فتنه در شعر و شعر در فتنه
هادی الیاسی
خبرگزاری رسا ـ هنر در مسیر رشد خویش با انقلابهای درونی و بیرونی تکامل مییابد. آثار هنری به مثابه زبان گویای تفکر جامعه پیرامون خود، در شرایط زمانی مختلف بیان کننده مطالبات یک قوم و بیرقی برای شناسایی هویـت فرهنگی آن ملت است.
شعر که اصیلترین و اصلیترین آثار هنری و ادبی فرهنگ ایرانیان به شمار میرود، بارزترین شاخص ظهور و بروز اداور فرهنگی نیز هست. مردمانی که از دیرباز، ابزار انتقال حماسه، عشق و عرفان خود را در قالبهای شعر جستجو میکردند و پایبندی خود را به این هنر ثابت کرده بودند.
ناگزیر پس از پای گذاشتن اسلام به ایران عرصههای مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان، دستخوش تحول گردید. فرهنگ بالنده اسلام با ارائه معیارهای اصیل در جامعه و پاسداری از حریم ارزشمند اخلاقی و کرامت انسانی جانی تازه در قالبهای کهن شعر فارسی دمید. پس از ورود اسلام، شاعران کوشیدند تا در اصلاح، تحکیم و تثبیت جریانهای اجتماعی از سلاح هنر بهره گیرند. آثار این نقش در ریزشها و رویشهای تاریخی مردمی که خود آزاده و دیندار بودند و سالهای روشنی از زندگی تمدن بشری را در کارنامه حیات خود داشتند، به خوبی قابل تطبیق است. پس از درخشش خورشید انقلاب اسلامی نیز نقطه عطفی دیگر در تمام جریانیهای فکری اجتماعی و سیاسی در ایران رقم خورد. انقلاب اسلامی با بیدار کردن ضمیر خفته هنر اصیل ایرانی، هویتی که سالیان بسیار زیر غبار حکومتهای استعمار زده به ورطه فراموشی سپرده شده بود، پیوندی فرخنده میان هنر و ارزشها برقرار کرد. انقلابی که منادی آزادی، عزت و عظمت در پناه نور اسلام بود، از درون، شعر فارسی را تکان داد و تحولی شگرف در آن ایجاد نمود، به گونهای که شعر با محتوایی جدید، برخاسته از خواستههایی متعهد، بالید. تولد شاعرانی متعهد، با سیمایی انقلابی و اندیشههای آیینی میوه این پیوند بود که شعر را در قالبهای نو و زبانی نوین با محتوایی غنی از ارزشهای انسانی به جامعه عرضه کرد.
1. ویژگیهای شعر انقلاب
پیش از این شاعرانی بودند که در لابهلای جریانهای ادبی شعرهایی با دستمایههایی معنوی سروده بودند. شاعرانی همچون علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، حمید سبزواری اما با ظهور انقلاب شاعرانی همچون علی معلم دامغانی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، یوسفعلی میرشکاک، سلمان هراتی از دل انقلاب بیرون آمدند و توانستند با بکارگیری معارف دینی و ارزش های انقلابی سدّی مقاوم در برابر هجوم شعرهای روشنفکری بنا سازند. بارزترین ویژگی های شعرهای آن دوره را میتوان اینگونه برشمرد[1] :
الف. ارتباط با توده عام مردم: شاعرانی که خود از بدنه مردم به پاخاسته بودند، با بکارگیری مضامین انقلابی در حرکت مردم به سمت باور اعتقادات و کرامتهای انسانی نقش مهمی را ایفا کردند. سرودههایی برای جنگ، شهید و شهادت که گاهی تبدیل به شعارهای انقلابی نیز میشد از این قبیلاند.
ب. استفاده از درونمایههای مذهبی: تجدید بیعت ادبیات و به خصوص شعر با ارزش های اسلامی، پس از انقلاب بود که زمینه را برای گرایش مردم به شعرهای شاعران انقلابی فراهم کرد.
ج. شکوه حماسه در شعر: شعرهای حماسی که پیشینهای بلند در ادبیات کهن فارسی دارد، در آن زمان با نظر به فضای ملتهب کشور و شروع جنگ تحمیلی بسیار مناسب احوال مردم بود. ترکیب حماسی اشعار کهن با حماسه عاشورا و نهضت دادخواهی و ظلم ستیزی در عمق جان و دل مردم ایران مینشست.
د. بهرهگیری از قالبهای کهن: درست زمانی که بسیاری از صاحبنظران، قالبهایی مانند غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی را برای خلق آثاری جدید، مرده و کممصرف قلمداد میکردند، خلاقیت شاعران انقلاب روحی دیگربار برای خلق آثاری درخور ادبیات ایرانی به این قالبها دمید.
ه. پیوند شعر انقلاب با دفاع مقدس: پس از شکوفایی شعر انقلاب، این نهال در طوفان جنگ 8 ساله به درختی تنومند تبدیل شد که ریشههایش را در عمق خاک عشق دوانید. این درخت آنقدر رشد کرد تا در طی این سالها خود، جریانی نوین و بکر در ادبیات ایران، به نام ادبیات دفاع مقدس را آفرید.
2. شعر در فتنه
پس از انقلاب اسلامی جامعه شعری شاهد پیدایش سبکی نو برای سرودن اشعار آئینی به ویژه ظهور اشعاری مناسب با فضای هیئت بود. شعری که با استفاده از مضامین عاشورایی به مسائل روز نظر داشت. شاعران با آفرینش صحنههایی از شهید و شهادت و دلاورمردیهای رزمندگان اسلام در خاکریزهای غیرت و مردانگی یاد و خاطره عاشورا و حوادث کربلا را زنده میکردند. خطّ مشی شهدای جنگ را همان خطّ خون سالار شهیدان ترسیم نموده و شلمچه و فکه را کربلایی دیگر میخواندند. از فداکاری پداران و از صبر زینبگونه مادران و خواهران شهید میسرودند و ایران را پر از نوحه میکردند. رسالت خون سالار کربلا که بیدارسازی مردم از خواب غلفت بود، در هیئتهای انقلاب شکل گرفت. بعد از جنگ نیز از زنده نگه داشتن یاد شهدا سرودند و حفظ امانت آنها که انقلاب و رهبری بود. غرض آنکه شعر متعهد، در هیچ فصلی از عمر خود از موازین انقلاب و رهبری جدا نشد و در بزنگاههای حملههای فرهنگی از حفظ و نگهداری این امانت میگفت.
در جریانات سال 88 که انقلاب در مسیر تکامل خود دچار دستاندازی دشمنان قرار گرفت، دیگر بار شاعران متعهد و ارزشمند به میدان مقابله با این کجرویها آمدند. دست به قلم در صف اول جنگ نرم، لباس رزم سخن را به تن کرده و به نبرد دژخیمان جنگ روانی پرداختند.
در فضای فتنه، تکلیف روشنگری و بیان حقیقت بود. رهبر معظم انقلاب تکیلف را مشخص کرده بودند: «گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است، در فتنه همه بایستی روشنگری کنند...». [2] شاعران آئینی به راستی احساس تکلیف کردند و به روشنگری و بیدار سازی پرداختند. آنچه در ذیل خواهیدخواند، نگاهی کوتاه است به برخی از اشعاری که در ادای همین تکلیف از شاعران متعهد و دلسوز هیئتهای مذهبی سراسر کشور سروده شده.
3. فتنه در پیشینه ادب فارسی
فتنه در ادبیات فارسی نیز به همان معنای آزدمودن و گداختن و در آتش انداختن، جهت امتحان است. [3] البته در شعر کهن فارسی فتنه به همین معناست، اما گاه در معانی دیگری همچون ابتلا، امتحان، گراهی، رسوایی، فرزند و مال نیز استفاده شده است. به چند نمونه اندک از ابیاتی که واژه فتنه در آن به کار رفته است در ذیل اشاره میشود:
1ـ3. فتنه افکندن:
«در میانشان فتنه و شور افکنم
کاهنان خیره شوند اندر فنم» (مولوی)
2ـ3. فتنه انداختن:
«چه فتنه بود که حُسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت؟» (سعدی)
«مَیانگیز فتنه، مَیافروز کین
خرابی مَیاور به ایران زمین» (نظامی)
3ـ3. فتنه انگیز و فتنه گر (آنکه ایجاد فتنه کند):
«مگو کز راه من چون فتنه برخیز
چو بر خیزم تو باشی فتنهانگیز» (نظامی)
4ـ3. غبار فتنه:
«غبار فتنه زآینه جهان برخاست
در فساد به روی زمان گشت فراز» (محمد فضولی)
«چندان غبار فتنه و بدعت پدید گشت
کاینک به راه کفر بدل گشته راه دین» (ملک الشعرای بهار)
5ـ3. نشاندن غبار فتنه:
«غبار فتنه و بیداد بود در عالم
به آبِ عدل ز عالم فرو نشاند غبار» (امیر معزی)
6ـ3. فتنه؛ آشوب:
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیافتد آن که در این راه باشتاب رود(حافظ)
7ـ3. دوری از دنیای فتنهانگیز:
«فتنه دنیا نگردد هر که دنیا را شناخت
تشنه چشمان هوس را درکند آرد سراب» (صائب)
8ـ3. ریشه کن کردن فتنه:
«در ره حفظ وطن تازید الله الله
بیش از این فتنه میاندازید الله الله
خصم را خانه براندازید الله الله
ای خلایق مددی سازید الله الله» (ملک الشعرای بهار)
9ـ3. استقامت در صراط حق در موج فتنه:
«از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان
صائب برون نمیرود از خاک کوی دوست» (صائب)
«گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ، چشم و ره انتظار دوست» (حافظ)
10ـ3. فتنه آخر الزمان:
«فتنه آخر زمان بیدار شد از خواب ناز
تا خط سبز از عذار دلستان آمد پدید» (صائب)
«خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت» (حافظ)
4. فتنه در شعر
در فضای غبارآلود فتنه سال 88، شاعران متعهد احساس تکلیف کردند و در راستای پاسداری از ولایت به میدان آمدند و به روشنگری و پرده انداختن از چهره فتنه گران و ترسیم فضای غبارآلود فتنه پرداختند. اشعار بسیاری از شاعران ارزشی در این فضا سروده شده است. در این بخش تنها نمونه گلچین شده از میان اشعار شاعران هیئتی را مرور میکنیم. اشعاری که هر کدام با الهام از تاریخ اسلام سروده شدهاند که البته برای جلوگیری از اطاله متن از توضیح مجدد آن وقایع پرهیز شده است:
1ـ4. «جواد محمد زمانی» شاعر نامآشنای هیئت های مذهبی، در غزلی که بخشی از یک ترکیب بند است، در مطلعی بسیار زیبا حسینیان را بیداردلان فضای فتنه معرفی کرده و دلیل این بصیرت را راه امام میداند:
...آری به رغم فتنه دل ما حسینی است
آیینه حسین در اینجا خمینی است
این شاعر روحانی که در بیشتر از دیگر شاعران هیئت در اشعار خود مضامین اسلامی و انقلابی را نهادینه کرده است در ابیات بعدی به معرفی سرچشمه ضلالت میپردازد. او « إِنَّمَا الْحَیاه الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»[4] را این گونه در زبان شعر بیان میدارد:
گاهی هوای نفس، نفس گیر میشود
آزادگی دوباره به زنجیر میشود
گاهی هوس خیال شب و روز میشود
ملک دو روزه آش دهن سوز میشود
حتی اگر «زبیر» پسر عمه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام)، مرد شجاع و شمشیر زن احد و بدر و یار باوفای علی (علیه السلام) باشی، یا طلحه، از پیشتازان در اسلام و بزرگان صحابی پیامبر. تفاوتی ندارد اگر دل به دنیا ببندی، دنیا تو را اسیر خودت میکند. حتی پیشنه خداترسیات هم در جدال با دنیا خواهی ممکن است از بین برود.
«جواد محمدزمانی» در بیت دیگری از همان شعر میگوید:
مردم همیشه عاقبت شب، به خیر نیست
امروز روز طلحه و روز زبیر نیست
چنان دنیا در دل آنها نشسته بود که در هنگام شورش به بصره و کشتن نگهبانان دارالاماره و دست درازی به بیت المال مسلمین و خزانه حکومت، با دیدن برق سکهها وعده خدا و رسولش را محقق مییابند. از دیدن زرق و برق دنیا شگفتزده شده و میگویند: «هذا ما وَعدَنا اللهُ ورسولُهُ؛ این است آنچه خدا و رسولش به ما وعده داده بود!!!». [5]
در آخر این غزل نیز باز به عاشورا و مکتب نورانی سرور شهیدان عالم حسین باز میگردد و از جمله دروس این مکتب را بصیرت میداند که فارغ التحصیلش حضرت عباس (علیه السلام) است:
آمد حسین تا شب ما را سحر کند
ما را ز فتنههای زمانه خبر کنید
آمد حسین تا پر از احساس او شویم
تا نافذ البصیره چو عباس او شویم...
این مصرع از شعر اشاره به کلام نورانی پیشوای ششم در پاسداشت مقام شامخ علمدار کربلاست. شخصیتی ارجمند، جوانى عدالتخواه و آزادمنش، شجاع و پراقتدار، زیبا و پرشکوه، خوش قامت و تماشایى بود و از نظر اندیشه و خرد، انسانى ژرفنگر و متفکر و پرواپیشه و بزرگمنش و آراسته به ارزشهاى اخلاقى و انسانى. ششمین امام نور در وصف او مىفرماید: «کان عمّنا العبّاس نافذ البصیرة، صلب الایمان، جاهد مع أبى عبد اللَّه، و ابلى بلاء حسنا، و مضى شهیدا؛ عموى گرانقدرم، عباس، انسانى هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ایمانى آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه حسین (علیه السّلام) دلیرانه مبارزه کرد و در آزمون سخت زندگى با به جان خریدن رنجها و گرفتاریهاى بسیار در راه خدا سرفراز و سربلند سر بر آورد و پس از جهادى سترگ و شجاعانه، جان را در راه خدا هدیه کرد».[6]
2ـ4. «غلامرضا سازگار» شاعری است که کمتر کسی شعری از او در رثای خاندان نور و عصمت نشنیده یا نخوانده باشد. شاعری متعهد که سالیانی است عهد خود به ولایت و انقلاب را در شعر هیئت نشان داده است. این قلم کمتر از آن است که به توصیف ابیات این شاعر پرآوازه هیئتهای ایران بپردازد.
اسلامِ ناب، راه شهیدان کربلاست
راهِ حسین، راهِ علی، راه انبیاست
هر روز روز جنگ حسین است با یزید
هر لحظه از گذشت زمان، امتحان ماست
همانگونه که گذشت جنگ صفین محکی برای مسلمانان بود. آنهایی که به جای فصل الخطاب قرار دادن کلام و عمل امام خود، به عقل خطاپذیر و نفس بیبصیرت برگشتند، به پایان دادن جنگ به نفع معاویه کمک کردند. در روز آخر جنگ و در جایی که امام ضمن ایراد خطبهای فرمود: جز یک نفس از دشمن بیشتر نمانده است»،[7] معاویه و عمروعاص کار را تمام شده میبینند. آن دو که از سپاه خود کاملا مأیوس شدند، ناگزیر روی به خدعهای دیگر میآورند و یکباره پانصد قرآن بر سر نیزههای شامیان میرود. [8] نیرنگ سپاه شام کمکم در میان سپاه عراق تأثیر میگذارد که حکمیت قرآن در میان دو گروه پذیرفته شود. امام به شدت در برابر این حیله میایستد و اعلام میکند این کار جز فریب نیست. درست در زمانی که میرفت کار جنگ به نفع سپاه اسلام و امام علی (علیه السلام) یکسره شود و فتنه شام نابود شود، ظاهربینی عدهای از خواص مانند اشعث سختترین و دردناکترین لحظات را برای امام و یاران نزدیکش چون مالک رقم میزند.[9]
هر گوشهای صفِ صفین میشود
تا امتحان شود چه کسی یار مرتضاست
ما از علی جدا نشدیم و نمیشویم
میزان حق، علیست ، علی نفسِ مصطفاست
در جنگ صفین حجر بن عدی و عمربن حمق نزد امام علی (علیه السلام) آمدند و از احساسات درونی خود و پیوند جان خویش با ولایت گفتند. عمرو بن حمق گفت: «اى امیر مؤمنان، به خدا من نه از آن رو تو را دوست دارم و نه به آن سبب با تو بیعت کردهام که میان من و تو خویشاوندى است و یا قصد دریافت مالى دارم که تو به من دهى یا خواستار چیرهدستى و تسلطى هستم که نامم بدان بر آید، من تو را به دلیل پنج ویژگی دوست دارم: این که تو پسر عموى پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) و نخستین کسى هستى که به او ایمان آورده و همسر سرور بانوان امت، فاطمه دختر محمد (صلّى الله علیه و آله) و پدر خاندان پاکى هستى که پیامبر در میان ما به جاى نهاده و بزرگترین مرد مهاجران هستى که سهم عمده در جهاد، از آن توست. روا بود که من به جابهجا کردن کوههاى بلند و استوار و کشیدن آب دریاها مکلّف مىشدم تا چنین روزی مىرسید که دوستانت را تقویت دشمنانت را زبون سازم، به راستى که من نتوانستهام تمام و کمال، حق بزرگى را که تو بر گردن من دارى، چنان که باید ادا کنم».
امیر مؤمنان (به دعا) گفت: «بار الها، دل او را به نور تقوى روشن دار و وى را به راه راست برگمار (و خطاب به او گفت) اى کاش در سپاه من صد نفر همچون تو مىبود».[10] گاه جنگ، کیمنگاه ایمانها و امتحان خواستههای قلبی است. این سخن امام از کمی یاران وفادار او در لشگر خبر میدهد. «سازگار» با بهرهگیری از چنین مضامینی خاطرنشان میسازد که در چنین حوادثی یاران حقیقی ولایت غربال خواهند شد.
ای لشکر معاویههای زمان به دور
خط شما همیشه خطا بوده و خطاست
این رشتههای سبز که بر خویش بستهاید
قرآن دشمنانِ علی روی نیزههاست
گیرم که با علی زمان جنگ داشتید
آتش زدن به هستی مردم کجا رواست؟
دیدید همچو مورچه گشتید پایمال؟
دیدید این محیط پر از لشکر خداست؟
بیهوده مثل موج نکوبید سر به سنگ
کاین امت مقاوم چون کوه پا به جاست...
3ـ4. «سعید حدادیان» شاعر و مداح اهل بیت (علیهم السلام) نوید نافرجامی فتنه را در غزلی زیبا بیان میکند. از ارتباط فتنهگران با دشمنان قسم خورده ملت ایران پرده برمیدارد و از ناکامیهای سیساله آنها میسراید:
بنویسید نقشه نقش برآب، بنویسید فتنه نافرجام
بنویسید تفرقه تعطیل، بنویسید توطئه ناکام
شاعر در بیت ذیل با کنایهای طنزآلود خبر از نافرجامی فتنه دشمن و آرامی آسمان آبی وطنش خبر میدهد. خبری که شاید تکرار هر مرتبه آن به مثابه کوبیدن چکشی بر سر فتنهگران است. همچنین خبر از روی دیگر این جریان و اتصال فتنهگران داخلی با دشمنان قسمخورده خارجی میدهد. دشمنانی که با حمایتهای بیدریغ خود از عناصر فریبخورده برای پیاده سازی نقشههای شوم خود بهره بردند. کمکرسانان به فتنه مانند آمریکا و اسرائیل و فتنهگران داخلی در یک صف واحد وآرایش یکسان در مقابل اسلام قرار دارند. همچنانکه امام علی (علیه السلام) بعد از اتمام جنگ نهروان، کمکرسانان به جریان فتنه را نهیب میزند و به بازگشت از مسیر انحرافی خود امر میکند و میفرماید: «بخداوند سوگند اگر از اعمال زشت خود دست باز ندارید، و از فساد خوددارى نکنید، آنچه بر زبان رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) در این باره جریان یافته بازگو مىکنم، و گفتنىها را مىگویم تا مسائل روشن شوند و همه شناخته گردند».[11] شاعر با الهام از سخن مولا علی (علیه السلام) بعد از فتنه نهروان به رسوا کردن صحنهگردانان فتنه میپردازد:
نامهای فکس سوی آمریکا و تلکسی به مقصد تلاویو
بنویسید آسمان آبی، بنویسید مملکت آرام
از عنایات ایزد منان، سایه افکنده بر سر ایران
همنوایی رهبر و مردم، یادمان شهید و یاد امام...
4ـ4. وقتی شاعری که خود مداح و پیرغلام امام حسن (علیه السلام) است و سالیان بسیاری دل به روضه سیدالشهداء سروده است، از ولایت مداری و عشق به رهبری بگوید، شعرش رنگ و بوی دیگری دارد. «محمد رضا عاصی» مداح و عاشق دلسوخته در یک دوبیتی و یک رباعی با اشاره به وقایع فتنه گون زمان امیر المؤمنین (علیه السلام) به معرفی فتنه و نگاه به رهبری سخن میگوید:
این رهبر ما که نور کوثر دارد
سر تا به قدم جلوه حیدر دارد
روزی که دوباره جنگ صفین آید
این معرکه صد مالک اشتر دارد
همیشه برای نشان دادن چهره خوارج از عبادتهای آنان نام برده میشود که به طور قطع این ظاهر خوارج بود. ستون خوارج و باطن آنها ولایت ستیزی است. مهمترین دلیل به انحطاط کشیده شدن خوارج دشمنی با ولایت است و گرنه عبادت مایه سقوط آنها نیست. از همین رو برخورد امام علی (علیه السلام) نیز با این دسته از دشمنان ولایت قاطع و بدون هرگونه مسامحه بود. امام على (علیه السّلام) بعد از خاتمه جنگ نهروان براى مردم خطبهاى خواندند و بعد از حمد خداوند و درود و سپاس بر او با اشاره به درک و تموانمندی خویش در مقابله با جریان پیچیده و فتنه انگیز ـ که ظاهری دیندار و باطنی تهی از معرفت اسلامی داشت ـ چنین فرمود: «اى مردم من آتش فتنه را فرو نشاندم و چشم فتنه را درآوردم و حقیقت را بر همه روشن نمودم، کسى جز من جرأت نداشت خود را در آن فتنه وارد سازد و با گردانندگان آن به مبارزه و جهاد پردازد».[12]
محمد رضا عاصی با درک عمیق از شاخصه اصلی فتنه خوارج با بیان این مفهوم در غالب شعر، از وجود نور ولایت در جان و مهر آن در آسمان نهان خود میگوید و هشدار میدهد که همیشه نهروانیان و ولایتستیزان منتظر فرصتی برای ضربه زدن به ریشه اسلامند:
هنوز عکس نگاری به لوح جان باقیست
هنوز مهر ولایت در آسمان باقیست
به جمع خالق صفین دیگر تاریخ
بگو فقط دو سه صفحه به نهروان باقیست
5ـ 4. «علی انسانی» که شاعری متعهد و مداحی پرآوازه در میان هیئتهاست، شاعری پر کار در این میدان بوده است. او در رباعی ذیل از خیال خام اشعریهای و جهل آنها نسبت به ایمان و یاری مردم در پشتیبانی از ولایت میگوید:
امروز رخش آینه فرداهاست
فردا که تحقق همه رویاهاست
گفتند بریدهاند امت ز علی
این جهل مرکب ابوموسیهاست
او در رباعی دیگری از شجاعت رهبری و تدبیر او در گذرادن ملت از حوادث فتنه میگوید:
ای می زدگان، میکده پیری دارد
ای راهروان قافله میری دارد
این حیله و مکر و چنگ دندان تا کی؟
ای روبه و گرگ، بیشه شیری دارد
6ـ4. معرفی نمادهای فتنه و دستآویزهای آنان برای تشبیه باطل به حقیقت از دیگر مضمونهای شاعران هیئت است. «سید محمد بابامیری» شاعری متعهد است که در غزل خود به این مضمون پرداخته است:
از تبار توام و شال به گردن داردم
افتخاری که ندارند همه، من دارم
سبز من سبز ریا نست خودت شاهد باش
بار دینی است که از عشق به گردن دارم...
7ـ4. «محمود شریفی (کمیل)» هم به زبیر و سوء عاقبت او اشاره میکند و در غزلی پر محتوا با اشاره به فتنههای تاریخی، مصادیق خوبی را در شعر خود پیاده میکند:
در ما غرورِ عشق و وفا پا گرفته است
وقتی زبیر خرده به مولا گرفته است
در فتنه جمل اشاره شد که طلحه و زبیر به طمع آنکه بعد از قتل عثمان به نوایی خواهند رسید، زمینه قتل او را فراهم نمودند. آندو بعد از زمامداری امام علی(علیه السلام) نیز چشم به مقام دوخته بودند. عدم توجه امام به آندو و اعطای فرمانداری بعضی از مناطق، آغاز مخالفتهای طلحه و زبیر بود.
در برخی از نقلهای تاریخی آمده است: «زبیر و طلحه پس از انجام دادن بیعت، نزد علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: ای امیرمؤمنان! آیامیدانی برای چه چیزی با تو بیعت کردیم؟ امام فرمود: آری، بر پیروی و اطاعت و بر همانچه با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردید. گفتند: خیر، ما با تو بیعت کردیم که شریک تو باشیم در حکومت».[13] دینوری در کتاب خود مینویسد: «زبیر در زامامداری عراق و طلحه در زمامداری یمن تردیدی نداشتند. وقتی بر ایشان آشکار شد که علی (علیه السلام) آن دو نفر را به مقامی نمیرساند، به شکوِه و گلایه پرداختند. زبیر در حضور جمعی از قریش سخن راند و گفت: این است پاداش ما از سوی علی! در ماجرای عثمان به سود او دست به کار شدیم و عثمان را گناهکار دانستیم و زمینههای قتل او را فراهم آوردیم و علی در خانهاش نشسته بود و خواستهاش برآورده شد...».[14] طلحه و زبیر پس از نا امیدی از دستیابی به اهداف خود به بهانه سفر عمره از مدینه خارج و به مکه شتافتند و در آنجا به عایشه پیوسته و جریان جمل را پایهریزی نمودند.
این جا که کوفه نیست که تنها شود علی
این سرزمین طنین اطعنا گرفته است
خفاشهای خسته سرخورده از طلوع
خورشید بر بلند بقا جا گرفته است
آن پیر مشرقی که طلوع ولایت است
مهرش هماره نقش به دلها گرفته است
در میان اشعاری که درباره با فتنه سال 88 سروده شده است، فتنه سامری که قرآن از آن یاد میکند، کمتر اشاره شده است. اما شریفی در این غزل با اشارهای هر چند کوتاه و گذرا به سامری، سامریهای زمان خویش را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:
با سامری بگوی که موسای عشق ما
تایید از خدای تعالی گرفته است
گو چشم بسته باز کند خوب بنگرد
کاین قوم، می زجام تولا گرفته است
بین خمین و خامنه دو راه و مرز نیست
لبیک ما زمین و زمان را گرفته است...
پاورقی ها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ر.ک: امید مهدینژاد، نیمنگاهی به جریان شعر انقلاب، تبیان.
2. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، 2/7/1388.
3. علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ذیل مدخل فتنه.
4. بنگرید به: انعام: 32، محمد: 36 و حدید: 20.
5. مفید، الجمل، ص 401.
6. سماوی، ابصار العین، ص 30؛ علی کرمی، در سوگ امیر آزادى- گویاترین تاریخ کربلا؛ ص 255.
7. نصربن مزاحم منقری، وقعه صفین، تحقیق عبد السلام هارون، ص 478.
8. همان.
9. همان، ص 494 ـ 490.
10. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 104.
11. أبو اسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج 1، ص 7؛ عزیز الله عطاردی، ترجمه الغارات، ص 32.
12. أبو اسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج 1، ص 5 و 6؛ عزیز الله عطاردی، ترجمه الغارات، ص 31.
13. دینوری، الامامه و السیاسه، ج 1، ص 70.
14. همان، ص 71.
701/ح