آیتالله مصباح یزدی: پیشرفت حوزه در گرو تخصصی شدن است

به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان» تدوین شده از سوی علی وافی، دربردارنده چهل پرسش و پاسخ درباره آداب و رموز طلبگی و صدها نکته آموزنده درباره شیوه طلبگی است.
با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب بهویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در بخشی از این کتاب، آیتالله مصباح یزدی به این پرسش که« با توجه به بروز مواردی از تمایل به گذاردندن دورههای خاص و مدرک گرایی، توصیه حضرتعالی، برای تعمیق و تدبر بیشتر در مطالب درسی، چیست؟» اینگونه پاسخ داده است: « یکی مسأله تخصصی شدن علوم اسلامی و حوزوی و یکی مسأله مدرک گرایی است که آن هم جداگانه باید در اطرافش صحبت کرد.
امروز در همه علوم بشری، مسأله انشعاب و پیدایش رشتههای خاص مشاهده میشود. در هر علمی که پیشرفتی حاصل بشود، پیشرفتش توأم است با تخصصی شدن. سابقاً ما در طب، حکیم باشی داشتیم که تمام امراض را معالجه میکرد، ولی امروز به تعداد اندامهای بدن، رشتههای مختلف وجود دارد، بلکه گاهی درباره یک اندام بدن، رشتههایی که مربوط به کودکان، جوانان، سالمندان، یا رشتههایی که مربوط به زنان است. هر کدام از اینها رشته خاص و انواع تخصصها را دارد. طبعاً در سایر علوم هم وقتی پیشرفت پیدا شود و گسترش پیدا کند، زمینه همین تخصصها را دارد، البته با تفاوتهایی. یعنی این طور نیست که همه علوم. یک نوع انشعاب پیدا میکنند. در بعضی جاها انشعاب بیشتری است و بعضی جاها کمتر، اما به هر پیشرفت علم با تخصصی شدن، تقریباً تلازم دارد.
در فقه هم همین طور است. امروز با گسترشی که مسائل فقهی شدن، از قول بسیاری از بزرگان گذشته نقل شده است که میگفتند جا دارد فقه تخصصی شود، لااقل به دو بخش تقسیم گردد: عبادات و معاملات. کسانی، بیشتر در عبادات، کسانی بیشتر در معاملات، کار کنند. این در خود فقه است، چه رسد به این که بخواهیم یک نفر، جامع همه علوم اسلامی باشد؛ هم فقیه باشد، هم اصولی، هم مفسر، هم منطق دان باشد، هم کلام بداند، هم تفسیر بداند، هم فلسفه و تاریخ بداند و هم حدیث و رجال و درایه بداند!
اگر کسی بخواهد همه اینها را در حد اجتهاد بداند، امکان ندارد. ناچار باید این رشته تخصصی شود، کم و بیش در گذشته هم بوده، اما رسمیت نداشته است. کسانی بودند که بیشتر به اجتهاد در رجال علاقه داشتند، یا کسانی که بیشتر در تفسیر کار میکردند. به هر حال تخصصی شدن و این که رشتههای خاص داشته باشیم برای ما یک ضرورت است و در یک مقطعی از تحصیل حتم ابا ید این رشتههای خاص مطرح بشود. کما این که در چند سال اخیر به خصوص بعد از انقلاب ، این کار شروع شده است.
الآن در حوزه قم، رشتههای متعددی داریم که مدارس خاصی را به خودش اختصاص میدهد. پس اگر بخواهد علوم حوزوی پیشرفت کند و پاسخگوی نیازهای زمان باشد، تخصصی شدن و دورهها یا رشتههای خاص، امری است اجتناب ناپذیر.
مسأله مدرک، مسأله دیگری است. سابقاً هم ما مسأله مدرک که متناسب با شرایط زمانهای سابق بوده داشتهایم. در حوزهها سه نوع مدرک وجود داشت:یکی اجازه روایتی بود، یعنی کسانی که به خصوص در حدیث کار میکردند، از استادشان اجازه روایت میگرفتند. یکی اجازه امور حسبیه و اخذ وجوهات شرعیه بود و کسانی از طرف مراجع، اجازه داشتند که در این امور دخالت کنند. وقتی به کسی اجازه میدادند که حق دارد در امور حسبیه، در اخذ وجوهات ، زکوات و اینها دخالت کند و تصرف در آنها را با شرایط خاصی برایش منظور میکردند، این خودش یک مدرک بود.
سومین نوع مدرک، اجتهاد بوده است. کمتر کسی بوده که مجتهد بشود و درخواست تصدیق اجتهاد از بزرگان نکند. البته بودند کسانی که هیچ وقت نرفتند اجازه اجتهاد از کسی بگیرند، به خاطر این که نمیخواستند عرضه کنند. ولی معمولاً، شاید بتوان گفت بیش از90% فقها وقتی به اجتهاد میرسند، اجازه اجتهاد میگیرند. این هم یک مدرک است. پس اصل مدرک، یک امر عقلایی است و اشکالی ندارد. بالأخره وقتی روحانی با مردم مواجه است و مردم نمیتوانند پایه علمی یک عالمی را ارزیابی کنند که مثلاً در فقه ، یا سایر مسائل، در چه اندازه و پایهای است، ناچار باید از بزرگت ری اجازه و گواهی نامه داشته باشد. این میشود همان مدرک. طبعاً وقتی رشتهها تخصصی میشود، گواهینامهها هم متعدد میشود. اصل وجود این مدرک و گواهی نامه امر معقولی است، البته سوء استفاده از مدرک، قبل بوده حالا هم هست. سابقاً هم کسانی بودند که با وسیلهها و راههایی به مدارکی دست پیدا میکردند که صلاحیتش را نداشتند. امروز هم دادن مدرک ، در همه دانشگاههای دنیا مرسوم است، اما همه مدرکها اعتبار یکسان ندارند. اعتبار دانشگاهها هم مختلف است، به خاطر این که کسانی از مدرک سوء استفاده میکنند.
بنابراین اصل مدرک، برای زندگی اجتماعی و ارتباط با مردم یک ضرورت است، در عین حال از آن سوء استفادههایی هم میشود، پس باید عاملی پیدا کرد که جلوی سوء استفاده گرفته شود. حالا یک عامل قانونی داریم که آن هم چندان کارایی ندارد. مهم این است که عامل اخلاقی در خود افراد تقویت بشود و مرتبه تقوایشان طوری باشد که مدرک گرایی باعث نشود درسشان را سطحی بخوانند یا این که بی جا مدرکی را بدست بیاورند و از آن سوء استفاده کنند. در حوزهها باید بیشتر به مسائل اخلاقی و تهذیب اخلاق اهمیت داده شود تا از مدرک، سوء استفاده نشود. البته از خیلی چیزهای دیگر هم ممکن است سوء استفاده بشود و عاملی که ضمانت میکند سوء استفادهها انجام نگیرد تقواست و این عامل را باید تقویت کرد. برای تدبر و تعمق بیشتر در مطالب درسی، باز هم میتوان به دو عامل اشاره کرد: یک عامل قانونی و یک عامل اخلاقی و معنوی.
عامل قانونی، این است که در امتحانات بیشتر سخت گیری شود، حتیالمقدور امتحانات شفاهی انجام گیرد که میزان فهم و درک محصل مطلب مشخص گردد که این کم و بیش، در حوزه اجرا میشود. اما این عامل، کافی نیست. در اینجا عامل معنوی و اخلاقی نقش مهمی دارد. وقتی کسی احساس مسؤولیت میکند که درس را باید برای خدا بخوانم و یک وظیفه شرعی است که باید خوب یاد بگیرم، اگر تعمق نکند به آن هدفش نمیرسد و وظیفه و مسؤولیتش را درست انجام نداده است. اگر این احساس مسؤولیت در افراد تقویت بشود و عامل اخلاقی و تقوی قوی باشد، یک عامل درونی است برای یادگیری بهتر. ضمن این که از عوامل قانونی هم باید تا حدودی استفاده کرد./971/د101/ن