۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۵
کد خبر: ۷۳۹۴۲۰

نقدهایی بر یادداشت اخیر استاد علیدوست

نقدهایی بر یادداشت اخیر استاد علیدوست
برخی از فضلا و اساتید حوزه همچون حجج اسلام عالی، شریفی و خادمی به نقد و رد مطلب آیت الله علیدوست پیرامون‌ مقایسه حکومت امیرالمومنین(ع) با نظام جمهوری اسلامی پرداختند.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، اخیرا یادداشتی از استاد علیدوست منتشر شده است که ایشان تشبیه اشتباهات جمهوری اسلامی به اشتباهات حکومت امیرالمؤمنین را ناصواب می‌داند و در نقدی تند به برخی روحانیون، این نحو دفاع را عقیم و پرهزینه قلمداد می‌کند.

در این گزارش به مروری چند یادداشت در رد و نقد بر ادعاهای استاد علیدوست پرداخته شده است:  

چند نقد در رد یادداشت اخیر استاد علیدوست

یادداشت حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی در نقد مطلب استاد علیدوست 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

بجاست برخی بزرگواران که بیشتر دستی در فقه و اصول دارند بهتر با مواضع فکری رهبر بزرگوارمان آشنا شوند تا دوستانی که در میدان مقابله با مفاسد سیاسی و اجتماعی صدایشان بلند است و در مقابل سیاه نمایی ها و بی اعتمادسازی های دشمن امیدآفرینی میکنند را نکوبند و بیشتر کمک بدهند و در میدان باشند.

رهبر عزیزمان در بیاناتشان در جمع علما و روحانیون تبریز (۵ /۵/ ۱۳۷۲) می فرمایند:

این درست است که تا در یک گوشه مختصر نابسامانی به عقیده و سلیقه کسی پیدا شود او ریش بجنباند و بنا کند اعتراض و اشکال کردن؟! تا یک مشکل در اداره ای برایش پیدا شد یا یک مامور دولتی،چپ نگاهش کرد، یاوه بسراید که حالا هم مثل زمان فلان است؟! این ناشی از نفهمیدن آنچه واقع شده است نیست؟ این ناشی از عدم معرفت نعمت خدا نیست؟ یا خدای نکرده ناشی از انکار نعمت خداست؟ یعرفون نعمه الله ثم ینکرونها؛ این جفا نیست به این حرکت به این عظمت؟ مگر وقتی حکومت درست شد، صحیح شد، موازین حکومت موازین کاملی شد، در سراسر این حکومت همه کارها درست خواهد بود؟! از کجا چنین چیزی ثابت شده است؟

در زمان امیرالمومنین (علیه الصلاه و السلام) که مثال عدل و تقواست، _دیگر شما از امیرالمومنین(ع) که کسی را عادلتر و با تقواتر سراغ ندارید_ مگر حکامی که بر ولایات مسلط بودند و خود امیرالمومنین (علیه الصلاه والسلام) فرستاده بود، همه ابوذر و سلمان بودند؟! خیر چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار و فلان داشت، مابقی آدمهای عوضی بودند.

تاریخ را بردارید نگاه کنید، این تاریخ است؛ یکی از استانداران امیرالمومنین(ع)، زیاد ابن ابیه، بر منطقه وسیعی حاکم بود، بسیاری از این قبیل در اطراف و اکناف بلاد اسلامی بودند.

امام حسن مجتبی (علیه الصلاه و السلام) سردار بزرگ جنگش، عبیدالله ابن عباس بود که می دانید چه کار کرد. شبانه رفت با معاویه مذاکره کرد، پول گرفت لشگرگاه خودش را ترک کرد و به معاویه پناهنده شد...در راس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی (علیه الصلاه والسلام)".

 در بیانیه گام دوم هم رهبر بزرگوار به وجود فساد در دولت امام معصوم اشاره کردند و فرمودند نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سرتاپا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مامورین این نظام غالبا سلامت خود را نگه داشته اند.

جناب علیدوست می فرمایند: حضراتی که این اندک تخلفات را برای برخی توجیهات جسیم می کنند از برخورد حضرت هم با امثال ابن هرمه بگویند!...

چه خوب است ایشان هم متوجه برخوردهای نظام در حد اعدام برخی سلطانها و احکام سنگین برای برخی گردن کلفتها در حد مهدی و فائزه هاشمی، طبری، سیف و.... هم باشند و از آن هم بگویند که نشان از غیر سیستمی بودن فساد در نظام است.

گفته اند: در مقایسه و تشبیه باید به همه اقتضائات تشبیه توجه کرد!...

آیا ایشان از جمله مصطلح حوزویان که تشبیه از وجهی مقرب و از وجهی مبعّد است، غفلت نکرده اند؟! که وجه شبه در دو حکومت وجود فساد و یا افراد فاسد بصورت فی الجمله هست، در عین اینکه باز به دلیل ریل گذاری صحیح در هر دو حکومت، آن مقدار فساد هیچیک از دو حکومت را از اسلامی بودن خارج نمی کند و نباید به صرف دیدن برخی فسادها یا فاسدان فریاد وا اسلاما سر داد و حکومت را غیر اسلامی نامید.

می فرمایند: برخی مفاسد(حدود ۳۰ فساد) هیچ ربطی به امام نداشته و میراث حاکمان قبل بوده... و حضرت نمی توانستند با سرعت و به راحتی آنها را ریشه کن کنند...

مگر کسی ادعا کرده فسادهای در زمان حضرت، معاذالله ناشی از عملکرد ایشان بوده؟!! شکی نیست که یا ناشی از حکومتهای قبل بوده یا افسادهایی که نفوذی های معاویه در حکمرانی حضرت انجام می دادند که در کتاب الغارات به برخی از آنها اشاره شده است.

در زمان ما هم فسادهای درون حاکمیت از حاکم عادل، مومنین یا نفس انقلاب نیست. همه یا میراث رژیم طاغوت یا نفوذی ها و غربزده ها یا افراد فرصت طلب است.

 پس شما هم پذیرفته اید که به هر دلیل فی الجمله در حکومت حضرت فسادهایی بوده که نمیشد با آنها به سرعت مقابله کرد. سخن دوستان هم همین است.

بعد هم بحث سندی درباره یک روایت کرده اند و کتب تاریخ که پر است از مواردی از فسادهای موردی در محدوده حکومتی حضرت امیر علیه السلام را نادیده گرفته اند(که در بیانات فوق الذکر رهبری هم به کتب تاریخی استناد شده بود و توصیه ایشان هم به خواندن تاریخ بود.)

در هرحال بجاست ایشان متوجه روح مطالب دوستان انقلابی که در مقابل انبوه سیاه نمایی و اعتماد زدایی، امید آفرینی می کنند و حرفشان هم بیشتر با محتوای کلام رهبر بزرگوار همخوانی دارد، باشند و با تعابیر: عقیم بودن و خلاف واقع و راست ناقص و کم از کذب ناموجه بودن، آنها را متهم نسازند.

 انّ السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا

چند نقد در رد یادداشت اخیر استاد علیدوست

پاسخ محمد خادمی به یادداشت استاد علیدوست؛

پاسخی قویم به استدلالی عقیم

اخیرا یادداشتی از استاد علیدوست منتشر شده است که ایشان تشبیه اشتباهات جمهوری اسلامی به اشتباهات حکومت امیرالمؤمنین را ناصواب می‌داند و در نقدی تند به برخی روحانیون، این نحو دفاع را عقیم و پرهزینه قلمداد می‌کند.

ابتدا باید بیان کنیم اصل اینکه استادی در حوزه بیانات هم لباسان ‌خود را با دقت گوش دهد و نقد کند امری پسندیده است و فارغ از لحن و نوع نقد، اصل این مطلب جای تقدیر دارد، لکن اشکال جایی است که این نقدها غالبا در یک جهت مطرح می‌شود!

مثلا اگر هم‌لباسی بگوید یزید با امام حسین می‌خواست با رفاقت مسئله را حل کند، نقدی از آقای علیدوست در رسانه‌ها دیده نمی‌شود!

اگر معمم دیگری بگوید کربلا درس مذاکره است یا بگوید حتی پیامبر قابل نقد است، استاد علیدوست به دلایلی نقد جدی به آنها مطرح نمی‌کند!!

اما فارغ از زمان و زبان نقد ایشان، به نظر می‌رسد پاسخ دغدغه استاد علیدوست در چند بخش قابل بررسی است:

1 آیا در زمان حکومت معصوم، خطا وجود داشته است؟!

قاعدتا استاد علیدوست خودشان نیز منکر وجود خطا در جامعه پیامبر و امیرالمؤمنین نیستند و روی سخن‌ ایشان در تعداد خطا و گستردگی خطا در آن زمان می‌باشد که طبق ادعا بسیار کمتر از امروز بوده است.

از آنجایی که بحثهای تاریخی و روایی اغلب، مخالفان و موافقان زیادی دارد و چه بسا ایرادات سندی و دلالی زیادی گرفته شود و حتی پس از رفع ایرادات بیان شود حجیت خبر واحد ملاک عمل است نه علم تاریخی (که در یادداشت ایشان اشاره شده بود) از این رو نگارنده ترجیح می‌دهد با استفاده از قرآن بحث خطای حکومت معصوم‌ را بررسی کند. واقعه‌ای که حتی حضرت حجت (روحی له الفدا) به نقل اکمال الدین ج۲، ص۴۶۲ به این آیه استشهاد کرده است و حضرت حجت خطای پیامبران هنگام‌ انتخاب‌های حساس را امری طبیعی می‌داند!

آیه مورد بحث آیه ۱۵۵ سوره اعراف است که فضای مورد بحث در جایی است که پس‌ از عبور بنی‌اسرائیل از دریا و سرنگونی رژیم طاغوتی فرعون، نیاز به قانون الهی برای جامعه‌سازی حس می‌شود. برای دریافت این قانون توسط موسای کلیم، خداوند به موسی دستور می‌دهد که ۷۰ نفر از برگزیدگان قومت را انتخاب کن تا در دامنه کوه عبادت کنند و به میقات ما بیایند تا شهادت دهند که احکام خدا بر تو نازل شده است (که بعدا این احکام با تایید این ۷۰ نفر ضمانت اجرایی داشته باشد).

به تصریح آیه شریفه: «و اختار موسی سبعین رجلا لمیقاتنا»

و موسی اختیار کرد (برگزید) ۷۰ نفر از قومش را؛ برای مهمترین مأموریتی که همان دریافت تورات بود ۷۰ نفر را انتخاب کرد.

سرنوشت این ۷۰ نفر چه شد؟!

گفتند ما تا خدا را آشکار نبینیم حرف تو را قبول نمی‌کنیم و ایمان نمی‌آوریم!

یعنی برگزیدگان موسی همه کافر از آب در آمدند و  خداوند نیز با صاعقه همه آنان را هلاک کرد!

و اینجا سخن موسی جالب است:

قال رب لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای! اتهلکنا بما فعل #السفهاء منا! (۱۵۵اعراف)

خدایا تو بخاطر اشتباه سفیهانمان ما را مؤاخذه می‌کنی!

یعنی خود موسی افرادی که خودش برگزیده است را سفیه خطاب می‌کند!

این دیگر روایت ضعیف السند و مجهول الدلاله هم نیست!

اگر امروز بود نمی‌گفتند این موسی اصلا تدبیر نداشت که اینها اینطور شدند؟! نمی‌گویند بجای پذیرش خطا گفت اینها سفیه بودند؟! نمی‌گویند تو که خودت انتخاب کردی چرا زیر بار نرفتی؟!...

به نظر می‌رسد خطای انتصابات و انتخابات، خاصیت زندگی این دنیا و خاصیت استفاده نکردن از علم غیب در انتخاب و انتساب است. و اگر در زمان موسای کلیم در یکی از مهمترین ماموریتهای تاریخ این سطح از خطا در انتخاب رخ می‌دهد، اگر مسئول جامعه توان خود را در بررسی گذاشته باشد و بعد مشخص شود خطا بوده قدحی به مسئول جامعه نخواهد بود!

بلکه نقد، زمانی است که پس از احراز تخلف و جرم با شخص برخورد نشود!

اینکه آیا جمهوری اسلامی با مسئولین متخلف برخورد داشته یا خیر در بخش دوم بررسی می‌شود.

2 آیا جمهوری اسلامی با خطاکار برخورد داشته است؟!

درباره مدل مواجهه جمهوری اسلامی با خطاکاران می‌توان برخورد نظام با خطاکاران را در دو بخش بررسی کرد:

برخورد اول: برخورد با خطاکارانی که مطابق شرع و قانون اسلامی حد یا قصاص برایشان تعیین شده است:

در این زمینه جمهوری اسلامی کارنامه‌ای درخشان دارد و اگر کسی به دیده انصاف در این ماجرا بنگرد موارد متعددی می‌بیند که نظام بدون توجه به جایگاه و مسئولیت و انتساب شخص، حکم خدا را جاری کرده است‌.

شاید معروفترین نمونه اعدام سید مهدی هاشمی بود که به قیمت عزل قائم مقام رهبری انجام شد! یعنی نظام حاضر بود کسی که در آستانه رهبرشدن بود (آقای منتظری) عزل شود؛ ولی حکم خدا درباره منسوبین ایشان اجرا شود.

نمونه بعدی شهردار تهران آقای نجفی (وزیر سابق) بود که اگر رضایت ولی‌دم نبود، حکم اعدام برایش صادر می‌شد و حتی پس از رضایت ولی‌دم از جهت جنبه عمومی جرم چندسال در زندان گذراند.

نمونه‌های دیگر از فرزندان مسئولین رده بالا که اعدام شده‌اند آقایان حسنی، جنتی و محمدی‌گیلانی.

برخورد دوم: برخورد نظام با خطاکارانی که در شرع و قانون برای آنها حد یا قصاص تعیین نشده است و به تشخیص قاضی باید محکوم شوند:

شاید عمده نقدها در همین قسمت باشد. منظور مواردی است که مثلا شخص تخلف اقتصادی داشته و قاضی باید تشخیص دهد که آیا به حد افساد فی‌الارض رسیده یا فقط تخلفی است که جریمه دارد یا باید حبس طویل المدت برود و ....

لذا مثل قصاص و حدود، حد مشخصی ندارد که طبق همان حکم شود.

در این جا اگرچه شاید به مذاق ما برخی احکام سبک بیایند یا دوست داشته باشیم برخی احکام سنگینتر صادر شوند(و حتی حق هم با ما باشد!)، ولی در همین بخش هم نظام کارنامه بدی از خود به جای نگذاشته است:

حکم حبس طویل المدت مسئولین و وابسته‌های آنان از طبری، رضوی، نعمت‌زاده، هاشمی، جهانگیری و ... مؤید این مطلب است.

هر چند در مواردی با تغییر مسئولین قوا، کمی در این باره شاهد آزادی‌های موقت هستیم ولی نهایتا خطای بخشی از حاکمیت است که بخش دیگر (مثل بعضی نماینده‌های مجلس یا اعضای دولت) با آن مخالف باشند و با این وجود نمی‌توان نظام را به همراهی با فساد متهم کرد!

نهایتا از نظر شما بدون اینکه کامل پرونده را بررسی کرده باشید حکمی صادر شده که مخالف برداشت شماست و این کاملا امری طبیعی است چون کسی فرصت این را ندارد مثل قاضی ۴۰صفحه مستندات پرونده را بخواند و اظهار نظر کند!

نکته نهایی درباره یادداشت استاد علیدوست که تأکید بر نکته مهم ایشان است:

 نباید به نحوی حکومت امیرالمؤمنین را نشان داد که افراد مغرض بگویند پس عدل امیرالمؤمنین هم دروغ بود!

خیر!

اگر نقصهای حکومت علوی را گفتیم‌ حتما محسنات بسیار زیاد آن را هم بگوییم!

همانطور که اگر نقصهای جمهوری اسلامی را گفتیم؛ اخلاقا موظفیم محسنات بسیار زیاد آن را هم بگوییم؛ وگرنه این همان کورکردن چشم برای آرایش ابرو است.

موردی که استاد محترم، متأسفانه بعضا از آن غفلت دارند.

چند نقد در رد یادداشت اخیر استاد علیدوست

یادداشت احمدحسین شریفی در نقد یادداشت استاد علیدوست؛

«نقدهایی عقیم» به «مدافعان حریم»

یکی از اساتید فقه، که پیشتر با کنایه و در لفافه در دفاع از بی‌حجابی سخنانی گفته بود و وقتی مورد نقد ناقدان قرار گرفت، برخوردی عالمانه و فقیهانه از خود نشان نداد؛ اخیراً نیز در قالب کوتاه‌نوشتی، «احساس تکلیف» کرده است که به جای ارائه دفاعی درست از انقلاب و نظام اسلامی، به زعم خود به نقد برخی از دفاعهای نادرست «مجاهدان عرصه تبیین» از نظام و انقلاب اسلامی بپردازد! در این میان نکاتی گفته است که این بنده هم «احساس تکلیف» کردم! که به اختصار ملاحظاتی را درباره آنها بیان کنم:

 

یک. گفته‌اند کسانی که اندک تخلفات زمان امیرمؤمنان(ع) را برای توجیه تخلفات مسؤولان نظام جمهوری اسلامی «جسیم» می‌کنند، خوب است «از برخورد قاطع، روشن، سریع و عبرت‌آموز حضرت هم بگویند ... رفتار امام را با ابن‌هرمه مطالعه کنند» 

ای کاش، برای اینکه نقد دلسوزانه ایشان به سیاه‌نمایی و امیدکُشی و بدبین‌سازی مخاطبان نسبت به انقلاب منجر نشود، می‌افزودند: و کسانی که اندک تخلفات موجود در جمهوری اسلامی را همگام و همزبان با دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی «جسیم» می‌کنند و چنین وانمود می‌کنند که همه مسؤولان نظام فاسد و ناکارآمد و ناتوان‌اند، خوب است از کارآمدی‌های افتخارآمیز و پیشرفت‌های اعجاب‌انگیز نظام مقدس جمهوری اسلامی و عدالت‌گستری آن و همچنین از برخوردهای قاطع، روشن و علنی آن با مفسدان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، در هر سطح و مرتبه‌ای که باشند، هم بگویند و در این باره هم مطالعه کنند. اعدام مفسدانی مثل فاضل خداداد، مه‌آفرید خسروی و امیرمنصور آریا؛ برخوردهای عبرت‌آموز با مفسدانی مثل غلامحسین کرباسچی، مرتضی رفیقدوست، بابک زنجانی، محمدرضا رحیمی، حمید بقایی، حسین فریدون، شهرام جزایری، مهدی هاشمی، فائزه هاشمی، اکبر طبری، .... و ده‌ها گردن‌کلفت دیگر را هم ببینند و بدانند که نظام مقدس جمهوری اسلامی هرگز دربرابر فساد و مفسد کوتاه نیامده و نمی‌آید. 

 

دو. گفته‌اند فسادهایی که در زمان امیرمؤمنان بود «هیچ ربطی به امام نداشته و میراثی بوده که از حاکمان و حاکمیت ناتوان و فاسد قبل به ارث رسیده است و حضرت نمی‌توانستند با سرعت و به راحتی آنها را ریشه‌کن کنند» 

ای کاش این را هم می‌افزودند: همچنین فسادهایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد هیچ ربطی به نظام جمهوری اسلامی و رهبران آن ندارد؛ بلکه میراثی بوده که از حاکمان و حاکمیت‌ ناتوان و فاسد قبلی به ارث رسیده یا محصول ناکارآمدی مدیران غرب‌زده و دلباختگان و دلدادگان کدخدا بوده و ریشه‌کنی همه این فسادها به راحتی و با سرعت ممکن نیست.

 

سه. اما عجیب‌ترین جمله آن نوشته که اگر نویسنده محترم آن را با توجه نوشته باشد و به لوازم آن آگاه بوده باشد، نشانه‌های خوبی را منعکس نکرده است، این است که نوشته‌اند: «دفاع از انقلاب و نظام البته با پذیرش برخی کاستی‌ها، خود تحریمی و … راه دیگری دارد که صاحبان احساس تکلیف در اینباره باید به آن بپردازند»

درباره این جمله دو ملاحظه کوتاه را بیان می‌کنم:

أ‌.واژه «خودتحریمی» از اصطلاحاتی است که مخالفان انقلاب و دشمنان ولایت برای بیان هزینه‌های «مقاومت در برابر استکبار» و احمقانه بودن «مقاومت و ایستادگی» دربرابر آمریکا و استکبار جعل کرده‌اند؛ آیا نویسنده محترم ما نیز همین معنا را مراد کرده‌اند؟! آیا مقاومت در برابر استکبار و آمریکای جنایت‌کار و دفاع از استقلال را کاری احمقانه می‌دانند؟! اگر چنین نیست، لطفاً بفرمایند منظورشان از خودتحریمی نظام و انقلاب که آن را قابل دفاع نمی‌دانند، چیست؟

ب‌.فقیه محترم ما، با بیانی کنایه‌آلود چنین نوشته‌اند: «دفاع از انقلاب و نظام … راه دیگری دارد که صاحبان احساس تکلیف در اینباره باید به آن بپردازند». صرف نظر از نیشی که در این عبارت به مدافعان انقلاب و نظام زده شده است، این جمله مشعر به آن است که خود ایشان تکلیفی برای دفاع از انقلاب و نظام اسلامی بر دوش خویش احساس نمی‌کنند! آیا غیر از این است؟! اگر چنین باشد، آیا خود را در جبهه «ساکتان» قرار نداده‌اند؟ و آیا سکوت، در هنگامه‌ای که همه گرگ‌های عالم چنگ و دندان‌های خود را برای دریدن این نظام مقدس اسلامی که ثمره خون صدها هزار شهید است، تیز کرده‌اند، کمتر از «خیانت» است؟ آیا گناه چنین سکوتی در پیشگاه الهی بخشیدنی است؟

چهار. و بالاخره اینکه نویسنده محترم ما، در پایان نوشته خود چنین توصیه می‌کند:

«خوب است کسانی که وظیفه خطیر و ظریف دفاع از انقلاب اسلامی را بر دوش می‌گیرند، اَبرو را طوری آرایش نکنند که چیزی از چشم باقی نماند! و بُن همان شاخه‌ای را که بر آن نشسته‌اند، به دست اره نسپارند»

توصیه نیکویی است که امیدوارم خود ایشان الگوی حکیمانه‌ای از «دفاع درست» از «انقلاب» و «نظام اسلامی»، و بنیان‌های انسان‌شناختی، ارزش‌شناختی، سیاسی و اجتماعی نظام مردم‌سالاری دینی ارائه دهند.

ارسال نظرات