یادداشت؛
بحران بیهنجاری در عصر مجازی؛ تقابل ارزشهای اینستاگرام با حقیقت معنا

جامعه دیجیتال در بحران «آنومی»؛ گسترش شبکههایی چون اینستاگرام، مرزهای هنجاری را مبهم کرده و کاربران را میان ارزشهای مجازی و حقیقی سرگردان ساخته است. این پدیده به تقابل ارزشها و دو قطبی شدن جامعه، بهویژه در مسائلی چون حجاب و عفاف، دامن زده و انسجام اجتماعی را تهدید میکند.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با گسترش شبکههای اجتماعی، بهویژه اینستاگرام، الگوهای ارتباطی و سبک زندگی انسانها دگرگون شده است. در حالی که این فضا فرصتهایی تازه برای تعامل، آموزش و سرگرمی فراهم کرده، همزمان چالشهای عمیقی را نیز پدید آورده است؛ از بحران هویت و فشار روانی گرفته تا تضعیف پیوندهای اجتماعی واقعی. برای فهم بهتر این وضعیت، میتوان به نظریه «آنومی» امیل دورکیم ــ جامعهشناس کلاسیک فرانسوی ــ رجوع کرد؛ مفهومی که بیش از یک قرن پیش برای توضیح بیهنجاری و فروپاشی قواعد اجتماعی ارائه شد، اما امروز در دنیای دیجیتال مصداقی تازه یافته است.
نظریه آنومی دورکیم
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه خود را با عنوان «آنومی» یا بیهنجاری مطرح کرد. این اصطلاح نخستین بار در کتاب تقسیم کار اجتماعی (۱۸۹۳) و سپس در اثر مشهور او خودکشی (۱۸۹۷) بهطور عمیق بررسی شد و به یکی از مباحث ماندگار جامعهشناسی بدل گردید.
به باور دورکیم، آنومی زمانی پدید میآید که قواعد و هنجارهای اجتماعی سست یا فروبپاشند؛ در چنین وضعیتی، افراد جامعه دچار سرگشتگی در رفتار، اهداف و ارزشها میشوند. او معتقد بود که هنجارها همانند قطبنما عمل میکنند و نبود یا ضعف آنها، انسان را در وضعیتی بیجهت، ناپایدار و پر از تزلزل قرار میدهد.

حال بیایید آنومی را بیشتر بشناسیم:
مفهوم آنومی (بیهنجاری)
آنومی در لغت به معنای «بیقانونی» یا «فقدان هنجار» است. دورکیم این واژه را به کار برد تا وضعیتی را توضیح دهد که در آن، قواعد اجتماعی و ارزشهای مشترک تضعیف میشوند یا اعتبار خود را از دست میدهند. در چنین شرایطی، افراد نمیدانند بر اساس چه معیارهایی باید رفتار کنند یا اهداف خود را سامان دهند. به بیان ساده، آنومی زمانی رخ میدهد که جامعه چارچوب اخلاقی و هنجاری کافی برای هدایت افراد ندارد؛ نتیجه آن، سرگشتگی، تضاد ارزشها و ناتوانی افراد در یافتن معنای پایدار برای زندگی است.
ریشههای شکلگیری آنومی
دورکیم آنومی را محصول شرایط اجتماعی خاص میدانست، بهویژه در زمانهایی که تغییرات سریع و عمیق رخ میدهد:
تحولات اقتصادی: بحرانها یا رونقهای ناگهانی اقتصادی باعث میشود افراد انتظاراتی فراتر از امکانات واقعی پیدا کنند.
تحولات صنعتی و شهریشدن: تغییرات ساختاری ناشی از مدرنیزاسیون، پیوندهای سنتی را سست کرده و افراد را از هنجارهای گذشته جدا میکند.
دگرگونی فرهنگی: ورود ارزشهای جدید (مثلاً ارزشهای جهانی) باعث میشود معیارهای قدیمی اعتبار خود را از دست بدهند، اما هنوز هنجارهای تازه هم بهطور کامل جا نیفتادهاند.

حال در این مقال، به این موارد نمیپردازیم بلکه:
بحران هنجاری در جامعه دیجیتال
این نظریه حال در دوران معاصر، با ظهور و گسترش بیسابقه پلتفرمهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام، این مفهوم اهمیت و حیاتی دوباره یافته است چرا که با ورود به عصر دیجیتال و حاکمیت پلتفرمهایی مانند اینستاگرام بر بخش عمدهای از تعاملات اجتماعی، فرهنگی، و حتی اقتصادی، مرزهای اخلاقی، هنجاری، و فرهنگی بیش از پیش مبهم، سیال، و گاه متضاد گشتهاند. جوانان و سایر کاربران در مواجهه با دوگانگی آشکار میان هنجارهای تثبیت شده محلی، سنتهای دیرینه اجتماعی، و ارزشهای فرهنگی خانواده و جامعه از یک سو، و جریانهای شتابان جهانی، سبکهای زندگی نمایشی، الگوهای مصرفی نوظهور، و ارزشهای بازتابیافته در نمایشهای مجازی از سوی دیگر، به نوعی سرگشتگی و گیجی هنجاری دچار میشوند و خود را در میان دوگانگی و تنش میان هنجارهای سنتی و محلی جامعه خود و جریانهای قدرتمند جهانی، که به وفور در شبکههای اجتماعی بازتاب مییابند، قرار دادهاند. این تضاد و دوگانگی، بستر را برای شکلگیری نوعی «آنومی مدرن» فراهم آورده است؛ حالتی که در آن تعاریف هنجارها، ارزشها و انتظارات افراد دستخوش تغییر و چالش اساسی شده و به طور مداوم مورد بازنگری قرار میگیرند.
در نهایت در این بین مرزهای اخلاقی، فرهنگی و هنجاری که پیش از این نسبتاً روشن و مشخص بودند، اکنون در فضای مجازی دچار ابهام و تداخل عمیقی شدهاند.
این وضعیت، که میتوان آن را "آنومی مدرن" یا "آنومی دیجیتال" نامید، به سبب قفدان پشتوانه نهادی یا اجتماعی قوی موجب چالش هایی به ویژه برای گروههایی که هنوز در حال شکلدهی هویت و چارچوبهای ارزشی خود هستند (مانند نوجوانان و جوانان)، شود چرا که همانطور که بیان شد، آنها با مجموعهای از ارزشهای متناقض، انتظارات غیرواقعی، و پیامهای ناهمگون مواجه میشوند که فهم "آنچه درست است" و "آنچه قابل قبول است" را دشوار میسازد.

شکلگیری هنجارهای متضاد و تعارض با جامعه حقیقی
با این مقدمه حال در فضای مجازی، به خصوص در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام که مبتنی بر نمایش بصری و تصویرسازی هستند، به مرور زمان هنجارها و ارزشهای جدیدی در حال شکلگیری و تثبیت شدن هستند. این هنجارها اغلب ماهیتی متضاد با هنجارهای سنتی و تثبیتشده جامعه حقیقی دارند. پدیده رایج این است که کاربران در فضای مجازی، تحت تأثیر حجم انبوه محتوا و بازخوردهای دریافتی، به اشتباه تصور میکنند که یک رفتار، سبک زندگی، یا ویژگی خاص (که آن را «رفتار الف» مینامیم) یک ارزش یا هنجار پذیرفتهشده و مطلوب است. این تصور، غالباً بر پایه «لایکها»، «کامنتهای مثبت» و «تعداد فالوورها» شکل میگیرد که به عنوان معیاری برای مقبولیت اجتماعی تلقی میشوند.
هنگامی که همین افراد با این تصورات و انتظارات شکلیافته وارد فضای جامعه حقیقی میشوند، به دلیل تعارض بنیادین میان هنجارهای مجازی و هنجارهای واقعی جامعه، ممکن است دست به انجام «رفتار الف» بزنند. این رفتار در واقعیت جامعه نه تنها هنجار نیست، بلکه ممکن است یک ناهنجاری جدی تلقی شود، از دایره ارزشهای جامعه خارج باشد، یا حتی عواقب منفی و ناگواری برای فرد داشته باشد. به عنوان مثال، مصرفگرایی افراطی، یا سبک زندگی پر زرق و برق که در اینستاگرام به عنوان نماد موفقیت و مطلوبیت بازنمایی میشود، ممکن است در جامعه واقعی به رفتارهای پرخاشگرانه، ایجاد حسادت، یا حتی اقدامات غیرقانونی برای دستیابی به این سطح از نمایش منجر شود.
این تداخل و تضاد میان هنجارهای مجازی و واقعی، که با تکرار و فراگیری آن در میان کاربران افزایش مییابد، به تدریج منجر به بیهنجاری گسترده در سطح جامعه میشود. در چنین وضعیتی، هیچ چیز در جایگاه واقعی و تثبیتشده خود قرار نمیگیرد؛ افراد قادر به تمایز قائل شدن میان هنجار و ناهنجار، و ارزش و ضد ارزش نخواهند بود. این سردرگمی عمومی، نه تنها آرامش و ثبات اجتماعی را مختل میکند، بلکه به بهمریختگی گستردهتر در باورها، رفتارها و روابط اجتماعی منجر میشود. وقتی چارچوبهای ارزشی و هنجاری در جامعه مبهم و متزلزل میشوند، زمینه برای بروز انواع انحرافات و آسیبهای اجتماعی فراهم میآید.

پیامدهای بیهنجاری دیجیتال: تشدید و دو دستگی اجتماعی
نتیجه نهایی این روند تدریجی بیهنجاری دیجیتال، تشدید تنشها و ایجاد دو دستگی عمیق در تار و پود جامعه است. جامعه به طور فزایندهای به دو گروه اصلی و متخاصم تقسیم میشود: گروه اول، کاربرانی هستند که به طور کامل تحت تأثیر هنجارها، ارزشها و رفتارهای شکلگرفته در فضای مجازی قرار گرفتهاند و این الگوها را به عنوان واقعیت یا الگوی ایدهآل زندگی خود پذیرفتهاند. گروه دوم، افرادی هستند که همچنان به ارزشها و هنجارهای حقیقی، سنتی و مبتنی بر واقعیت جامعه پایبند ماندهاند و نسبت به تغییرات ناشی از فضای مجازی مقاومت نشان میدهند یا از آن فاصله میگیرند.
این تفاوت بنیادین در درک، پذیرش و اولویتبندی ارزشها، به طور اجتنابناپذیری منجر به درگیریها، اصطکاکها و تنشهای اجتماعی میان این دو گروه میشود. کاربران مجازی ممکن است افراد سنتی را «عقبمانده» یا «غیر منعطف» تلقی کنند، در حالی که افرادی که بر ارزش های سابق هستند نیز ممکن است کاربران مجازی را «سطحی»، «فریبخورده» و «دور از واقعیت» ببینند. این شکاف نسلی و فرهنگی که از طریق فضای دیجیتال تشدید میشود، نه تنها آرامش اجتماعی را سلب میکند، بلکه میتواند پایههای همبستگی، انسجام و اعتماد اجتماعی را نیز به طور جدی سست نماید.
از بین رفتن فضای آرام و امن اجتماعی، فرصت را برای بروز انواع آسیبهای اجتماعی و روانی فراهم میآورد که در نهایت میتواند افول سرمایه اجتماعی و سلامت روانی جامعه را در پیداشته باشد.
و الان دقیقا مساله حجاب و عفاف یکی از بارزترین مصداق این آنومی هست که تعارض شدید بین فضای مجازی و حقیقی صورت گرفته است و جامعه را به فضای دو قطبی کشانده است.
ارسال نظرات