نادر جهانبانی؛ اسطوره یا اسطورهسازی؟
نادر جهانبانی یکی از چهرههای نیروی هوایی شاهنشاهی ایران در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است که طی دهههای گذشته، علیرغم اسطورهسازیهای بیسندی که در فضای مجازی از او به عمل آمده، کتاب مستند و مرجعی قابل توجه درباره شخصیت و زندگیاش منتشر نشده بود. شاداب عسکری یکی از افسران بازنشسته ارتش که طی سالهای گذشته به کار تحقیق و پژوهش در تاریخ انقلاب و ارتش اشتغال دارد، در کتابی با عنوان «ژنرال چشم آبی» تلاش کرده این جای خالی را پر و اثری مستند درباره شخصیت مورد اشاره منتشر کند. اینکتاب همزمان با برگزاری سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
نویسنده «ژنرال چشمآبی» در کتاب خود سوالات بسیار مهمی را درباره جهانبانی و حواشی اطراف شخصیتش مطرح کرده که جستجو برای رسیدن به پاسخ آنها، میتواند انوار حقیقت را بر پرونده جهانبانی بتاباند. تعدادی از اینسوالات از اینقرارند:
* چرا در سالهای حکومت پهلوی به اقدامات برجسته پروازی نادر جهانبانی اشاره نمیشد؟
* چرا در حکومت پهلوی هیچگاه در منصبی که همتراز با شخصیتش باشد قرار نگرفت؟
* چرا هیچگاه بهعنوان یک فرمانده پایگاه هوایی مستقل شکاری حکومت پهلوی منصوب نشد؟
* چرا در دوران ۱۸ ساله فرماندهی ارتشبد خاتمی، یک سال و چندماهه ارتشبد فضائل تدین و دوساله سپهبد امیرحسین ربیعی بر نیروی هوایی شاهنشاهی، جز چهار نفر اول هیئت رئیسه نیرو قرار نگرفت؟
* چرا بیش از ۸ سال بهعنوان جانشین مرکز آموزشهای نیروی هوایی فعالیت کرد؟
* چرا در مراسمهای خاص حکومت پهلوی مثل تاجگذاری یا جشنهای ۲۵۰۰ ساله یا دیدارهای شاه با رئیس جمهور آمریکا نقش یا مسئولیتی نداشت و از او دعوت نمیشد؟
* چرا در حکومت محمدرضا پهلوی کمترینها سهم جهانبانی شده است؟
* چرا هیچکتابی درباره او به رشته تحریر در نیامده و فقط به بیان و پخش شایعات بسنده شده؟
اگر بخواهیم حرف آخر را همان اول کار بزنیم، جان کلام شاداب عسکری که برای تهیه و تدوین کتاب «ژنرال چشمآبی» ۴ سال زمان صرف کرده، این است که برای نادر جهانبانی، جایگاهی فراتر از جایگاه حقیقی دوران خدمتش در ارتش شاهنشاهی ساخته شده است. اینپژوهشگر میگوید جهانبانی را مطرح میکنند تا فضایی ایجاد شود که رفتار و عملکرد قاطبه چهرهها و مقامات رژیم پهلوی، یعنی نظامیانی همچون سرپاس مختاری، امیراحمدی، نصیری، تیمور بختیار و … که افرادی خشن، سفاک و بیرحم بودند، نه تنها از ذهن مردم بلکه از صفحات تاریخ معاصر هم زدوده شود. همچنین افسانههایی درباره عملیات پیچیده نظامی توسط جهانبانی مطرح میشود که صحت یا عدم صحتشان تا به حال بهصورت مستدل، مشخص نشده است. عسکری میگوید عدهای تلاش میکنند مصادیقی مرتبط با نادر جهانبانی را تحت شرایطی که صحت و سقم آنان بهطور کامل نامشخص و مبهم است، طوری بازتعریف کنند که جذاب و عوامپذیر باشد؛ ازجمله ایجاد گروه پروازی نمایشی تاج طلایی، گزیر از محاصره هواپیماهای دشمن، فرود اضطراری در جاده، عبور از زیر پل اهواز و...
عسکری میگوید تردیدی وجود ندارد که پیشنهاددهنده و موسس تیم آکروجت طلایی سرتیپ محمد خاتمی فرمانده وقت نیروی هوایی بوده نه نادر جهانبانی. اما لیدری اولین تیم تشکیلشده، برای سهسال به سرگرد جهانبانی واگذار میشود و از سال ۱۳۴۲ به بعد، هیچسابقهای مبنی بر ادامه حضور و پرواز جهانبانی در تیم پروازی آکروجت ایران وجود نداردعسکری در اینکتاب با رجوع به پروندهها و افراد زنده ازجمله یکی از برادران و خواهران نادر جهانبانی، در پی تاباندن حقیقت بر پرونده اینافسر نیروی هوایی شاهنشاهی است و بسیاری از شایعات و افسانهسازیهایی را که در فضای مجازی درباره جهانبانی ساخته شده _مانند انوشیروان جهانبانی فرزند نادر جهانبانی _ مردود اعلام میکند؛ ازجمله عبورش با هواپیما از زیر پل اهواز، تاسیس گروه آکروجت طلایی، عکس دستگیریاش توسط مردم و مضروبشدنش، پروازش با هواپیمای فانتوم از روی جاده، مانور محیرالعقول در پرواز به عراق و …. سوال مهمی که عسکری درباره افسانههای منصوب به جهانبانی مطرح میکند، این است که چگونه خلبانی که از سال ۱۳۴۴ از واحدهای پروازی منفک و به یگان ستادی منتقل شده، میتوانسته اینمجموعه از اقدامات را انجام داده باشد؟ چون ابتدا جهانبانی را بهصورت موقت از واحد پروازی و مشاغل فرماندهی حذف کردند و هیچگاه تا سال ۱۳۵۷ به این واحدها بازگردانده نشد. نادر جهانبانی تا زمان پیروزی انقلاب، تحت مراقبت اداره ضداطلاعات ارتش قرار داشت.
نادر جهانبانی هیچگاه بهعنوان عضو هیئت رئیسه نیروی هوایی یعنی چهارنفر اول حاضر در بین مقامات نیروی هوایی شاهنشاهی منصوب نشد. در مقطع درگیری ایران و عراق در اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ هم بهعنوان جانشین مرکز آموزشهای نیروی هوایی مشغول بود و نمیتوانست دخالتی درباره ایندرگیری و حتی اطلاعی در اینخصوص داشته باشد.
عسکری میگوید تردیدی وجود ندارد که پیشنهاددهنده و موسس تیم آکروجت طلایی سرتیپ محمد خاتمی فرمانده وقت نیروی هوایی بوده نه نادر جهانبانی. اما لیدری اولین تیم تشکیلشده، برای سهسال به سرگرد جهانبانی واگذار میشود و از سال ۱۳۴۲ به بعد، هیچسابقهای مبنی بر ادامه حضور و پرواز جهانبانی در تیم پروازی آکروجت ایران وجود ندارد. یکی دیگر از افسانههایی که نویسنده «ژنرال چشمآبی» سعی کرده بیاصلوسند بودنش را اثبات کند، این است که هیچمسابقه نمایشی بین تیم آکروجت ایران و سایر کشورها مثل آمریکا برگزار نشد و فقط چندین اجرای برنامه همزمان با یکدیگر داشتهاند.
انوشیروان جهانبانی پسر نادر جهانبانی چندسال پیش در مصاحبهای با دویچه وله گفت درباره پدرش چند مورد اغراقآمیز نقل میشود؛ عبور از زیر پل اهواز، پرواز بدون اجازه شاه و محاصره توسط هواپیماهای عراقی که او را به بغداد بردند ولی او با فریبشان به ایران بازگشت، و بلندکردن فانتوم تعمیرشده از روی جاده. نکته دیگر این است که هرآنچه بهعنوان متن دفاعیات نادر جهانبانی در دادگاه در فضای مجازی منتشر شده، توسط فرزندش انوشیروان تکذیب شده است. چون جهانبانی ۲۱ اسفند ۵۷ برای بار دوم در دادگاهی که بهصورت علنی برگزار شد محاکمه شد و اعلام کرد هیچدفاعی از خود ندارد. اولینجلسه دادگاهش نیز در محل دبیرستان شماره ۲ علوی بهعنوان دادگاه ویژه انقلاب، برگزار شد.
* پدر و برادران جهانبانی
سپهبد نادر جهانبانی نوه نوه فتحعلیشاه قاجار است. او ششمینفرزند و چهارمین پسر امانالله جهانبانی محسوب میشود که ۲۷ فروردین ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. پس از طی دوران متوسطه، برای فراگرفتن فن خلبانی برای ۶ سال به روسیه رفت اما پس از ۵ سال به ایران بازگشت. طبق اطلاعات مندرج در پروندههای ساواک و ضداطلاعات، نادر جهانبانی بر حسب ظاهر مسلمان بود اما در هیچمراسم مذهبی شرکت نداشت. مادرش اسلام نیاورد و دخترش نیز با یکفرد غیرمسلمان ازدواج کرد. او ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در پست فرماندهی نیروی هوایی دستگیر شد و ۲۲ اسفند با تعدادی از سران رژیم پهلوی محاکمه و تیرباران شد.
فرزندان ذکور خاندان جهانبانیها حضوری جدی و پررنگ در مشاغل دیوانسالاری و نظامیگری دوران قاجار و پهلوی داشتهاند. سیفالله میرزا از شاهزادگان قاجار را میتوان سرسلسله اینخاندان دانست که نوادگانش پس از اجباریشدن نام خانوادگی در دوران رضاخان، نام جهانبانی را انتخاب کردند. یکی از نوادگان اینخاندان، امانالله جانبهانی است که از ارج و قرب زیادی در دستگاه سلطنت رضاخان برخوردار بود. اما اول مرداد ۱۳۱۶ از مناصبش در ارتش عزل و اخراج شد. رضاخان دستور داد تمام جهانبانیها از ارتش پاکسازی شوند و تاکید کرد اگر تصمیمی برای حضور و ادامه خدمت دارند، باید نام خانوادگی خود را تغییر دهند.
حسین جهانبانی آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی و یکی از اعضای شورای ۲۷ نفره فرماندهان ارتش است که صبح روز ۲۲ بهمن ۵۷ در ستاد مشترک ارتش تشکیل شد و اعلامیه بیطرفی ارتش را صاد کردند. او روز ۲۸ بهمن دستگیر و در دادگاه انقلاب به حبس ابد محکوم شد اما با گذشت ۷ سال از زندانش، مشمول عفو رهبری و آزاد شدپس از سقوط رضاخان و خروجش از ایران، سرلشکر امانالله جهانبانی توسط شاه جوان به خدمت دعوت و ضمن دلجویی از او، درجه نظامیاش پس داده شد. جهانبانی در کابینه فروغی، وزیر راه و بعد وزیر کشور شد. سپس مجدداً وزیر راه شد. در کابینه علی سهیلی هم بهعنوان وزیر جنگ منصوب شد. فروردین ۱۳۲۷ هم درجه سپهبدی گرفت و ۶ دوره متوالی بهعنوان سناتور مجلس فعالیت کرد. او مدتی رئیس انجمن فرهنگی ایران و شوروی بود و مسئولیت حل اختلافات مرزی ایران با کشورهای شوروی و افغانستان به او واگذار شد. طبق اسناد تاریخی، یکی از خیانتهای سپهبد امانالله جهانبانی مربوط به تشکیل کمیسیون حل اختلاف مرزی ایران و شوروی درباره تعیین تکلیف «قریه فیروز» در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. در اینماجرا، در حالیکه دولت شوروی به ایران بدهکار بود، قصبه فیروز به نیروهای شوروی واگذار شد و پس از اینماجرا بود که طلب اقتصادی ایران پرداخت. نماینده طرف ایرانی در گفتگوهای اینماجرا امانالله جهانبانی بود که سابقه سالها تحصیل در روسیه را داشت و آخرین همسرش یعنی مادر نادر جهانبانی نیز روس بود. طبق گزارشهای ساواک، تیمسار امانالله جهانبانی باعث داخلشدن عمال شوروی به داخل ارکان ارتش شد. امانالله جهانبانی سال ۱۳۵۳ درگذشت و در امامزاده ابوطالب شهریار به خاک سپرده شد.
امانالله جهانبانی سههمسر بهنامهای قمرطلعت، اخترالسلطنه و هلن کاسمینسکی و از آنها ۱۲ فرزند، ۸ پسر و ۴ دختر داشت. هلن کسمینسکی از اشراف روسی پتروگراد بود که ۴ فرزند برای امانالله جهانبانی به دنیا آورد؛ مهرمنیر، نادر، پرویز و خسرو. او سال ۱۳۵۹ درگذشت و در قبرستان ارتودوکسهای تهران در منطقه دروازه دولاب به خاک سپرده شد.
اعضای خاندان جهانبانی که در کتاب «ژنرال چشمآبی» به آنها پرداخته شده، زیاد هستند اما در ادامه اینمطلب فقط به افرادی از اینخاندان میپردازیم که از نظر اطلاعات تاریخی، حوادث انقلاب اسلامی و پرونده نادر جهانبانی اهمیت دارند.
سپهبد حسین جهانبانی، از همسر دوم امانالله جهانبانی متولد شد. او سال ۱۳۰۲ به دنیا آمد و بهعنوان یک افسر بلندپایه ارتشی، تیرماه ۱۳۲۲ در پایان دادن به غائله «واقعه سمیرم» نقش داشت. او آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی و یکی از اعضای شورای ۲۷ نفره فرماندهان ارتش است که صبح روز ۲۲ بهمن ۵۷ در ستاد مشترک ارتش تشکیل شد و اعلامیه بیطرفی ارتش را صاد کردند. او روز ۲۸ بهمن دستگیر و در دادگاه انقلاب به حبس ابد محکوم شد اما با گذشت ۷ سال از زندانش، مشمول عفو رهبری و آزاد شد. وی در ایران ماند اما پس از ابتلا به سرطان برای درمان به فرانسه رفت و سال ۱۳۹۶ در سن ۹۴ سالگی در پاریس درگذشت.
سرلشکر حمید جهانبانی هم متولد سال ۱۳۰۴ و از همسر دوم امانالله جهانبانی است که با پیروزی انقلاب دستگیر شد و پس از تحمل چندسال حبس مورد عفو قرار گرفت و پس از مهاجرت به آمریکا سال ۱۳۸۸ همانجا درگذشت.
مجید جهانبانی فرزند اخترالسلطنه در مقطع پیروزی انقلاب به سمت معاونت وزارت کشاورزی رسید و پس از پیروزی انقلاب نیز هیچگونه برخوردی توسط مراجع ذیصلاح انقلاب با او نشد.
محمود جهانبانی آخرین فرزند امانالله جهانبانی از اخترالسلطنه هم، تنها فرزند زنده پدر نادر جهانبانی است که در آمریکا زندگی میکند و مانند مجید، در دوران انقلاب احضار، دستگیر یا محاکمه نشد.
ناخدایکم پرویز جهانبانی اولینبرادر تنی نادر که سال ۱۳۱۰ در پاریس متولد شد، پس از پیروزی انقلاب احضار یا دستگیر نشد و تا پایان عمر در بندر انزلی زندگی کرد. او دیماه ۱۳۹۷ درگذشت.
نادر جهانبانی و جت آموزشی T38
* نادر جهانبانی بدون رتوش / چرا جهانبانی را بازی نمیدادند؟
نادر جهانبانی ۱۵ ساله بود که برای فراگرفتن زبان روسی به شوروی رفت و پس از یکسال وارد دانشگاه افسری اینکشور شد. او باید برای دریافت مدرک خلبانی ۶ سال را طی میکرد. اما با گذشت ۵ سال از شروع دوره به ایران بازگشت. سال ۱۳۲۷ (۱۹۴۸) که جهانبانی به ایران بازگشت، سهسال از پایان جنگ جهانی دوم میگذشت. جهانبانی در بحبوحه جنگ جهانی دوم در دانشگاه خلبانی شوروی پذیرش شده بود که اینمساله را محل تامل و بررسی میدانند.
تحصیل جهانبانی در دانشگاه خلبانی مسکو مشکلات عدیدهای را برایش به وجود آورد. یکی از اینمشکلات مربوط به حساسیتی است که حکومت شاه نسبت به کمونیسم داشت. عدم صدور مجوز از سوی اداره مستشاران آمریکا در ایران برای اعزام جهانبانی به ایالات متحده برای طی دوره خلبانی، بینهایت او را عصبانی و آزردهخاطر کرد. بهدلایل مختلف، پنتاگون تا سال ۱۳۴۳ از ورود او به آمریکا جلوگیری کرد. طبق گزارشهای سال ۱۳۵۶ ساواک، جهانبانی تا آخرین روزهای حیات حکومت پهلوی تحت مراقبت عملیاتی ویژه قرار داشت و ساواک و ضداطلاعات ارتش، عملیاتهای تعقیب مراقبت دربارهاش انجام میدادند. یکی از علل اینوضعیت این بود که مهران حامدی برادر یکی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق به نام منوچهر حامدی، سپهبد حسین و نادر جهانبانی را پسرعمه خود معرفی کرده بود.
اکثر همدورهایها و دوستان نادر جهانبانی، در یکدوره زمانی به مقامات طراز اول نیروی هوایی تبدیل شدند اما او نه. بههرحال پس از بازگشت به ایران، در تاریخ ۹ مهر ۱۳۲۸ به استخدام نیروی هوایی درآمد اما چون از دانشگاه مسکو فارغالتحصیل نشده بود، استخدامش با توصیه و اعمال نفوذ پدرش که آنزمان بهعنوان سناتور مشغول بهکار بود، انجام شد. سپهبد شاپور آذربرزین درباره مقطع ورود جانبانی به نیروی هوایی گفته او ستوان یک بود که با پدرش از روسیه به ایران برگشت. آذربرزین در کتاب «فرماندهی و نافرمانی» گفته جهانبانی اصلاً سیستم نظامی و آموزشهای خلبانهای ایرانی را که در آمریکا و انگلستان طی شده بودند، نمیدانست. بهدلیل عدم ارائه مدارک تحصیلی مرتبط با درجه نظامی هم قادر نبود از ارشدیتهای مصوب استفاده کند. در نتیجه سناتور امانالله جهانبانی با ارسال یکدرخواست دستنویس برای شاه، با اعلام اینکه پسرش روحیه خود را از دست داده، تقاضای بازنگری سوابق نادر را مطرح کرد و خواستار اعطای دوسال ارشدیت خدمتی برای او شد. با برگزاری جلسات مورد نیاز، اینخواسته سپهبد جهانبانی محقق شد.
۲۳ دیماه ۱۳۴۴ تیمی به سرپرستی سرهنگ نادر جهانبانی به فرودگاه اینجرلیک ترکیه اعزام شد تا ترتیب انتقال ۹ فروند هواپیمای F5 به ایران را بدهند. در اینماموریت یکی از هواپیماها به خلبانی سروان حشمتالله کریمزاده سیرجانی دچار سانحه و در نتیجه اینخلبان کشته شد. طبق گزارشهای مربوط به ایناتفاق، علت عمده بروز سانحه، عدم توجه سرهنگ خلبان ستاد نادر جهانبانی لیدر و فرمانده گروه هواپیماها به دستورات و پیشبینیها بودشاه و فرماندهان نیروی هوایی، هیچگاه نادر جهانبانی را جدی نگرفتند و بعد از چندماه فرمانده گردانی، شغل فرماندهی دیگری به او واگذار نشد. جهانبانی در یکی از اوراق بازجویی خود در دادگاه انقلاب نوشت: «هیچگاه به هیچکدام از ما بهعلت قاجار بودن، شغل حساس و مهمی داده نشده و همیشه در شغلهای درجه ۲ و ۳ مانند آموزش یا کارهای دفتری ستادی گمارده میشدیم و هرگز فرماندهی بزرگ به هیچکدام از ما داده نشد.» اما شاداب عسکری در کتاب «ژنرال چشمآبی» میگوید اینمساله صحت ندارد چون رضاخان با اطلاع از شاهزاده بودن امانالله جهانبانی او را بهعنوان اولین رئیس ستاد ارتش منصوب کرد. محمدرضا پهلوی نیز او را به درجه سپهبدی رساند و بهعنوان وزیر و سناتور ششدوره مجلس از او استفاده کرد. تعداد زیادی از اعضای خانواده جهانبانی هم به درجات امیری نائل شدند یا در مشاغل کشوری به ردههای قابل توجهی رسیدند.
نادر جهانبانی در نهایت بهعنوان جانشین مرکز آموزشهای نیروی هوایی به درجه سرتیپی رسید. عسکری میگوید دلیل به بازی نگرفتن جهانبانی از سوی محمدرضا پهلوی را باید در رفتار و عملکرد شخص جهانبانی دنبال کرد. یکی از دلایل اینمساله مربوط به سال ۱۳۳۰ و مسابقات تیراندازی بین گردانهای پروازی است که طبق گزارشها، جهانبانی در اینمسابقات از خود «حمیت قسمتی» نشان نداد و به همین دلیل توبیخ شد. طبق گزارشات ثبتشده، «ستوان یکم جهانبانی از قسمت تیپ شکاری بهعلت رفتار خارج از رویه به ۴۸ ساعت بازداشت تنبیه میشود.» دلیل دوم مربوط به رفتار و عملکرد جهانبانی مربوط به ۲۳ دیماه ۱۳۴۴ است که تیمی به سرپرستی او (سرهنگ نادر جهانبانی) به فرودگاه اینجرلیک ترکیه اعزام شد تا ترتیب انتقال ۹ فروند هواپیمای F5 به ایران را بدهند. در اینماموریت یکی از هواپیماها به خلبانی سروان حشمتالله کریمزاده سیرجانی دچار سانحه و در نتیجه اینخلبان کشته شد. طبق گزارشهای مربوط به ایناتفاق، علت عمده بروز سانحه، عدم توجه سرهنگ خلبان ستاد نادر جهانبانی لیدر و فرمانده گروه هواپیماها به دستورات و پیشبینیها بود. در گزارش اینسانحه نوشته شد عمل رهبری جهانبانی به نحو صحیح و مطلوب انجام نشده است. در نتیجه جهانبانی برای تنبیه از سمت معاونت فرماندهی پایگاه یکم شکاری به کارهای ستادی منتقل شد. به اینترتیب او به مدیرعاملی هواپیمایی کشوری و در ادامه برای ۸ سال بهسمت جانشینی مرکز آموزشهای هوایی منتصب شد.
شاداب عسکری در صفحه ۶۳ کتاب «ژنرال چشمآبی» مینویسد «اصلیترین ماموریت مرکز آموزش هوایی، برگزاری دورههای اولیه نظامی و آموزش زبان انگلیسی برای دانشجویان و دانشآموزان بود. البته در ارتباط با بعضی از رستههای درجهداران و افسران جزء آموزشهای مقدماتی هم پیشبینی شده بود. اما در اینمرکز هیچبرنامهای برای آموزش خلبان وجود نداشت. به عبارت خیلی صریحتر، هیچخلبانی زیر دست سپهبد جهانبانی آموزش ندیده است.»
سومیندلیل بازیندادن جهانبانی توسط شاه که به رفتار و کردار او برمیگردد، مربوط به سال ۱۳۴۹ است که برای تعدادی از سران ارتش درخواست نشان شد. در اینواقعه هم برای ششتن نشان درجهیک و برای جهانبانی نشان درجه دو صادر شد. چهارم دلیلی هم که عسکری آن را برمیشمارد، مربوط به خاطرات سپهبد آذربرزین است. آذربرزین در خاطراتش از جهانبانی، از عدم توجه او به حفظ و رعایت مصالح ممکلتی و ترجیح منافع شخصی بر منافع ملی درباره انعقاد یک قرارداد نظامی با آمریکاییها در سال ۱۳۵۶ گفته است.
ضد اطلاعات نیروی هوایی ارتش در سال ۱۳۴۸ اقدام به بررسی وضعیت جهانبانی کرد و گزارشی منتشر کرد. طبق اینگزارش: «نادر جهانبانی افسری خشن، عصبانی، حساس، زودرنج، حسود نسبت به موفقیت دیگران و البته مدیر و راستگو معرفی شده که به بیچشمورویی، در نظر گرفتن مصالح شخصی خودش و ترجیحدادن آن به منافع سازمانی، قانع نبودن و دائم طلبکار سازمان بودن معروف است. نسبت به مذهب تعصبی ندارد. نماز نمیخواند و از روی اصول فرایض دینی را انجام نمیدهد، ولی از اشخاص متدین نیز بدش نمیآید و شخص فناتیکی محسوب نمیشود. نسبت به تنبیه یدی یکی از سربازان اقدام کرده و اغلب، در مواقع بیکاری به بازی قمار (پوکر) میپردازد. افسری است که به مقام، بیش از هر چیز دیگری اهمیت میدهد و نقطهضعف وی همین مقامپرستی اوست.» (صفحه ۷۰ به ۷۱ کتاب، پیوست شماره ۳۴ گزارش ضداطلاعات در سال ۱۳۴۸)