردهایم بخشی از تاریخچه، اعتقادات، باورهای صحیح دینی، و جایگاه مهم شیعه را برای دوستداران اهلبیت(ع)، با زبانی ساده و روان بیان کنیم، تا مخاطب نوجوان با آن آشنا شود.
در بخشهایی از کتاب «اصول دین نوجوان(2)» میخوانیم:
بَداء؛ واژۀ «بَداء» یعنی ظهور یا ظاهر شدن. یکی از اعتقادات شیعیان بداء است؛ بَداء بهمعنای آشکار شدنِ چیزی از سوی خدا برخلاف آنچه موردانتظار بندگان بوده است یا واقع نشدن چیزی است که ظاهراً باید واقع میشد. مثلاً یکی از پیامبران خبر میدهد اتفاقی میافتد اما بعداً آن حادثه واقع نمیشود. در این هنگام میگوییم «بداء» حاصل شد. در بداء خداوند در واقع آنچه مورد انتظار بوده را کنار میزند و امری جدیدی را اثبات میکند؛ درحالیکه به هر دو حادثه آگاه بوده است.
بداء هم در امور تکوینی رخ میدهد و هم در امور تشریعی. مثال تکوینی: مثلاً تأخیر در مرگ کسی بهخاطر صلۀ رحم یا صدقه دادن یا زودتر رسیدن مرگ کسی بهخاطر گناهی که انجام داده است.
روزی حضرت عیسی(ع) بههمراه حواریون (یاران عیسی) از روستایی میگذشت. در آن روستا مراسم عروسی برگزار شده بود؛ حضرت رو به یارانش کرد و فرمود: «این عروس فردا خواهد مرد.» اما فردای آن روز همه دیدند که عروس زنده است. حضرت عیسی(ع) فرمود: «برویم، ببینیم چه شده است.»
به خانۀ عروس رفتند و از او پرسیدند: «دیشب چه عمل خیری انجام دادی؟»
عروس گفت: «فقیری هر شب جمعه میآمد و ما به او کمک میکردیم. دیشب آمد و من با اینکه شب عروسیام بود، برخاستم و به او صدقهای دادم.»
حضرت عیسی فرمود: «از اینجا که نشستهای برخیز!»
عروس برخاست و به کناری رفت. ناگهان دیدند ماری بزرگ سر برآورد و روی دم خود ایستاد. حضرت عیسی فرمود: «این مار قرار بود تو را بکشد، اما به علّت صدقهای که دادی خطر مرگ از تو رفع شد و مرگت به تأخیر افتاد.»
مثال تشریعی: مثلاً محو و نابود شدن ادیان گذشته توسط قرآن، یا تغییر قبله.
بیش از 14 سال پس از بعثت، پیامبر اکرم(ص) بهسوی بیت المقدس (فلسطین) نماز میخواند. یهودیها مسلمانان را مسخره میکردند که بهسوی قبلۀ آنها نماز میخوانند. پیامبر(ص) نیز از این ماجرا ناراحت بود. روزی پیامبر(ص) در حال خواندن نماز ظهر بود و مسلمانان پشت او به جماعت ایستاده بودند. پس از ادای دو رکعت از نماز، جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و آیۀ 144 سورۀ بقره را ابلاغ کرد و پیامبر(ص) را بهسوی کعبه برگرداند.