۱۳ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۵:۴۱
کد خبر: ۷۴۳۹۴

هزینه های احساس خطر

عابد باقری
بهزاد نبوي از متهمان اغتشاشات اخير تهران

توجه به فراز مهمی از سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در تحلیل عملکرد جبهه معارضان نظام اسلامی در طول سی سال گذشته ،ما را به درک حقیقتی مهم می رساند.ایشان فرمودند: «در این جبهه همواره دو خطای فاحش وجود داشته است، نخست آنکه خود را بالاتر از مردم می دانستند و دوم آنکه به دشمنان ملت دل بسته بودند».حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین خطای اول معارضان نظام اسلامی افزودند: «نتیجه بالاتر دانستن خود از مردم، این می شود که اگر مردم در یک حرکت قانونی، اقدام و یا انتخابی کردند، معارضان در مخالفت با اقدام مردم، آن را عوام گرایی و مردم را عوام می خوانند».ایشان با اشاره به دل بستن معارضان نظام اسلامی به دشمنان مردم خاطرنشان کردند: «در طول سی سال گذشته دولت امریکا و رژیم صهیونیستی و صهیونیستهای دنیا، دشمن ترین دشمنان ملت ایران بوده اند و امروز هم حقاً و انصافاً دشمن ترین دشمنان هستند و دل بستن به این دشمنان خطای بزرگی است».

اگر در گذشته،معاندین و هتاکان با بی پروایی تمام،در برابر ارزش ها و مقدسات قد علم می کردند و با چهره ای آشکار به مبارزه علنی با اصول انقلاب و دین مردم می پرداختند، امروز با شکست فضاحت بار در توطئه ها و طراحی های گذشته، آنان را به تجربه ای مهم رسانده تا با روی آوری به جنگ نرم و تظاهر به مبانی انقلاب و نظام، کمر به براندازی این نهضت عظیم ببندند تا به خیال خام ،معارف نهضت را استحاله و این مرزو بوم را بار دیگر به اربابان مستبد جهانی خود برگردانند.
اهمیت قضیه آنگاه روشن می شود که می بینیم جریانی سیاسی در کشور شکل می گیرد که از همان ابتدا برای نفوذ و تحرک معاندین بستر سازی کرده و با پشت کردن به همه نصایح درمندان نظام،سرانجام به سرنوشتی دچار گشته که سران آن بزرگترین خسارتها را به کشور تحمیل،بعضی به غرب گریخته و عده ای به دام قانون گرفتار می شوند و متاسفانه کماکان عده ای مصر بر ادامه کج روی های خویشند.سرنوشتی که همه اقدامات مفید گذشته شان را تحت الشعاع و بی ارزش جلوه می دهد.

امروز بعد از گذشت بیش از یک دهه از شکل گیری طیف موسوم به اصلاح طلب، گرچه با رسیدن به بن بست و فروپاشی سیاسی و از دست دادن پایگاه های مردمی،مستاصل گشته اما تاریخ انقلاب فجایع چهره های خطاکار این طیف را هرگز از یاد نخواهد برد.

سلسله جنبان فتنه اخیر، پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری دائما به عبارت «احساس خطر کردم که آمدم» و یا «اگر احساس خطر نکرده بودم بیست سال دیگر هم سکوت می کردم» تکیه می کرد.شعار و فریادی که شاید برای توده های مردم شگفتی ایجاد کرد که آن خطر چیست که اینگونه فردی کنار نشسته بر می خیزد و دست پاچه سعی دارد از بروز آن جلوگیری کند و در این راه همه آنان که منافع سیاسی و حزبی شان اقتضا می کند او را تهییج و تحریک و همراهی می کنند.

این جریان که می دانستند برای تقویت حضور سیاسی، هیچ عاملی همانند حمایت مردمی و جایگاه قوی اجتماعی نمی تواند مواضع آنان را تثبیت نماید به تبلیغات گسترده ای دست زدند تا بتوانند اهداف آشکار و پنهان حزبی خود را به منصه ظهور برسانند. اهدافی که در چشم انداز آن صرفا حفظ قدرت و دوام سیاسی حزبی دیده می شد و تقویت اصول نظام و آرمانهای امام به حاشیه رانده شده بود.

این گروه که رای بیست میلیونی مردم، آنان را سرمست و دست پاچه کرده بود دچار چنان غرور سیاسی شدند که رای یک ملت که حفظ مبانی اسلام و پاس داشت قداست حاکمیت آنرا،قبل از هر انتخابی از مسلمات باورهای خود می دانستند به اشتباه رای به شخص و صرفا تفکرات حزبی خود تفسیر کردند و بی پروایی را به حدی رساندند که دیگر اساسی را برای قانون، استوار تر از اندیشه های خود نمی دیدند.

با خیزش روزافزون و فاصله گیری مستمر از مبانی انقلاب، فرصتی برای نهضت آزادی ها،ملی گراهای معاند،گروهک های سلطه طلب و لیبرالی فراهم کردند.هر روز با عناوین متفاوت و پوشش های مختلف، ادبیات و برنامه های غرب را در کشور بلغور کردند و با پنهان شدن پشت واژه های لعاب یافته و اخذ تئوریهای پوسیده سیاسی و طرح آن به عنوان نظریه های مدرن دموکراسی و جولان در سطح دانشگاه ها، نقش پیاده نظام دشمن را بازی کردند.
با بهره گیری از عناوینی چون آزادی و دموکراسی،به لفاظی پرداخته و به طرح گسترده ایده های غلط و انحرافی همچون پلورالیسم دینی،تساهل و تسامح دامن می زدند و به موازات آن به دنبال اجرای الگوهای باطل حکومت غربی بودند.الگوهایی که در آن مردم صرفا در ویترین سیاست به نمایش گذاشته می شوند و حق انتخاب را احزاب به دست می گیرند.

رویه ای که در آن سیاست و سرمایه داری و آزادی بی قید و بند، هدف اول است و مقولاتی مثل اقتصاد پایدار و تلاش در رفع تورم،عدالت و مبارزه با فساد و تبعیض به سخره گرفته می شود و مناسب مدیریتی برای افراطیون،کرسی جهش اقتصاد شخصی می شود؛ و در این فرایند، فرهنگ و عقیده و عفاف این ملت را مطابق امیال و هوسهای خود شخم زدند.آنان که همه داشته های خود را مدیون امام و انقلاب بودند با تجری جاهلانه و شرم آور به ساحت امام عزیز تاختند و رهبری معظم انقلاب را نیز دعوت به نوشیدن جام زهر کردند. نمادهای جنگ و جهاد و فرهنگ رشادت و شهادت طلبی را خشونت نامیدند.برهنگی و ابتذال ترویج داده شد و کتب و روزنامه ها و نشریات را به مراکز ترویج سکولاریزم و تزریق شبهات و انحراف در شریان جامعه مبدل ساختند.

دغدغه مردم و زنان و مردانی که به رای آنها به قدرت رسیده بودند را وانهاده و همه تاخت و تاز خود را در عرصه جنجالهای سیاسی خلاصه کردند.با هجمه به نهادها و قوای مهم نظام که سعی در مهار خطر این طایفه داشتند،دست به بازی های زشتی زدند که حتی در بعضی دول غربی مورد علاقه ایشان هم چنین نمونه های مضحک و افراط گرایانه مشاهده نشده بود تا به اصطلاح، قوای انقلابی در حاکمیت را تحت فشار قرار داده و باج بگیرند.

در اعتراض به رد صلاحیت مهره های بی‌صلاحیت ، در مجلس تحصن کردند و فریاد خروج از حاکمیت سر دادند.حرمت بیت المال شکسته شد و ریخت و پاش های سفرهای خارجی مدیران رواج یافت. و در این بین کسانی که سعی در افشای ماهیت ناصواب این قوم داشتند با هجوم رسانه ای و ترور شخصیتی مواجه می شدند.در برابر قدرت های غربی کرنش کرده و در حفظ منافع کلان میهن‌مان از جمله انرژی هسته ای گامها را پس می ‌کشیدند.
نکته روشن این که همه این تجربه ها، ملت را به اتخاذ تصمیم تاریخی خود مبنی بر انحلال کامل این جریان سیاسی شوم وادار کرد. جالب است که سران این حزب، فرو ریختن این عمارت نا زیبا را خیلی زود متوجه شدند و پس از شنیدن چند «نه» در انتخابات، از سوی مردم و نیز عملکرد چهارساله رئیس جمهور مردمی، برای بقای حزب خود «احساس خطر» کرده و این احساس خطر را در جامعه فریاد زدند!

پیشینه ناخجسته طیف اصلاح طلب و آنچه بعدها روی می داد، این گروه را با چالش هایی سهمگین مواجه ساخت.با شروع فصل جدیدی در تاریخ اداره کشور و روی کار آمدن چهرهای جدید بر اساس شایسته سالاری بجای بعضی مدیران که بعضا چند دولت از کرسی ریاست بر نخواسته بودند و رونق دوباره گفتمان امام و پیگیری مطالبات همه مردم، رفته رفته خطر مرگ همیشگی جناح اصلاح طلب را بیشتر می کرد.

آنگاه که مردم به رئیس جمهوری رای دادند که اصلاح طلبی را در معنای درست کلمه و در مسیر صحیح خود پیش می برد نگرانی ایشان افزوده شد.آنگاه که دولت با ابتکاری بدیع به سفرهای استانی رفت و پای درد دل مردم هر منطقه نشست و همه ایرانیان را در حقوق شهروندی و ایرانی بودن مساوی دید و اعتبارات عمرانی برای رشد و توسعه همه ایران اسلامی تخصیص یافت و پروژه های عقیم مانده،به سرانجام رسید،آنگاه که مبارزه با مظاهر اسراف و تبذیر ابتدا از ادارات دولتی شروع شد و احیای عدالت و تلاش در رفع فقر و فساد و تبعیض رنگ و بوی عملی یافت،وقتیکه که همگان،تلاش مستمر و خستگی ناپذیری در حل مشکلات جامعه را در عین صداقت و مهربانی و سادگی دیدند، سران از دور به تماشا نشسته جناح اصلاح طلب را، به احساس خطر نزدیک و نزدیک تر ساخت.

رئیس جمهوری که با عقیده عمیق آمد و به وکالت از مردمش در کمال سادگی در مقام مناظره و بحث با مخالفین نظام چنان با استواری و استحکام قلب و زبان هجوم برد ، قدم های عقب رفته در منافع هسته ای توسط دولت قبل را بی درنگ رو به جلو رفت و آبروی از دست رفته را احیا کرد.

تجربه چهار سال متفاوت از سال های قبل از آن،جناح منزوی را بر آن داشت تا تمام تلاش خود را برای کنار زدن دولت انقلابی از قدرت انجام دهند.بجای درس گرفتن از گذشته و جبران مافات،با دشمنان نظام همراه و به بودجه های براندازی مجهز شدند؛ و هنگامی که تصمیم ملی چنان بروز کرد تا افتخار رکورد رای بیست میلیونی را هم از ایشان بازستاند و با دادن یست و چهار میلیون رای،خود را عملا ناامید و مایوس و مضمحل می دیدند دست به فتنه انگیزی همه جانبه زدند.

اینجاست که که این گروه از شدت استیصال و غضب،نقاب نفاق را از چهره برداشته و واقعیتی را از خود افشا می کند که بسیاری از تیزبینان و اهل دقت و تامل سالها پیش به آن واقف بودند. همانگونه که در بازبینی سوابق این گروه سیاسی،نگاه ابزاری به مردم کاملا مشهود است،در فتنه اخیر هم نظر صنفی به مردم خود را آشکار کرد.آنها که در واقع مردم را دو قسم شهروند درجه یک و دو می شناختند و رای طبقه محروم و ضعیف و دور از پایتخت را از محاسبات خود خارج کرده بودند و برای دردمندان و علاقه مندان به شعارهای پاک انقلاب وقعی نمی نهادند،فاصله زیاد در نتایج رای گیری را برنتابیدند و تداوم خروج از عرصه قدرت برای خود بسیار سخت و گران دیدند و از اینکه توده های مردم باز بر خلاف خواست حزبی آنان، خود سرنوشت شان را رقم زده بودند برآشفتند و در تقابل با مردم، دست به زشت ترین اقدام در تاریخ این انقلاب زدند؛ و آن اینکه رای بیست و چهار میلیونی مردم را فاقد ارزش،بی معنی،و متقلبانه معرفی کردند و عملا با این حرکت،برتری جویی خود را بر مردم به اثبات رساندند. این طایفه که خطر مد نظرشان به وقوع پیوسته بود دیگر حتی به قانون که پیش همه محترم و لازم الاجراست هم تن نداده و با اینکه به اصطلاح آمده بودند قانونگرایی را ترویج دهند! وقیحانه قانون را زیر پا گذاشتند و تمایلات نفسانی جناح خود را معیار قانون دانستند.

استعلاء در برابر مردم که واقعیت آشکار شده این گروه است از یک سمت و دل بستن به دشمنان این ملت از سمت دیگر لجاج و عناد این جریان نامبارک را برای آحاد مردم افشا کرد.دلبستگی تا آنجا که مجری تئوری های براندازی آنان شده، نهادهای براندازی از جمله بنیاد سروس را کمیته تبادل آراء خود قرار دادند،رفت و آمدهای صمیمانه با سفارت کشورهای غرب و تاسیس و تجهیز ستون پنجم و مشارکت در هجمه تبلیغاتی دشمن و غیره از برکات دلبستگی ایشان به دشمن است و همین بس که بیشترین قدردانی و تشویق از طرف صهیونیزم و آمریکا و روباه پیر و گروهک های سلطنت طلب از آنان به عمل آمد.


اما امروز که ماهیت عناد و معارض بودن شخصیت های مجرم در این حزب سیاسی برای همگان عیان شده است آیا این خطر بزرگ و توطئه ای که نظام را تهدید کرد و بحمدالله با درایت ولی فقیه و ملت فهیم و آگاه خنثی گردید برای دفع خطر مورد نظر آقایان بود؟! و این هزینه گزاف که به مملکت ما تحمیل شد،خسارت بزرگ ارزش زدایی از مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات،سلب امنیت و بازی با آبروی نظام و بستر سازی برای معرکه گیری سایر معاندین و بدخواهان، همه و همه سزاوار است جهت دفع خطر فروپاشی حزبی و فکری، مورد بهره برداری ایشان قرار گیرد ؟! آیا پیشگیری از انحلال گفتمان خطای یک حزب، باید به هر قیمتی صورت پذیرد و آحاد جامعه و نظام می بایست تاوان اشتباهات و ضعف آنان را پس دهند؟!

و درپایان آیا پیش کشیدن بحث وحدت یا حکمیت بجای عدالت و قانون، در راستای منافع مجرمانه این فتنه گران نیست؟ و آیا با اجرای عدالت و مجازات و محاکمه سران فتنه، صرفا وابستگان یک جریان آلوده حزبی و شرکای غربی آنها «احساس خطر» خواهند کرد یا باز بنا دارند این فریاد را به سطح ملی بکشانند و برای فرار از قانون دوباره نقش دایه مهربان تر از مادر را بازی کنند؟!



ی / 703

ارسال نظرات