۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۱
کد خبر: ۲۴۵۲۸۱
مصاحبه اختصاصی رسا با دکتر اسدالله بادامچیان (1)

حرکت امام خمینی مردمی و در امتداد حرکت انبیا بود/ نهضتی‌ها از اول نیامدند بعد هم می‌خواستند مصدق را شریک انقلاب کنند!

خبرگزاری رسا ـ دکتر اسدالله بادامچیان، با بیان این که امام رضوان الله تعالی علیه، انقلاب را در سال 41، به صورت حزبی و تشکیلاتی شروع نکردند، گفت: بعد روز 13 خرداد 42 که ما راهپیمایی عاشورا را با نظر امام راه انداختیم از مسجد حاج ابوالفتح آمدیم رفتیم تا دانشگاه و برگشتیم مسجد امام. افراد مذهبی جبهه ملی‌ها، دور از نظر اصلی جبهه ملی، اعلام کردند که ما هم فردا از مسجد امام راهپیمایی داریم. ما هم گفتیم این راهپیمایی از ما نیست.
اسد الله بادامچيان

دکتر اسدالله بادامچیان از مبارزان دوران انقلاب اسلامی است، وی در گفت وگوی تفصیلی با خبرگزاری رسا ضمن تبیین ابعاد مختلف حرکت ملت ایران به رهبری حضرت امام در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی می گوید: امام حرکتش حرکت عام مردمی است؛ یعنی عین حرکت انبیا است چون استمرار و امتداد حرکت انبیا است. به همین علت، امام ندای عام داد. برای مردم صحبت کرد، فرمود دین در خطر است اسلام در خطر است. طلب یاری کرد استنصار کرد و متدینین به او لبیک گفتند.

مشروح مصاحبه خبرگزاری رسا با این فعال سیاسی در چند بخش تقدیم شما خوانندگان گرامی می شود.

رسا ـ در دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم، شما سوابق زیادی در انقلاب دارید و جالب است که با گروه‌های مختلف هم همکاری داشته‌اید و از نزدیک با بزرگان انقلاب، فعالیت‌های انقلابی و مبارزاتی داشتید. بازگویی این خاطرات، و ثبت و ضبط آن، برای نسل‌ جوان کشور و طلاب جوان هم مفید خواهد بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اهدنا من عندک الحمدلله علی جمیع نعمه و آلائه و برکاته
ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا


بله! بیان خاطره کار بسیار سختی است از جهت این که انسان مجبور است واقعیت‌ها را بگوید و در گفتن واقعیت‌ها، بحث خود پیش می‌آید؛ و این خیلی سخت است که انسان بتواند این خودیت را مهار کند. مراقبت کند وقتی خاطره می‌گوید، نفسش او را به طرف «تزکیه المرء» نبرد این خیلی کار سختی است. فلذا ما یکی از مشکلات‌مان در تاریخ ‌نویسی انقلاب، همین حالت بوده که این عزیزان، پرهیز دارند از این که بگویند ما چه کرده‌ایم. چون من خودم بعد از پیروزی انقلاب،‌ یک مؤسسه تحقیقات تاریخی انقلاب اسلامی را فعال کردم، و خاطره گرفتم از بسیاری، بعد هم چون دیگر توان پولی نداشتم نتوانستم ادامه بدهم. البته این کار، مقدمه‌ای هم شد برای مرکز اسناد و جناب آقای حمید روحانی که ایشان از امام، مأموریت گرفت و کار ارزشمندی هم شد. برای همین عرض می‌کنم کار سختی است. خب این خاطره همان است که به تبعیت از امام که فرمود: «ما همه هیچ هستیم، هرچه هست ازآنِ اوست. و هرچه هست توفیق او است».

 

از طرف دیگر انسان که می‌خواهد در مورد اشخاص خاطره بگوید خب باید مراقبت کند کم فروشی نکند! خیلی سخت است! به ویژه در مسائل خدمات الهی و ارزشی و انسانی. انسان باید حقوق آن‌ها را رعایت بکند؛ این هم کار بسیار سختی است. از طرف دیگر، خدای ناکرده در بیان تاریخ، در مورد آن‌ها مبالغه نکند. بر اثر احساسات دوستانه و یا بالاخره، پیامبر می‌فرماید: «ان الرجل لیحب اهله» آدم اهلش را دوست دارد و گاهی این دوستی موجب می‌شود که فراتر از آنی که هست بگوید. و گاهی اشراف بر نقاط ضعف، انسان را گرفتار این بکند که بخواهد خارج از محدوده وظیفه بحث بکند و تبیین‌های غیر واقعی بکند. این هم خود یک کار بسیار سختی است.



گذشته از این‌ها انسان همه ابعاد یارانش را که گاهی شخصیت‌های بزرگی هستند نمی‌تواند به این راحتی بیان کند. کسانی هم‌چون شهید آیت الله مطهری، شهید آیت الله بهشتی. امام در یک عبارتی که می‌فرمایند: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما» ؛ خب این یک ملت بودن را چگونه آدم می‌تواند در مورد بهشتی بیان کند؟ بیان ابعاد گوناگونش و مسائلش بسیار کار سختی است.



از آن طرف هم نمی‌شود نگفت! وظیفه است این. چگونه می‌شود انسان خاطرات کسانی که مظهری از اسلام و اخلاق اسلامی و نمودها و نمادهای اسلامی هستند را نگوید و جمع نکند.



ببینید من این‌ها را برای این می‌گویم که بدانیم ما در این انقلاب چه چهره‌هایی داشتیم. انقلاب این جوری پیش نرفته که طرف یک کار اداری بکند و یک خرده کار پیش برود، نه! کار را با تمام وجود انجام می‌دادند. حالا در اصطلاح می‌گوییم کار جهادی می‌کردند؛ کار بانشاط.

 

رسا ـ یکی از مباحث نظری انقلاب این است که بالاخره امام، نهضت اسلامی را با یک مدل تشکیلاتی، راه انداختند و مثلا با شاگردان و فعالان سیاسی یا یک حرکت دینی و نهی از منکری بود که از حوزه آغاز شد و به پیروزی انقلاب، رسید؟



ببینید! امام رضوان الله تعالی علیه، انقلاب را در سال 41 که شروع فرمودند، به صورت حزبی و تشکیلاتی شروع نکردند. بعضی انقلاب‌ها بعضی حرکت‌های تغییردهنده حتی بنیادی، به صورت تشکیلاتی انجام شده. فیدل کاسترو در کوبا یک حزب راه‌انداخته، یک تشکیلات راه انداخته رفته جنگل و بعد راه افتاده و آمده شهر را گرفته و حاکم شده و مشکلی هم نداشت چون حرکت توده مردمی نبود. حرکت تشکیلاتی بود تشکیلات هم آمد پیروز شد. توده مردم هم استقبال کردند. بعد از این هم حکومت همین است و این سا‌ل‌ها آن جا هستند چه خوششان بیاید چه خوششان نیاید. چه یک عده راضی باشند چه یک عده مخالف باشند. بالاخره قضیه روشن است که تشکیلات آمده نظام حکومتی کوبا را عوض کرده، نظام اجتماعی‌اش را هم عوض کرده. یا عبدالناصر در مصر با یک تشکیلات افسران آزاد آمده و نظام را به دست گرفته است.

 

اما امام این کار را نکرد. امام حرکتش حرکت عام مردمی است؛ یعنی عین حرکت انبیا است چون استمرار و امتداد حرکت انبیا است. به همین علت، امام ندای عام داد. برای مردم صحبت کرد، فرمود دین در خطر است اسلام در خطر است. طلب یاری کرد استنصار کرد و متدینین به او لبیک گفتند.

 

رسا ـ حالا جدا از بحث تشکیلات یا به قول شما ندای عامی که امام دادند، آیا نباید به گروه‌هایی که پیش از آن هم سوابقی داشتند و مبارزاتی کرده‌ بودند، اشاره کرد؟ منظورم این است که در مشروطه و پس از آن، بالاخره تشکیلاتی وجود دارد.

 

بله! اما وقتی حضرت امام این پرچم را بلند کردند، این روشن‌فکر مآب‌ها و این جبهه ملی و نهضت آزادی و این تیپ‌ها نیامدند! رفراندم شاه که ضد اسلام و برای ایجاد یک کشور لائیک بود تا یک کشوری که به اصطلاح خودشان غیر مذهبی باشد درست کنند و رفراندم دوم را که می‌خواستند راه بیاندازند می‌خواستند این را رسمی کنند؛ امام گفت این رفراندم شما مخالف اسلام است.

 

ما روز دوم بهمن که از خانه مرحوم آقای خوانساری راه افتادیم آمدیم سر بازار، اول شعار « نصر من الله و فتح قریب» دادیم از سر بازار سبزه میدان گفتیم که «رفراندم قلابی مخالف اسلام است»‌ شعار ما این بود چون امام این نظر را داشت.

 

اما دم دانشگاه یک پلاکارد زدند « اصلاحات آری دیکتاتوری نه»! کدام اصلاحات؟! این ذهنیت هم با شاه مخالف است اما آن حالت مردمی و خلوص را ندارد. آن‌ها نیامدند، آن‌ها سراغ امام نیامدند. هیچ‌کدامشان در آن تظاهرات نیامدند. تظاهراتی که ما انجام دادیم از دم منزل مرحوم آقای بهبهانی بود و پشت سر آیت الله خوانساری رحمة الله علیهما حرکت کردیم. از آن‌جا به بعد درگیری شروع شد. بعد تظاهرات روز 6 بهمن را متوقف کردیم که درگیری نشود. من مجبور شدم رفتم یک شب‌کلاه خریدم گذاشتم سرم که تا گردن را می‌پوشاند به این علت که سرم از بس باتوم خورده بود، خب آدم راحت گیر می‌افتاد، چون اثر ضربه باتوم بعدش قلمبه می‌شود می‌آید بالا!

 

نهضتی‌ها اصلا نیامدند. بعد روز 13 خرداد 42 که ما راهپیمایی عاشورا را با نظر امام راه انداختیم از مسجد حاج ابوالفتح آمدیم رفتیم تا دانشگاه و برگشتیم مسجد امام. افراد مذهبی جبهه ملی‌ها، دور از نظر اصلی جبهه ملی، اعلام کردند که ما هم فردا از مسجد امام راهپیمایی داریم. ما هم گفتیم این راهپیمایی از ما نیست. قرار شد صبح برویم آن‌جا اگر بتوانیم جلوی راه‌افتادنش را بگیریم که سوء استفاده نکنند و اگر نشد برویم نگذاریم.

 

این‌ها که راه افتادند شعار می‌دادند «خمینی قهرمان! مصدق قهرمان! خدا نگهدارتان؛ بمیرد دشمن جبارتان»‌ شعاری که دیروز مردم برای خمینی می‌دادند این‌ها مصدق را شریک فرمودند! عین همان بلایی که در نهضت ملی شدن نفت با شریک کردن آقای دکتر مصدق، هم عرضِ آقای کاشانی انجام دادند؛ والا مصدق، رهبر ملی ‌شدن نهضت نفت نبود! ما که در جریان هستیم. من خودم روزگارها را دیدم دیگر. در آن جریان، آقای کاشانی رهبر بود، روحانیت رهبر بود، مراجع تقلید حکم دادند؛ مرحوم آسید محمد تقی خوانساری رضوان الله تعالی علیه حکم داد. بعد این‌ها آمدند. مصدق، افتخار می‌کرد بیانیه آقای کاشانی را در مجلس بخواند! بعد یک مرتبه شد همراه! استکبار هم که پشت سر این بود تا از این که نهضت، خالص اسلامی باشد، جلو گیری کند. با فضا سازی آقای مصدق را آورد کرد پیشوا بعد هم شما می‌دانید که جبهه ملی‌ها و این‌ها نهضت آزادی ها سعی می‌کنند مطلقا اسم کاشانی را در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیاورند! سانسور می‌کنند و همه را هم می‌گذارند گردن آقای مصدق!


رسا ـ بالاخره خود شما هم نقشی برای آن‌ها قائل هستید، گرچه عده‌ای منکر همین هستند! در مقابل کسانی که اسم آیت الله کاشانی را سانسور می‌کنند.

خب بله! البته من تندی‌های مرحوم شهید آیت یا دکتر محمود کاشانی را هم نمی‌پذیرم. برای این که واقعیت این است که تاریخ انقلاب را نمی‌شود تحریف کرد در تاریخ، هیچ حرکتی را نباید نادیده گرفت. مصدق نقش دوم را در نهضت در ملی شدن صنعت نفت دارد اما نقش دوم!

 

به هر حال ما متأسفانه گرفتار شدیم که جریان نهضت افتاد دست این آقایان و نتیجه‌اش این شد که ما در نهضت ملی شدن نفت شکست خوردیم.


شکست ملی شدن نفت مربوط به کودتای آمریکایی‌ها و این‌ها نیست. مربوط به این است که کار دست این ملی‌گراهای لیبرال و روشنفکرمآب و غرب زده افتاد و به بن بست خورد. والا اگر دست نهضت صحیح اسلامی بود که این مشکلات پیش نمی‌آمد.

 

حالا من این مطالب را در تحلیل نهضت ملی شدن نفت گفته‌ام. این که مرحوم شهید آیت می‌گفت مصدق، فراماسونر است چه خاصیتی دارد؟ بله مصدق قبلا در فراماسونری هم بوده اما چه ربطی دارد؟‌ این به قول خودش، رهبر نهضت ملی شدن نفت شده است و خواسته، خودش را ملی نگه بدارد، حالا تازه ما بگوییم فرماسونر؟ آن وقت مرحوم آیت الله کاشانی که روز 27 مرداد نامه نوشته که آقا با همه بدی‌هایی که کردی بیا با هم کمک کنیم، پس از یک فراماسونر حمایت کرده!

 

به آقای محمود کاشانی‌ هم همین را می‌گویم. درست است شما تعصب خاصی نسبت به پدرت داری خب من این تعصب را نمی‌پسندم اما حقت هست. مرحوم آقای کاشانی انسان ویژه ارزشمند الهی بود. خیلی آدم به درد بخوری بود اما این که تو داری می‌گویی مصدق فلان است بعد می‌گویی مصدق استعفا داد و در حقیقت کودتا نبود و شاه او را قانونا برداشت! بابا! این جا کودتا بود. دست آمریکا پشت کار بود. روزولت بالای سرش بود. این که من می‌گویم خاطره گویی خیلی مشکل است برای این است که آدم باید مرزها را نگه بدارد.

 

رسا ـ به بحث خودمان باز گردیم، آیا حرکت پیامبرگونه امام خمینی، هیچ واسطه تشکیلاتی نداشت؟‌ یعنی یک پیشوا مستقیم با مردم سخن می‌گوید و توده مردم حرکت می‌کنند؟ بالاخره نیاز بوده که پیام امام در کشور، منتشر شود، رسانه‌های رژیم طاغوت که در اختیار امام نبود.

در هر حال از آن جا که این حرکتی که امام شروع کرد حرکت عام بود؛ مردم هم واقعا همراهی کردند. مردم متدین همراهی کردند، توده‌های مردم.

 

البته روحانیت هم مدیریت را به عهده داشت. ما که حرکت امام را ارزیابی می‌کنیم می‌بینیم در آغاز سال 42 سه تشکیلات به وجود آورده است. دو تشکیلاتش نهادی است: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران، این ها حزب نیستند. یک تشکیلات دیگر هم که باز مردمی است: مؤتلفه اسلامی است و هیئت‌های ده نفره خودمان. ایشان هم هر سه تشکیلات را ایجاد کرده‌اند. در نتیجه نشان می‌دهد ما در حرکت عام هم حتما باید تشکیلات داشته باشیم؛ سازماندهی باید باشد «علیکم بنظم امرکم»، نمی‌شود بی‌نظم باشد، با هرج و مرج که نمی‌شود کار کرد. هر کس برای خودش کاری بکند!

 

شما بررسی کنید می‌بینید کل کارهای انقلاب در دست این سه نهاد است و توده‌های مردم و تشکل‌های مذهبی؛ یعنی این تشکیلات مؤتلفه که در محضر علما شکل گرفت و جامعه روحانیت و جامعه مدرسین.

 

رسا ـ می‌شود گفت این سه تشکل، که درون نهضت اسلامی پدید آمده به نوعی جایگزین حرکت‌های غیر دینی یا غیر حوزوی سابق شده است؟

تشکل‌های مقابل، مثل کمونیست‌ها، مثل منافقین، مثل بعضی گروه‌هایی که پدید آمدند و التقاطی بودند، این‌ها در مبارزه علیه شاه فعال بودند امام هم در دوران مبارزه با شاه این‌ها را تضعیف نکرده است. شما نگاه کنید امام هیچ حرفی علیه کمونیست‌ها و این‌ها نزده. منافقین را 49 شناخته اما تا 54 هیچ نگفته است! خیلی جالب است که این رهبر، این قدر قوی و مسلط، اداره کرده است.

 

رسا ـ بنابر این در دوره‌ای ما شاهد فعالیت چندین گروه با پرچم و شعارهای مختلف هستیم اما همه مخالف شاه هستند. آیا هیچ ارتباطی میان این گروه‌ها برقرار نشد؟

گرچه از سال 42 این حرکت شروع شد اما در سال 44 بعد از جریان منصور و دیگر مسائل، جو جامعه، فعالیت‌های سیاسی را در حد روشن نگه داشتن شعله مبارزه قبول داشت. امام هم نبود و حرکت‌های صریح‌تر، مشکل بود، لذا زیرسازی و زمینه سازی انقلاب برای تشکیلات مناسب و فضای آماده آغاز شد.

 

سال 49 در منزل شهید لاجوردی دور هم جمع شدیم. در آن‌جا گفتیم الان نوبت این است که یک تشکیلات قوی و مسلط در جهاد مسلحانه راه بیاندازیم. جهاد مسلحانه غیر از جنگ مسلحانه است، جهاد آن مبانی فقهی و اسلامی را در خود دارد. بحث‌هایی شد. در آن‌جا گفته شد که یک گروه دانشجو هستند جوان و تحصیل کرده از شاگردان آقای طالقانی در مسجد هدایت که یک تشکیلات هم دارند برویم با آن‌ها همراهی کنیم. ما در مؤتلفه سه دسته شدیم؛ یک دسته مثل مرحوم آقای حاج مهدی شفیق که ایشان گفت: ما وظیفه نداریم با این‌ها این کارها را بکنیم. ما باید راه‌ خودمان را برویم. یک دسته هم معتقد به همکاری در کنار و حمایت بودند. یک دسته هم مثل من و شهید اسلامی به جهاد و عضویت و همراهی، معتقد بودیم. بنابراین وظیفه را پرسیدیم؛ حتی از آقای مطهری پرسیدیم که ما این سازمان را برویم؟ فرمودند بله وظیفه است. آقای بهشتی که آن موقع نبودند، دوستان دیگر آقای باهنر و همه نظر دادند که با این‌ها همراهی بشود. ما با این‌ها همراهی کردیم و همه نوع همراهی هم کردیم؛ من چریک همه جانبه‌شان بودم دیگر! بقیه دوستان هم همراهی کردند، تأمین بودجه می‌کردیم، تأمین نیرو می‌کردیم، تأمین سلاح می‌کردیم، خانه‌های تیمی هم مثل منزل حاج مهدی و دیگران در اختیار می‌گذاشتیم. مسئله تأمین سلاح با شهید اندرزگو انجام می‌شد. و این یک مجموعه قابل توجهی بود که کار می‌کرد. /گ401/ج

ادامه دارد ...

گفت وگو از حامد عبداللهی

ارسال نظرات