انقلاب ۵۷ احیای دوباره سنت در دنیای مدرنزده
از آنجا که بر حسب ظاهر انقلاب اسلامی در کشور ایران و در داخل مرزهای جغرافیایی آن صورت پذیرفته است به طور طبیعی و قهری در گام نخست میتوان آثار عینی آن را در این سطح جستوجو کرد. ناسازگاری انقلاب اسلامی با فضای حاکم بر جهان آن روز را از دو سو میتوان شکافت. نخست چارچوب تحلیلهای آکادمیکی است که برای انقلابها و سیر تاریخ وجود داشت و انقلاب اسلامی خط بطلانی بود در همه آنها و دیگر، پارادایم ضد دینی آن روز است که انقلاب اسلامی نه تنها بر علیه آن شورید بلکه پارادایم حکومت ولایی را به عنوان جایگزین آن مورد توجه قرار داد.
انقلاب ایران به عنوان یک شگفتی برای خارجیها
انقلاب اسلامی نه با نظریههایی که درباره انقلاب مطرح میشد مطابقت داشت و نه با عواملی که در خصوص سیر تاریخ و روند گذار آن مورد توجه قرار میگرفت. درست از همین رو بود که برخی صاحب نظران این حوزه در عرصه جهانی را به تجدید نظر در مدلها و الگوهای پیشگفته وا داشت. تدا اسکاچپل، استاد دانشگاه کمبریج از جمله این چهرهها بود. او در این زمینه میگوید: سقوط رژیم شاه، آغاز نهضت انقلابی ایران مابین ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹، به عنوان یک شگفتی برای ناظرین خارجی اعم از دوستان، روزنامهنگاران و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی بود. همه ما حوادث انقلاب را با حیرت و ناباوری نظاره میکردیم. در دو بخش زوایای مهم و عمیق مرتبط با پیروزی انقلاب را مورد بررسی قرار میدهیم.
خدا مُرد!
نقطه آغاز جدایی بشر عصر مدرن از دین را باید در دوران رنسانس جستوجو کرد. آنجا که لوتر علیه تعلیمات کلیسا شورید و آنجا که کمکم عقل خودبنیاد بشری جای تمام دادههای وحیانی را گرفت. خدا کمکم بازنشسته شد و پاپ نیز کلیسانشین تا مدار زندگی بشر فارغ از آسمان رقم بخورد. اوج جدال با خدا و حاکمیت الهی را شاید بتوان در سخنان نیچه جست؛ آنجا که تصریح میکند «خدا مُرد!». در فضایی که تمدن مدرن و لوازم آن در تمام جوانب زندگی بشر عصر جدید سایه افکنده بود، انقلاب اسلامی ظهور دوباره سنت بود که به مصاف راسیونالیسم افراطی غربی میرفت و پنجه در پنجه مدرنیته میانداخت. انقلاب اسلامی معتقد بود نه تنها میتوان بلکه میبایست زندگی را بر مدار دادههای وحیانی اداره کرد و اساساً حق حاکمیت از آن خداست.
نظامی که از نظر شکل و محتوا یک پدیده بود
امام خمینی در کتاب ولایت فقیه مینویسد: «در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان نه حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد.» انقلاب اسلامی با دست خالی و با تکیه بر باورهای دینی و مذهبی تودههای مسلمان توانست در نظام کهن شاهنشاهی که تحت حمایت همه قدرتهای استکبار جهانی قرار داشت، غلبه کند و نظامی دینی با نام جمهوری اسلامی برپا کند. این نظام نه تنها از نظر شکل و محتوا و اهداف با نظام های سکولار رایج در جهان شباهت نداشت، بلکه سیاست تهاجمی و ضداستکباری نیز اتخاذ کرد و فارغ از فضاسازیها و توطئههای گوناگون داخلی و خارجی در اصول و ارزشهای اسلامی و دینی خود پای فشرد.
تشکیل جامعه ولایی
با پیروزی انقلاب اسلامی ورای شاکله ظاهری نظام، چارچوبی با عنوان جامعه ولایتی ایجاد شد که بر همه ابعاد نظام سایه میانداخت. چارچوبی که ضامن بقاء و تداوم انقلاب بود و مانعی بر سر بسیاری از نقشآفرینیهای دشمنان. در واقع عملکرد و اثر گذاری در سطح ملی ایجاد یک جامعه ولایی قدرتمند است که از سه ضلع امت ولایی و ولایتمدار، رهبری ولایی و مکتب ولایی تشکیل میشود. جامعه ولایی در سطح نخست خود بر مکتبی مبتنی است که در آموزههای اسلام ریشه دارد. رهبر ولایی در سطح بعد مبتنی بر آموزههای این مکتب جایگاه خود را باز مییابد و در نهایت در سطح آخر رهبری امت که امت ولایی را سامان میدهد و هدایت میکند. این سه ضلع در جامعه ولایی نقش کلیدی ایفا میکند.