ویژه نامه «عزاداری عاشورایی» در فضای مجازی منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه اینترنتی «عزاداری عاشورایی» ویژه ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان شامل مقالات، چندرسانهای، مقالات مرتبط، پیامک، گالری، کارت پستال، پرسش و پاسخ، احادیث و ویژهنامههای مرتبط در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
موضوعاتی همچون«قدرت اشک بر حسین(ع)»، «فداکاری و بصیرت، لازمه دفاع از دین»، «از عاشورا چه میدانی؟»، «ارزیابی مناسبات سوگواری و فرهنگ عاشورا»، «این همه عزاداری برای چیست؟!» «ثواب گریه بر امام حسین(ع)»، «اربعین»، «هزار سال اوروشواره»، «تعزیه؛ بدعت یا سنت»، «عزاداری و فقه عاشورایی از دیدگاه امام خمینی(ره)»، «فیثاغورث یک هیأت»، «نخلگردانی، آیینی اصیل، نمادی پرمحتوا»، «دفاع از زیارت عاشورا»، «این همه تأکید چرا؟»، «پژوهشی درباره ارزش زیارت امام حسین(ع)»، «تربت امام حسین(ع)» و «ثواب زیارت امام حسین(ع)» از جمله مقالات مطرحشده در این ویژهنامه هستند.
قدرت اشک بر حسین(ع)
در ذیل این مقاله از ویژهنامه عزاداری عاشورایی با مطالبی درباره فضیلت اشک بر امام حسین(ع) آشنا می شویم که قسمتی از آن به این شرح است:
حسین(ع)حقیقت اشک و ناله و نوحه است
حضرت علی بن الحسین حضرت امام سجاد(ع)، در طول حیات مبارکشان، پس از شهادت پدر، روزگار را در حزن و اندوه و اشک می گذراندند. روزها روزه دار شب ها به نماز قیام می کردند، و چون افطار می نمودند، طعام شان، با اشک آن حضرت ممزوج می گشت، و به افراد خود، که او را در خوردن طعام و آب ترغیب می کردند می فرمود: فرزند رسول خدا(ص)تشنه و گرسنه به شهادت رسید و این جمله را کراراً و با اشک، تکرار می کرد، بطوریکه آب و غذای آن حضرت، به اشک مبارکشان ممزوج می گشت و این چنین بود، تا دعوت حق را لبیک گفتند.
از یاران آن حضرت می گوید:روزی امام سجاد(ع) به صحرا رفته بود، و من نیز دنبال او رفتم، او را در حالیکه بر سنگ سختی در حال سجده افتاده بود، یافتم، ایستادم و صدای ناله و گریه بلند آن حضرت را می شنیدم، و شمردم، که حضرت هزار بار می گفت: «لا اله الا اللّه حقاحقا لا اله الا اللّه تعبدا و رقا، لا اله الا اللّه ایمانا و تصدیقا و صدقا»، سپس حضرت سر خود را از سجده، برداشت، و تمام صورت حضرت از اشک خود خیس شده بود، عرضه داشتم، که الحمدللّه غم شما زائل گردید ولی اشکتان چطور؟
حضرت فرمود: وای بر تو، چه می گویی، می دانی حضرت یعقوب(ع) که فرزند حضرت اسحاق(ع) و نوه حضرت ابراهیم(ع) بود، که نبی بود و فرزند نبی، و 12 پسر داشت، خداوند فقط یک فرزند او را، از چشمش دور داشت، و این موجب سفیدی موی او از غم و اندوه شد و کمرش خمیده گردید و چشمانش نابینا شد، در حالیکه فرزندش، در واقع امر زنده بود، در حالیکه من به چشم خود دیدم، که پدرم، برادرم، و 17 نفر از جوانان بنی هاشم، به شهادت رسیدند، و چگونه اندوهم، زائل گردد، و اشکم پایان یابد؟!
گریه ملائکه آسمان، جنیان، وحوش، ماهیان، بادها و ابرها و مرغهای آسمان
اگر مایل باشی، که بدانی چه گروهی از مخلوقات خداوند، بر مصیبت حسین(ع) در کربلا، و این فاجعه ایکه در آن دیار، اتفاق افتاد گریستند، به زیارت وارده از جانب حضرت حجت(عج)خطاب به حسین(ع) رجوع کن، در این زیارت، حضرت، اشاره به اقامه ماتم در أعلی علیین، حور العین بهشت، اشک آسمان ها و آنچه در آنست، و کوه ها و معادن آن، رشته کوه ها و اطراف آن، دریاها و ماهیان آن و.... می فرماید:و اقیمت لک الماتم فی أعلا علیین، و لطمت علیک الحور العین، و بکت السماء و سکانها، و الجبال و خزانها، و الهضاب و أقطارها، و البحار و حیتانها و مکه و بنیانها، و الجنان و والدانها، و البیت و المقام، و المشعر الحرام، و الجل و الإحرام و....
مسلماً حسین(ع)حقیقت اشک و ناله و نوحه است، زیرا او بر چیزی مقاومت و صبر کرد، که هرگز قبل از او، کسی این چنین نکرده بود، و مصائبی را بر جان و دل خرید، که قبل از او سابقه ای نداشت و در آینده نیز نخواهد بود، و لذا بدین سبب دین جد خود رسول خدا، محمد مصطفی(ص) را، زنده کرد. و لذا حضرت رسول(ص)در زمان حیات خود، فرمود:«حسین منی و انا من حسین»، و این کلام را زمانی فرمود، که حسین(ع)کودکی بیش نبود.
به علت همه این مسائل است، که باید برای چنین فاجعه ای که در کربلا، پیش آمد، و این چنین مردی از آل رسول، بدست امت همان رسول (ص)، به شهادت رسید، می گفت:«و لمثل هذا فلیبک الباکون، و لیندب النادبون، فإنا للّه و انا إلیه راجعون».
تربت حسین(ع) شفاء است
حال که، روایات منقول از انبیاء اولوالعزم و اوصیاء، و ائمه طاهرین را در باب میزان ثواب بر گریه بر حسین(ع) آوردیم، مناسب دیدم، که روایتی از امام رضا(ع) درباره شفاء تربت حسین(ع) به نقل از کتاب بحارالانوار نیز بیاورم، در کتاب أمالی طوسی جلد1 صفحه 326، از قول سعد بن سعد، به نقل از حسن ابن فضال می گوید: از امام رضا(ع) سئوال کردم، که خوردن خاک، چه حکمی دارد؟ حضرت فرمود: خوردن هر خاکی، همچون میته و خون، و هر آنچه هنگام ذبح، نام خدا، بر آن برده نشود، حرام است، مگر خاک قبر حسین(ع)، که خوردن کمی از آن، شفاء هر دردی است. و در کتاب علل الشرایع صفحه 533، به حسین(ع) آمده است، که ایشان فرمودند: خوردن خاک کوفه، همچون خوردن گوشت مردم است، و از قول حضرت رسول(ص)آمده است، که هر که، خاک را بخورد، ملعون است.
این همه عزاداری برای چیست؟!
در مقاله دیگری از این ویژهنامه این سؤال مطرح شده که «چرا شیعیان، این همه برای امام حسین(ع) عزاداری میکنند؟» که پاسخ این پرسش از کلام حضرت آیتالله سبحانی به این شرح است:
اهمیت نهضت امام حسین (ع)که به صورت یکی از شورانگیزترین حماسههای تاریخ بشریت درآمده، نه تنها از این نظر است که همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را برمیانگیزد و مراسمی پرشورتر از همة مراسم دیگر به وجود میآورد، بلکه اهمیت آن بیشتر بدین خاطر است که هیچگونه محرّکی جز عواطف پاک دینی و انسانی ندارد. این تظاهرات پرشکوه که به خاطر بزرگداشت این حادثة تاریخی انجام میگیرد و برخلاف دیگر تظاهرات، نیازمند هیچگونه مقدمهچینی و فعالیت تبلیغاتی نیست، از این جهت در نوع خود بینظیر است.
نکتهای که برای بسیاری از کسانی که از دور دستی بر آتش دارند هنوز به درستی روشن نشده و همچنان به صورت «معمّایی» در نظر آنها باقی مانده این است که، چرا اینقدر به این حادثة تاریخی اهمیت داده میشود؟ چرا امروز که از حزب اموی و دار و دستة آنها اثری نیست و قهرمانان این حادثه میبایست فراموش شده باشند، این ماجرا رنگ ابدیّت به خود گرفته است؟ پاسخ این سؤال را باید در لابهلای انگیزههای اصلی این انقلاب جستجو کرد. تجزیه و تحلیل این مسئله برای کسانی که از تاریخ اسلام آگاهی دارند، پیچیده و دشوار نیست.
به بیان روشنتر، حادثة خونین کربلا نموداری از جنگ دو رقیب سیاسی بر سر به دست آوردن کرسی زمامداری یا بر سر املاک و سرزمینها نبود. از طرفی، این حادثه معلول انفجار کینههای دو طایفة متخاصم بر سر امتیازات قبیلهای هم نیست، بلکه این حادثه صحنة روشنی از مبارزة دو مکتب فکری و عقیدتی است که آتش فروزان آن، در طول تاریخ پرماجرای بشریت، از دیرباز تاکنون هزگز خاموش نشده است. این مبارزه، ادامة مبارزة تمام پیامبران و مردان اصلاحطلب جهان، و به تعبیر دیگر دنبالة جنگهای خونین بدر و احزاب بود.
همه میدانیم هنگامی که پیامبر اسلام(ص) به عنوان رهبر انقلاب فکری و اجتماعی برای نجات بشریت از انواع بتپرستی و خرافات، و آزادی انسانها از چنگال جهل و بیدادگری، قیام کرد و قشرهای ستمدیده و زجر کشیده را که مهمترین عناصر انقلاب بودند به گرد خود جمع نمود، مخالفان این نهضت اصلاحی که در رأس آنها رباخواران مکّه بودند، صفوف خود را فشرده ساخته، برای خاموش کردن این ندا، تمام نیروهای خود را به کار انداختند، ابتکار این عملیات در دست حزب اموی و سرپرست آنها ابوسفیان بود. ولی سرانجام، در برابر عظمت و نفوذ خیرهکنندة اسلام به زانو درآمده، به ناچار تسلیم شدند. بدیهی است از هم گسیختگی این حزب، به معنی ریشهکن شدن و نابودی کامل آنها نبود، بلکه نقطة عطفی در زندگی آنها محسوب میشد، یعنی فعالیتهای ضدّ اسلامی صریح و آشکار خود را به فعالیتهای پشت پرده و تدریجی تبدیل نمودند و در انتظار فرصت بودند.
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، بنیامیه برای ایجاد یک جنبش ارتجاعی و سوق دادن مردم به دوران قبل از اسلام، میکوشیدند که در دستگاه رهبری اسلامی نفوذ پیدا کنند و هرقدر مسلمانان از زمان پیامبر فاصله میگرفتند، بنیامیه زمینه را مساعدتر میدیدند. برخی از «سنتهای جاهلیت» که بنا بر علل گوناگون به دست غیر بنیامیه احیا شده بود، زمینه را برای یک «قیام جاهلی» آماده ساخته بود، از جمله اینکه:
1. مسأله نژادپرستی که اسلام روی آن خط قرمز کشیده بود، مجدداً به دست خلیفة دوم زنده شد و نژاد عرب بر موالی غیرعرب، آشکارا برتری یافت!
2. تبعیضهای گوناگون که با روح اسلام ابداً سازگار نبود آشکار شد و بیتالمال که در زمان پیامبر(ص) به طور مساوی در میان مسلمانان تقسیم میشد، به صورت دیگری درآمد. به عدهای امتیازات بیموردی داده شد و امتیازات طبقاتی مجدداً احیا گردید!
3. پستها و مناصب که در زمان پیامبر(ص) بر اساس لیاقت و ارزش علمی و اخلاقی و معنوی به افراد داده میشد، تحت تأثیر روابط خویشاوندی و فامیلی در میان اقوام و بستگان بعضی از خلفا تقسیم شد!
مقارن همین اوضاع و احوال، فرزند ابوسفیان ـ معاویه ـ پس از برادرش، به دستگاه حکومت اسلامی راه یافت و به زمامداری یکی از حساسترین مناطق اسلامی ـ شام ـ رسید و از اینجا با همکاری باقیماندة احزاب جاهلیت، زمینه را برای قبضه کردن حکومت اسلام و احیای همه سنتهای جاهلیت همواره ساخت. این موج به قدری شدید بود که پاکمردی مانند حضرت علی (ع)را در تمام دوران خلافت نیز به خود مشغول ساخت. چهرة این جنبش ضدّ اسلامی به قدری آشکار بود که رهبران آن نیز نمیتوانستند آن را مکتوم دارند.
اگر ابوسفیان در آن جملة عجیب تاریخی خود، هنگام انتقال خلافت به بنیامیه و بنیمروان، با وقاحت تمام میگوید: «هان ای بنیامیه، بکوشید و گوی زمامداری را از میدان بربایید و به یکدیگر پاس دهید؛ سوگند به آنچه من به آن سوگند یاد میکنم! بهشت و دوزخی در کار نیست». (یعنی قیام محمد یک جنبش سیاسی بوده است!) یا اگر معاویه هنگام تسلّط بر عراق در خطبة خود در کوفه میگوید: «من برای این نیامدهام که شما نماز بخوانید و روزه بگیرید، من آمدهام تا بر شما حکومت کنم، هر کس با من مخالفت ورزد، او را نابود خواهم کرد!» و اگر یزید، هنگام مشاهدة سرهای آزادمردانی که در کربلا شربت شهادت نوشیدند، میگوید: «ای کاش نیاکان من که در میدان بدر کشته شدند، بودند و منظره انتقام گرفتن مرا از بنیهاشم مشاهده میکردند!»... همة اینها شواهد گویایی بر ماهیت خیزش ننگین اموی بود که هر قدر پیشتر میرفت، بیپردهتر و حادتر میشد.
در این شرایط که امویان، جامعة اسلامی را به صورت خزنده به سوی جاهلیت سوق میدادند و خلیفة وقت، آشکارا هر نوع نزول وحی را بر پیامبر(ص) انکار میکرد، ارزیابی نهضت امام حسین(ع) سهل و آسان میباشد. اگر آن حضرت، با شهادت خود و یارانش این شجرة خبیثه را از بیخ بر نمیکند، از اسلام ناب محمدی(ص) جز نام و آیین محرّف چیزی باقی نمیماند، و لذا وقتی امام حسین(ع) از بیعت مردم شام با یزید آگاه شد، فرمود: «فعلی الإسلام السّلام إذا قد بلیت الأمت براع مثل یزید؛4 پس از زمامداری یزید، باید فاتحة اسلام را خواند».
امام در این شرایط احساس کرد که باید سکوت را شکست و حالت بیتفاوتی را که بر جامعة آن روز حاکم بود در هم کوبید؛ چرا سکوت را نشکند؟ مگر میتوانست در برابر این خطر بزرگ که اسلام عزیز را تهدید میکرد و در زمان یزید به اوج خود رسیده بود، سکوت کند و خاموش بنشیند؟ او در دامن انسانهایی پرورش یافته بود که حفظ دین الهی نزد آنان از همه چیز عزیزتر بود، از این رو با یک فداکاری فوقالعاده و از خودگذشتگی مطلق، سکوت مرگباری را که بر جامعة اسلامی سایه افکنده بود، در هم شکست و چهرة شوم این نهضت جاهلی را از پشت پردههای تبلیغاتی بنیامیه آشکار ساخت و با خون پاک خود، سطور درخشانی بر پیشانی تاریخ اسلام نوشت که برای انقلابهای آینده حماسهای جاوید و پرشور باشد.
آری حسین(ع) چنین کرد و رسالت بزرگ و تاریخی خود را در برابر اسلام انجام داد و مسیر تاریخ اسلام را اصلاح و روشن نمود، توطئههای ضدّ اسلامی حزب اموی را در هم کوبید و آخرین تلاشهای ظالمانة آنها را خنثی ساخت. از این جهت، نهضت او، یک نهضت بیمثال گردید. راه و رسم امام حسین(ع) برای همگان، بهترین الگو است و برای صیانت آن هر سال باید مراسمی برپا کرد تا مکتب جهاد و شهادت در راه حق و مبارزه با ظلم و بیدادگری، زنده و پوینده بماند و اگر شیعیان در ایام شهادت آن حضرت جوش و خروش کوبندهای از خود نشان میدهند، میخواهند روح ظلمستیزی و کفرستیزی را در کالبد مسلمانان بدمند.
تا اینجا با علل پیدایش نهضت حسینی آشنا شدیم، و اگر با نتایج و پیامدهای قیام عاشورا نیز آشنا شویم، به یقین اعتراف خواهیم کرد که هر چه در برپایی باشکوه مراسم عاشورای حسینی بکوشیم، باز حقّ آن را ادا نکردهایم.
از عاشورا چه می دانی؟
در این مقاله نیز سؤالاتی درباره قیام امام حسین(ع) و عاشورا مطرح شده که بخشی از آن را مرور می کنیم:
رأس مبارک امام حسین علیه السلام در کجا مدفون شد؟
درباره محل دفن سر مبارک امام حسین علیه السلام به خصوص و سر دیگر شهدای کربلا، اقوال متفاوتی در منابع شیعه و اهل سنت ذکر شده است. اما قول مشهور که مورد قبول جامعه شیعی قرار گرفته، این است که سر مبارک ایشان پس از چندی به بدن ملحق شد و در کربلا دفن گردید.
چرا امام حسین علیه السلام با این که می دانست به شهادت می رسد، خانواده خود را به همراه برد؟
نهضت امام حسین علیه السلام دو چهره داشت:یکی فداکاری و جانبازی و شهادت و دیگری ابلاغ پیام. جایگاه و نقش اصلی زنان در عمل به وظیفه دوم، تبلور یافت و توانستند پیام کربلا را در دل تاریخ جاودانه کنند. همراهی خانواده امام علیه السلام در نهضت عاشورا از چند جهت حائز اهمیت است:
1.زنان و کودکان توانایی تبلیغ و پیام رسانی را دارند.
2.علاوه بر توانایی تبلیغ، دشمنان نیز از مقابله با زنان و کودکان و آسیب رسانی به آنان عاجز بودند. در نقش خانواده حسین علیه السلام در جاودانه کردن قیام حسین علیه السلام و زنده نگه داشتن اهداف ایشان، سه نکته مهم وجود دارد:
1.وظیفه اول آن ها پیام رسانی عاشورا بود.
2.خنثی سازی تبلیغات بنی امیه.
3.افشای چهره ظالمان و نشان دادن چهره سفاک و بی رحم و غیر انسانی یزید و حکومت وی.
منشأ زنجیرزنی، تعزیه و علامت، از کدام یک از فرهنگ ها و ملل است؟
زنجیرزنی از هندوستان و پاکستان به ایران آمده است. اصل سینه زنی در میان عرب ها رایج بوده و بعداً به صورت موجود درآمده است و امروزه در همه جهان به عنوان سمبل عزاداری شیعیان برای امام حسین شناخته می شود.
تعزیه: ظاهراً در دوران کریم خان زند در ایران معمول و در زمان صفویه رایج شد و در زمان ناصر الدین شاه گسترش یافت.
علامت: این ابزار پس از ارتباط ایران با اروپایی ها در عصر قاجار، از آیین های مذهبی مسیحیت اقتباس شده است.
آیا مراسم عزاداری از زمان صفویه رواج یافت؟
عزاداری امام حسین علیه السلام از زمان شهادت او بوده و تا زمان آل بویه (253ق)به صورت مخفیانه برگزار می شده. از نیمه دوم قرن چهارم عزاداری برای امام حسین علیه السلام به صورت آشکار و در کوچه و بازار انجام می گرفت و پس از صفویه به دلیل ترویج تشیّع، عزاداری شکل عام و علنی تری به خود گرفت.
فلسفه عزاداری برای اهل بیت(ع) و فواید آن چیست؟
الف- محبت و دوستی: قرآن و روایات، دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت را بر مسلمانان لازم می داند.
ب- انسان سازی: عزاداری همراه با معرفت در واقع یادآوری فضائل، مناقب و آرمان های آن بزرگواران بوده و به این واسطه انسان را به سمت الگوگیری و الگوپذیری از آنان سوق می دهد.
ج-جامعه سازی: با عزاداری برای اهل بیت، الگوپذیری انسان به سمت جامعه کشیده می شود و آدمی می کوشد تا آرمان های اهل بیت علیهم السلام را در جامعه حاکم کند.
د-انتقال فرهنگ شیعی به نسل بعد: به واسطه برپایی مجالس عزاداری می توان فرهنگ متعالی اهل بیت علیهم السلام را به فرزندان منتقل کرد.
علت اهمیت زیارت عاشورا چیست؟
از آن جا که زیارت نوعی اعلام موضع و مشخص کردن خط فکری است و آثار سازنده و عجیبی دارد، آنچه به عنوان متن زیارتی خوانده می شود از نظر محتوا و جهت دهی، از حساسیت خاصی برخوردار است. زیارت عاشورا نیز که از تعالیم امام باقر علیه السلام است به سبب همین آثار سازنده و بیان مواضع فکری و عقیدتی شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژه ای دارد. چند دستاورد مهم این زیارت:
1.ایجاد پیوند معنوی با خاندان عصمت.
2.پیدایش روحیه ظلم ستیزی.
3.دوری جستن از خط انحراف.
4.الهام گرفتن از اهل بیت و الگو قرار دادن اسوه های هدایت.
5.ترویج روحیه شهادت طلبی و ایثار و فداکاری در راه خدا.
6.احیای مکتب و راه و هدف خاندان عصمت.
ثواب زیارت امام حسین (علیه السلام)
در ذیل مقاله دیگری از ویژهنامه عزاداری عاشورایی میخوانیم: براى زیارت هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن على(علیه السّلام) در ( کربلا ) تاءکید نشده است. حتى براى زیارت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آن همه سفارش و دستور نیست.
گاهى در روایات، زیارت (کربلا) ، از زیارت (کعبه) هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید. لحن و بیانىکه در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا(علیه السّلام) به کار رفته است، بسیار جدى و آمیخته با تأکیدات فراوان است.
ضرورت زیارت را در هر حال و همواره مطرح مىکند، آن را براى یک شیعه و پیرو امام، در حد یک ( فریضه ) مىشمارد، ترک آن را بسیار ناپسند مىداند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمىآورد و به رسمیت نمىشناسد.
ازانبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره مىکنیم:
امام صادق(علیه السّلام) در دیدار با یکى از اصحاب برجسته اش به نام( ابان بن تغلب )، از وى مىپرسد: اى ابان؛ کى به زیارت قبر حسین رفتهاى؟ - مدتى است طولانى که به زیارتش نرفتهام.
ـ سبحانالله...تو از بزرگان و روساى شیعههستىودر عین حال، حسین(علیه السّلام) را رها کرده و به زیارتش نمىروى؟
امام باقر(علیه السّلام) از یکى از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و حسین (علیه السّلام) چه قدر است؟ - بیستو شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) - آیا به زیارت قبرش مىروید؟ - نه! - چهقدر جفا کردید!... زیارت حسین رفتن، یک تکلیف مکتبى براى شیعه او و پیرو مکتب عاشورا است. بدون پیوند با آن مرقد و مزار، (شیعه بودن) داراى خلل است. این مطلبى است که خود ائمه دین فرمودهاند.
امام صادق(ع) فرمود: هر کس به زیارتحسین(علیه السّلام) نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم شیعه ما بداند، هرگز او شیعه ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است؛ من لم یاءت قبرالحسین(علیه السّلام) و هم یزعم انه لنا شیعه حتى یموت، فلیس هولنا بشیعه و ا ن کان من اهل الجنه فهو ضیفان اهل الجنه».
امام صادق(علیه السّلام) در جاى دیگر فرمود: کسى کهتوانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نکند، نسبت به پیامبر اسلام و ائمه(عاق) شده است.
و نیز، آن حضرت فرموده است: زیارتحسین بن على(علیه السّلام)، بر هر کسى که (حسین) را از سوى خداوند، (امام) مىداند لازم و واجب است؛ زیاره الحسینبن على واجبه على کل من یقر للحسین بالاءمامه من الله عزوجل» و اینکه: هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(علیه السّلام) نرود، دین و ایمانش نقصان دارد.
امام باقر(علیه السّلام) فرموده است شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن على دستور بدهید. چرا که زیارت او، بر هر مومنى که به(امامت الهى) حسین(علیه السّلام)، اقرار دارد، فریضه است. و در سخنى دیگر فرموده است:شیعیان ما را دستور دهید تا حسین(علیه السلام) را زیارت کنند.همانا زیارت او عمر را زیاد، رزق را افزون، و بدیها را دفع مىکند و زیارت او، بر هر مؤمنی که به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است.
گویا بین اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زیارت، ملازمه است و زیارت عمل به تعهد و وفاى کامل به پیمانى است که بین هر امام و پیروان او برقرار است.
ویژه نامه اینترنتی «عزاداری عاشورایی» ویژه ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شده است و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ی