۲۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۷۲۳۸۲۱

شماره ۳۸ دو فصلنامه علمی «فلسفه» منتشر شد

شماره ۳۸ دو فصلنامه علمی «فلسفه» منتشر شد
شماره ۳۸ دو فصلنامه علمی «فلسفه» با ۱۲ مقاله منتشر شد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، شماره 38 دو فصلنامه علمی «فلسفه» صاحب امتیازی دانشکده ادبیات و علوم انسانی و مدیرمسئولی عبدالرضا سیف با سیدحمید طالب زاده منتشر شد.

این فصلنامه در 12 مقاله و 224 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

تعمیم تعریف رسمی و حل اشکال فرمول‌های پیچیده‌ در ردّ وجود ذهنی

مهدی اسدی

چکیده: می‌دانیم که فیلسوفان مسلمان علم حصولی را نوعی وجود ذهنی می‌دانند و به اشکال‌های متعدد وجود ذهنی نیز پاسخ می‌دهند؛ ولی برخی از اشکال‌هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده‌اند، مانند اشکال هوسرل دربارۀ فرمول‌های پیچیدۀ ریاضی، نزد فیلسوفان ما هنوز ناشناخته ‌است و پاسخی دریافت نکرده است. طبق این اشکال، در ممکن‌هایی چون «چندمیلیارد ضلعی» هیچ انسانی قادر نیست صورتی از چنین شکل پیچیدۀ ریاضی در ذهن خود تشکیل دهد؛ بنابراین، هنگامی که از ممکنی چون چندمیلیارد ضلعی سخن می‌گوییم و احکامی ایجابی برای آن اثبات می‌کنیم، چنین قضایایی نمی‌تواند در ذهن موجود باشد! ما خواهیم کوشید بیشتر بر پایۀ مبادی فلسفۀ اسلامی، به‌ویژه فلسفۀ سینوی، راه ‌حلی برای این اشکال فرمول‌های پیچیدۀ ریاضی پیدا کنیم: گاه به بازسازی و تعمیم راه‌ حل تعریف رسمی ابن ‌سینا خواهیم پرداخت و گاه نیز خود نکاتی نقضی و جدید بدان خواهیم افزود. پاسخ نقضی این است که چنین اشکالی تقریباً به همان اندازه دیدگاه‌های رقیب را نیز دچار مشکل می‌کند؛ دیدگاه‌هایی چون شهود مُثل افلاطونی و شهود عدد در معدود در همین جهان مادّی. تعمیم راه ‌حل تعریف رسمی نیز به‌طور خلاصه این است که «اینجا» ما به‌جای اینکه بتوانیم خود ماهیت پیچیده را تصور کنیم، تعریف رسمی نسبتاً ساده‌ای از آن در ذهن خود تصور کرده‌، به خاصّۀ آن می‌رسیم. به‌مناسبت، به اشکال‌های راه ‌حل تعریف رسمی نیز پاسخ خواهیم داد.

 

بررسی انتقادی استدلال گونه‌پرستی پیتر سینگر در حقوق حیوانات

ناصر جعفری پور؛ علی رضا آل بویه

چکیده: یکی از مهم‌ترین دلایل پیتر سینگر، از مدافعان حق حیات حیوانات، گونه‌پرستانه بودن بسیاری از رفتارهای انسان با حیوانات است. او حیوان را دارای حق توجه برابر با انسان می‌داند و توجه ویژۀ انسان به افراد نوع خود را «گونه‌پرستی» می‌نامد و هرگونه استفاده از حیوان را استفادۀ ابزاری و نادرست می‌شمرد. از نظر او گونه‌پرستی به‌مثابۀ نژادپرستی‌است و همان‌گونه که نژادپرستی به‌لحاظ اخلاقی نادرست است، گونه‌پرستی نیز نادرست و غیر اخلاقی است. در این مقاله، ضمن بررسی و نقد این استدلال سینگر، مشخص می‌شود که آنچه محکوم است، ترجیح بدون دلیل یک نوع بر نوع دیگر است که در مقایسۀ انسان با حیوان، به دلیل وجود برتری‌های خاص نوع انسان منتفی‌است و با توجه به جایگاه خاص انسان در هستی، تفاوت رفتار در مواجهه با انسان و حیوان، متفاوت با نژادپرستی بوده و در نتیجه، استفادۀ هدفمند و مسئولانۀ انسان از حیوان مجاز است و برتری انسان نه‌تنها تجویز نگاه برتری‌جویانۀ او به حیوان نیست، بلکه باید موجب رعایت بیشتر حقوق حیوان شود. بدون ادعا بودنِ منطق ضد گونه‌پرستی، بی‌توجهی به تفاوت شأن و منزلت انسان و حیوان و توجه‌نکردن به جایگاه انسان در عالم هستی، از جمله نقدهایی‌است که می‌توان به سینگر وارد کرد.

 

تحلیل نسبت زمانْ‌آگاهی و خودآگاهی در فلسفۀ هوسرل

حسین زمانیها

چکیده: هوسرل در آثار خود از سه سطح از زمانْ‌آگاهی بحث می‌کند که این سه سطح عبارت‌اند از: آگاهی از زمان عینی (کیهانی)، زمانْ‌آگاهی سوبژکتیو و آگاهی از زمان درونی (آگاهی مطلق). از نظر هوسرل این سطوح در حقیقت لایه‌های تقوم زمان هستند و مبنای تقوم هر لایه را باید در مرتبه یا لایۀ عمیق‌تر جستجو کرد تا به عمیق‌ترین لایۀ زمانْ‌آگاهی، یعنی همان آگاهی مطلق رسید. آگاهی مطلق، مقوم هر درک و معنایی از زمان است؛ اما در عین حال، خود به‌وسیلۀ هیچ امر دیگری تقویم نمی‌شود، بلکه قوام آن قوام درونی است. این عمیق‌ترین لایه در حقیقت جریان مستمر و وحدت‌بخش آگاهی‌است که تمامی اعمال و افعال قصدی آگاهی در آن ریشه دارند. برخی از هوسرل‌پژوهان معاصر برای تبیین این معنا از زمانْ‌آگاهی و نسبت آن با زمانْ‌آگاهی سوبژکتیو، با رجوع به آثار هوسرل و دیدگاه وی دربارۀ تأمل، به تمایز بین دو نوع خودآگاهی، یعنی خودآگاهی پیشاتأملی و خودآگاهی تأملی اشاره کرده و این جریان بنیادین و وحدت‌بخش آگاهی را که مقوم هر درکی از زمان و زمانمندی است، با  خودآگاهی پیشاتأملی متناظر دانسته‌اند. بر این اساس، آگاهی مطلق  به‌عنوان نوعی خودآگاهی پیشاتأملی به معنای زیست و تجربۀ غیر ابژه‌ساز و غیر مضمون‌سازی است که هم بنیان ابژکتیویته و هم ریشه و بنیان سوبژکتیویتۀ استعلایی است.

 

بازخوانی تفسیر هایدگر از تفکر شاعرانۀ هولدرلین در پرتو روی‌آورندگی به غیر

سید جمال سامع؛ محمد جواد صافیان؛ علی کرباسی زاده اصفهانی

چکیده: مقالۀ حاضر تأملات هایدگر را دربارۀ تفکر شاعرانۀ هولدرلین از منظر مسئلۀ اساسی روی‌آورندگی به غیر در نظر می‌آورد. پس از خارج‌شدن فلسفه‌های غربی از اطلاق اولیه‌شان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه می‌توان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جست‌وجوی راه‌های تازه‌ای در تفکر به قصد پی‌جویی سرآغازهای اصیل‌تر برآمدند. در این مقاله کوشش‌های هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانۀ هولدرلین» نامیده است، دنبال می‌کنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشۀ متافیزیکی که آن‌ را در مرتبه‌ای فروتر از مفهوم‌پردازی فلسفی قرار می‌دهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم می‌شود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطۀ غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطۀ سوژه-ابژه را دنبال می‌کند. مادام که غیر (دیگری) به‌مثابۀ ابژه‌ای بی‌روح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا می‌ماند، فقط شبحی رنگ‌پریده از دگربودگی است که به‌سختی نشانی از حقیقتِ دیگری دارد؛ بنابراین، پرسش‌های راهنمای مقالۀ حاضر این است که چگونه می‌توان در پرتو تفکر شاعرانۀ هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای روی‌آورندگی اصیل به غیر فراهم می‌آورد؟

 

حکمتِ صنعت؛ بررسی تأملات حکیم کشفی در فلسفۀ صنعت و فناوری

مسعود صادقی

چکیده: فلسفۀ صنعت یکی از ابعاد مهم در مباحث فلسفی و گره‌گاه‌های علوم اقتصادی با مباحث فلسفی است. حکیم کشفی نیز یکی از فیلسوفانی است که تأمل در آثار وی و صورت‌بندی امروزین آن، می‌تواند به تبیین یک فلسفه یا بهتر است بگوییم حکمت صنعت جدید بینجامد. تعریف وی از صنعت هرگونه خلاقیت را دربرمی‌گیرد و از همین‌روی، خدا را صنعتگر برتر و کل هستی را کارخانۀ او می‌داند. تصویر کلی کشفی از نقش کار و صنعت در جهان، مبتنی بر تمثیل مهمان‌خانه است. او جهان را به‌مثابۀ خانه‌ و مهمان‌پذیری می‌بیند که مالک آن خداوند است. حتماً باید عده‌ای با کار خود به مهمانان فرصت دهند تا وارد ساحت عشقی الهی شوند. معنای کار و صنعت/ صنعتگر آرمانی از منظر کشفی، پرسش‌ اصلی مقالۀ حاضر است که پاسخ به آن به تبیین وجوه الهیاتی صنعت و نظریۀ صنعت به مثابه خداشناسی می‌انجامد. در همین راستا، کار به جانشینی از خدا، انفاق به خود، و چشمداشت روزی از خدا، سه راهکار کشفی برای تحقق یک صنعت و صنعتگر توحیدی است. یافته‌های مقاله، گویای آن است که نگرش اخلاقی کشفی اشتراکات بسیاری با برخی دغدغه‌های فیلسوفان منتقد سرمایه‌داری دارد؛ اما از آنها فراتر رفته و به صنعت به‌مثابۀ نوعی خداشناسی عملی می‌نگرد.

 

عدالت در اندیشۀ اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون ‌وسطی

محسن صبوریان؛ محمدحسین جمالزاده

چکیده: در اندیشۀ مدرن، عدالت به‌طور عمده فضیلتی برای ساختارها و نهادهای اجتماعی دانسته می‌شود. در اندیشۀ کلاسیک، عدالت مجمع همۀ فضائل یا بالاترین آن دانسته می‌شده است و در عین حال، فضیلتی برای جامعه و فضیلتی برای انسان بوده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی مفهوم عدالت در اندیشۀ اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون ‌وسطاست. همچنین به دنبال آن است که مفهوم و کارکرد عدالت در فلسفۀ قرون میانه را در نسبت با نهادهای اجتماعی بازیابد. بر این اساس، با تأکید بر اندیشۀ اجتماعی پنج فیلسوف نامدار این دوره، جنبه‌هایی از اهمیت‌یابی مفهوم عدالت واکاوی شده است. در میان فیلسوفان مسیحی، آگوستین به‌عنوان آغازگر فلسفۀ نوافلاطونی و آکویناس به‌عنوان اوج فلسفۀ ارسطویی مدرسی مورد توجه قرار گرفتند. علاوه بر این، آنسلم به‌عنوان متأله برجستۀ مسیحی، اکهارت به‌عنوان چهرۀ شاخص در عرفان مسیحی و نهایتاً مارسیلیه به‌عنوان فیلسوف سیاسی تجدیدنظرخواه در سلطۀ دنیوی کلیسایی بررسی شدند. در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی سامان ‌گرفته است، نهایتاً تعاریف و دلالت‌های عدالت در اندیشۀ این پنج متفکر قرون وسطایی را در نسبت با پنج مقولۀ «تعریف عدالت»، «ساحت عدالت»، «تقسیمات عدالت»، «تحقق عدالت در جامعه» و «نسبت عدالت و قانون» دسته‌بندی کرده‌ایم. آنچه در نتیجه مشخص است، این است که اندیشمندان نوافلاطونی عمدتاً به عدالت از منظر فردی نظر داشته‌اند و به موازات بازخوانی دیدگاه‌های ارسطویی، توجه به عدالت از منظری اجتماعی پررنگ‌تر می‌شود.

 

نقش سازندۀ تخیل در تاریخ از منظر پل ریکور

ندا غیاثی؛ امیر مازیار

چکیده: حضور تخیل در تاریخ از طریق صورت بندی روایی آن رخ می دهد؛ اما این حضور تنشی را ایجاد می کند که موجب می شود از یک‌سو، گروهی آن را در حوزۀ زیبا شناسی روایت قرار دهند و نقش آن را در اثربخشی روایت بر مخاطب و درک او از وقایع تاریخی مهم بدانند و از سوی دیگر، گروهی وجوه تخیلی روایت تاریخی را آرایه ای و در نتیجه، زائد بدانند و سعی در جدایی آن از محتوای تاریخ داشته باشند؛ اما آنچه اهمیت دارد، این است که هر دو گروه نقشی شناختی برای تخیل قائل نیستند و در بهترین حالت، کار آن را آراستن روایت تاریخی می دانند. در این میان، پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، بر نقش تولیدگر تخیل تأکید می کند و می کوشد تا نشان دهد این سازندگی تخیل چگونه در بازنمایی روایت تاریخی کار می کند. او بر این باور است که تاریخ تنها از طریق تخیل می تواند بازسازی شود و آنچه تخیل به تاریخ می افزاید، نه‌تنها تاریخ را به عرصۀ ادبیات فرونمی‌کاهد، بلکه بر اهمیت آن به‌مثابۀ گفتار نیز می افزاید و کارکردهای تازه ای به آن می بخشد. این مقاله در پی آن است تا با جستجو در آرای مختلف ریکور، نشان دهد که تخیل چگونه با نقش خلاق خود، ارجاع روایت تاریخی به واقعیت گذشته را دستخوش تغییر کرده، مسیری فراهم می آورد که تصویر ما را از تاریخ بازپردازی می کند.

 

تنش انسان‌شناختی؛ پرسش از ذات انسان و متافیزیکِ سوبژکتیویته نزد کانت

احسان کریمی ترشیزی؛ شهین اعوانی

چکیده: کانت هر سه مسئلۀ اساسی فلسفه را به مسئله‌ای یگانه و نهایی (انسان چیست؟) بازمی‌گرداند و حلّ آن را بر عهدۀ انسان‌شناسی فلسفی می‌گذارد. باری، اگر از این دید در مهم‌ترین اثر فلسفی کانت، یعنی نقادی عقل محض نظر کنیم، جای شگفتی است که این پرسش، دست ‌کم با این صورت‌بندی، از آن غایب است؛ البته، اقتضای فلسفۀ استعلایی همین است که این پرسش، بدین صورت ماهوی اساساً در آن قابل طرح نباشد؛ چراکه سیر فکر استعلایی سرانجام به سوژه منتهی می‌شود و نه انسان. اما به‌رغم خوانش هایدگر از کانت، نباید گمان کرد که وی پرسش از ذات انسان را سرانجام در جهت تثبیت یک متافیزیک سوبژکتیویته به جریان می‌اندازد. آموزۀ وحدتِ استعلاییِ ادراکِ نفسانی کانت، نه‌تنها بیانگر یک نظریۀ متافیزیکی بر محور سوژه نیست، بلکه صورت‌بندی دیدگاه کلی انسان‌شناختی کانت است در بستر فلسفۀ استعلایی و در چارچوب عقل نظری، که صورت متکامل آن در انسان‌شناسی اخلاقی او تبلور یافته است. هستۀ مرکزی این دیدگاه انسان‌شناختی را موقعِ دوگانۀ انسان در کیهان تشکیل می‌دهد، که بر حسب آن می‌توان تنش میان مرکزیت و هم‌زمان، حاشیه‌ای‌بودن موقع او نسبت به جهان را در فروکاستْ‌ناپذیری‌اش بیان کرد. این دیدگاه انسان‌شناختی کانت را از جهت دوگانگی فروکاست‌ناپذیر نهفته در آن، «تنش انسان‌شناختی» می‌نامیم. 

 

تحلیل یک رویکرد در مسئلۀ هویّت شخصی؛ بازخوانی هویّت روایی

سیدامیررضا مزاری

چکیده: یکی از مهم‌ترین مسائل در فلسفه، مبحث هویّت شخصی بوده است. پرسش از کیستی انسان، در تمام حوزه‌های فلسفه، علوم اجتماعی و روان‌شناسی نشان از همیشگی‌بودن این دغدغه نزد متفکران داشته است. با توجه به مطالعۀ سیر تاریخی در علوم مختلف انسانی،جنبه‌های متفاوتی از این مسئله بازگو و بررسی شده است. هم‌پوشانی برخی از ارزیابی‌ها در حوزه‌های مختلف باعث شده است که  متفکران متوجه شوند ذات این پرسش فلسفی‌است؛ به عبارت دیگر، اندیشمندان در زمینه‌های مختلف در بحث هویّت شخصی همواره با پاسخ‌های خود تا حدود بسیاری به این امر اذعان کرده‌اند. با توجه به این مطلب، در این نوشتار ابتدا پرسش هویّت شخصی  را تشریح می‌کنیم و سپس با پاسخ‌های فیلسوفانی چون جان لاک و همچنین برخی تحلیل‌های متأخران در حوزۀ فلسفۀ ذهن، نشان خواهیم داد که ذات این پرسش هرمنوتیکال است. در سنت هرمنوتیکی نیز با نگاهی کوتاه، رهیافتی به هویّت شخصی خواهیم برد. ریکور به‌عنوان یکی  از متفکران سنت هرمنوتیکی دغدغۀ هویّت شخصی را در بستر هرمنوتیکی  تحلیل می‌کند. او تلاش می‌نماید تا با رهیافت هرمنوتیکی خود پاسخ‌های مناسبی برای این پرسش تقریر کند. رهیافت ریکور بر بستر خاصیت ذاتی تجربۀ انسان، یعنی روایت بنا شده است. این پژوهش با تحلیل آرای ریکور درصدد است تا با یافتن نسبتی مناسب میان هویّت شخصی و روایت و همچنین بازخوانی نقدها بر پاسخ‌های انتزاعی به این پرسش، پس‌زمینۀ مناسبی به نام هویّت روایی را ارائه دهد.

 

دیدگاه صدرالمتألهین دربارۀ تجرد انسان در قوس نزول و آثار آن بر حیات دنیوی

نجیمه منصوری؛ فروغ‌السادات رحیم‌پور

چکیده: وجود عوالمی قبل از دنیا و حضور انسان و کیفیت حیات وی در آنجا، محل اختلاف فیلسوفان است. در این مقاله با بررسی نظر ملاصدرا که از معتقدان به حضور انسان در چنین عوالمی است، نحوۀ وجود و تجرد نفس انسان در حیات پیشین و تأثیرات این حضور بر زندگی دنیایی او تبیین می شود. ملاصدرا با استناد به اصل تناظر قوس نزول و صعود و همچنین نظر به آیات و روایات، دو نوع وجود و تجرد برای انسان در قوس نزول بیان می کند که یکی، به‌صورت جمعی عقلی در عالم عقول و علم الهی، و دیگری جزئی مثالی است. حضور در عوالم پیشین، آثاری بر حیات دنیوی انسان دارد؛ از جمله اینکه فطرت توحیدی پدیدآمده در عالم عقلی به‌واسطۀ تجرد تام و حضور برتر معلول در علت فاعلی، سرمایه ای برای وصول به سعادت است. همچنین پیمان اخذشده در حیات پیشین، برای عامۀ مردم از یک‌سو و برای خواص از سوی دیگر، لوازمی دارد که در صورت پایبندی به پیمان، بسترساز هدایت الهی خواهد شد. تفاوت انسان ها در حیات پیشین که از تفاوت طینت ها و جایگاه آنها به وجود آمده است، می تواند به‌عنوان یکی از عوامل تعیین رفتار و اهداف افراد در کنار سایر عوامل محیطی و ارادی مؤثر باشد.

 

تأملی فلسفی دربارﮤ جبر ‌مجرد

سعید یوسفی؛ سجاد محمود رباطی

چکیده: در این مقاله، برآنیم که منازعهٔ صورت‌گرفته میان فرگه و هیلبرت را دربارۀ هندسه، در مورد جبر‌مجرد بررسی کنیم. برای اینکه بدانیم در مورد جبر مجرد تفکر فرگه‌ای می‌تواند راه‌گشا باشد یا هیلبرتی، ابتدا زمانه ای را بررسی کرده ایم که در آن فرگه و هیلبرت مشغول فلسفه ورزی بوده اند؛ تا تصویری از فضای فکری غالب آن زمان و تأثیر آن بر این دو ریاضی‌دان به دست  آوریم. سپس و با درنظرداشتن این مورد، به تعدادی از اختلافات موجود در رویکرد فرگه و هیلبرت اشاره کرده و به  این نتیجه رسیده ایم که از مهم ترین نقاط  افتراق میان این -دو، می توان به  نقش فاعل  شناسا در حوزۀ ریاضیات و دیگری، بحث دربارهٔ سازگاری اشاره کرد. در ادامه و پس از ارائۀ تعریف هنجاری جبر، با استفاده  از نظریات ویتگنشتاین متأخر که در کتاب در باب یقین و تحقیقات  فلسفی بیان شده است، به بررسی نکات طرح‌شده از جانب هیلبرت و فرگه پرداخته ایم. در انتها و با توجه به تمامی جوانب، به این نتیجه رسیده ایم که آنچه در بررسی فلسفی جبر مفیدتر به  نظر می‌رسد، رویکرد سومی‌است؛ و آن رویکردِ ویتگنشتاین همراه با مقداری اصلاحات است؛ به این دلیل که چند ویژگی مهم را برای ما تضمین می کند. این ویژگی ها عبارت‌اند  از: معناداری، بین الاذهانی بودن و قاعده محور بودن که همگی برای ریاضی دانان ویژگی های مهمی محسوب می-شوند. 

 

اکسل هونت و نزاع برای به‌رسمیت‌شناسی در سطح خانواده: چالش‌ها و محدودیت‌ها

یاسمین ماکوئی؛ حسین مصباحیان

چکیده: گرچه نظریـۀ به‌رسمیت‌‌شناسی اکسل هونت، فیلسوف پیش‌گام نسل سوم مکتب فرانکفورت، در مجموع نظریه‌ای دیگرپذیر تلقی شده، اما در سال‌های اخیر با انتقادات بسیاری مبنی بر ایدئولوژیکی بودن و عدم پذیرش راستین دیگری در درون ساختار خود مواجه شده است. با وجود این ، بسیاری از این انتقادات تنها به سطوح دوم و سوم به‌رسمیت‌‌شناسی معطوف بوده‌اند؛ چراکه کنش سیاسی و رهایی‌بخش از نظر هونت، تنها در این سطوح ممکن است. در نتیجـۀ چنین امری، نهاد خانواده و سطح نخست به‌رسمیت‌‌شناسی همواره دارای منطق درونی مستقل، پیشاسیاسی و با مخمصه‌های ایدئولوژیکی متفاوت با دیگر سطوح فرض شده است؛ اما این مقاله می‌کوشد تا صورت‌بندی متفاوتی از سطح اول به‌رسمیت‌شناسی و معضلات آن ارائه دهد؛ صورت‌بندی‌ای که ضمن نگاهی متفاوت و واقع‌ گرایانه‌‌تر به رابطـۀ والد و فرزند، به بازتولید ساختارهای سلطه در اجتماع نیز توجه جدی کند. بدین ترتیب، مقاله از طریق بررسی مخمصه‌های ایدئولوژیکی مطرح‌شده از سوی منتقدان، استدلال می‌کند که ضرورت دارد هم مخمصۀ مورد بحث و هم راه حل‌های احتمالی خروج از آن به‌نحوی در هم تنیده و در ربط درونی با سطوح سه‌گانه نظریۀ هونت پیش رود.

علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره دو فصلنامه علمی «فلسفه» می توانند به نشانی تهران-خیابان انقلاب اسلامی-خیابان قدس- کوچه آذین - ساختمان شماره 2 دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران- پلاک 10-طبقه سوم-دفتر مجله فلسفه تلفن:  66971170 یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس jop.ut.ac.ir مراجعه کنند یا تماس بگیرند.

 

 

ارسال نظرات