۱۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۶
کد خبر: ۴۵۸۹۴۶
آیت الله علیدوست بررسی کرد؛

نیاز اصول فقه جدید به تکمیل، ترمیم و تغییر برای کارآمدی در فقه اجتماعی

استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه در فقه اجتماعی اصول فقه موجود به تنهایی کارایی ندارد، گفت: در برخی مسائل اجتماعی واقعا اصول ما ناقص است که باید تکمیل شود و در برخی دیگر نیاز به ترمیم دارد و حتی در برخی موارد باید تغییراتی در اصول فقه صورت بپذیرد.
نشست فقه اجتماعی نشست فقه اجتماعی نشست فقه اجتماعی نشست فقه اجتماعی نشست فقه اجتماعی نشست فقه اجتماعی آیت الله علیدوست علیدوست

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پنجاه و پنجمین نشست علمی تخصصی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) با عنوان «ظرفیت شناسی اصول فقه موجود در فقه اجتماعی» ظهر امروز در سالن نشست های این مرکز برگزار شد.

در این نشست که به همت گروه فقه اجتماعی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد، آیت الله ابوالقاسم علیدوست استاد درس خارج حوزه علمیه و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان سخنران و حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر ربانی مدیر گروه فقه اجتماعی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) به عنوان دبیر علمی نشست حضور داشتند.

حجت الاسلام والمسلمین ربانی در ابتدای این نشست با اشاره به اهداف برگزاری این گونه نشست ها اظهار داشت: ما در گروه فقه اجتماعی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در کنار پژوهش ها و تألیف کتاب های مختلف در زمینه فقه اجتماعی سلسله نشست هایی را نیز برای تنقیح بهتر مباحث برگزار می کنیم.

وی افزود: ما در این نشست به دنبال این مطلب هستیم که آیا همین اصول فقهی که در حوزه های علمیه وجود دارد و تدریس می شود ظرفیت نظریه پردازی در فقه اجتماعی را دارد و یا نیاز به تکمیل و یا احیانا اضافه یا کم کردن مباحثی نیز دارد و به همین دلیل از آیت الله علیدوست دعوت کرده ایم تا بهتر بتوانیم ابعاد از مسأله را واکاوی و کنکاش کنیم.

 

اهمیت مسأله فقه اجتماعی

آیت الله علیدوست در ادامه این نشست با اشاره به ضرورت بحث از فقه اجتماعی اظهار داشت: موضوعی که برای مطرح شدن در این نشست پیشنهاد شده مهم است و اهمیت آن برکسی هم پوشیده نیست و بحث زیادی می طلبد؛ بحث کنندگان هر علم و هر مسأله ابتدا واژه هایی که در عنوان موضوع آن علم هست را توضیح داده و مفهوم شناسی می کنند؛ در بحث ما نیز هرچند مفهوم اصول فقه روشن است ولی به هر صورت نیاز است توضیح داده شود چراکه مسائل مختلفی که در یک علم مطرح می شود نیاز به بیان دارد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: ما اصول فقه موجود را تجسم دو جلد «کفایه» فرض می کنیم و باید گفت آنچه الان عرف و هنجار شده دو جلد کفایه با آغاز و انجام آن است به همین دلیل اصول فقه موجود در سه بخش قرار می گیرد؛ نخست بخشی که مبین وظیفه مستنبط بحث است، مثل عام  وخاص و مطلق و مقید و بخش دیگر وظیفه را عندالشک بیان می کند که زمان فقدان نص است که وارد بحث اصول عملیه می شویم و بخش آخر نیز مدیریت اسناد است که چطور اسناد هنگام تعارض مدیریت شود؛ تعادل و تراجیح در همین مجال پا به میدان می گذارد.

وی با بیان اینکه اصول فقه مقدمات دیگری هم غیر از سه بحث اصلی دارد، عنوان داشت: سه بخش اصلی در اصول فقه همین مواردی است که بیان کردیم و مباحث دیگر به صورت مقدماتی است و زیاد به کار نمی آید؛ اما مسأله مهم بعد از فهم اصول فقه، درک معنای صحیح فقه اجتماعی است که قدری دقیق تر از اصول فقه است ولی معنای آن مثل اصول فقه جا افتاده نیست، به همین دلیل گاهی فقه اجتماعی گفته می شود ولی افراد دو چیز اراده می کنند.

تفاوت فقه اجتماعی با فقه الاجتماع و فقه المجتمع

آیت الله علیدوست عنوان کرد: منظور از فقه اجتماعی، فقه الاجتماع و فقه المجتمع نیست، چراکه اگر بخواهیم این دو را اراده کنیم جعل مخصوص می خواهد؛ فقه المجمتع به این معنا است که اگر ما جامعه انسانی را به عنوان نهاد، محور قرار بدهیم و فقه آن را وارسی کنیم فقه المجمتع می شود که ابتدا بحث می کنیم اصلا مجمتع چیست؟ بعد آیا اصالت دارد؟ و آیا خطاب به مجتمع می خورد؟  و اگر شد سنخ الزام و وجوب و حرمت آن مثل الزام فرد است یا جامع به عنوان تک تک افراد مورد خطاب است و یا اصلا جنس آن فرق دارد؟؛ بحث ما امروز این مسأله نیست.

وی با اشاره به فقه اجتماعی به عنوان فقهی که در آن فقه اجتماعی در مقابل فقه فردی لحاظ می شود، ابراز داشت: فقه الاجتماع، فقه اجتماع گرایانه است به این صورت که مستنبط آن نگاه اجتماعی به مسائل دارد، همچون عبارات فقه انقلابی و فقه منفعل، بنابراین اجتماعی در این جا صفت فقه می شود ؛ در بیان امروز ما به دنبال این معنای از فقه اجتماعی نیستیم.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به معنای سوم فقه اجتماعی ابراز کرد: فقه اجتماعی مورد نظر ما فقه مسائل اجتماعی است که واژه اجتماعی در این جا مضاف الیه است نه صفت، همچنانکه ما در فقه عبادات یا معاملات می گوییم فقهی است که وارد حوزه معاملات و عبادات شده است و این جا نیز فقهی است که وارد حوزه مسائل اجتماعی می شود یعنی فقه حوزه اجتماعیات.

وی ادامه داد: همه ما یک شؤون فردی داریم مثل رابطه با خود و خدای خودمان و یک شؤون اجتماعی نیز داریم که مصادیق آن فرق می کند همچون فقه خانواده، فقه قضا، دیات، شهادات، فقه تربیت، فقه الحکومة و فقه سیاسی که همه از جمله مصادیق فقه اجتماعی است و خیلی از فقه های مضاف دیگر نیز زیر مجموعه فقه اجتماعی هستند همجوم فقه الاقتصاد.

 

یک مسأله فقهی می تواند گاهی فردی و گاهی اجتماعی باشد

آیت الله علیدوست تأکید کرد: در این نوع از فقه تذکری لازم است و آن هم این است که وقتی خواستیم فقه اجتماعی به معنای فقه مسائل اجتماعی باشد، این مسأله گاهی فردی و گاهی اجتماعی است مثل حرمت تنباکو که در شرایط طبیعی، فردی است یا حرمت گوشت خرگوش که مسأله ای فردی است ولی همین حلیت و یا حرمت در زمانی می تواند اجتماعی بشود، به همین دلیل میرزای شیرازی حکم نکرد بلکه در آن روز فتوای اجتماعی داد.

وی با بیان اینکه می شود یک مسأله در آن واحد هم فردی باشد و هم اجتماعی، ابراز داشت: نماز جمعه، نماز عید قربان و عید فطر  از همین قیبل است؛ از جهتی فردی است چون انسانی با خدای خود ارتباط برقرار می کند و با توجه به مؤلفه هایی که دارد اجتماعی نیز هست، بنابراین اگر مسأله ای فردی یا اجتماعی شد لزوما به معنای انکار طرف مقابل نیست.

گفتمان های ظرفیت اصول فقه موجود در فقه اجتماعی

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به ظرفیت شناسی اصول فقه موجود در پیوند با استنباط احکام مسائل اجتماعی، ابراز کرد: در این مسأله سه نظر وجود دارد که البته به معنای اعتراف افراد و بزرگان به آن نیست بلکه سه گفتمان، نظر و رویه است؛ رویه نخست، نظر کسانی است که قائل هستند اصول فقه موجود برای حل مسائل اجتماعی کفایت می کند، نه نیاز به تکمیل دارد و نه ترمیم می خواهد و احتیاجی به تغییر هم ندارد و این اصول فقه پاسخ گوی تمام مسائل است که البته این گفتمان سنتی های حوزه است.

وی عنوان داشت: وقتی به این افراد می گوییم شما ابر سیستم ها را چطور با همین اصول فقه موجود استنباط می کنید می گویند شما اگر مسائل را اتمیک و دانه به دانه اسنتباط کنید به چند هزار مسأله می رسید و ما از طریق همین مسائل موضوع دادگاه ها و بانک ها را جواب می دهیم و به هیچ چیز دیگری احتیاج نداریم.

آیت الله علیدوست به نظر دوم در این بحث اشاره کرد و یادآور شد: نظر دوم به روشن فکر ها و جوان ترها نزدیک تر است؛ این افراد قائل هستند اگر بخواهیم مسائل اجتماعی را استنباط کنیم با این اصول فقه نمی توانیم این کار را انجام دهیم بلکه باید اجتهاد در اجتهاد به میدان بیاید؛ به این معنا که باید اصول فقه جدیدی حداقل برای این حوزه ها نوشته شود؛ این افراد می گویند بانکداری مسأله ای اجتماعی است، شما چطور با اصول فقهی که فقط اطلاقات و عمومات دارد قضیه بانک ها حل می کنید و اگر حل کرده اید نتیجه همین بانکداری می شود که امروز به جرأت نمی توانیم بگوییم غیرربوی است.

وی ادامه داد: برفرض ربا را با همین موازین را درست کردیم ولی اگر بانک بلای اقتصاد جامعه شد و عده ای را به زمین سیاه نشانده و بقیه را چاق کرد و فقر را در جامعه نهادینه کرد آیا باز هم اسلامی است؟ و همچنین گاهی فقه قانون گذاری نیز مورد بررسی قرار می گیرد و این افراد از تبصره ای شدن بیش از حد آن انتقاد می کنند؛ شما ببینید در حوزه حقوق خانواده چه میزان تبصره داریم، ابتدا گفتند باید مهریه به نرخ روز باشد که مقاومت شد، ولی بعد تبصره می خورد و بعد حق دیگری به زن می دهد و بعد همین 12 بندی می شود که در ابتدای مهرنامه ها است.

استاد درس خارج حوزه علمیه تصریح کرد: یا ما می گوییم در فقه گفته اند طلاق با زوج است و در قانون هم این حق را به زوج داده است ولی دوباره طلاق قضایی، طلاق حرجی، طلاق ضرری و امثال آن تبصره می خورد که همگی حاصل اصول فقه موجود است می گویند از اصول فقه هم کمک بگیریم ولی اصولی جدید نیاز داریم.

وی عنوان کرد: ما هیچ دلیلی نداریم که لزوما یکی از این دو نظر را انتخاب کنیم بلکه می توانیم به سراغ گزینه سوم  برویم به این معنا که ما تراث یعنی همین اصول فقه را بپذیریم و این گنج رنج هزاران عالم در طول تاریخ نگاه داریم ولی اگر خواستیم آن را به حوزه مسائل اجتماعی بیاوریم که پاسخ گو هم باشد؛ نخست آن را تکمیل کنیم و دوم ترمیم و سوم تغییر هم در برخی از ساحت های آن به وجود بیاوریم.

 

اصول فقه ما نیاز به تکمیل دارد

آیت الله علیدوست با تأکید بر این که اصول فقه ما نیاز به تکمیل دارد، ابراز کرد: آیا واقعا هدایة المسترشدین همه مسائل علم اصول را گفته است؟ به تعبیر بنده آیا ما دیر به دنیا آمدیم و همه کارها انجام شده است؛ ما منابع در اصول فقه را کارکرده ایم ولی در پیرا منابع یا منبع واره هایی مثل مقاصد اصول فقه ما کار آمد نیست، درحالی که مقاصد جزء دین ما هست و اصلا نصوص قرآن به مقاصد و مسائل مبین شریعت تقسیم می شود؛ در قرآن هم اوفوا بالعقود داریم  هم یزکیهم و یعلهم؛ این بخش در فقه سهم دارد و به عقیده ما هرچند این بخش کارایی استقلالی ندارد ولی کارایی ابزاری دارد، چون در مسائل اجتماعی به وفور بحث از مقاصد مطرح می شود هرچند در فقه فردی مطرح نمی شود.

وی با اشاره به ثمره کم توجهی به مقاصد در اصول فقه عنوان کرد: فقهای شورای نگهبان می گویند همان قانونی که ما صبح در شورای نگهبان رد می کنیم ظهر در مجمع تشخیص مصلحت نظام تأیید می شود این مطلب به این دلیل است که این مجمع برای تشخیص مصلحت نظام است نه مصلحت ادله، بنابراین هر کدام از مجمع و شورای نگهبان اصول فقه جدایی دارند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه اگر ما قبول کنیم اصول فقه نیاز به تکمیل دارد می توانیم اصل تدرج را وارد در اصول فقه کنیم، تأکید کرد: تدرج یک مسأله اجتماعی است که ما آن را در اصول فقه موجود نداریم به این معنا که اگر فردی امروز مسلمان شود باید همین امروز نماز بخواند و اگر ماه رمضان باشد باید از همین امروز روزه را شروع کند؛ سؤال می کنیم چطور در اخلاق تدرج داریم مثل تربیت و اگر همین مسأله در فقه بیاید بسیار کارگشا خواهد بود به همین دلیل است که مرحوم شرف الدین به یک فردی که تازه مسلمان شده بود گفت تو مغرب به مغرب هر شب سه رکعت نماز بخوان بخوان؛ از این نمونه ها در فقه اجتماعی وجود دارد که تدارکی در اصول فقه برای آنها نداریم به همین دلیل است که می گوییم اصول فقه دفتر دومی نیازدارد که وظیفه مبیّنان شریعت است.

وی عنوان کرد: اصول فقه موجود وظیفه مستنبط، مدیریت ادله و عدم نص را می گوید ولی آیا وظیفه مبیّنان شریعت را هم بیان می کند؟ و  بحث کاملا درخوری دارد؛ مثلا در اصول فقه شما عام و خاص را به راحتی بر یکدیگر حمل می کنید و خاص عسکری(ع) را مخصص عام نبوی(ص) قرار می دهیم و برعکس؛ این آیا واقعا درست است و ظاهر این است که فرق دارد و حتی بین شاگردان خاص امام صادق(ع) همچون زراره و محمد بن مسلم با جمع های عمومی مثل عرفات و صفای مروه متفاوت است و نمی شود این عام را به راحتی تخصیص زد و در حقیقت ما به یا پالایش روایات بعد از عصر امام صادق(ع) نیاز داریم.

هدف نشست بررسی زوائد علم اصول چیست

آیت الله علیدوست با اشاره به برخی از مسائلی که باید به اصول فقه شود، خاطرنشان کرد: این به معنای حجیم تر شدن اصول نیست؛ البته من شنیدم در شهر قم نشست بررسی زوائد علم اصول برگزار شده است که اگر این زوائد را ما در مسأله بدانیم واقعا اصول را درک نکرده ایم چرا که تمام اصول فقه به دلیل اتفاقاتی بوده که در جامعه رخ می داده است و این گونه نبوده که فلان شخص به عالم اصولی بگوید  این پروژه و این هم پول شما اصول فقه بنیسوید؛ اصول فقه براثر نیاز در بستر زمان تولید شد.

وی ادامه داد: ما قبول داریم قیل و قال هایی بدون دلیل اضافه و حجم زیاد مسائل خسته کننده تر شد، بنابراین اگر تیمی پیدا شود و گفته ها را جمع کرده و گلوگاه ها را مشخص کند کار بسیار ارزشمندی است؛ دومین کاری که اصول فقه به آن نیاز مبرم دارد ترمیم است؛ آیا واقعا آن مقدار که مرحوم آخوند از قرآن بحث کرده کافی است؟ بله اصل فقه و قرآن در اصول است ولی نیاز به ترمیم و پرشدن رخنه ها و اصلاح دارد.

 

استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان این که در اصول فقه به شهرت نگاه به سندی شده است، ابراز داشت: شهرت نه فقه در جابر سند است بلکه کارایی استقلالی دارد، یک کارایی تفسیری دارد و مرجح عندالتعارض است ولی باز هم به این مقدار کافی نیست به ویژه در مسائل اجتماعی از شهرت، مصالح و مفاسد و بنای عقلا نمی شود گذشت.

وی با بیان اینکه تغییر نیز در اصول فقه لازم است، تأکید کرد: منظور این است که در کاربست مسائل اصولی مواظب باشیم؛ یک رفتار در مسأله فردی به گونه ای است که در مسأله اجتماعی به گونه دیگر است؛ اخیرا مصاحبه و کتابی در مورد جهاد ابتدایی از این مرکز منتشر شده است که مبین همین موضوع است به این معنا که همه می دانیم جهاد موضوعی اجتماعی است و بحث های متعددی در مورد آن مطرح شود ولی برخی اصرار دارند که ثابت کنند ما اصلا جهاد ابتدایی نداریم و تمام جنگ های پیامبر(ص) هم دفاعی بوده است و مقابل این افراد هم داریم که برخی می گویند در عصر معصوم(ه) جهاد ابتدایی داریم و برخی این حق را حتی برای ولی فقیه نیز قائل شده اند.

آیت الله علیدوست عنوان کرد: آیا صرف بحث از مطلق و مقید در جهاد درست است؟ که بله برخی جهادهای پیامبر ابتدایی بوده و ما نیز جهاد ابتدایی داریم ولی واقعا شاید الان مصلحت نباشد و اگر فرد بخواهد از جهاد ابتدایی نکردن پیامبر اطلاق گیری کند که ما نیز جهاد ابتدایی نداریم نیز درست نیست بلکه پدیده جنگ و جهاد تابع مصلحت و مقاصد شارع است؛ به نظر می رسد بدون قضاوت مسائل اجتماعی گاهی در کاربست های مسأله اصولی فرق می کند و برخی از اوقات مسأله اجتماعی روایات مطلق و مقید ومفسر به کار نمی آید و باید شأن روایات نیز نگاه شود.

وی در پایان با اشاره به سؤال یکی از حاضران در تبیین تفاوت فقه اجتماعی با فقه نظام ابراز داشت: فقه  نظامات یعنی فقهی که می خواهد نظامات را استنباط کند به همین دلیل باید یک سری قواعد در اصول فقه تعبیه کنیم تا شخص اول فقه فردی را بفهمد و بعد آنها را کنار هم بگذارد و نظام درست کند ولی فقه اجتماعی این گونه نیست./1330/ز504/س

ارسال نظرات