ترامپِ احمق رسانهها، یا محصول دینداران خاموش؟!
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در ایران شاید کمتر کسی شنیده باشد که در مناظرات آقای ترامپ با خانم کلینتون، ترامپ در مقابل سقط جنین فریاد میزد که به چه حقی، حق حیات یک انسان را از او سلب میکنید. او بهشدت در مقابل همجنسبازی ایستاد و اینگونه بود که رأی مؤمنین آمریکایی را توانست پشتوانه حرکت قدرتمند خود کند.
نقشزن در این چرخش بزرگ جهانی از لیبرال دموکراسی و سوسیالدموکراسی به سمت جریان سیاسی راست، بسیار پر رنگ است. همان گونه که جریان چپ، بر فمینیسم و همجنسبازی تأکید میکند، جریان راست، بر ارزش مادری و خانواده و دین تأکید میکند.
شاید برای ما بهعنوان یک ایرانی باورپذیر نباشد که همجنسبازی و فمینیسم محور مجادلات پر رنگ جامعه غربی منفعتگرای مادی در انتخابات است؛ اما واقعیت چیزی جز این نیست! دنیای مادی نگر غربی، در واقعیت زیست کثیف خودش به بنبست زندگی مادی رسیده و دوگانه زن - مادر مهمترین عنصر مجادله در این دعوای ایدئولوژیک سیاسی است.
برای فهم اتفاقات جاری در جهان امروز در حوزه «زن زندگی، آزادی» باید جریان راست مسیحی درحالرشد در اروپا و آمریکا را بادقت رصد کرد. اگر از آمریکا به اروپا بیاییم رنگ مذهبی، نمادینتر میشود.نبود مرجعیت مذهبی در میان پروتستانها نمیتواند قاب تصویر متفاوت خلق کند؛ اما در اروپا وجود مرجعیت مذهبی کاتولیک پاپ میتواند جذابتر به نظر برسد. جورجیا ملونی نخستوزیر فعلی ایتالیا در سخنرانی معروف خود در سال ۲۰۱۹ میلادی گفته بود: «من جورجیا هستم، من یک زن هستم، من یک مادر هستم، من یک مسیحی هستم» این جملات مثل پتک بر پیکر در حال زوال لیبرال دموکراسی نواخته شد و توانست این زن مسیحی را به مقام نخستوزیری رسانده و فهرست مورد حمایتش را با شعار «خدا، وطن، خانواده» به اکثریت مجلس ایتالیا تبدیل کند.
جریان راست معمولاً در اروپا تلاش میکرد در مقابل پاپ بایستد و هویت اصلیاش را با ملیگرایی معنا کند تا اعلان برائتی باشد بر دینگرایی راست و کلیشههای قرونوسطایی و همین عامل رأینیاوردن این جریان بود. جورجیا ملونی بهوضوح همراهیاش را با دین، محور منازعه سیاسیاش قرارداد و این نشان داد واقعیت زیست عمومی مردم ایتالیا چیزی دیگر مطالبه میکند.
مسئله اساساً ایتالیا نیست. وی امسال در تجمع حزب راست «وکس» اسپانیا گفت «آری، به خانواده سنتی نه، به لابیهای دگرباشان جنسی!». این تازه ابتدای قصه است. بشر غربی نه با سوسیالیسم توانست به عدالت برسد و نه با لیبرالیسم به آزادی.
سرمایهداری بهعنوان طاغوت حاکم بر الیگارشی و بازی زرگری چپ سوسیالیست و راست لیبرال توانست زندگی مردم غرب را به گروگان بگیرد تا حاکمیت بلامنازعش را بر فراز به لجن کشیدن زندگی مردم غرب استوار سازد.
این بازی دیگر امکان استمرار ندارد. شاید هنوز سوسیالیسم یا لیبرالیسم برای برخی روشنفکران عقبافتاده ایرانی رؤیای عدالت و آزادی را داشته باشد و بخواهند با شعار زن زندگی آزادی به اوج این رؤیا دست پیدا کنند؛ اما واقعیت قصه در مهد آن تاریکی متعفنی است که غرب چاره خود برای رهایی از این تهوع را رجوع به دین میداند.
طرفه آن که زن یا بهتر بگویم «مادر» کلید بازکردن این باغ بهشتی «زندگی پاک» یا «حیات طیبه» است. واقعاً بهشت زیر پای مادران است، حتی در همین دنیای زمینی ... .