دوهفتهنامه الکترونیکی بابالکریمه در پله بیست و یکم
خبرگزاری رسا ـ شماره 21 دوهفتهنامه الکترونیکی بابالکریمه با هدف آشنا کردن نسل جوان با ابعاد شخصیتی کریمه اهلبیت(ع) در فضای مجازی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بیست و یکمین شماره دوهفتهنامه الکترونیکی باب الکریمه شامل دلنوشته، داستان، بانوان کریمه، سخن سردبیر، شعر، معرفی کتاب، سبک زندگی اسلامی، پوستر و پادکست در فضای مجازی منتشر شد.
بیتالنور، اخبار کریمه ، سبک زندگی کریمهها، خبرنامه ، نمایه حجاب، آرشیو، چند رسانهای و زیارت مجازی از دیگر بخشهای این دوهفتهنامه است و در بخش اخبار کریمه آخرین اخبار حرم حضرت معصومه(س) آمده است.
حروف کمتوان
در بخش دلنوشته دوهفتهنامه الکترونیکی بابالکریمه میخوانیم: بسیاری از اتفاقات را همین 32 رقم زدهاند، چه سرنوشت هایی که با این حروف شکل گرفت، چه ناسپاسیها و گاهی چه قدردانیهایی که با این حروف درهم آمیخته شده و انسانها را به اوج خوشبختی رسانده است.
اما گاهی در حساس ترین لحظات عمر، بارها اتفاق افتاده که بخواهی حرفی بزنی یا حالاتی را بیان کنی و همین حروف از ادای آن عاجز بمانند، میمانی میان 32 حرف که باید تمام احساست را در آنها بگنجانی،
بانوی خوبیها، محبت شما و دست مهری که بر سر تمام دختران این سرزمین کشیده ای، با کدام یک از این حروف، بیان کردنی است.
دست مهری که هیچوقت از سرمان کم نمیشود و شاید همین همیشگی بودنش سبب از یاد رفتنمان شده باشد را در کدام چینش هنرمندانه حروف بگنجانیم.
وقتی به حوادث اطراف نگاه میکنم و اینکه چگونه در سختترین لحظات دست خدا کارگشا بوده، کدام دلیل عقلی، سندی بر رهایی از این مشکلات است، جز حضور و وساطت شما، جز دست مهری که بر سر تمام دختران کشیدهای.
این روزهای شلوغ که هر کس به فکر سوء استفاده از پاکی دخترانه و معصوم است، ما ذکر نام شما حرز این روزهاست، نه اشتباه گفتم، حرز هر لحظه ما برای تمام عمر است و دست خواهرانه شما، بهترین همراه دختران است، مهربان بانوی ما، دست مهرت بر سر ما مدام.
مهمانی
در بخش دیگری از این دوهفتهنامه با عنوان داستان آمده است: هواپیما که نشست، به ساعت نگاه کردم، دقیقا یک ساعت مانده بود به اذان ظهر، حامد رفت سراغ گرفتن چمدان و من هم ایستادم روبروی عکس بزرگ حرم امام رضا علیه السلام در فرودگاه، باورم نمیشد بعد از سه سال آقا ما را طلبیده باشد، زیر لب سلامی عرض کردم، حامد با چمدان که آمد، از قیافهاش معلوم بود حسابی خسته است، ماشین دربست گرفتیم به سمت هتل، توی تاکسی به حامد گفتم، کاش میشد اول بریم حرم، دم اذانه، بریم نماز رو بخونیم.
حامد که دیگه نایی برای حرف زدن نداشت، زیر چشمی نگاهی به من انداخت و گفت: حرفایی میزنیا، با این وضع خستگی و گشنگی بریم حرم، حالا نماز رو تو خونه میخونیم، یه چیزی میخوریم، حموم میریم، برای نماز مغرب میریم حرم دیگه، راستی برای نهار فردا یه رستوران خیلی خوب پرسیدم که بریم اونجا.
میدانستم که نباید باهاش کل کل کنم، همین که راضی شده بود دو روز از کارش مرخصی بگیرد و بیاوردم مشهد، باید کلی متشکر میشدم، برای همین چیزی نگفتم.
چشمهایم توی خیابانها دنبال نشانی از حرم میگشت، ولی انگار مسیرمان از خیابانهای منتهی به حرم نمیگذشت، به هتل که رسیدیم، اذان گفته بود، دلم پر می کشید برای نماز حرم، میدانستم که با حامد نمیتوانم وقت زیادی را در حرم بگذرانم، کاش می توانستم راضیاش کنم خودم تنهایی بروم و او در هتل استراحت کند.
حامد وسایل را در اتاق گذاشت و برگشت به لابی، باهم رفتیم رستوران هتل برای خوردن نهار، بعد از خوردن غذا برگشتیم به اتاق، حامد مشغول نماز خواندن بود که در اتاق را زدند، چادر نمازم را انداختم روی سرم و رفتم دم در، مدیر هتل با لبخندی ایستاده بود جلوی در، پاکتی را به سمتم آورد و گفت: اسم شما توی قرعهکشی امشب دراومده، انشاالله با این کارت میتونید فردا نهار مهمون حضرت باشید، سعی کنید نیم ساعت قبل اذان حرم باشید، دیگر چیزی نمیشنیدم، در را که بستم، اشکهایم سرازیر شد.
ارتباط با خانواده همسر
در بخش از دوهفتهنامه بابالکریمه با عنوان سبک زندگی اسلامی مطالبی به چشم میخورد که به این شرح است: هنگامی که ازدواجی میان دو فرد اتفاق میافتد، در دیدگاه فرهنگی و دینی ما این انتظار می رود، که شبکهای از روابط جدید به روابط گذشته افزوده شود و به گفتهای، روابط سببی به روابط نسبی یا خویشاوندی افزوده شود.
این پیوندها و ارتباط سبب گسترش روابط انسانی و عاطفی در زندگی بشر میشود و به نوعی از دوری، دشمنی و یا حتی کینه ورزی جلوگیری میکند، اما گاهی این نوع روابط به اشتباه در نحوه برقراری میان افراد و یا به دلیل برداشتهای کوته بینانه و یا کاملا شخصی، وارد حیطه دشمنی و عداوت و در نهایت دوری دو خانواده از یکدیگر شده است.
ترس از به وجود آمدن اینگونه مباحث در میان خانوادهها به گونهای شده است که زوج های جوان را میترساند و تلاش میکنند بیشتر پیرو این ضربالمثل باشند که دوری و دوستی، تا همیشه عزت و رابطه آنها بر سر جایش باقی بماند، در رعایت این ضربالمثل هم، افراطی از سوی جوانان امروزی اتفاق میافتد و تلاش میکنند تا کمتر خانواده های طرف مقابل خویش را ببینند و بیشتر به سمت غریبهگرایی گرایش پیدا کنند.
اینکه چگونه با خانواده های همسر ارتباط لازم را برقرار کنیم تا بتوانیم هم قاعده دینی صله رحم را رعایت کرده باشیم و همچنین از حرمت شکنی دوری کنیم بحثی است که به مدیریت طرفین در آن و با توجه به عقیده فرد نسبت به زندگی و اخلاق و سبک زندگیاش باز میگردد.
فردی که به سبک زندگی اسلامی گرایش دارد تلاش میکند در عین رعایت اخلاقیات و حد تعادل در روابط و همچنین حرمت نگه داشتن بعضی نکات همچون رعایت ادب نسبت به والدین خود و والدین همسر، احترام به همسر در مقابل خانواده همسر و خویش، توجه به دغدغههای زندگی خانواده خود و همسر توجه لازم را داشته باشد.
در مقابل در سبک زندگی غربی و نگاه به مسأله فردگرایی و تمایل به فردی نگاه کردن روابط زناشویی، این روابط را در حد نبودش خواستار است.
متأسفانه بیشترین نوع روابط با خانوادههای طرفین، به سوی دوری گزیدن در روابط و یا حتی عدم رعایت ادب و احترام در مقابل بزرگان خانواده است، به نوعی این باور وجود دارد که ممکن است در اثر این روابط، نوعی تسلط خانواده بر طرف مقابل به و جود بیاید و این نوع تسلط از شدت روابط عاطفی میان افراد کم یا حتی آن را از بین ببرد.
البته باید یادآور شد که در این بین رفتار بعضی از بزرگان نیز که به سمت منفی این روابط حرکت کرده ، سبب برهم زدن روابط بین زن و شوهر شده و این موارد که شاید تعداد آنها به صد مورد هم نرسد در میان جوانان این ترس را شدت بخشیده است و در نتیجه تلاش میکنند از این روابط فرار کنند.
در مسیر برادر، همچون زینب کبری
در بخش بانوان کریمه دوهفته نامه بابالکریمه چنین آمده: تحمل سختی دوری و فراق پدر در کنار آغوش برادر آسانتر بود، همچون عمه بزرگوارش، زینب سلام الله علیها، در دوران زندان بودن پدر بزرگوارشان، امام موسی کاظم علیه السلام، زمان شهادت ایشان و حتی هفده سال بعد از شهادت ایشان، همجواری با برادر بزرگتر، آرامشی بود بر قلب رئوفشان.
بعد از احضار شدن امام رضا علیه السلام به مرو، تنها یک سال در مدینه بدون برادر طاقت ماندن داشت و بعد از آن قدم در راه برادر و امام خود گذاشت.
علاوه بر ایشان، دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) نیز از طرق مختلف و در زمانهای دیگر رهسپار کوی ولایت شدند، حرکت حضرت معصومه(س) در پی برادر را میتوان تشبیه کرد به حرکت حضرت زینب در راستای حرکت و قیام برادرش امام حسین علیه السلام، همانگونه که گفته شده است: «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»، حرکت حضرت معصومه نیز در جهت آگاهسازی مردم بود، برای همین برخلاف مسیر حرکت برادر، مسیری را انتخاب کردند که از شهرهای شیعه نشینی همچون قم عبور کرده باشند.
مسیری که مأمون برای امام رضا(ع) انتخاب کرده بود از بصره و اهواز و فارس میگذشت و به مرو میرسید، دلیل انتخاب هم این بود که برخوردی با شیعهنشینان نداشته باشند.
همراهان حضرت معصومه(س) را حدود 400 نفر ذکر کردهاند که خاندان و بزرگان و خدمه را شامل میشد، از برادران آن حضرت میتوان به فضل، جعفر، هارون و قاسم اشاره کرد، از اسامی بانوان همراه نیز می توان به میمونه، فاطمه صغری و خدیجه خاتون(دختران امام کاظم)، خواهر حضرت معصومه و «سلطان موصلیه» خادمه آن حضرت اشاره کرد.
کاروان در مسیر حرکت به سوی مرو، از ساوه میگذشتند که عدهای دشمنان اهل بیت(ع) به دستور مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در جنگ نابرابر اکثر مردان و برادران همراه را به شهادت رساندند، نقل است که حضرت معصومه(س) را نیز مسموم کردند، در نتیجه حال روحی و جسمی خانم رو به وخامت رفت و ادامه مسیر را ناممکن ساخت، از این رو به سمت قم حرکت کردند تا در آنجا اسکان بیابند، آنها در بیست و سوم ربیع الاول سال201 هجری قمری وارد قم شدند و با استقبال گسترده شیعهنشینان قم مواجه شدند، موسی بن خزرج اشعری افسار شتر حضرت را در دست گرفته بود و حضرت را در منزلش مهمان کرد.
بعد از گذشت حدود هفده روز از ورود به قم و بدون رسیدن به آغوش برادر، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان بست و شیعیان را سوگوار کرد.
پس از فوت ایشان را غسل دادند و کفن کردند و طی مراسم باشکوهی در محلی به نام باغ بابلان دفن کردند، مزار حضرت معصومه(س) هم اکنون قبلهگاه عاشقان و عارفان است.
بست نشستن
در بخش کرامات کریمه بابالکریمه میخوانیم: مرحوم حاج آقا حسین گلکاران که صد درصد مورد اعتماد بودند، از مرحوم حاج سید تقی کمالی ، پهلوانِ نامی ایران نقل کرد که زمان رضاخان در تهران زندانی بوده، در زندان مشغول زیارت عاشورا میشود، در سجده زیارت عاشورا خیلی گریه می کند تا خوابش می برد، در عالم رویا حضرت علی علیه السلام را میبیند که بر او نهیب میزند و می فرماید: «چرا فلان کار را انجام میدهی».
مرحوم کمالی گفته، من تا آن روز مفهوم ترس را نفهمیده بودم، هنگامی که مولای متّقیان بر من نهیب زدند تمام بدنم لرزید.
چون بیدار شدم از آنچه مولی مرا نهی کرده بود، توبه کرده و استغفار کردم، روز دیگر با توجه بیشتری زیارت عاشورا را خواندم و تصادفا باز هم در سجده به خواب رفتم و مولی را به خواب دیدم، به من فرمود: «روز عاشورا آزاد می شوید»، به همزندانها مژده دادم که آقا بشارت دادهاند که روز عاشورا آزاد میشویم.
از عنایات مولی روز عاشورا شمشیری به دستم رسید، با شمشیر بر مسؤول زندان حمله کردم و وادارش کردم که درِ زندان را بگشاید، آنگاه همه زندانیان از زندان فرار کردند و من آخرین کسی بودم که از زندان بیرون رفتم.
شب را در یافتآباد تهران در منزل یکی از دوستان بودم، فردا به قم رفتم، در مدخل قم یک نفر ژاندارم رو به طرف شهر ایستاده بود، آرام آرام خودم را به او رسانیدم ، تفنگش را از دستش گرفتم. چون در برابر من قدرت مقابله نداشت، به التماس افتاد، گفتم: با تو کاری ندارم، تو را تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها سلام میبرم و آنجا تفنگ را به تو بر میگردانم، او نیز چارهای جز تسلیم نداشت.
او را تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام بردم ، در صحن مطهر تفنگ را به او پس دادم و خود وارد حرم شدم و به بست نشستم.
دوستان دور و برم را گرفتند، همه روزه میآمدند و در حرم با من نشست میکردند و شبها به منزلشان بر میگشتند و من در حرم میماندم.
به حضرت معصومه سلام الله علیهاعرض کردم، اینها خرج دارند و من باید به اینها برسم، یک مرتبه دیدم دستمالی از ضریح مطهر افتاد، برداشتم و در جیب نهادم، هر روز مقداری از آن بر میداشتم و به یکی از دوستان میدادم تا احتیاجات مرا تأمین کند، حدود یک ماه به این منوال گذشت، روزی این دوست اصرار کرد که شما اینجا این پولها را از کجا میآورید، داستان را به او گفتم، بلافاصله پول تمام شد.
شماره 21 دوهفتهنامه الکترونیکی بابالکریمه همراه با شمارههای قبلی این دوهفتهنامه در پایگاه اینترنتی بابالکریمه قابل مشاهده است و علاقهمندان میتوانند برای مشاهده و استفاده از مطالب آن به نشانی اینترنی www.babolkarimeh.comمراجعه کنند./907/ت203/ن
ارسال نظرات