انقلاب تعالی اندیش
به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام مهدوی زادگان است که در ادامه می خوانید؛
برخی ها با مدرن خواندن پدیده انقلاب، تلاش دارند انقلاب را امری عرفی و دنیوی جلوه دهند و از آن چنین نتیجه بگیرند که دین و مذهب نمی تواند سرچشمه ای برای انقلاب ها باشد. زیرا به زعم آنان، تفکیک دین از سیاست و ظهور یک قلمرو دنیوی با شان و حیثیت خاص از عوامل بسیار مهم پدیدار انقلاب ها است. هانا آرنت با طرح این مساله تلاش زیادی کرد که توجیهی برای این دیدگاه بیابد. او می گوید «اگر براستی چنین باشد، سرچشمه انقلاب را باید به جای تعلیمات دین مسیح، ایجاد قلمرو عرف دانست» ( آرنت هانا، ۱۳۷۷، انقلاب، خوارزمی: ۳۳ ). وی در تقویت این دیدگاه به عدم وقوع هیچ انقلاب مسیحی تا پیش از عصر جدید و نیز وجود عامل تازگی و نوآوری به همراه آزادی به مثابه پدیدار سیاسی در ذات همه انقلاب ها، اشاره کرده است (همان: ۳۴).
با وصف این، آرنت این سوال را طرح کرده است که «معلوم نیست چرا باید این امر از بدیهیات بشمار رود که پدیدار انقلاب سابقه ای در تاریخ پیش از دوران جدید نداشته باشد» ( همان: ۵۶ ) . به عقیده وی ؛ «هر گاه در قرن حاضر انقلابی روی صحنه سیاست ظاهر گشته است، همه آن را در چارچوب تصویرهایی دیده اند که از انقلاب فرانسه گرفته شده است، با مفاهیمی سنجیده اند که نظاره گران انقلاب وضع کرده اند و به یاری تصور ضرورت تاریخ خواسته اند به فهم آن کامیاب شوند.» (همان: ۷۸).
هیچ نگرانی نیست اگر گفته شود که جنبش مردمی سال ۵۷ مدرن نبود ولی انقلاب بود. یعنی تازگی و نوآوری همراه با دعوی آزادی سیاسی را داشت ولی نه آنگونه که مدرن ها تعریف و تفسیر می کردند. این جنبش، انقلاب اسلامی بود. و اگر مدرن بود ، قطعاً پارادوکسیکال می نمود. زیرا امر دینی با عرف دنیوی شده قابل جمع نیست. هر کدام، وصف دیگری را نفی می کنند. عرف این جهانی شده دیانت را نفی می کند و دیانت هم دنیا گرایی را.
وجه تازگی انقلاب اسلامی در همان دینی بودنش است. برای مدرن هایی که به گفته آرنت الگوی تحلیلی شان انقلاب سکولاریستی فرانسه است، طبیعی است که دینی بودن انقلاب را درک نکنند. البته این عدم درک شان به دلیل ذهن ایدیولوژیک بودن شان هم هست. و الا چه دلیلی دارد که نهضت دینی را انقلاب ندانیم.
این انقلاب نوآوری دارد. تاسیس حکومت دینی، نوآوری در فلسفه سیاسی و نظام سازی سیاسی است. جهان اسلام با این انقلاب دچار تغییرات ژرفی شده است و از کنش گر سیاسی منفعل در نظام بین الملل به کنش گر فعال تبدیل شده است. گذشته گرایی و احیای گذشته در این انقلاب دینی راه ندارد. ما با انقلاب اسلامی در این چهار دهه، نه به عصر قجر برگشتیم و نه به دوره صفوی. بلکه با انقلاب اسلامی نظام سیاسی نوینی پایه گذاری شد. پس، دلیلی ندارد که اگر این انقلاب مدرن نبود ؛ گفته شود دعوی بازگشت به گذشته را دارد. و اساساً چنین نظام سیاسی مبتنی بر اصل ولایت فقیه در گذشته سابقه نداشته است.
اما تازگی دعوی آزادی سیاسی در انقلاب اسلامی، تعالی بخشی آن است. سخن انقلاب دینی در این باره آن است که رها شدگی آزادی سیاسی از اخلاق و عقلانیت موجب نفی خودش است و با استبداد شاهی تفاوتی نمی کند و تنها در بزرگ و کوچک بودن خوی استبدادی متفاوت هستند. تعالی آزادی سیاسی در مسئولانه بودن آن در پیشگاه الهی و مردم و وجدان خود است. هیچ شهروندی نمی تواند بی آن که احساس تعهد و مسئولیت کند، خود را آزاد و رها بداند. ارزش آزادی سیاسی در همین احساس تعهد است.
بنابراین، در اندیشه انقلاب اسلامی مهم نیست که مدرن خوانده شود بلکه مهم این است که به ترازی از تعالی در اندیشه و عمل انقلابی دست یابد. با وجود گذشت چهار دهه از تاریخ انقلاب اسلامی می توان همچون روزهای اول به این امر خرسند بود که هنوز، انتخاب های سیاسی نتوانسته اندیشه ناب انقلاب اسلامی را از تکاپوی تحقق اهداف اولیه خود منحرف سازد./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: مهر