۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۸
کد خبر: ۵۰۱۷۰۴
راه تحقق توسعه همه جانبه در مبنای الهی؛

توسعه در قرب و تعالی حق بشر است/ چگونگی رسیدن به تمدن متوازن

در تقرب نیز توسعه ارتباط وجود دارد و ارتباطات اجتماعی به تبع تقرّب، توسعه می‌یابند؛ به عبارت دیگر، این گونه نیست که بشر یا باید دنیاپرست باشد تا توسعه پیدا کند، یا خداپرست باشد و منزوی شود.
آیت الله سیدمهدی میرباقری، رییس فرهنگستان علوم قم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در گفتار دوم از کتاب «نگاهی بنیادین به نسبت اخلاق و فن‌آوری اطلاعات» که عنوان «آثار تکامل الهی در فن‌آوری اطلاعات» را به خود اختصاص داده است می‌نویسد:

تحقق توسعه همه جانبه و پایدار در مبنای الهی

اخلاق دوم، دارای پایگاهی عمیق‌تر از تمایلات طبیعی انسان است؛ اگرچه تمایلات طبیعی انسان را هم در نظر می‌گیرد. بافت فطری انسان، فطرت توحیدی است و لاجرم باید پایگاه اخلاق را فطرت انسان قرار دهید و بگویید اخلاق، در ارزشی ریشه دارد که خدای متعال، در باطن انسان قرار داده است؛ یعنی جهتی که در فطرت انسان گذاشته‌اند، باید پایگاه تمایلات عمومی و سپس پایگاه ارزش گردد.

باید بکوشید همان جهتی را که فطرت است، شکوفا سازید و در مدیریت تمیلات عمومی، به صورت هماهنگبا فطرت، رشد دهید. البته در این تمایلات، حتماً تمایلات طبیعی انسان نیز قرار دارد، ولی این تمایلات، به نفع میل به عبادت و پرستش خدای متعال، منحل می‌شود؛ یعنی اگر خدای متعال، انبیا و حاملانی را فرستاده است تا بشر را به توحید دعوت کنند و حتی یک شرک خفی هم در انسان باقی نگذارد و او را جزو مخلصین قرار دهند، به این معناست که همه نیازهایش، ب یک نیاز تبدیل شود که همان نیاز به قُرب و سجده در مقابل خداوند متعال است.

به عبارت دیگر، همه لحظه‌های انسان باید در یک لحظه منحل شود. البته نه این که لذتی از طبیعت نمی‌برد، بلکه کیفیت این لذت‌ها، ارتقا کیفیت پیدا می‌کند و سطح وجدان عمومی بشر، ارتقا می‌یابد.

اگر این امر را پایگاه اخلاق قرار دهیم، به طور طبیعی باید تمایلات عمومی به سمت توسعه قُرب و توسعه سجده پیش رود. آن‌جا هم «ارتباط» است. اساساً پایگاه قرب هم رابطه است؛ زیرا تقرب به خداوند متعال، چیزی جز یک ارتباط پیچیده تر و متکامل تر نیست که در فرایند فلسفی، از آن به فرایند «تولّی و ولایت» تعبیر می‌کنیم.

خلاصه اینکه در تقرب نیز توسعه ارتباط وجود دارد و ارتباطات اجتماعی و به تبع تقرّب، توسعه می‌یابند. به عبارت دیگر، اینگونه نیست که بشر یا باید دنیاپرست باشد تا توسعه پیدا کند، یا خداپرست باشد و منزوی گردد.

این همان نکته‌ای است که در فلسفه دینی غرب به ویژه بعد از رنسانس مطرح شده و در کلام جدید، ظهور پیدا کرده است. به عقیده ما اینکه انگیزه های مادی می‌تواند به «توسعه» تبدیل شود، اما انگیزه قُرب و فطرت نمی‌تواند به توسعه تبدیل گردد و فطرت باید همیشه انزواگرا باشد و انسان را از جامعه و حیات اجتماعی منزوی می‌کند، اندیشه باطلی است.

در بافت فطرت مجموعه‌ای از نیاز‌ها وجود دارد که باید این نیازها را به صورت متوازن شکوفا کنیم. همین توسعه متوازن فطرت باید مبنای اخلاق صورت گیرد؛ بنابراین، اخلاق محوری که بر محور آن، نظام اخلاقی و نظام حقوقی و نظام دستوری شکل می‌گیرد، اخلاق قرب است؛ یعنی بر اساس این مبنا، اولین و محوری ترین گرایش انسان که می‌تواند همه گرایشات را در خودش منحل سازد و آنها را شکوفا کند و در یک نظام متوازن به فعلیت قطعی برساند، همان میل به ربوبیت خداوند متعال است.

معتقدیم که توسعه کنونی، توسعه‌ای نامتوازن است؛ یعنی از انسان یک موجود کاریکاتوری درست کرده که همین عامل، اکنون در حال تبدیل شدن به انفجار معنویت در غرب است. حتی پس از رسیدن به توسعه، رضایت مندی عمومی را فراهم نیاورده است؛ چون نیاز فطری انسان را شکوفا نکرده و انسان را کاریکاتوری، رشد داده است.

بنابراین، رشد متوازن فطرت، پایگاه اخلاق اجتماعی است و جهت گیری آن، قرب است. خداوند،‌ میل به قرب و سجده در مقابل خود را به انسان عطا کرده است که انسان می‌تواند در اوج رشد ملکوتی خود، به اینجا برسد.

می توان این لذت و میل را مبنای هماهنگ‌سازی همه تمایلات قرار داد و همه تمایلات را شکوفا کرد و در این فرایند منحل ساخت، نه اینکه نابود کرد. نابودسازی نیازهای طبیعی، نه معقول است و نه محقق شدنی، بلکه یا باید محور توسعه را لذت‌جویی مادی یا توسعه سجده قرار داد.

اگر توسعه قرب و توسعه ارتباط با خداوند روی دهد، نکته مهم این است که توسعه ارتباطات، در ماهیت اشیا وجود دارد؛ چون یک بار، ما ذات اشیا را جدا جدا تعریف می‌کنیم و مثلاً می گوییم انسان، انسان است، ولی یک بار دیگر می‌گوییم انسان‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و جامعه تشکیل می‌شود و این ارتباط اجتماعی، ذات انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در این حالت، انسان‌ها دارای قدرت ارتباط‌گیری هستند و تکلیفشان هم در همین است؛ یعنی انسان‌ها باید دنبال توسعه ارتباط باشند تا باطن آن‌ها با توسعه ارتباط، دستخوش تحول گردد و این تحول، تا «تمدن» که لایه تجلی ظاهری تمایلات و اراده‌های انسانی است، ادامه یابد.

اگر بخواهید تمدن متوازن داشته باشید، پایگاه اخلاقی این تمدن از نظر فلسفه اخلاق، فطرت است که باد به صورت متوازن شکوفا شود. ما حق محوری انسان و جامعه انسانی در همه حوزه‌های توسعه را حق قرب و حق تکامل می دانیم که هیچ‌کس حق ندارد بشر را از این حق محروم کند، نه آحاد دیگر، نه دولت‌ها و نه نهادهای بین‌المللی.

همه مکلفند بستر توسعه قرب را در جهان ایجاد کنند. ما به جای حق توسعه، حق قرب قرار می دهیم و آن را توسعه متوازن می‌دانیم. توسعه متوازن آن‌گونه که اکنون تعریف می‌کنند، توسعه ای است که ظاهرش متوازن است، اما در باطن، نامتوازن است و به گسترش عدالت و ایثار نمی‌انجامد.

شهاد گویای این ادعا، حاکمیت یک جانبه غرب بر مدیریت اینترنت و امپراتوری‌های خبری و مدیریت وضعیت روانی جامعه جهانی از طریق تنظیم اخبار و اطلاعات است./841/ت۳۰۲/س

ارسال نظرات