۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۸
کد خبر: ۲۷۱۱۶۱
تبلیغ نوشت(8)

2 دقیقه مانده به اذان مغرب

خبرگزاری رسا ـ انتهای صحبت­هایم هستم که یکی از ته مسجد با نشان دادن انگشتش می­فهماند که فقط 2 دقیقه به اذان مغرب ماند و حاجی خلاصه­اش کن. ثانیه­های مانده به اذان را با چشم می­شمارند.
حجت الاسلام سيد احمد بطحايي

به گزارش خبرگزاری رسا، یادداشت‌های روزانه یک روحانی با عنوان «دست­های دعای» به قلم حجت الاسلام سید احمد بطحایی از نویسندگان حوزوی منتشر شد.


متن این یادداشت بدین شرح است:

 

چند کتاب دورم ریخته­ام و دنبال مطلب برای سخنرانی مغربم که علی از دوستان خوب اصفهانی پیام می­دهد: «سلام سید احمد، برای خواهر دوستم دعا کن. سالش و سرطان معده داره. مطمئنم شفا می­گیره.» نمی­دانم چه جوابی بدهم خیلی خونسرد بگویم باشه. دعا می­کنم؟ ناراحتی­ام را نشان دهم؟ از حال خواهر دوستش سؤال کنم؟ یا از اینکه چرا به من گفته؟ گیچ شده­ام.

 

سخنرانی­ام درباره چرایی و حکمت مرگ در کنار زندگی است. چه تشابه دردناکی. همه­اش را می­توانم درک کنم. ولی آخرش اذیتم می­کند و این که فکر می­کند با دعای من زن خوب می­شود و چرا اینجوری گفته؟ اصلا می­دانی سرطان چیست؟ می­دانی با سرماخوردگی فرق دارد؟ چرا مطمئنی مرد؟ دعای من؟ حواست هست؟ می­دانی این دعاها دیگر از سقف هم رد نمی­شود و بالا نمی­رود؟

 

سخنرانی را آماده می­کنم و سمت مسجد می­روم. در مسیر به این فکر می­کنم که این زن چند تا بچه دارد، اسمش چیست، از مادرم چند سالی کوچکتر است. لابد 2-3 تا بچه دارد. بچه­هایش چگونه می­خوابند؟ اصلا می­خوابند؟

 

انتهای صحبت­هایم هستم که یکی از ته مسجد با نشان دادن انگشتش می­فهماند که فقط 2 دقیقه به اذان مغرب ماند و حاجی خلاصه­اش کن. ثانیه­های مانده به اذان را با چشم می­شمارند. نیمی از جمعیت به ساعت بالا سر نگاه می­کنند و نیمی ساعت­های مچی روی دست­شان را تمیز می­کنند. آخر هر سخنرانی دعا می­کنم. یک آن یاد آن زن می­افتم دوباره.

 

حس پسر بچه­ای دارم که برای دعای باران چتر بده. ولی من چتر ندارم. حتی دیگران پسر بچه ساده و پاک توی قصه­ها نیستم. کلی احتمال عقلی و شبهه توی سرم دارم. ولی باز دعا می­کنم: «خدایا به خاطر خودت و نه به خاطر ما کمی از دردهایمان را در این ماه کم کن.» نمی­دانم دعایم خوب بوده یا بد. مردم هم دست­هایشان را بالا می­آورند و بلند می­گویند آمین. صدای «الله اکبر» اذان از پنجره می ریزد توی مسجد./998/ت303/س

 

منبع: روزنامه همشهری

ارسال نظرات