۰۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۸
کد خبر: ۱۰۹۸۱۳
به مناسبت سالروز ارتحال شیخ مفید؛

معلم زاده ای که مشعل فروزان شیعه شد

مجید قنبری
مفيد


از شروع غیبت کبرای حضرت حجت 10 سال نگذشته بود که در عُکبَرای بغداد در سال 336 یا 338 قمری، ماه پاره ای متولد شد که محمدش نامیدند. محمد بن محمد بن نُعمان بن عبد السلام بغدادی در خردسالی اجازه روایت گرفت و فقط هفت سال و اندی داشت که از ابن سماک نقل روایت کرد.

محمد از محضر بزرگانی همچون شیخ صدوق، ابن جنید و ابن قولویه رحمة الله علیهم و دیگر علمایی که تعدادشان در تراجم به هفتاد نفر می رسد، استفاده کرده است.

نسب شیخ

نجاشی دانشمند رجالی معروف که خود از شاگردان شیخ مفید بوده، نسبت استاد را تا یعرب بن قحطان می رساند. یعرب بن قحطان کسی است که جمعی او را پدر عرب و نخستین کسی می دانند که به زبان عربی تکلم نموده است. و قحطان بنا به گفته مورخین فرزند حضرت هود علیه السلام است.

مجاهدات علمی

دورانی که محمد بن محمد بن نعمان در آن زندگی می کرد، ایام خاصی بود. علمای سترگی چون ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق رضوان الله علیهما با جمع آوری احادیث و تنظیم و تدوین آن خدمت بزرگی به شیعه کرده بودند و در مقام تدریس، تدوین کتب و افتاء، از متن آیات و روایات استفاده می کردند.

اما این روش کافی نبود و یک تحول اساسی در شیوه استدلال و نگارش لازم بود.

شیخ مفید ابتکار این کار را به دست گرفت و با اینکه خود از محدثین عالیقدر شیعه است و در روایت، شاگرد صدوق، و شیخ اجازه و استاد شیخ طوسی است، مکتب بحث و استدلال را گشود و برای آشنا ساختن شیعه به روش استدلالی سایر فرق اسلامی، زحمات زیادی متحمل شد.

او پس از اینکه مدتی در مجامع علمی زیادی که در بغداد تشکیل شده بود شرکت جست و راه و روش استدلال را فرا گرفت و تسلط کاملی بر مسائل اصولی و کلامی پیدا کرد دست به کار تهذیب فقه شیعه شد و سبک تازه ای را که در واقع مکمل همان سبک سابق بود در پیش گرفت و طریقه استنباط و استخراج احکام را از روی ادله شرعیه به شاگردان خویش آموخت. علم اصول فقه را که در استنباط احکام مورد نیاز بوده و پیش از او نیز بحث آن کم و بیش معمول بود به صورت دلپذیر و جامعی در آورد و مسائل متفرقه آن را جمع آوری کرده به طور دقیق و مشروحی تجزیه و تحلیل کرد، با رنج زیادی که در این راه متحمل شد قواعد اصولی را مرتب ساخت، و کتاب کوچکی که مشتمل بر تمام مباحث علم اصول بود تصنیف کرد. به گفته علامه صدر در کتاب تأسیس الشیعه تمامی آن را شاگردش شیخ ابوالفتح کراجکی در کنزالفوائد درج کرده است.

پادشاهی آل بویه که حکومتی شیعه بودند فضای علمی بغداد را مهیای کار فراوان برای این عالم ربانی کرده بود. با ریاست عضدالدوله دیلمی بغداد رونق تازه ای یافت و شور و نشاط علمی قابل توجهی به دست آورد. شیخ مفید نیز در دستگاه آل بویه مقام و منزلتی بس رفیع داشت. شیخ از این فرصت بهترین بهره ها را برد و کارهای علمی فراوانی انجام داد.
 
پس از به قدرت رسیدن قادر خلیفه عباسی ـ در سال 381 قمری ـ از نفوذ آل بویه کاسته شد و آشوب های مذهبی و فرقه ای رونق گرفت اما تدابیر عالمانه و دقیق شیخ فرزانه که ریاست جهان تشیع را بر عهده داشت، بسیاری از مشکلات را مرتفع می نمود.

چرا مفید؟

مرحوم شیخ عباس قمی در فوائد الرضویه می نویسد:

«و اما وجه تسمیه شیخ مفید به (مفید)؛ ابن شهر آشوب رحمة الله علیه در معالم العلماء در ترجمه این شیخ فرموده که: (لقب داد او را به مفید حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه و من ذکر کردم سبب آن را در مناقب آل ابیطالب) لکن یافت نشده این موضع از مناقبش بلی در صدر توقیع شریف است: (للشیخ السدید و المولی الرشید الشیخ المفید) چنان که در صدر ترجمه ای به آن اشاره شد و اما آنچه مشهور بین مردم است آن است که این لقب را علی بن عیسی رمانی به او داده است به سبب آن مناظره ای که با او نمود چنانکه ابن ادریس در آخر سرائر و شیخ ورام در تنبیه الخواطر و قاضی نورالله در مجالس و دیگران آن حکایت را نگاشته اند و قاضی نور الله آن حکایت را به دو وجه ذکر کرده است و من وجه دوم را که از مصابیح القلوب نقل کرده است ایراد می نمایم.
 
فرموده است که روزی قاضی عبدالجبار معتزلی در بغداد در مجلس درس نشسته بود ائمه فریقین همه حاضر بودند شیخ مفید که در آن عصر مجتهد شیعه بود و قاضی، نام او را شنیده بود اما هرگز او را ندیده بود حاضر شد و در صف نعال نشست و بعد از لحظه ای خطاب به قاضی کرد و گفت: اگر اجازت باشد سئوالی دارم از حضور ائمه بپرسم قاضی گفت بپرس: گفت آن خبر که طایفه شیعه روایت می کنند که من کنت مولاه فعلی مولاه، مسلم است که پیغمبر در روز غدیر گفته یا شیعه آن را بافته اند؟ گفت: لابد خبر صحیح است. گفت: به لفظ مولا چه می خواهد؟ گفت: اولی. شیخ گفت پس این خلاف ها و خصومت ها چیست؟ قاضی گفت ای برادر! این خبر روایت است و خلافت ابی بکر درایت و مردم عاقل از بهر روایت ترک درایت نکنند.

شیخ مفید این مسئله را فرو گذاشت و گفت چه می گوئید در این خبر که پیغمبر، علی را گفت حربک حربی، و سلمک سلمی؟ قاضی گفت صحیح است. شیخ مفید گفت: پس در حق اصحاب جمل چه می فرمائید؟ همانا بقول تو، کافر بوده باشد. قاضی گفت ای برادر! ایشان توبه کردند. شیخ مفید گفت: ایها القاضی! حرب درایت و توبه روایت است و خود در سئوال حدیث غدیر فرمودی که مردم عاقل درایت را به خاطر روایت از دست نمی دهند قاضی متحیر فرو ماند، و ساعتی سر در پیش افکند و بعد از آن سر بر آورد و گفت تو چه کسی؟ گفت من خادم تو محمد بن محمد بن النعمان الحارثی هستم. قاضی برخاست و شیخ مفید را دست بگرفت و بیاورد و بر جای خود نشانید و او را گفت انت المفید حقا شیخ مفید به حقیقت توئی. علمای مجلس را آن سخن خوش نیامد و سخت برنجیدند و همهمه در ایشان افتاد قاضی ایشان را گفت: ای فضلا و علمای دین! این مرد مرا الزام کرد و من جواب او را ندارم اگر شما جواب او را دارید بفرمائید تا برخیزد و به جای خود برود و بعد از آن این خبر به سلطان عضدالدوله رسید و او شیخ مفید را حاضر گردانید و این ماجرا را از او بشنید و مرکوبی خاص با قلاده زرین و سر افسار زرین و دستار نیکو و صد دینار زر خلیفتی و بنده ای به او داد و هر روز ده من نان و پنج من گوشت جوایز فرمود تا بین طلاب و شاگردان توزیع نماید (رحمه الله و ایانا بمحمد و آله الطاهرین)».

به نظر نگارنده با توجه به اینکه سال صدور توقیعات در حدود پیری شیخ بوده و ایشان در جوانی ملقب به مفید شده، اثبات اینکه امام مهدی علیه السلام این لقب را به او عطا کرده باشند مشکل است اما مهم این است که حضرت این مدال افتخار را مهر تأیید زده و ایشان را مفید خطاب فرموده اند.

شیخ مفید در آیینه نگاه فرزانگان

شیخ طوسی، سید شرف الدین عاملی، علامه بحر العلوم، قاضی نور الله شوشتری، ابن شهر آشوب مازندرانی شیخ آقا بزرگ تهرانی، حاج میزا حسین نوری و بسیاری دیگر از علمای اندیشمند و دانایان شیعه شیخ را مردی فقیه، مؤلفی زبردست و صاحب دویست کتاب، صاحب فکری بلند و عالی و دارای ذهن دقیق و قابل توجه دانسته اند، او را در دوری از خطا و گناه، برخورداری از فقاهت و عدالت و بهره مندی از تیز هوشی و فضائل بسیار، کم نظیر شمرده اند.

در بین دانشمندان اهل تسنن نیز شخصیت هایی چون ابن ندیم، ابن جوزی، ابن حجر عسقلانی و دیگران زبان به تمجید این فرزانه سپید سیرت گشوده اند؛ او را پاسدار علم، فروتن، دارای جایگاهی والا و صاحب نظر در فقه و کلام و روایت دانسته اند و از سویی دیگر ریاست امامیه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفیع شیخ سر تعظیم فرود آورده اند.

از میان کلمات بزرگان، برخی از عبارات علامه حلی، سید بحر العلوم و میرزای نوری رضوان الله تعالی علیهم در مورد شیخ به شرح زیر است:

علامه حلی در کتاب خلاصة الاقوال درباره مفید گوید: او از بزرگ ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آن ها است هرکه پس از او آمده از علم او استفاده کرده است.

علامه بحر العلوم در فوائد رجالیه پس از مدح بسیاری از مفید گوید: تمام جهات فضیلت در او جمع شده و ریاست دانشمندان به او منتهی گشت و همگی در علم و فضل و عدالت و وثاقت و جلالتش متفقند، محاسن آن بزرگوار بسیار و مناقبش بیرون از شمار است، مردی بود سریع الانتقال، حاضر جواب، کثیر الروایه، خبیر در شعر و اخبار و رجال، راستگوترین مردم زمان در حدیث، آشناترین آنها در فقه و کلام بوده، هر که پس از او آمده از او استفاده کرده است.

علامه نوری پس از ذکر کلام بحر العلوم می گوید: به ندرت دیده شده که مطلبی از نظر کتاب و سنت و روایت و درایت در باب امامت و بحث ها و برهان هایی که در این باب ذکر شده در کتب اصحاب باشد که شیخ مفید پیش از آنان در کتب و رسائل خود ذکری از آن ها نکرده و یا اشاره بدان ها ننموده باشد، و هم چنین سخنانی که در رد بر شبهات مخالفین و بر هم زدن اساس استدلال آن ها ذکر شده به جز نادری از آن ها بازگشت بقیه به سخنانی است که شیخ مفید در این باره فرموده است.

ابن حجر که از علمای معروف اهل تسنن است در کتاب لسان المیزان درباره شیخ مفید می نویسد: او عالم شیعه و دارای تألیفات بسیاری است که به دویست کتاب می رسد ... و به سبب عضدالدوله دارای صولتی عظیم بود. در سال 413 از دنیا رفت و هشتاد هزار شیعه جنازه اش را تشییع کردند. مردی بود بسیار زاهد و باخشوع و حریص در فرا گرفتن علم و دانش، گروه زیادی از او استفاده علمی کردند، و خود او در میان شیعه مقام ارجمندی را دارا شد تا بدانجا که گویند بر همه ما منت نهاد. پدرش در شهر واسط معلم بود و در همان جا نیز به دنیا آمد و در قریه عکبرا کشته شد. گویند: عضدالدوله در خانه مفید به دیدنش می آمد. هرگاه بیمار می شد عیادتش می کرد. ابویعلی جعفری که داماد او بوده نقل می کند: که شب ها اندکی می خوابید سپس بر می خاست و به نماز یا مطالعه و یا درس و قرائت قرآن مشغول می شد.

توقیعات شریف

دفتر زندگی معلم امت، شیخ مفید، صحیفه ای سپید و نورانی است که دستخط مبارک سلاله یاسین، حضرت بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء در آن به چشم می خورد.

در اواخر ماه صفر 416 هجری بود که نامه ای از طرف حضرت برای شیخ فرستاده شد. بوسه سپاس و اشک شوق او بر نامه آمد و چون آن را گشود دست خط زیبایی رخ نمود: للاخ السدید والولی الرشید الشیخ المفید ...برادر گرامی، استوار و دوست راه یافته شیخ مفید...

و در توقیعی دیگر و لطفی افزون تر؛ در پنج شنبه 23 ذی حجه نامه ای دیگر از طرف حضرت به افتخار شیخ صادر شد:  بسم الله الرحمن الرحیم سلام الله علیک ایها الناصر للحق الداعی الیه بکلمة الصدق...
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر، سلام خدا بر تو ای یاری کننده حق و دعوت کننده به سوی او از کسی که با صدق و راستی به سوی خدا دعوت می کنی...

برخی بر این باورند که در طول 30 سال، 30 توقیع و نامه شریف از ناحیه مقدس حضرت ولی عصر سلام الله علیه برای شیخ مفید صادر شده که در عنوان بسیاری این جمله نورانی دیده می شود: (برادر گرامی و استوار ؛ شیخ مفید).

شیخ مفید که عمر پر برکت خود را صرف خدمت به دین مبین کرد حدود دویست کتاب را به رشته تحریر در آورد که متأسفانه آنچه به دست ما رسیده به عدد 20 هم نمی رسد. این مرد الهی موفق به تربیت شاگردان بزرگی شد که هر کدام منشأ برکات بسیاری برای عالم تشیع بودندکه از میان آن ها می توان به شیخ طوسی، سید رضی، سید مرتضی، نجاشی و سلّار رحمة الله علیهم، اشاره کرد.

ارتحال شیخ

سوم ماه مبارک رمضان بود که عالم تشیع به فقدان بزرگترین متکلم شیعه دچار شد.

شیخ مفید وصیت و تأکید کرد مرا در خانه مسکونی، غسل و کفن و دفن نمایید و بدون عزت (چون خجالت کشید جنازه او را با احترامات بی نظیر و جنازه حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را با آن نحوه بی احترامی کنند) به دستور او عمل کردند و پس از چند سال به واسطه خواب هایی که بزرگان مشاهده کردند آنان به شهر ها و بلاد، اعلامیه دادند که فلان روز قصد داریم جنازه شیخ مفید را از قبر خارج و با عزت بی سابقه در حرم مطهر موسی بن جعفر علیهما السلام دفن کنیم و از اطراف و شهر ها آمدند و آماری که از تشییع کنند گان گرفته شد، فقط هشتاد هزار نفر شیعه و از اهل تسنن و کفار فراوان بودند که بحساب نیاوردند و در حرم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دفن کردند و روز بعد که بر سر قبر او آمدند مشاهده کرند که حضرت حجت ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سه بیت شعر در رثای فوت او بر روی قبر او نوشته:

لاصوت الناعی بفقدک إنه      یوم علی آل الرسول عظیم
ان کنت قد غیبت فی جدث الثری      فالعدل و التوحید فیک مقیم
والقائم المهدی یفرح کلما      تلیت علیک من الدروس علوم

یعنی: خبر دهنده به فقدان تو به صدا در نیاید، چه آنکه روز مرگ تو بر خاندان پیامبر بزرگ است.
اگر در دل خاک پنهان گشته ای اما دانش و یکتا پرستی همراه تو و در وجود تو بر پاست.
حجت خدا، مهدی، خشنود می شد هر زمانی که درس هایی از دانش ها بر تو خوانده می شد.

منابع:
الفهرست، شیخ طوسی
خلاصة القوال ، علامه حلی
گلشن ابرار جلد 1
فواید رضویه، شیخ عباس قمی
الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، با ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی
تحفةالزائرین، شیخ حسن تبریزی قاروبی./913/ی702/ر

ارسال نظرات