۱۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۱
کد خبر: ۳۰۹۸۵۳
مرکز مطالعات حوزه علمیه بررسی کرد؛

بهشت، جلوه‌ خلاقیت خداوند و پویایی انسان

خبرگزاری رسا ـ می‌توان گفت که مسابقه‌ی اصلی میان انسان‌ها در جهان پس از مرگ رخ می‌دهد و زندگی دنیا بمثابه‌ی روزهای تمرین برای آمادگی ورود در این مسابقه است.
مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مهم‌ترین و تأثیرگزارترین کلان‌روایت دینی در آموزه‌های پیامبر اسلام و دیگر پیامبران الهی، روایت خلقت آدم(ع) و همسرش حوا است.

 

در این روایت کلان چنین مطرح شده است که خداوند آدم را آفرید و برای او همسری از جنس خودش خلق کرد تا در کنار او آرامش یابد  و آن دو را در بهشت و در جوار رحمت و رضوان خود جای داد؛ به آن دو فرمود تا از همه نعمت‌ها و لذت‌های بهشت بهره برند ولی به درختی خاص نزدیک نشوند.

 

شیطان، که از جنیان بود و با سرزدن از سجده بر آدم و استکبار در برار فرمان خداوند، از درگاه او مطرود شده بود، به آدم و همسرش نزدیک شد و با اغوای آنان وسوسه را آغاز کرد؛ آدم و همسرش فریب شیطان را خورده و به درخت ممنوع نزدیک شدند و از آن خوردند؛ پس از این ماجرا لباس‌هایشان به یکباره ریخت و برهنه شدند و از روی شرم به درختان بهشت پناه برده و با برگ‌ها خود را پوشاندند؛ این عمل باعث شد که از بهشت بیرون رانده شده و به دنیای مادی هبوط یابند و برای بازگشت به بهشت امن و قرارگاه رضوان الهی به توبه روی آرند.

 

در این کلان‌روایت، فارغ از اینکه داستان آدم، داستانی عینی و واقعی باشد یا داستانی نمادین از مواجهه نوع انسان با امر متعالی، چنین فرض می‌شود که انسان، نخست در قرارگاه امن خداوند قرار دارد و اساسا برای همان هم آفریده شده است؛ سپس به دنیا می‌آید و وظیفه او این است که با اراده، آگاهی و تلاش انتخابی خود به جایگاه اولیه باز گردد.

 

به یقین می‌توان گفت که این کلان‌روایت دینی، زیربنایی‌ترین روایت معنابخش به زندگی مؤمنان است؛ در خصوص  چند و چون این روایت و جزئیات نعمت‌های بهشتی و سرانجام زندگی انسان، پرسش‌ها و گاه شبهات فراوانی طرح شده و می‌شود که چکیده‌ یکی از این شبهات به شرح زیر است؛

 

در قرآن و روایات دینی این چنین ترسیم شده که خداوند جهانی را خلق کرده است و انسان‌هایی به آن پا گذاشته و می‌گذارند و روزی همه میمیرند و گروهی وارد بهشت و گروهی دیگر به جهنّم میروند؛ واقعاً بعد از این داستان چه می‌شود؟! ادامه‌ی این داستان، هم مبهم است و هم به نظر ملال‌آور و خسته‌کننده می‌آید؛ زیرا روایت‌گر یک تکرار مداوم است. به نظر می‌رسد که اگر نتوانیم این مشکل را حل کنیم، پذیرش موضوع زندگی پس از مرگ و موضوعات مرتبط با آن با حکمت خداوند، که مقدمتن آن را پذیرفته‌ایم، در تعارض خواهد بود!

 

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ به این شبهه، طی مقاله‌ای علمی و متقن، چنین پاسخ می‌دهد:

 

یکی از مسائل مهم در باب زندگی انسان، مسئله‌ی مرگ و جهان پس از مرگ است؛ فلسفه‌های مادی بر پایه‌ی نگاهی که به هستی دارند، زندگی انسان را در همین فرایند مادی تولد تا مرگ خلاصه می‌بینند و مجبورند که جهان پس از مرگ را موهوم و خرافه بپندارند؛ زیرا مبتنی بر مبانی این فلسفه‌ها، هیچ تبیین روشنی از جهان پس مرگ و ادامه‌ی حیات آدمی، قابل طرح نیست. همه‌ی ادیانی که برای زندگی انسان سویه‌های دیگری هم قائل‌اند و هستی را در چارچوب تنگ دنیای مادی خلاصه نمی‌بینند، برای ادامه‌ی زندگی انسان، پس از مرگ، طرح‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند. برخی از مکتب‌ها موضوع تناسخ را باور دارند و معتقدند که انسان بر اساس سبک زندگی و شیوه‌ی زیستن در این دنیا، از لحاظ نظری و عملی، پس از مرگ در قالبی متناسب با هویتی که در زندگی گذشته کسب کرده است، در قالبی نو (قالب انسانی یا حیوانی یا جمادی و یا ...) به دنیا باز خواهد گشت و زندگی تازه‌ای را آغاز خواهد کرد و این چرخه تا ابدیت ادامه خواهد داشت. در این میان، ادیان توحیدی، روشن‌ترین، جامع‌ترین و محکم‌ترین تبیین را مطرح کرده و تا حد ممکن از اسرار جهان پس از مرگ و سیر زندگی انسان تا ابدیت پرده برداشته‌اند. تقریبا بیش از یک سوم آیات قرآن کریم درباره اثبات معاد و توصیف رویداهای پس از مرگ و احوالات انسان در آن رویه‌ی از حقیقت زندگی است. در این خصوص البته همواره پرسش‌ها و شبهات گوناگونی مطرح بوده است. پرسش‌هایی از این قبیل که اساسا هدف از جاودانگی و خلود انسان در بهشت و یا دوزخ چیست؟ بهشت یا دوزخ چگونه می‌تواند یک زندگی ابدی مداوم را توجیه کند و فطرت پویا و تحول‌خواه آدمی را آرام و قانع سازد!

 

بهشت یا دوزخ، کدام یک؟

 

 بر اساس آیات صریح قرآن کریم و روایات معتبر دینی، در جهان پس از مرگ و هنگامه‌ی برپایی قیامت کبری، گروهی از انسان‌ها به بهشت و گروهی دیگر به جهنم می‌روند؛ کسانی که به بهشت رفته‌اند، در آن جاودانه‌اند؛ اما کسانی که به دوزخ رانده می‌شوند، خود به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ گروه بزرگی از دوزخیان، پس از تحمل کیفر گناهان خود، بخشوده شده و وارد بهشت می‌شوند و گروه اندکی هم جاودانه در آتش خواهند سوخت! در قرآن کریم کیفر برخی از گناهان و سرنوشت برخی از افراد، عذاب ابدی عنوان شده است. در فرازی از دعای شریف کمیل، این چنین بیان شده که خلود در دوزخ  ویژه‌ی معاندان است؛ یعنی کسانی که آشکارا حق و حقیقت را یافته ولی از روی استکبار و برتری‌طلبی  در برابر آن ایستاده و با آن به ستیز برخاسته‌اند؛ البته از پاره‌ای آیات قرآن و روایات دینی، چنین برمی‌آید که خداوند با رحمت و مهربانی بیکرانش اکثر دوزخیان را مورد عفو و بخشش قرار داده و پس از تحمل مقداری از کیفرشان، به بهشت وارد می‌کند.

 

2 . زندگی دنیا همراه لذت‌ها و خوشی‌هایش، پر است از دلزدگی‌ها و ملالت‌ها؛ فراوان اتفاق می‌افتد که انسان از لذت‌های مادی دچار خستگی، دل‌زدگی و ملال می‌شود و لذت‌های مادی او را شاد و مسرور نمی‌کند؛ به هرلذت و شادی نوی که می‌رسد، تنها برای مدتی برایش تازگی و هیجان دارد و رفته رفته تکراری و کهنه می‌شود؛ سر این تلون‌خواهی و تنوع‌طلبی در چیست؟ چرا آدمی وقتی به لذتی تازه می‌رسد در بادی امر شگفت‌زده شده و به آن آرام می‌گیرد؛ ولی پس از مدت کوتاهی آرامش نخستین فرو می پاشد و آرام آرام جاذبه‌ی آن چیز در ذهن و روانش از میان می‌رود؟ بر اساس توصیف قرآن کریم از بهشت موعود خداوند، در بهشت هرگز خستگی و ملال وجود ندارد؛ قرآن کریم می‌فرماید: "... خالدین فیها لایبغون عنها حولا" ؛ اهل بهشت در آن جاودانه‌اند و هیچگاه دگرگونی در وضع خود را نمی‌طلبند؛ در آنجا انسان به دنبال وضع جدید و دگرگونی نیست و از این رو اهل بهشت با اینکه همیشه در بهشتند، هرگز ملالت نمی‌پذیرند؛

 

سرّ امر در این حقیقت نهفته است که انسان در دل دنیای مادی، ناخودآگاه به دنبال معشوق و محبوب حقیقی و ازلی‌اش می‌گردد و چون با طبیعت و جلوه‌های آن مأنوس است، گمان می‌برد که آن مطلوب فطری و شاهد زیبای ازلی، همین جلوه‌ها و در میان این همین جلوه‌هاست؛ از این رو به هرچیز که از طبیعت، مطلوب او واقع می‌شود، به دید محبوب حقیقی می‌نگرد؛ ولی پس از آن که آن را یافت و در کنارش قدری آرام گرفت، دوباره ناآرامی‌هایش سر برمی‌آورند و او را در طلب شاهد مقصود، بی‌قرار می‌کنند؛ انسان همواره در حال تکاپو و تلاش برای رسیدن به آن شاهد ازلی است و به هر چیز می‌رسد، در نهایت گمشده واقعی خود را در او نمی‌یابد؛ اما در بهشت به معشوق واقعی خود که همان لقای رب‌العالمین است، نائل می‌شود و با وصول به معشوق حقیقی، آرام می‌گیرد؛ مانند کودک شیرخواری که در طلب آغوش مادر مدام بی‌قراری می‌کند و به هیچ چیزی و با هیچ کسی آرام نمی‌گیرد تا به دامان مادر برسد و وقتی خود را در آغوش مادر یافت، شادمان و خندان به آرامش می‌رسد و چیز دیگری را طلب نمی‌کند!

 

برای تبیین مسأله‌ی مورد گفتگو دو گزاره باید مورد واکاوی قرار گیرد: نخست اینکه خاستگاه جاودانگی نسبت به انسان چیست و دیگر اینکه این جاودانگی به چه معنا و به چه صورت است؟ 

 

خاستگاه جاودانگی در انسان

 

جاودانگی مطلوب فطری برای انسان است؛ هرانسانی از ژرفای فطرت خود طالب جاودانگی است؛ انسان مایل است که عمر بیش‌تری کند ، فرزندانی داشته باشد که با وجود آن‌ها، احساس جاودانگی را در دنیا تجربه کند. فرزند در نظر آدمی، به مثابه امتداد وجود خود اوست؛ بنابراین جاودانگی هدف و مطلوب ذاتی انسان‌ها است. این میل و این هدف، چون از ذات انسان سرچشمه می‌گیرد، چرابردار نیست؛  میل به جاودانگی میلی است که خداوند فطرت او را بر آن سرشته است؛ ممکن است بگویید کسانی را می‌شناسیم که اصلاً جاودانگی و بقا برای‌شان هدف نیست، بلکه پوچ است؛ برخی از این پوچ‌گرایان حتی دست به خودکشی می‌برند و بدن خود را نابود می‌کنند؛ بنابراین نمی‌توان جاودانگی را یک مطلوب ذاتی برای انسان‌ها دانست!

 

پاسخ این است: یکم: اگر کسانی هستند که بقا برای‌شان پوچ است در مقابل، اکثریت مردم بقا برای‌شان مطلوب است؛ به تعبیر دیگر اگر جاودانگی برای شمار اندکی از آدمیان پوچ است، اکثریت انسان‌ها باشدت و حرارتی وصف‌ناپذیر خواهان جاودانگی هستند!

 

دوم: اساس پوچ‌گرایی انسان‌ها، اغلب معلول عدم وصول به مطالبات، اهداف و انتظاراتی است که در زندگی برای خود ترسیم کرده‌اند؛ در واقع، آنان در زندگی دنیا، به دنبال چیزی می‌گردند که در آخرت آن را خواهند یافت و دنیا هرگز برای ظهور آن آفریده نشده است! این افراد به سبب محروم بودن از جهان‌بینی الاهی، منحصردیدن هستی در طبیعت و محصور ماندن در تفکرمادی، اهداف، آرزوها و انتظارات خود را دست‌نایافتنی پنداشته و دیگر رغبتی برای ماندن و رنج‌بردن در دنیای مادی ندارند؛ آرامش ناب، عدالت فراگیر، لذت‌های سرشار کننده، نبود درد و رنج و ناخوشی، ... انتظاراتی است که اینان از زندگی دنیا دارند و چون به آن نمی‌رسند، زندگی را یکسره پوچ و محصول تصادفی مهیب می‌پندارند و از این رو طالب جاودانگی نیستند. اما در بهشت و در جوار رحمت بی‌کران الاهی، چنین تنگنایی وجود ندارد؛ هرآنچه را انسان بخواهد با اراده الهی مهیا و میسر است؛ قرآن کریم می‌فرماید: فیها ما تشتهه الانفس و تلذ الاعین؛ در بهشت هر چه جان‌ها طلب کند و چشم‌ها از آن لذت برد، مهیاست و شما در آن جاودانه‌اید؛

 

سوم: همان‌گونه که یادآور شدیم، نظام زندگی دنیا با نظام زندگی در آخرت کاولا متفاوت است؛ در این جهان، ممکن است انسان احساس خستگی و ملال نماید، اما در جهان آخرت خستگی و ملال راه ندارد؛ خستگی و ملال در این جهان به این سبب است که آدمی از محبوب و معشوق اصلی خود غافل است و غفلت از یاد او و سرگرم شدن به نعمت‌ها او را خسته و بی‌انگیزه می‌کند. دیگر اینکه انسان فطرتا طالب بی‌نهایت‌هاست و دوست دارد قدرتی بی‌نهایت داشته باشد تا هرچه را خواست بدون زحمت مهیا شود و چون در دنیا منابع محدود ولی اراده‌ها و وخواسته‌ها نامحدود است، لاجرم به بسیاری از خواسته‌هایش نمی‌رسد و مجبور است به پاره‌ای از داشته‌هایش بسنده کند. تعارض میان خواسته‌های بیکران و داشته‌های کرانمند، انسان را خسته و رنجور می‌کند. اگر معیار پوچی، بی‌لذتی و  بی‌سروری از زندگی است، یقینا در زندگی آخرت و در بهشت انسان به طور دائم در کمال بهجت و سرور خواهد بود و اگر ملاک پوچی تکراری بودن و کهنه‌شدن لذت‌هاست که لذت‌های بهشتی در هرلحظه با اراده بهشتیان تازه و نو می‌شود؛ پس زندگی آخرت پوچ نیست؛ چون به طور مداوم درحال نوشدن و تازگی است؛ نمونه‌ی کوچک و ملموس بهجت‌ها و لذت‌های بهشتی، همین لذت‌های معنوی، عقلی و انسانی است، که هیچگاه از آن دلزده و ملول نمی‌شویم؛ چه کسی را می‌توان سراغ  گرفت که از دانستن و محبت دیدن و احترام شدن دلزده و خسته شود؟!

 

خاستگاه جاودانگی در ذات خداوند

 

بر اساس آموزه‌های قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و نیز تأملات فلسفی و عرفانی فیلسوفان و عارفان الاهی، آفریننده حکیم دنیا و آخرت، از آفریدن عوالم گوناگون هستی و از جمله انسان، که گل سرسبد خلقت است، هدف و غایتی داشته است.  فاعل حکیم کار عبث، بدون هدف و از سر بازی انجام نمی‌دهد؛  خداوند به سبب اینکه کمال مطلق است و هیچ نیازی در ذات مقدسش وجود ندارد، از خلقت موجودات، هدفی خارج از ذات خود ندارد. در قرآن کریم اهداف متعددی برای خلقت انسان و جاودانگی او در عالم آخرت ذکر شده است: کمال اختیاری،  عبادت و اطاعت خدا،  عمل صالح ، رحمت و مغفرت،  آزمایش  ...غایاتی هستند که برای آفرینش انسان بیان شده است. برخی از این اهداف، نسبت به دیگر اهداف جنیه مقدمی دارند. در میان اهداف مذکور، رحمت و مغفرت، هدف اصلی و بقیه اهداف، اهداف مقدمی هستند. هدف خداوند از خلقت، جاری کردن رحمت و مغفرت خویش است. خداوند رحمن، غفار و فیاض علی الاطلاق است و این صفات اگر بخواهد ظهور پیدا کند و در هستی سریان پیدا کند، لاجرم باید موجوداتی باشند تا بر آن‌ها ببارد و وجودشان را غرق رحمت و مغفرت کند. بقیه اهداف، در حقیقت سازوکاری است که خداوند حکیم برای نصیب بردن بندگان از مراتب رحمت و مغفرت او قرار داده است تا با قرار گرفتن در مسیر مشیت و اراده ازلی او، مشمول رحمت او شوند.

 

نتیجه سخن

بهشت مظهر رحمت تام  و کامل خداوند و بستر پویایی و تحول بی‌نهایت آدمی است. انسان در دنیا در حقیقت آماده می‌شود تا در جهان آخرت زندگی حقیقی را تجربه کند  و تا آنجا که فرصت وجودی اوست متحول و متکامل گردد. در جهان آخرت زندگی ایستا و راکد نیست؛ بلکه با توجه به مختصات وجودی انسان، زندگی و حیات در اوج پویایی و تحول مداوم و تکامل یابنده ادامه خواهد داشت. امام علی علیه السلام در توصیف دنیا و آخرت می‌فرماید: الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنه و الغایه النار؛ هان! آگاه باشید که امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. جایزه خوبان بهشت و عاقبت بدکاران آتش است! بنابر این می‌توان گفت که مسابقه‌ی اصلی میان انسان‌ها در جهان پس از مرگ رخ می‌دهد و زندگی دنیا بمثابه‌ی روزهای تمرین برای آمادگی ورود در این مسابقه است./997/ت303/ف

ارسال نظرات