۱۰ چالش اصلی پیشروی علوم انسانی ـ اسلامی
به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی در مراسم افتتاحیه سومین دوره مدرسه علوم انسانیِ اسلامی صدرا که در اردوگاه سیدالشهدا (ع) آبعلی برگزار شد به موضوع «علوم انسانی اسلامی و چالشهای پیش رو» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
همان طور که میدانید، به لطف الهی، روز به روز گفتمان علوم انسانی اسلامی در جامعه دانشگاهی و حوزوی بسط و عمق بیشتری پیدا میکند. چند سال پیش، بعضی دوستان، ما را به خاطر بالا گرفتن پرچم علوم انسانیِ اسلامی سرزنش میکردند و معتقد بودند که موضوع تحول بنیادین در علوم انسانی را باید حدکثر در چارچوب بومیسازی علوم انسانی و یا تغییر و به روز سازی سرفصل های درسی مطرح کرد.
در واقع، به رغم گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب، هنوز شماری از عناصر متدین و انقلابی در بیان حقانیت و کارآمدی تفکر اسلامی لکنت زبان دارند و با موضعی منفعلانه در برابر حلقات روشنفکری سکولار، از بالا نگه داشتن پرچم علوم انسانیِ اسلامی در دانشگاهها خجالت میکشند؛ حتی تصور نکنید همه آنهایی که در اتمسفر حوزههای علمیه تنفس میکنند با علوم انسانی اسلامی موافق و همراهند، خیر، امروز با کسانی در حوزهها روبرو هستیم که به دلیل عدم فهم صحیح جامعیت و کمال دین، نسبت به واقعیت علوم انسانی اسلامی و یا امکان تحقق آن شک دارند. با این همه، حرف بنده این است که عقلانیت حاکم بر علوم انسانی اسلامی روشن، محکم و قابل دفاع است و ما نه از طرح موضوع علوم انسانی اسلامی پشیمان هستیم و نه از ادامه تلاش در این زمینه صرفنظر میکنیم.
در آغاز بحث، مایلم به یک نکته کلیدی درباره علوم انسانی اسلامی اشاره کنم و آن این است که علوم انسانیِ اسلامی تنها در فضای ایمان الهی شکوفا میشود. اینگونه نیست که شما بتوانید در خارج از فضای ایمان الهی درباره علوم انسانی اسلامی بیاندیشید و به دنبال عینیت یافتن آن در زندگی فردی و فراتر از آن در نظامات اجتماعی باشید.
قرآن کریم در سوره بقره آیه ۲۱ می فرماید: «یا أیُّها الناسُ اعبدوا ربَّکُمُ الذی خَلَقَکُم و الذین مِن قَبلِکُم لعَلَّکُم تَتَّقون» یعنی ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشیان شما را آفریده است بپرستید تا به مقام تقوا دست پیدا کنید. در این آیه شریفه حداقل پنج مطلب کلیدی وجود دارد: مطلب اول اینکه، هیچ عقل سلیمی پرستش خدایی که خالق انسانهاست را نفی نمیکند.
مطلب دوم اینکه، هیچ کس به جز خالق انسان صلاحیت رب شدن برای انسان را ندارد. به بیان دیگر، رب انسان خالق انسان است. مطلب سوم اینکه، خدای متعال تنها به خلق انسان بسنده نکرده است بلکه انسان را تحت تدبیر خود قرار داده است؛ در حقیقت، اقتضای حکمت الهی این است که این عالم معنادار و هدفمند باشد و انسان به حال خود رها نشود.
قرآن کریم در سوره قیامت آیه ۳۶ می فرماید: «أیَحسَبُ الانسانُ أن یُترَکَ سُدًی» یعنی آیا انسان گمان میکند بیهوده و مهمل رها میشود؟!
و مطلب چهارم اینکه، پرستش فقط رکوع و سجود ظاهری و تکرار یکسری از اذکار نیست، بلکه پرستش این است که انسان با درک هدف و مقصد خلقت و راه رسیدن به آن، اولاً مسئولیت خود را در این عالم پیدا کند و ثانیاً با انجام این مسئولیت، خود را تحت تدبیر ربّش قرار دهد. در واقع، کسی که تحت تدبیر ربّ خود قرار بگیرد، حرکت او به سمت منبع کمال تضمین شده است. توجه بفرمایید، وقتی انسان از تحت تدبیر ربّش خارج شد و حاضر نشد در سبیل الله گام بردارد، عملاً سند گمگشتگی دائمیاش در این عالم را امضاء کرده است. به بیان واضحتر، انسانی که از راه خدا خارج میشود و به بیراهه قدم میگذارد، چه در این دنیا و چه در آخرت، یک موجود گم شده است.
حالا در شرایطی که خداوند متعال با مبعوث ساختن پیامبران و فرستادن وحی، هم خطوط روشنی برای زندگی فردی و جمعی انسان ترسیم کرده و هم مسئولیتهای انسان را معین کرده است، کدام منطقی قبول میکند که انسان با پشت کردن به وحی خود را از تقرب به منبع کمال و دستیابی به سعادت ابدی محروم کند؟ در ادامه همان آیه ۲۱ سوره بقره که برای شما قرائت کردم، قرآن مجید در آیه ۲۲ سوره بقره میفرماید: «وَ لا تَجعَلوا لله انداداً و أنتم تَعلمُون» یعنی در حالی که میدانید خداوند خالق و رب شماست، برای خداوند شریک و همتایی قرار ندهید. شریک قائل شدن برای خدا فقط در قالب پرسش بتها ظهور و بروز پیدا نمیکند، بلکه یکی از مصادیق بارز شرک، کنار گذاشتن وحی و حاکم کردن دانش بشری بر وحی است.
یک نکته دیگر هم باید در اینجا متذکر شوم و آن این است که شما در بحث علوم انسانی اسلامی از کدام دین صحبت میکنید؟ از ادیان تحریف شده و نامعقول، یا از دین اسلام که نه تنها معجره اصلیاش قرآن و مصونیتش از تحریف است بلکه به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع)، کارش بیرون کشیدن دفینههای عقلی از اعماق وجود انسان و عقلانی کردن حیات فردی و جمعی اوست.
و اما مطلب پنجمی که از آیه ۲۱ سوره بقره فهم میشود این است که وقتی انسان تنها خالق و رب خود را پرستید، آنگاه به مقام تقوا دست پیدا میکند. تقوا یعنی وجود یک نیروی درونی منحصربفرد برای بازداشتن انسان از گناه که مولود ایمان و عبودیت است. دقت داشته باشید که آن چیزی که به انسان بال پرواز میدهد، تقواست؛ اگر تقوا نباشد و طهارت روحی به وسیله گناه از دست برود، انسان در زمین گیر میکند و در همین دنیا متوقف میشود. خب، بر اساس آنچه گفتیم، روشن می شود که علوم انسانی اسلامی در فضای ایمان الهی به شکوفایی میرسد و کسانی که از ایمان الهی محرومند، قادر به درک و کاربست علوم انسانی اسلامی نیستند.
خب، همان طور که قبلاً خدمتتان اعلام شده است، موضوع بحث من در این جلسه، چالشهای پیش روی علوم انسانی اسلامی است. من در این جلسه مایلم فهرست وار و فشرده به ۱۰ چالش اصلی که امروز پیشروی علوم انسانی اسلامی است اشاره کنم:
1- بدفهمی علوم انسانیِ اسلامی
من در بحثهای گوناگونی که طی سالهای گذشته درباره علوم انسانیِ اسلامی داشتم، به کرّات عرض کردهام که قبول علوم انسانی اسلامی به منزله پشت کردن به دانش تجربی، عقلی و عرفی نیست. در واقع، علوم انسانی اسلامی با منطقهبندی جدید علم انسانی و اجتماعی، ضمن اختصاص وحی به زیربناییترین منطقه از مناطق علم انسانی، هر منبع و متدلوژی را بدون اینکه از زیر چتر جهان بینی الهی خارج شود، بر حسب جایگاه و کارکردی که دارد، در منطقه مشخصی از علوم انسانی اسلامی وارد می کند؛ ضمناً منابع و متدلوژیها در علوم انسانی اسلامی با یکدیگر ارتباط و تعامل هم دارند یعنی اینگونه نیست که مناطق گوناگون علوم انسانی اسلامی حکم جزایز جدافتاده از همدیگر را داشته باشند. همه آنهایی که امروز از علوم انسانی اسلامی صحبت میکنند، این برداشت از علوم انسانی اسلامی، که مولود کلان نگری به تعالیم اسلامی است، را ندارند و علوم اسلامیِ مصطلح را مساوی با علوم انسانیِ اسلامی در نظر میگیرند که همین امر می تواند علوم انسانی اسلامی را با چالش روبرو کند.
2- سطحی گرایی و شعارزدگی در علوم انسانی اسلامی
بر فرض که به اقتضای شناخت ماهیت علم انسانی و اجتماعی، فهم درستی از علوم انسانی اسلامی وجود داشته باشد، سطحی دیدن علوم انسانی اسلامی و تنزل دادن آن به یکسری بحثهای دمدستی، کم عمق و فاقد چارچوب تئوریک صحیح، طومار علوم انسانی اسلامی را خواهد پیچید. من در این سالها علاقهمند بودن تا از بعضی عزیزانی که در تبدیل مباحث مبنایی و جدی به شعارهای کم فایده مهارت پیدا کردهاند، درخواست کنم که از مباحث مرتبط با علوم انسانی اسلامی فاصله بگیرند و حرف زدن در این میدان را به اهلش واگذار کنند چراکه معتقدم این جنس مباحث، علوم انسانی اسلامی را از حرکت در عمق جامعه علمی و مهم تر از همه، در ثمربخشی با چالش جدی روبرو خواهد کرد.
3-تقدس دادن به علوم انسانی اسلامی
اگر کسی حرف ما درباره منطق علوم انسانیِ اسلامی را درک کند و از این طریق به فهم مناسبی از ذات علوم انسانیِ اسلامی دست پیدا کند، تصدیق می کند که علوم انسانی اسلامی تلاشی است روشمند برای استنباط خطوط اسلامی در حیات مدنی و خلق یک دستگاه علمی، هم برای سامان دادن به جامعه مطلوب اسلامی، و هم برای شناسایی و حل مسائل و گره های بزرگ اجتماعی. با این وصف، علوم انسانی اسلامی بیش از علوم اسلامیِ مصطلح یعنی کلام، فقه، اخلاق یا تفسیر در معرض خطاست و اینگونه نیست که بتوان هر آنچه به عنوان علوم انسانیِ اسلامی ارائه می شود را صد در صد عین اسلام دانست. حتی بنده معتقدم بخش مهمی از علوم انسانیِ اسلامی دانش درجه دو به شمار می رود و همه این ها موجب می شود که از تقدس دهی به این علوم که تبعات آن روشن است، پرهیز شود.
4-عدم شکلگیری یک جهاد علمی همه جانبه در کمالبخشی به علوم انسانی
هر چند علوم انسانی اسلامی در برخی رشته ها یا لایههای دانش مانند حقوق یا تعلیم و تربیت اسلامی به بلوغ نسبی دست پیدا کرده است، اما تردید نباید داشت که علوم انسانی اسلامی هنوز در بسیاری از رشتهها یا لایههای میانی علوم، رشد لازم را نداشته و به پختگی کافی نرسیده است، در چنین شرایطی، طبیعی است که باید در یک بازه زمانی بسیار وسیع، سرمایهگذاریهای هوشمندانه در بسط نظری علوم انسانی اسلامی با قوت ادامه پیدا کند، حتی من از تعبیر جهاد علمی استفاده میکنم، برای اینکه معتقدم کار علمی معمولی ما را به نتیجه نخواهد رساند، بلکه باید با به میدان آوردن همه ظرفیتها، بسترهای لازم را برای شکلگیری یک جهاد علمی همه جانبه در این عرصه به وجود آورد، چیزی که امروز نه تنها مشاهده نمیشود بلکه عکس آنکه از آن به بسترسوزی تعبیر میکنم، توسط عدهای دنبال میشود.
5-غفلت از کاربرد علوم انسانی اسلامی
سال پیش بود که بنده در همین دوره تابستانی مدرسه علوم انسانی اسلامی صدرا، به تفصیل درباره اهمیت و مسیر کاربردیسازی علوم انسانی اسلامی صحبت کردم. به نظر میرسد مباحث صد در صد نظری در علوم انسانی اسلامی هم در جای خود غیرکاربردی نیست و اینکه بعضیها، متفکرین اسلامی را در تداومبخشی به مباحث نظری متهم به بلا ثمری و اتلاف وقت میکنند، ناشی از عدم اشراف آنان به ساختار علم و ارتباط مبانی با روبناهاست.
با همه اینها، آوردن علوم انسانی اسلامی به صحنه عمل و مواجهه ایجابی و سلبی با امور جامعه، اقتضائاتی دارد که مهمترین آنها، متدلوژی مناسب است که من قبلاً از آن به دستگاه انتقال تئوری به نسخههای عملی تعبیر کردهام. البته یکی دیگر از اقتضائات نقش آفرینی مؤثر علوم انسانی اسلامی در ساحت عمل، اشراف دانشمندان ما به تحولات برق آسای میدانی است، البته تحولات میدانی هر قدر هم که ساختارشکن باشند، اثری در اصول و پایههای علوم انسانی اسلامی و حتی راهکارهای اساسی آن در درمان مسائل و گرفتاریهای اجتماعی ندارند، اما توجه به این تحولات میتواند در ابداع روشها و تکنیکهای جدید برای مواجهه مؤثرتر با شرایط جدید مؤثر باشد.
6- انفعال و وادادگی در برابر علوم انسانی سکولار
شما میدانید که یکی از هنرهای علوم انسانی سکولار، تابوسازی و ابهتآفرینی نسبت به نظریات و تبدیل این تابوها به بخش مهمی از هنجارهای اجتماعی است. جالب است که این تابوسازی و تحجرورزی درباره خود علم سکولار و نتایج آن، با تابلوی آزادی دنبال میشود و هر کس که حاضر به تعظیم درباره علم سکولار نشود و مسیر متفاوتی را انتخاب کند، نه فقط به بیسوادی، بلکه با کمال بیرحمی، به ضدیت با آزادی متهم میشود. در چنین شرایطی خیلی از اساتید مذهبی دانشگاهها هم مشمول خط انفعال و وادادگی در برابر علوم انسانی سکولار میشوند و همین امر آنها را به رفتارهای دوگانه با علوم انسانی سوق میدهد.
7-گرفتن میدانهای عملی از علوم انسانی اسلامی
برای رسیدن یک علم به عرصه کاربرد، راه دادن آن علم به میدان های عمل از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. البته موفقیت در میدان عمل بدون آزمون و خطا ممکن نیست چیزی که درباره علوم انسانی سکولار آن هم در یک بازه زمانی لااقل سیصد ساله، هزاران برابر بیش از علوم انسانی اسلامی اتفاق افتاده است، اما مشکل آنجاست که به رغم گذشت چهل سال از عمر نظام اسلامی در ایران، هنوز مسیر همواری برای ورود غیرتصنعی دانشمندان علوم انسانی اسلامی به میدانهای عملی ایجاد نشده و حتی بعضی از مدیران به ظاهر متدین و انقلابی ما در بدنه دولتها، هیچ رسالتی برای خود مهمتر میدان دادن به فارغالتحصیلان علوم انسانی سکولار و غربی در قلمرو مدیریتی خود و حتی در مواردی، قلع قمع محترمانه متفکران اسلامی در آن قلمرو قائل نیستند. وقتی شرایط به این شکل پیش رفت، خیلی طبیعی است که علوم انسانی اسلامی هیچگاه فرصت رشد و تکامل لازم را پیدا نخواهد کرد.
8-کم عنایتی به نقد و آزاداندیشی
علوم انسانی اسلامی رشد و تکامل خود را مدیون گسترش فضای نقد و آزاداندیشی در یک فضای غیرسیاسی و سانتیمنتال میداند و لذا اگر شرایطی به وجود بیاید که باب نقدهای جدی و بنیان افکن از طرف مخالفان این علوم بسته شود و متفکرین علوم انسانیِ اسلامی در یک فضای گل خانهای و بدور از هجمه منتقدان به راه خود ادامه دهند، تردید نکنید که ظهور این شرایط چیزی جز نزدیک کردن علوم انسانی اسلامی به پایان عمر خود نیست.
از طرف دیگر، رونق نقد در خانه اصحاب علوم انسانی و وجود سعه صدر و خطر پذیری برای نوآوریهای بزرگ هم خیلی اهمیت دارند. اینکه بعضیها در مجامع علمی حوزوی یا دانشگاهی، هرگونه نقد به نظریات اسلامی مشهور را برنتابند و منتقدان را به ساختار شکنی متهم کنند و یا هزینه نوآوری را آنقدر بالا ببرند که کمتر متفکری در ساحت علوم انسانی اسلامی حاضر به پرداخت این هزینهها باشد، حتماً علوم انسانی اسلامی را در آینده با توقف روبرو خواهد کرد.
9-کج فکری و سوء مدیریت در جریان بخشی به علوم انسانی اسلامی
صرفنظر از کسانی که به اسم تحول در علوم انسانی، این علوم را به ناکجا آباد کوچ میدهند و صرفنظر از تلاشهای کودکانهای که برای حذف رقیب در صحنه شکل میگیرد، مشکل اصلی علوم انسانیِ اسلامی حاکمیت نگاه از بالا به پایین یا نگاه پروژهای است. در واقع، این تصور که میتوان علوم انسانی را در اتاقهای دربسته با دستور و بخش نامه متحول کرد، چیزی است که اگر در سالهای آینده حل نشود، حتماً علوم انسانی اسلامی را نیز با چالش روبرو خواهد کرد. من معتقدم، علوم انسانی اسلامی باید با مشارکت خود اساتید دانشگاه و در یک روند کاملاً طبیعی راه خود را برای ورود به دانشگاهها باز کند و امروز استقبال رو به گسترش اساتید از علوم انسانی اسلامی و پیگیری خودجوش آن در کشور، ثابت کرده است که پیگیری فرایندی علوم انسانی اسلامی نه فقط ممکن است، بلکه زودتر از آنچه تصور می شود نتیجه بخش خواهد بود.
10- تنها و بیحامی رها کردن اصحاب علوم انسانی اسلامی
هرچند امروز به نحوی فزاینده به عدد بازیگران خودجوش در صحنه شکلگیری و تکامل علوم انسانی اسلامی اضافه میشود و کسی به راحتی نمیتواند این مسیر را کور کند، اما واقعیت این است که اصحاب علوم انسانی یعنی کسانی که بیشترین بار را برای تقویت این فرایند به دوش گرفتهاند نیازمند حمایتند. اینکه عدهای بیایند و دائماً به دنبال کاهش همین منابع ناچیز مالی در این عرصه باشند و کارهای مبتکرانه در این میدان را به تعطیلی بکشانند، هنری است که متأسفانه باید بگویم بعضیها در کسوت طرفدار انقلاب و اسلام از آن برخوردارند! دوستان عزیز، توجه داشته باشید که امروز متفکران اسلامی با یک فرصت منحصربفرد و تاریخی برای شکلدهی و کمالبخشی به علوم انسانی اسلامی پیدا کردهاند و اگر این فرصت تاریخی از آنها سلب شود یا خود آنها از سر رخوت و تنبلی یا کمصبری آن را از دست بدهند، معلوم نیست این فرصت به این زودیها نصیب نسلهای بعدی متفکران اسلامی بشود.
آنچه خدمتتان بیان کردم، چالشهای اصلیای بود که علوم انسانی اسلامی با آن روبروست، البته ممکن است دوستان بتوانند در مباحث خود این چالشها را تکمیل کنند، اما آنچه مسلم است، ادامه حرکت علوم انسانی اسلامی بدون مشکل و مانع نخواهد بود و نکته کلیدی در بحث من این بود که این چالشها بیش از آنکه از سوی مخالفان علوم انسانی اسلامی و از درون جبهه روشنفکری سکولار سر برآورده باشد، زاییده کجفهمیها یا سوءمدیریت جبهه خودمان است و من در پایان عرایضم از خدای متعال مسألت دارم، هوشیاری ما را در این شرایط مضاعف کند و توفیق بزرگ عملی سازی این فرصت تاریخی را به همه ما عنایت فرماید./۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: فارس