سروده افشین علاء برای جزایر سه گانه ایرانی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ظهور کشورهای نوپدید در خلیج فارس سبب شده است هرازگاهی این کشورها که بهدنبال ساختن هویت تاریخی، سیاسی و فرهنگی برای خود هستند، ادعاهایی را مطرح کنند که خلاف واقع و تاریخ بوده و هست، از جمله این موارد ادعای امارات متحده عربی بر مالکیت سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی است که بارها طی سالهای متمادی تکرار و از جانب برخی از کشورها از جمله آمریکا و چین مورد حمایت قرار گرفته است.
اولین اجلاس سران اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس در بروکسل برگزار شد. در پایان این نشست و در بیانیه مشترک ادعاهایی علیه جزایر سهگانه ایرانی (تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی) مطرح شد. در بیانیه مشترک نشست پایانی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا ادعا شده است: ما از ایران میخواهیم به اشغال جزایر سهگانه امارات متحده عربی، تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی که نقض حاکمیت امارات متحده عربی و اصول منشور سازمان ملل متحد است، پایان دهد. انتشار این بیانیه واکنشهایی را میان اهالی سیاست و فرهنگ بههمراه داشت. افشن علا شاعر نیز در سروده اخیر خود به این ماجرا واکنش نشان داده است، این سروده به شرح ذیل است:ای که خواهی خاک ایران را از این پیکر، جدا
پای خود کج نه که گردد پیکرت از سر جدا
پیش از این کندند حوثیها نخ تنبان تو
تنبها را کی توانی کرد از پیکر جدا؟
خاک بوموسی دم شیر است گر بازی کنی
طعمهی او میشوی صحرا جدا بندر جدا
آن زمان طی شد که با دست خبیث انگلیس
از گلوی فارس شد بحرین، چون گوهر جدا
طی شد آن دوران که در کابینتان آورد غرب
خاک ایران را و شد از مادر این دختر جدا
باز دست از پا خطا کردید اگر، خواهید دید
گشت خاتون به یغما رفته از شوهر جدا
دیگر ایران، چون شما نودولتان، بازیچه نیست
تار مویی از تنش کی میشود دیگر جدا
یادتان باشد چهها کردید در دوران جنگ
یک نفس، اما نشد این ملت از سنگر جدا
پولها دادید تا صدام گیرد خاک فارس
هشت سال از این عقاب، اما نشد یک پر جدا
هرچه بود او مرد میدان بود و جنگ، اما شما
بودهاید آیا چو طفلان یک شب از مادر جدا؟
چون شغالان تهمت اشغال بر ما میزنید
قدس را وقتی که مغرب کرد از خاور جدا
گر تو مردی خاک اعراب از کف صهیون درآر
تا به کی بیتالمقدس، چون سر از افسر جدا؟
تا به کی در غزه خون کودک و زن بر زمین؟
کی شویای شیخ! از همخوابه در بستر جدا؟
غیرت تازی چه شد؟ آن شهره در تاریخ کو؟
تا کند از خاور و از باختر، کشور جدا
بین اعراب آیتی، چون حیدر کرار کو
تا کند دروازه را از قلعهی خیبر جدا
نوکر دیو تلآویوید آخر تا به کی؟
جانتان کی میشود آخر ز یکدیگر جدا
کینه از ایرانیان دارید همچون اشتری
کز لجاجت راه خود را کرده از معبر جدا
گر نبود ایران، همین صهیون ز اردن تا حجاز
خاکتان را از شما میکرد سرتاسر جدا
گر سلیمانی نبودای جمله داعشپروران
در حرم میگشت از ناموستان معجر جدا
شیر حزبالله اگر در خطهی لبنان نبود
دیو میبلعیدتان کشور جدا لشکر جدا
کینه دارید از حماس، اما اگر یحیی نبود
واژهی مردانگی میگشت از دفتر جدا
تا توانستید بد گفتید و ایران صبر کرد
کی شود زین طعنهها سلمان ز پیغمبر جدا
تکیه بر عهد اروپا یا به روس و چین خطاست
در خطرها میشود ارباب، از نوکر جدا
یا خود این دندان لق را در بیارید از دهان
یا کنیم از حلقتان آن را به یک نشتر جداای شیوخ سفله! ایران در پی صلح است، لیک.
چون که جنگ افتد نخواهد گشت خشک ازتر جدا
الغرض خواب جزایر را ز سر بیرون کنید
این نگین هرگز نخواهد شد ز انگشتر جدا