۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۱
کد خبر: ۷۹۳۶۲۶

گناه متافیزیکی در زمانه غزه

گناه متافیزیکی در زمانه غزه
در میانه قرن بیستم، کارل یاسپرس در کتاب مسئله تقصیر کوشید آلمانی‌ها را وادارد تا به سهم خود در جنایات نازی‌ها بیندیشند. او چهار سطح از گناه را از هم متمایز کرد: گناه کیفری، گناه سیاسی، گناه اخلاقی و گناه متافیزیکی. سه نوع نخست، در محدوده کنش و اراده انسانی می‌گنجند، اما چهارمی، به تعبیر یاسپرس، در قلمرو هستی است؛ آنجا که انسان‌ها، صرفاً با ناتوانی‌شان از همبستگی مطلق با رنج دیگری، در گناهی جهانی شریک می‌شوند.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، اکنون، در سال‌های متأخر، در عصر پخش زنده‌ی مرگ، این ایده بیش از هر زمان دیگری بازمی‌گردد؛ در جهانی که غزه را می‌بیند و همچنان به زندگی روزمره‌اش ادامه می‌دهد. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که رنج را در کیفیت 4K و با صدای استریو پخش می‌کند، اما توان ابراز همبستگی حقیقی را از ما گرفته است. اینجاست که گناه متافیزیکی یاسپرس، از مفهومی تاریخی به تجربه‌ای جهانی بدل می‌شود. 

 
ما از گناه اخلاقی و سیاسی عبور کرده‌ایم و وارد قلمرو گناه متافیزیکی شده‌ایم. گناه متافیزیکی یعنی اینکه هر انسانی، هر جا که هست، وقتی فاجعه‌ای رخ می‌دهد و او می‌بیند، می‌فهمد، اما در عمل هستی‌اش تغییری نمی‌کند، در سطحی از وجود، شریک جنایت می‌شود. گناهِ آنکه در جهانی زندگی می‌کنیم که رنجِ واقعی را در قالب «محتوا» مصرف می‌کند. این گناه، گناه وجودی است: گناهِ بی‌تحول ماندن در برابر رنج مطلق. در این زمانه، روح انسانی معاصر چگونه باید متحول شود؟ اگر در برابر چنین رنجی، کاری نکنیم آیا هنوز می‌توانیم خود را موجوداتی انسانی بدانیم؟
 
غزه، معیار سنجش انسان معاصر است. اگر در برابر فاجعه‌ای چنین عظیم، تنها احساس اندوه کنیم اما هستی‌مان تغییر نکند—اگر اندوه به خشم بدل نشود، خشم به معنا، و معنا به کنش—آنگاه ما نیز در زنجیره‌ی جنایت قرار گرفته‌ایم؛ چون تماشاگرانی که هستی‌شان به بی‌تفاوتی خو کرده است. رنج انسان معاصر همین است: او همه‌چیز را می‌داند اما دیگر هیچ چیز را حس نمی‌کند. در جهانی که آگاهی فراگیر است، بی‌حسی فراگیرتر است. و این همان جایی است که گناه متافیزیکی، چون سایه‌ای سیاه، همه را در بر می‌گیرد.
 
این گناه متافیزیکی همه ماست: گناه دیدنِ بی‌دگرگونی. گناه بی‌تحول ماندن است و شاید تنها راه رهایی، بازگشت به همان نقطه‌ای باشد که یاسپرس از آن آغاز کرد: از اعتراف به این‌که ما نیز مقصریم، تا جستجوی معنای تازه‌ای برای «بودن در کنار انسان».

 

ارسال نظرات