۲۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۷
کد خبر: ۷۲۱۲۳۱
معرفی کتاب؛

پناهم باش با موضوع تشکیل خانواده

پناهم باش با موضوع تشکیل خانواده
کتاب پناهم باش نوشتۀ زهره زندیه، قصۀ عشق دختر و پسری را به تصویر می‌کشد که با همه سختی ها اما خانواده شیرین و لذت بخش را تشکیل می دهند.

به گزارش گروه خانواده و جمعیت خبرگزاری رسا، کتاب پناهم باش نوشتۀ زهره زندیه، قصۀ عشق دختر و پسری را به تصویر می‌کشد که تفاوت‌های بسیاری با هم دارند و زمانه برایشان خواب‌های عجیبی دیده است.

دربارۀ کتاب پناهم باش:

عشقی متفاوت و جذاب میان دختری بی‌قید به نام سارا و پسری مذهبی به نام حسین شکل می‌گیرد. سارا که در ابتدا تمایلی به این ازدواج نداشته و به اجبار خانواده‌اش تن به این وصلت داده، کم‌کم به حسین علاقه‌مند می‌شود. با این حال لجبازی‌ها، غرور دخترانه و فریب خوردن توسط اطرافیانش موجب می‌شود که این ارتباط از بین برود و او طی اتفاقی ناگوار به مشهد بگریزد و...

کتاب پناهم باش برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان و رمان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شماست.

در بخشی از کتاب پناهم باش می‌خوانیم:

روزهای ساده زندگیم باز شروع به دویدن و رقصیدن کرد. انگار زمان عجله داشت تا زودتر به سیاهی و تباهی برسم.

مدتی بود حسین درگیر شرکت تازه تأسیس شده‌اش بود و کمتر وقت می‌کرد سر بزند.

نمی‌دانم عاشق بودم یا فارغ اما اسمش را علاقه می‌گذارم که برای دیدن همسرم لحظه‌شماری می‌کردم.

تلفن‌هایش به جا بود اما من دیدن روی ماه و چشمان همیشه آرامش را می‌خواستم.

به احترام وجودش این روزها رابطه‌ام را با مهشید کم‌رنگ کرده بودم و خودم را با خرید جهیزیه سرگرم کرده بودم. درس و دانشگاه را هم به کل فراموش کرده بودم که با مواخذه سخت حسین روبرو شدم.

مخالف سر کار رفتنم بود اما اصرار داشت درس بخوانم و از هر نظر کامل باشم. می‌گفت یک زن تحصیل‌کرده با فهم و شعور خانه‌دار می‌ارزد به کل زندگی. این را کجای دلم بگذارم نمی‌دانم!

بحث کردن با او هم بی‌فایده بود چون مطمئن بودم با دلایل ملانصرالدینیش صد در هزار قانعم می‌کند.

مدتی بود از سارای لجباز و کله‌شق دور شده بودم و این برایم باورکردنی نبود. خودم، خودم را باور نداشتم که تغییر کرده‌ام، اما از آن جا که چشم دیدن تغییراتم را نداشتم باز یک دست گل اساسی به آب دادم و خودم، خودم را چشم زدم.

بعد مدت‌ها در جمع خانواده همسر بودن آن هم با وجود مهمان‌های دیگر بایستی رفتار و کردارم جوری موجه و موقر نشان داده شود که هر کسی مرا می‌دید یک بار که نه صدبار به حسین برای انتخابش تبریک بگوید دیگر خود او بماند.

اما از آن جا که آدم نبودم و مطمئن هستم که نخواهم شد کاری که نباید می‌شد را با تمام پررویی به انجام رساندم.

ارسال نظرات