نقشههای شوم، خوابهای بیتعبیر
به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، مروری بر دانش زبانی ملتها به ما میگوید که واژه خطر تقریباً در همه فرهنگها معادل «امکان» مرگ افراد یا ویرانی اجسام است. به قول علمای روابط بینالملل، خطر همواره «چالش بقا» را به همراه دارد. در همه فرهنگها هم رفع خطر، اولین مسئله افراد میشود. راهحل هم باز در همه فرهنگها از بین بردن منبع و منشا خطر به طریقی است.
حالا این جملات را با دقت بخوانید: «فلسطین خانه تاریخی همیشه به یاد ماندنی ما [یهودیان] است. تنها نام فلسطین، مردم ما را با نیرویی شگفتانگیز جذب میکند ... ما باید در آنجا بخشی از حصار اروپا را تشکیل دهیم، در برابر آسیا؛ پاسگاه تمدن در مقابل بربریت».«۱» باورتان میشود ۱۲۷ سال پیش، یعنی در سال۱۸۹۶، نوشته شده باشد؟ حتی پیش از فروپاشی امپراتوری عثمانی که فلسطین جزوی از آن بود؟
نویسنده این جملات هیچکس نیست جز «تئودور هرتزل»«2» در کتاب «دولت یهود»؛ حدود ۵۰ سال پس از نوشتن این جملات دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین اعلام موجودیت کرد!
راستش را بخواهید، اگر این جملات صورت عینی و عملیاتی نمیگرفت، میتوانستیم ماجرا را ندیده بگیریم و آن را صرفاً خیالپردازی یک یهودی مورد ستم قرارگرفته در امپراتوری کاتولیک هابسبورگهای اتریش بدانیم؛ اما حالا که رژیمی مبتنی بر آموزههای هرتزل تشکیل شده دیگر نمیشود به همین سادگی از کنارش عبور کرد. حالا دیگر باید سطح بحث را ارتقاء داد. حالا ماجرا به بقای فلسطین گرهخورده و این یعنی، این ناحیه از جهان اسلام در آستانه مواجهشدن با خطر قرار گرفته است؛ خطری ناشی از تلاش عدهای یهودی انحرافی که با دستکاری آموزههای رایج یهود گرایشهای ملیگرایانه پیدا کردهاند. تاریخ نام «صهیونیست» را روی این عده میگذارد. امام خمینی رحمهاللهعلیه از همان ابتدا متوجه این خطر برای جهان اسلام بودهاند: «مسئله قدس یک مسئله شخصی نیست و یک مسئله مخصوص به یک کشور و یا یک مسئله مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست، بلکه حادثهای است برای موحدین جهان و مومنان اعصار گذشته و حال و آینده، از روزی که مسجدالاقصی پیریزی شد تا آنگاه که این سیاره در نظام هستی در گردش است».«3»ایشان حتی یکی از ارکان مبارزه با شاه پهلوی را همین مخالفت قرار میدهند: «اینجانب در طول مبارزات با شاهِ جانی، اسرائیل را محکوم و یکی از مواد مخالفت با شاه را کمک به اسرائیلِ دشمن اسلام و انسانیت، قرار دادم».«4»
حالا که سخنان هرتزل به واقعیت پیوسته باید گفت اسرائیل مسئله اصلی جهان اسلام است، چراکه در سطوح مختلف برای منطقه خطرناک است. میتوان خطرات مهم را به شکل زیر فهرست کرد:
غاصببودن اسرائیل
مهمترین مسئله جهان اسلام که در نتیجه حضور اسرائیل در منطقه شکلگرفته «مغصوببودن فلسطین» است. اسرائیل از ابتدا بر مبنای «غصبِ» یک مملکت اسلامی شکل گرفته است. «ما اسرائیل را محکوم میکنیم. اسرائیل غاصب [است] و در محلی که آمده است، بهطور غصب آمده است»؛«5»اما این غصب بدون برنامه نبوده است. مروری بر نیمقرنِ منتهی به تشکیل رسمی اسرائیل نشان میدهد برنامهریزی مدوّنی در کار بوده تا در جغرافیای فلسطین، دستگاه سیاسی جدیدی شکل بگیرد؛ مثلاً، یکسال پس از انتشار کتاب دولت یهود، هرتزل، اولین گردهمایی صهیونیستها را در ۱۸۹۷ شکل داد که در آن ایده عملیاتی دولت اسرائیل عمومی شد. حدود ۲۰ سال بعد (در ۱۹۱۶)، معاهده سری «سایکس پیکو» با اطلاع روسیه بین فرانسه و انگلیس منعقد شد و مبتنی بر آن امپراتوری عثمانی تجزیه شد. پس از این توافق، سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا تقسیم شدند. یکسال بعد در ۱۹۱۷، بالفور، وزیر وقت خارجه بریتانیا طی بیانیهای به خاندان روچیلدها اجازه تشکیل «خانه یهود» در فلسطین را اعطا کرد. در ۱۹۲۰، جامعه ملل (در حقیقت برندگان جنگ جهانی اول) قیمومیت فلسطین را بهطور رسمی به انگلیس منتقل کرد. واگذاری قیمومیت به انگلیس، شروع سرازیرشدن یهودیان از اروپا و دیگر نقاط جهان به سرزمین فلسطین بود. آمارهایی که حتی منابع غربی از جمله دانشنامه کمبریج درباره جمعیت یهودیان فلسطینی طی سالهای 1900 به بعد منتشر کردهاند بهروشنی صعود ناگهانی مهاجرت یهودیان را بهویژه از زمان آغاز نظام قیمومیت بریتانیا در فلسطین نشان میدهد. «در فاصله سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۴ شمار یهودیان در فلسطین تنها چند هزار نفر بود، اما به یکباره در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۳ شمار یهودیان مهاجر اسکانیافته در فلسطین به ۳۵ هزار نفر رسید و در سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۱ این رقم به پنج برابر و حدود ۱۸۰ هزار نفر بالغ گردید. در دوران پایانی قیمومیت انگلیس بر فلسطین، جمعیت یهودیان در فلسطین به ۶۰۰ هزار نفر رسید.»«6»
اهداف استعماری
نکته مهمتر در نسبت اسرائیل با منطقه این است که این رژیم از ابتدا با نیتهای توسعهطلبانه و استعماری ایجاد شد. بهعبارتی، «بریتانیا در فلسطین نقشه دیگری داشت. در آنجا دیگر از حکومتهای دستنشانده عرب خبری نبود. باتوجه به اعلامیه بالفور، امپراتوری بریتانیا بهدنبال آن بود تا مستعمرهای صهیونیستنشین در سرزمین فلسطین ایجاد کند. از همین رو، سِرْ هربرت ساموئل یکی از صهیونیستهای مطرح بریتانیایی بهعنوان حاکم فلسطین منصوب شد».«7» به این ترتیب، مقدمه الحاق حداقل بخش غربی آسیا به اروپا فراهم میشد؛ فرایند آشنایی که پیش از آن در آمریکای شمالی، استرالیا و دیگر مناطق جهان رخ داده بود. این اهداف حتی در طراحی پرچم اسرائیل و شعارهای سیاسی آنها هم خودش را نشان میدهد. اسرائیل از تلآویو و بیتالمقدس شروع کرده است، اما هدفش تسلط بر کل منطقه نیل تا فرات است. امام خمینی رحمهاللهعلیه حتی چندین سال قبل از انقلاب به این مسئله هشدار داده و فرمودهاند: «مقصود دُوَل بزرگ استعمار از ایجاد اسرائیل، تنها اشغال فلسطین نیست، بلکه اگر به آنان فرصت داده شود، تمام کشورهای عربی ـالعیاذباللّهـ به سرنوشت فلسطین دچار خواهند شد».«8»
ایجاد تفرقه و برادرهراسی در جهان اسلام
رژیم صهیونیستی، مولود نامشروع استعمار پیر است. حیله همیشگی انگلیس در جهان، تفرقهانداختن میان برادران و حکومتکردن در بین آنها بوده است. صهیونیستها هم همین روش را بهمعنای واقعی کلمه اجرا کردهاند و در بسیاری مواقع هم موفق بودهاند. مطرحکردن دعواهای قومی و سوارشدن روی شکافهای نژادی در منطقه یک رویکرد کاربردی و همیشگی اسرائیل بوده است. این نکته هم از اولین سالهای قیام مدنظر حضرت امام قرارگرفته و ایشان ضمن مطرحکردن آن، راهکار را در توحید کلمه معرفی میکنند: «اگر اینها توحید کلمه کنند، دیگر یهود به فلسطین طمع نمیکند. دیگر هندو به کشمیر طمع نمیکند. این برای این است که نمیگذارند شما متحد بشوید. میخواهند منابع شما را از دستتان بگیرند، میخواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، میخواهند ذخایر تحتالارضی و فوقالارضی شما را به یغما ببرند، آنها نمیگذارند که عراق و ایران با هم متحد بشود؛ ایران و مصر با هم متحد بشود؛ ترکیه و ایران با هم متحد بشود؛ همهشان با هم وحدتکلمه پیدا کنند. نخواهند گذاشت.»«9»
یهود در رویای ولایت بر منطقه!
جلال آلاحمد، در سال ۱۳۲۶، برای اولینبار به اراضی اشغالی فلسطین یا کشور جعلی و بیهویت اسرائیل سفر کرده است. او گزارشی از این مسافرت را سال ۱۳۴۸ در کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» نوشت و به چاپ رساند. در این سفرنامه، جلال از ترکیب «ولایت عزرائیل» استفاده میکند و دو دلیل برای انتخاب این واژه ذکر میکند: «اول اینکه حکومت یهود در آن سرزمین فلسطین، نوعی «ولایت» است و نه «دولت»؛ حکومت اولیاء جدید بنیاسرائیل است بر ارض موعود، نه حکومت ساکنان فلسطین بر فلسطین ... دوم به این معنی که سرزمین فعلی اسرائیل به هر صورت چیزی شبیه یک مملکت نیست ... ولایت اسرائیل یک وجب خاک است. چیزی در حدود ولایت ساوه کمتر از هشت هزار میل مربع».«10»
اما به نظر نگارنده این همه ماجرا نیست. مقامات اسرائیل تنها به فکر ولایت بر فلسطین نیستند. حالا با مطرحشدن پیمان صلح ابراهیم آنها بهدنبال ولایت معنوی بر حداقل جهان عرب هستند. پس از امضای پیمان ابراهیم توسط کشورهای عربی میزان تجارت این کشورها با اسرائیل به رکورد بیسابقهای رسید. طبق آمار موجود، مجموع حجم این تجارت در حال حاضر میلیارد دلاری است.«11» همچنین بیش از ۸۰درصد مایحتاج سوخت و انرژی اسرائیل از طریق ترکیه از کشورهای اسلامی تامین میشود«12» و این کشورها عملاً رژیم کودککش را زنده نگه داشتهاند. یا شاید بهتر است بگوییم این کشورها آنچنان از اسرائیل حرفشنوی دارند و به این رژیم وابسته شدهاند که بهجای حذف آن در اندیشه تحمیل صلح به مقاومت فلسطین هستند.
حضرت امام خمینی رحمهاللهعلیه هوشمندانه یکی از راهکارهای حذف اسرائیل را قطع روابط با این رژیم معرفی میکنند و با عتاب خطاب به سران اسلامی میفرمایند: «چه ننگ است برای دولتهای اسلامی که با در دست داشتن شریان حیاتی ابرقدرتهای جهان بنشینند و تماشاگر باشند که آمریکا ابرجنایتکار تاریخ، یک عنصر فاسد بیارزش را در مقابل آنان علم کند و با عدهای ناچیز عبادتگاه مقدس و قبلهگاه اول آنان را از آنان غصب نموده و با کمال وقاحت در مقابل همه آنان قدرتنمایی کند».«13»
اسرائیل؛ ادامه انحراف یهود در صدر اسلام
سیل مهاجرتی که در نیمه اول قرن بیستم بهسوی فلسطین شکل گرفت ناشی از یک انحراف بزرگ در اندیشههای یهود بود. خاخام یسرائیل دیوید وایس، روحانی سرشناس یهودی ساکن نیویورک -که شناخته شدهترین خاخام ضد صهیونیست هست- طی گفتوگویی با روزنامه قدس گفته است: «صهیونیسم، استحاله دین یهود به ناسیونالیسم است. آنها تبعید مردم یهود را تنها یک حادثه ناگوار میدانند که خود میتوانند آن را برطرف کنند. آنها سعی دارند بازگشت برای زندگی در سرزمین مقدس را قانونی جلوه دهند، اما این ایده تقریباً توسط همه دانشمندان یهودی در سراسر جهان رد شده است». «14»
باوجود این، بزرگترین انحراف آنها که زمینه آغاز دشمنی با اسلام را فراهم کرد، رویگردانی از دعوت پیامبر اسلام بود. احبار یهود که با هدف پیوستن به آخرین پیامبر در مدینه سکنی گزیده بودند تا بتوانند با کمک خاتمالنبیین بر کفار غلبه کنند«15» باوجود آنکه دلایل و نشانههای روشن پیامبر را مشاهده کردند به مخالفت با ایشان برخاسته، ایمان نیاوردند و در حقیقت بهخاطر اغراض خاص و منافع خود دعوت پیامبر را رد کردند و این آغاز انحراف منجر به دشمنی دیرینه با اسلام و مسلمانان بود؛ دشمنیای که به پیمانشکنیهای مداوم آنها با حضرت رسول منتج شد.«16» همین عهدشکنی هنوز هم ادامه دارد و شاهدیم که اسرائیل غاصب «تاکنون بیش از ۴۰۰ بیانیه، قطعنامه و مصوبه در عرصه بینالمللی را نقض کرده است.»«17»
مهدی زارع