دلگویه ای با خواهرانم...
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، امروز مطلب جالبی خواندم نوشته بود، زن زندگیاش را داد تا ما آزادی داشته باشیم. دیروز کلیپ دردناکی دیدم زنی، زندگیِ انسانی را گرفت تا آزاد باشد و من به عنوان یک نوجوان سؤالی دارم، آیا این آزادی است؟! صحبتهایی که مفهوم کلیاش این بود، بکش تا کشته نشوی! دقیقا مانند قانون جنگل؟!
بهخاطر مرگ دختری، گروههای تجزیه طلب و عوامل خودفروخته داخلی، آن هم به بهانه اعتراض، این همه خسارت جانی و مالی و... برای کشور ایجاد کردند، خواهران من نمیدانستند که آنها تنها بازیچهای در دست دشمنان قسم خورده ایران اسلامی عزیزمان هستند، نمیدانستند آن دختر بهانه است و اصل نظام نشانه است!
خواهرانِ من نمیدانستند هدف، تجزیه کشور ماست، هدف نابودی اسلام ناب با حمایت اسلام آمریکایی است، هدف فقط حجاب من و شما نیست، هدف اقتصاد، سیاست، فرهنگ و امنیت کشور است.
و این همه، حرف آن لیدرهای فراری است که از ترس جانِ خود از خاکِشان فرار کردند و برای صاحبان کرواتیشان دم تکان دادند و شما را به کف خیابان فرستادند. آری هدف،تسلط بر ذهن من و شما است.
لیدرهایی که خودشان تا به حال کوکتل مولوتوف را در دست نگرفتند حتی بلد نیستند آن را درست تلفظ کنند! به شما روش استفاده و ساخت آن را آموزش میدهند تا جان شما به خطر بیفتد و نقشه سوریه سازی ایران را به پیش ببرند.
خواهرم شما میگویی نمیخواهی اسیر باشی، بله درست است هیچ انسان آزادهای دلش اسارت نمیخواهد، امّا خواهرم اسارت واقعی بدون حجاب و عفاف بودن است نه با حجاب بودن.
تمام انسانها از زمان به دنیا آمدنشان در معرض اسارت هستند. اسارت هوا و هوس، اسارت شیطان، اسارت لذتهای زودگذر دنیا و ... در این میان تنها کسانی آزاد هستند که از بین لذتهای دنیوی لذتهای ٱخروی را انتخاب کنند. آنها همان پرهیزکاران هستند. همان علی_لندیها، فهمیدهها، آرمان ها، همتها و باکریها...
شهید باکری حتی در وصیتنامهی خود نیز درباره این دنیا چیزی ننوشت و آخرین جملهی او این بود: «خداوندا مرا پاکیزه بپذیر»
آنها همان شهیده کماییها هستند که نام میترا در شأنشان نبود و نامی میخواستند در خور آن دنیا، مانند: زینب که برگزید و برگزیده شد.
خواهرم چشمانت را باز کن و ببین چه کسانی برای تو واقعا دلسوزند و چه کسانی برای رسیدن به آمال خودشان تو را میسوزانند.
کسانی که برای تو کلیپ آموزش استفاده از کوکتل مولوتوف و چاقو و قمه ارسال میکنند و تو را به بازی میگیرند، وقتی که برایشان تکراری شدی مانند زباله تو را دور خواهند انداخت.
ولی آنهایی که برای آزادی و آزادگی من و تو با حرف و عملشان ثابت کردند مرد میدان هستند و برای آرامش و آسایش ما سینه سپر کردند.آنها که سیاهی چادرت را برتر از خون سرخشان می دانند ، آنهایی که تمام وصیتشان حفظ شان و منزلت من و شما بود، آنهایی که حاضر بودند برای آزادی من و شما تمام بدنهایشان را با میخ به دیوار بکوبند، مثل شهید اندرزگو و کسانی که برای آزادی من و شما حاضر بودند سر نازنینِشان را زیر چاقوهای کُندِ داعش ببرند تا مبادا کوچک ترین اهانتی به ما بشود مانند شهید حججی.
آری عزیزم چشمانت را باز کن و این حجم از تفاوت ها را ببین.
مواظب باش، مواظب باش خواهرم!