۰۱ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۶:۱۰
کد خبر: ۵۵۵۸۲۸
سلسله دروس خارج فقه آیت الله اراکی؛

«هنر آشفته» دستاورد اندیشه غربی است

آیت الله اراکی گفت: شهری که می‌سازند یک روح حاکم دارد و یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد و تشکیل این روح نمادها و شکل‌هاست.
درس اخلاق آیت الله اراکی

به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر جلسه سی و ششم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین

مساله نمادگرایی در عمران شهری

مطلب پانزدهم از مطالب فقه نظام شهری مربوط به نمادها و علائم و اشکال است. بحث ما فقه عمران شهری است؛ در این فقه ما به نمادها کار داریم. این نماد می‌تواند مجسمه باشد، می‌تواند مجسمه هم نباشد. فرض کنید میدان آزادی یا برج‌هایی که می‌سازند، یا اشکال مختلفی که در میدان‌های شهری به نمایش می‌گذارند. عربستان که رفتیم یک مجسمه بزرگی ساخته بودند از قهوه‌جوش که برخی از مردم آنجا از آن استفاده می‌کنند. یا در همین شهر قم که معروف به شهر انار است در یکی از بلوارها مجسمه انار گذاشته‌اند، این‌ها نماد هستند. حالا به هر اعتباری این نمادها گزینش می‌شوند. بحث ما در رابطه این نمادها و اشکالی است که ساختمان با آن بنا شده است، یعنی ساختمان با یک طرح معیّن. طرح گویاست یعنی معنا دارد. گاهی یک طرح گویای یک ارزش مثبت است و گاهی گویای یک ارزش منفی است؛ طرح‌هایی که در ساختمان‌ها ارائه می‌کنند طرح‌های جامد نیست بلکه طرح‌های زنده و اثرگذار هستند، یعنی انسان با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند. فضای روحی شهری را همین نمادها می‌سازد. ما در اوّل فقه عمران شهری به این مسئله به‌طور مفصّل پرداختیم که هر شهری روح و جانی و کالبدی دارد. شهری که می‌سازند یک روح حاکم دارد و یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد و تشکیل این روح نمادها و شکل‌هاست. البته رنگ‌ها هم تأثیرگذار هستند که بعداً به آن خواهیم پرداخت.

تاثیر و تاثّر بیننده و چشم‌اندازها

در اینجا چند بحث مطرح است؛ بحث اوّل در رابطه با تأثیرگذاری نگاه و نگاه‌شونده در روان بیننده است. یعنی رابطه‌ای که بین بیننده و نگاه‌شونده برقرار می‌شود، این مسئله بسیار مهمی است. کسی فکر نکند وقتی به کسی نگاه می‌کند از آن چیزی به او منتقل نمی‌شود؛ خیر، منتقل می‌شود. در روایات بسیاری وارد شده است که به شخصی که در حال معصیت است نگاه نکنید. گاهی ممکن است که شما در خیابان راه بروید، حالا یک جوانی از روی هوس به‌جایی نگاه می‌کند که نباید نگاه کند یا کار خلافی انجام می‌دهد نباید به چنین شخصی نگاه کنید. اگر به چنین منظری نگاه کنیم، خود این نگاه در ما اثر منفی خواهد گذاشت. در آن آیه کریمه مربوط به نزول عذاب بر قوم لوط، خداوند می‌فرماید: «فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا یلْتَفِتْ مِنْکمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَیثُ تُؤْمَرُون» به آن‌ها گفتیم شبانه حرکت کنید و به این‌سو و آن‌سو نگاه نکنید، برنگردید تا به عقب نگاه کنید. این دهکده یا شهری که شما رها می‌کنید، شهری است که قرار است عذاب و غضب الهی بر آن متحقق شود. قرار نیست به شما که مبرّای از عذاب هستید هم عذاب برسد اما اگر به این عذاب نگاه کنید، از آن بی‌بهره نخواهید بود و نصیبی از آن به شما خواهد رسید.

در آیات و روایات تأکید شده است که رابطه روانی عجیبی بین نگاه‌شونده و بیننده در نتیجه‌ی نگاه به وجود می‌آید. در مسئله نگاه به نامحرم یا نگاه از روی شهوت که مختص به نگاه مرد به زن هم نیست؛ گاهی ممکن است نگاه زن به مرد باشد. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ طَعْمَهُ» یعنی نگاه به نامحرم و آنچه نباید به آن نگاه انداخت تیری است از سوی ابلیس که شلیک شده و به جان آدم اصابت می‌کند. می‌فرمایند که اگر کسی برای خدا، چشمش را فرو بست و به آنچه خدا فرموده نگاه نکند، خداوند طعم ایمان را به او می‌چشاند. روایات زیادی در مسئله نگاه به نامحرم و نگاه به اجنبیة داریم که تنها نمونه‌ای از آن را ذکر کردیم تا معلوم شود این نوع نگاه چه اثری دارد.

یا نگاه به سلاطین جور و جبّاران که خیلی عجیب است؛ سلیمان جعفری از حضرت رضا علیه السلام نقل می‌کند: «قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام مَا تَقُولُ فِی أَعْمَالِ السُّلْطَانِ فَقَالَ یا سُلَیمَانُ الدُّخُولُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْی فِی حَوَائِجِهِمْ عَدِیلُ الْکفْرِ وَ النَّظَرُ إِلَیهِمْ عَلَی الْعَمْدِ مِنَ الْکبَائِرِ الَّتِی یسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ». می‌پرسد نظر شما در رابطه با کار کردن برای سلاطین جور چیست؟ حضرت پاسخ می‌دهند: «ای سلیمان، کار کردن برای آن‌ها معادل کفر است و عمداً نگاه کردن به آن‌ها هم از کبائر است». سلطان جوری بر تخت قدرت تکیه زده است، کسی به او نگاه کند که چه عزتی و چه شوکتی! این از کبائر است. اینجا مراد از نظر، انتظار نیست چون بعدش «علی العمد» آمده است و همچنین نظر با إلی آمده است، اگر قرار بود به معنای انتظار باشد با «ل» متعدّی می‌شد. فکر کنید کسی با شوق‌وذوق به رئیس‌جمهور آمریکا نگاه کند چنین شخصی تحت تأثیر خط فکری و فرهنگ آن‌ها و جهت‌گیری‌های آن‌ها قرار می‌گیرد. این‌طور نیست که فقط بخواهد نگاه کند؛ فلذا در جمع آن‌ها شرکت کردن هم همین حالت را دارد؛ چون منجر به چنین چیزی می‌شود. خلاصه این‌که نگاه کردن به چیزی نوعی از پذیرش به شیء است. اما اگر طوری در نگاه نشان دهد که نگاه او به صورت ناقدانه است و به گونه‌ای است که عیب آن‌ها را بر ملأ می‌کند، چنین کاری مثل لعنت فرستادن به آن‌هاست، یعنی نشان‌دهنده نفی آن‌هاست. همین تبلیغاتی که گاهی در رسانه‌های ما می‌شود که شهرهای آمریکا را خیلی زیبا نشان می‌دهند، ارائه یک منظر مثبت از شهری که شهر کفر است.

باید اهل فرهنگِ یک اجتماع متوجّه آن باشند که وقتی می‌خواهند فرهنگ یک منطقه را نشان دهند، چگونه باید این کار را انجام دهند. حتی فیلم‌سازان ما، تصویربردارها و سایر اهل رسانه، وقتی می‌خواهند یک منظری را از یک فرهنگ منفی نشان دهند، حق ندارند آن منظری را که در نگاه بیننده اثر مثبت نسبت به آن نگاه‌شونده می‌گذارد ارائه کنند، حق ندارند یعنی جایز نیست، این مسئله تعارف‌بردار هم نیست؛ چراکه این یک نوع ترویج است.

نگاه به نمادهای مثبت

شیخ کلینی و بَرقی به سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت می‌کنند: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِذَا خَرَجْتُمْ حُجَّاجاً إِلَی بَیتِ اللَّهِ- فَأَکثِرُوا النَّظَرَ إِلَی بَیتِ اللَّهِ- فَإِنَّ لِلَّهِ مِائَةً وَ عِشْرِینَ رَحْمَةً عِنْدَ بَیتِهِ الْحَرَامِ سِتُّونَ لِلطَّائِفِینَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّینَ وَ عِشْرُونَ لِلنَّاظِرِینَ».

باید به این روایت که مرحوم صاحب وسایل در کتاب وسایل الشیعة، در ابواب مقدمات طواف، باب ۲۹، حدیث ۸ نقل می‌کند دقت کرد؛ زیرا روایتی است که در بحث فقه عمران شهری بسیار حائز اهمیّت است. حضرت می‌فرمایند امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «زمانی که به حج می‌روید تا می‌توانید به خانه کعبه نگاه کنید؛ چراکه خداوند متعال صدوبیست رحمت را در بیت‌الله الحرام برای مردم دارد؛ شصت رحمت از آن مخصوص طواف کنندگان، چهل رحمت مخصوص نمازگزاران و بیست رحمت آن هم مخصوص نگاه‌کنندگان است».

مگر خانه کعبه چه دارد؟ یک ساختمان مکعب شکلی است، یکپارچه سیاه هم روی آن انداخته‌اند. اما نه این نیست بلکه کعبه تنها یک نماد است. من تجربه کرده‌ام؛ با تمام خستگی سفر زائرانی که از گوشه و کنار این عالم می‌آیند وقتی نگاهشان به خانه کعبه می‌افتد، دگرگون شده و های‌های گریه می‌کنند. یعنی حال انسان‌ها منقلب می‌شود. این به خاطر نماد بودن کعبه است؛ چون نماد حاکمیت خداوند است این‌چنین دل‌ها را می‌رباید و منقلب می‌کند.

در روایتی دیگر نیز شیخ کلینی به سندش از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ نَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ لَمْ یَزَلْ تُکْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ تُمْحَی عَنْهُ سَیِّئَةٌ حَتَّی یَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْهَا».

این روایت هم در همان منبع، منتها در حدیث ششم آمده است؛ کسی که به کعبه نگاه کند، مادامی‌که این نگاه ادامه داشته باشد، خداوند گناهانش را می‌شوید و برایش حسنه می‌نویسد.

در روایت دیگر شیخ کلینی به سند صحیح از امام صادق علیه السلام به این ترتیب است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: النَّظَرُ إِلَی الْکَعْبَةِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَی‏ الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَی الْإِمَامِ عِبَادَةٌ وَ قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مُحِیَتْ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ». نگاه به کعبه عبادت است، این‌که از روی رحمت به پدر و مادر نگاه کنی هم عبادت است، نگاه کردن به امام علیه السلام هم عبادت است.

تاثیر أخروی نگاه مثبت

در روایت بسیار زیبای دیگر از مرحوم شیخ کلینی وارد شده است که آن در اوایل کتاب روضه نقل می‌کنند. می‌گوید یک جوانی بود که هر روز وقتی می‌خواست سر کار برود، می‌آمد سری به مسجدالنبی می‌زد و به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم که هر روز مسجد می‌آمدند و به سؤالات حلقه اطرافشان پاسخ می‌دادند، نگاه می‌کرد و بعد می‌رفت. وقتی هم که این جوان چنین می‌کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز گردنش را برمی‌افراشت تا جوان خوب نگاه کند. یک روز وقتی جوان نگاه انداخت و رفت، دوباره برگشت و یک نگاه دومی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم انداخت. خواست برود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم او را طلبید. به او فرمود: امروز کاری کردی که روزهای دیگر نمی‌کردی؟ عرض کرد یا رسول الله! وقتی نگاه اول را کردم و رفتم، پاهایم یاری نمی‌کرد. گفتم بروم و دوباره به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم نگاه کنم. حضرت او را تشویق کردند، جوان رفت و تا سه روز پیدایش نشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سراغ او را گرفتند که این جوانی که هر روز می‌آمد و نگاه می‌کرد و برمی‌گشت

 چه شد؟ آدرسش را گرفتند، گفتند در فلان بازار کار می‌کند. به دکان او رفتند دیدند، بسته است، از همسایه‌ها پرس‌وجو کردند، گفتند چند روزی است که از دنیا رفته است، بعد از حضرت پرسیدند که چرا حال چنین شخصی را می‌پرسید درحالی‌که خیلی آدم درست‌وحسابی نبود. حضرت در جواب آن‌ها می‌فرماید: «خداوند متعال او را بخشید؛ چراکه نسبت به من محبّت داشت، هرچند کار خلافی از او سرزده باشد».

روایات بسیار زیادی هم در خصوص نگاه به امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شده است؛ «النظر الی علیٍ عبادة». این روایت حتّی در منابع اهل سنّت هم آمده است. این روایت را از مستدرک نقل می‌کنم که از ابوذر نقل شده است: «النظر الی علیٍ عبادة». این را حاکم نیشابوری در مستدرک نقل می‌کند بعد می‌گوید: «هذا حدیث صحیح الاِسناد».

بازهم حاکم در روایت دیگری نقل می‌کند: «النظر الی وجه علیٍ عبادة». می‌توانید این دو روایت را در حدیث ۴۷۲۴، ۴۷۲۵ و حدیث ۴۷۲۶ می‌توانید در کتاب مستدرک دنبال کنید.

فرزند شیخ در أمالی به سندش از حجر مَدَری نقل می‌کند: « عَنْ حُجْرٍ، یَعْنِی الْمَدَرِیَّ، قَالَ: قَدِمْتُ مَکةَ وَ بِهَا أَبُوذَرٍّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَةَ، وَ قَدِمَ فِی ذَلِک الْعَامِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حَاجّاً، وَ مَعَهُ طَائِفَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فِیهِمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ)، فَبَینَا أَنَا فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مَعَ أَبِی ذَرٍّ جَالِسٌ إِذْ مَرَّ بِنَا عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ وَقَفَ یصَلِّی بِإِزَائِنَا، فَرَمَاهُ أَبُوذَرٍّ بِبَصَرِهِ، فَقُلْتُ: یرْحَمُک اللَّهُ یا أَبَاذَرٍّ، إِنَّک لَتَنْظُرُ إِلَی عَلِی فَمَا تَقْلَعُ عَنْهُ قَالَ: إِنِّی أَفْعَلُ ذَلِک وَ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) یقُولُ: النَّظَرُ إِلَی عَلِی عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَالِدَینِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ فِی الصَّحِیفَةِ- یعْنِی صَحِیفَةَ الْقُرْآنِ- عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْکعْبَةِ عِبَادَةٌ».

یعنی این جریان در زمان خلیفه دوّم اتّفاق می‌افتد که ابوذر مکه بوده است. این آقا می‌گوید که آمدم وارد مکه شدم، ابوذر مکه بود، خلیفه دوّم هم برای حج به مکه آمده بود. عمر با جمعی از مهاجرین و انصار آمده بود که در بین آن‌ها علی بن أبی طالب علیه السلام هم بود. در مسجدالحرام نشسته بودیم که ناگهان علی علیه السلام گذر کرد و ایستاد که نماز بخواند. در این هنگام ابوذر شروع کرد به نگاه کردن به ایشان. از ابوذر پرسیدم چرا فقط به علی نگاه می‌کنی و چرا رویت را از او برنمی‌گردانی؟ ابوذر گفت بله چنین می‌کنیم؛ چراکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود: «نگاه کردن به علی علیه السلام عبادت است، همچنین نگاه کردن به پدر و مادر از روی رأفت و مهربانی عبادت است و نگاه کردن به قرآن و کعبه نیز عبادت است». یعنی کسانی هم که سواد ندارند به متن قرآن نگاه کنند، چراکه این نگاه به قرآن ارزش‌های قرآنی را در روح آن‌ها منعکس می‌کند.

از مجموعه این روایات که به این تعداد هم ختم نمی‌شود این برداشت می‌شود که نگاه منتقل‌کننده ارزش‌های مثبت نگاه‌شونده به نگاه‌کننده است. بنابراین اگر نگاه‌شونده و منظره‌ای که انسان به آن نگاه می‌کند منعکس‌کننده ارزش‌های منفی باشد، اگر منظر معصیت خداوند باشد، اگر منظره جنایت باشد، نگاه به این مناظر انداختن خوب نیست و چنین نگاهی نهی شده است.

هنر آشفته دستاورد اندیشه غربی

بنابراین معلوم می‌شود نمادها، اشکال و علائم، آن‌هایی که گویای یک ارزش‌هایی هستند. هر علامتی، هر نمادی که سازنده‌ای دارد، هر شکلی که سازنده دارد، سازنده که شکل را می‌سازد با یک انگیزه و معنایی آن را می‌سازد؛ بنابراین یک معنا در این شکل و نماد نهفته است. وقتی کسی به این منظر نگاه می‌کند، آن معنایی که در آن شکل نهفته است هم به او منتقل می‌شود. حتی مکتب‌هایی هم در اروپا به وجود آمده است که واقعاً این‌ها با فطرت بشر بازی کرده‌اند. -یک وقتی گفته‌ام که اگر محققان بپردازند به این نکته که این اروپایی‌ها و غربی‌ها چه با فرهنگ و جان بشر کردند.- مکتبی در اروپا نظیر مکتب شکاکیت در فلسفه به وجود آمده است که معتقد به آشفتگی در هنر هستند که این هم اثر منفی دارد. یعنی به یک نماد آشفته نگاه کردن آشفتگی ایجاد می‌کند. در این نمایشگاه‌های نقّاشی زیاد است از این نقّاشی‌ها که یک کسی یک قوطی رنگ را پاشیده روی تابلو سفید و مردم هم می‌گویند این خیلی هنر است. این کجایش هنر است؟ این چیزی جز آشفتگی ندارد. می‌گویند این خیلی مهم است چون هرکسی به آن نگاه کند یک‌چیزی از آن می‌فهمد. چه کسی چیزی می‌فهمد؟ فقط آشفتگی می‌فهمد. چنین چیزی روان آدم را آشفته می‌کند.

در مجسمه‌سازی هم همین مسلک دنبال می‌شود؛ یعنی چیزی می‌سازند که هیچ معنایی ندارد، هیچ‌چیزی از آن برداشت نمی‌شود. جز این‌که انسان وقتی به آن نگاه می‌کند آشفته می‌شود. سازمان درونی‌اش به هم می‌ریزد. حتی این نمادهای آشفته هم آشفتگی ایجاد می‌کند. نمادهای منظم، نظم ایجاد می‌کند. اگر نظم، نظم مثبت بود در درون آدمی یک نظم مثبت ایجاد می‌کند. اگر این نظم، نظم منفی بود، یعنی این نظم، نشان‌دهنده یک جهت‌گیری منفی و ضد ارزشی بود، در درون آدمی ضد ارزش را ایجاد می‌کند، چه انسان بخواهد و چه نخواهد و این‌ها اختیاری نیست. نگاه کردن به این منظر اختیاری است امّا نقل این معنا، انتقال این اثر به درون آدمی اختیاری نیست و بدون اختیار به درون آدمی منتقل می‌شود./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: مهر

ارسال نظرات