پایه روابط در تمدن غرب، شیطانی است
به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر سخنرانی شب نهم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ مدرس سطح خارج حوزه علمیه قم و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ ۲۷ شهریورماه ۹۷ ایراد شده است. ایشان در ادامه بحث سوره مبارکه منافقون بیان میکنند از دیگر طرحهای منافقین فساد در ارض است که از دید خودشان اصلاح است به این صورت که تجمع حول امام را پراکنده کرده و حول اولیای طاغوت با محوریت دنیا طلبی مردم را مجتمع میکنند که در این جامعه همه چیز ارزش و جایگاه خود را از دست میدهد. نقض عهد دشمنان حضرت انکار ربوبیت خدای متعال و نبوت نبی اکرم و ولایت امامان جانشین حضرت است.
متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله میرباقری در شب نهم محرم ۱۴۴۰ است:
وظایف مومنین در قبال دو جبهه نبی اکرم و دشمنان حضرت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد. و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در سوره جمعه و منافقون طرحی را خدای متعال برای دشمن و جبهه نفاق بیان کرده که طرح پراکنده کردن امت از حول وجود مقدس نبی اکرم است که هم در سوره جمعه «وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قَائِمًا» (جمعه/۱۱)، یعنی ایجاد انفضاض و شکستن جبهه حضرت و پراکنده کردن امت و هچنین در سوره منافقون «لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّـهِ حَتَّى یَنفَضُّوا» (منافقون/۷) از آن صحبت شده است. اینها کسانی هستند که خودشان را از اولیاء خدا میدانند و در موضوع رسالت و امامت حسادت میکنند و میخواهند هدایت بر محور آنها باشند و مردم را از حول حضرت و اوصیاء حضرت ائمه هدات معصومین پراکنده و گرد خودشان جمع کنند و یک دنیای دیگری بسازند. دنیایی که آنها میسازند قرآن از آن به لهو و تجارت تعبیر میکند. تجارت ابتدائاً چیز بدی نیست و خیلی جاها هم مفهوم مثبت دارد ولی مدار آن تجارتی که بیرون جبهه حضرت است ولایت حضرت نیست که همان تجارت لهو است. آنها بساط لهو و تجارت و لغو به پا میکنند و مردم را وارد دار دنیا و به تعبیر دیگر وارد دار بوار میکنند. این کار جبهه نفاق است.
قرآن وقتی حیات دنیا را توصیف میکند گاهی تعبیر این است «أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» (حدید/۲۰) البته پنج مرحله است که شامل لعب و لهو است و دنیا را با آخرت مقایسه میکند و میفرماید «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ» (عنکبوت/۶۴) آنجا دار حیات است و دار دنیا دار لعب و لهو و تجارت است. آخرین مرحله حیات دنیا تکاثر و مال روی هم جمع کردن و فراهم کردن امکانات و قدرت است. همین تکاثر است که آدم را از مسئولیتش باز میدارد.
در سوره تکاثر از همین مطلب صحبت میشود. «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» (تکاثر/۱-۲) این تکاثر عامل لهو و غفلت از مسئولیت انسان است. قرآن میفرماید که شما یک مسئولیتی داشتید «لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (تکاثر/۸) یعنی مسئولیت شما این بود که مواظب آن نعیم الهی باشید تا از دست نرود در روایت فرمودند که نعیم ما ائمه علیهم السلام هستیم. بساطی که آنها به پا میکنند بساط لهو و لعب و تکاثر و تفاخر و فخر فروشی و جمع کردن زینت های دنیا است که مردم را با تجارت و لهو وارد وادی دنیا کرده و انفضاض درست میکنند. همچنین میفرماید «لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّـهِ حَتَّى یَنفَضُّوا» (منافقون/۷) براساس محاسبات خودشان با تحریم کردن حضرت، مردم را در وادی لهو و لعب و دار دنیا میبرند. خدای متعال این دو را مقایسه میکند و میفرماید «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى» (اعلی/۱۶-۱۷) شما حیات دنیا را اختیار میکنید ولی دار آخرت دار خیر و باقی است. حضرت فرمود که حیات دنیا محیط ولایت دشمنان ما است و آنچه در آنجا به پا میشود لهو و لعب و حیات دنیا است. دار آخرت هم محیط ولایت ما است؛ و هر دو هم از این وادی دنیا شروع میشود. یک عدهای در آخرت هم که میروند اما هنوز در همین دار دنیا و محیط ولایت ائمه جور هستند. یک عدهای از همین دنیا وارد دار آخرت و محیط ولایت امام و وادی نعیم میشوند.
کار جبهه شیطان این است که بساط دنیا و تجارت و لهو و ایجاد فشار و محرومیت به پا میکند تا امت و مردم را پراکنده کند و در وادی دنیا و لهو و لعب ببرد. کار حضرت این است که میخواهند با رسالت الهی امتی بر محور تلاوت و تزکیه و تعلیم و ذکر و اقامه صلات درست کنند و مردم را در یک یوم الجمعهای گرد بیاورند و همه را متذکر به خدا کنند و بعد همه از اینجا منتشر بشوند و جامعه شان را بسازند.
مقابل این دو تا طرح خیلی روشن است. خدای متعال وظیفه ای برای ما معین میکند و میفرماید «فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّـهِ» (جمعه/۹) اگر آنها لهو و تجارت به پا کردند شما متوجه ذکر و متوجه حضرت باشید و حضرت را رها نکنید و سراغ لهو و تجارت نروید. سپس میفرماید «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» (منافقون/۹) یعنی بعد از این که خودمان آمدیم مال و فرزندمان هم نباید لهو ما از ذکرالله یعنی وجود مقدس نبی اکرم بشود؛ بلکه این مال و امکانات را هم باید خرج حضرت بکنیم و به پای حضرت بریزیم. این وظیفه ماست.
بنابراین در مقابل طرح آنها که تلاششان این است که مردم را از دور حضرت پراکنده کنند و براساس لهو و لعب و تکاثر یک دنیای دیگری بسازند، این وظیفه ماست که هم خودمان و هم امکانات خودمان را خرج پیامبر و جبهه حضرت کنیم و هرچه آنها کار را سخت تر میکنند ما باید بیشتر تلاش کنیم و اینطوری است که ما به صلاح میرسیم و امت و جامعه صالح شکل میگیرد.
جامعه صالح جامعه ای است که با تمام توان سعی میکند خودش را به رسول برساند و امکاناتش را در خدمت حضرت قرار بدهد تا بر محور حضرت اقامه ذکر بشود. این یک بخش از تدارک و طرح دشمن است که در سوره جمعه و منافقین ذکر شد و مأموریت ما را هم خدای متعال معین فرمود.
طرح بعدی منافقین؛ فساد در زمین بعد از اصلاح آن
یک بخش دیگر از تدارک و طرح دشمن را هم در زوایای مختلف قرآن توضیح داده است؛ از جمله در آغاز سوره بقره که مردم را سه دسته میکند: متقین و کفار و منافقین. و بعد برنامه آنها را که ذکر میکند و میفرماید «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/۱۱) اینها در ارض فساد میکنند؛ منتها شاخصه و خصوصیت اینها این است که وقتی به آنها میگویی فساد نکن؛ میگویند: ما فقط کارمان اصلاح است یعنی فساد خودشان را واقعاً اصلاح میدانند. قرآن میفرماید «أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِن لَّا یَشْعُرُونَ» (بقره/۱۲) آنها را بشناسید که خود اینها مفسد هستند و خودشان هم نمیفهمند و شعورشان نمیرسد که چه فسادی به پا میکنند.
این فساد هم در آیات قرآن توضیح داده شده و هم روایات بیان کردند. من در دو قدم این فساد را ترجمه کنم. در یک قدم ذیل این آیه شریفه خدای متعال میفرماید «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا» (اعراف/۵۶) یعنی بعد از این که خدای متعال زمین را اصلاح کرد شما روی زمین فساد و افساد نکنید. روایتی ذیل این آیه میفرماید: «لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی» (۱) یعنی وقتی خدا این پیغمبر و این امام را فرستاد و مدار عالم را بر مدار این امام و این رسول قرار داد و عالم بر مدار صلاح میچرخد، شما افساد نکنید. یعنی اگر امتی بر محور رسول و امام ساخته شد این امت صالح است و تمام روابط و مناسباتش به پیغمبر و امام جامعه برمیگردد و حول الامام شکل گرفته است. جامعه حول الامام بر مدار محبت امام شکل میگیرد و محبت و ارتباط با امام محور همه روابط میشود. اگر به همدیگر محبت میورزند بر این چارچوبه است؛ برنامه و مناسکشان برای اعمال محبت در چارچوبه ولایت امامشان است. مادر اگر فرزندش را تربیت میکند و محبتش را خرج او میکند این فرزند را بر مدار امام تربیت میکند.
عناصر و محور وجودی مومن و جامعه مومنین
ائمه علیهم السلام عناصرالابرار هستند و اگر کسی جزو ابرار شد عناصر وجودیش از وادی ولایت امام است. خدای متعال در قرآن ابرار را معرفی میکند «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/۹۲) یعنی شما به بر نمیرسید الا این که از محبوب های خودتان بگذرید؛ حضرت فرمود «بر» ما هستیم و اگر شما امکانات تان را در مسیر ما خرج کردید و از آنها گذشتید به ما میرسید و الا اگر به امکانات تان چسبیدید، از ما جدا میشوید. آنچه دوست میدارید اگر در مسیر و جبهه امام رها و خرج و انفاق کردید به خود امام میرسید و إلا با امکاناتتان باید زندگی کنید. ابرار آنهایی هستند که همه امکاناتشان را میدهند تا به امام برسند. این به امام رسیدهها که همه چیز را گذاشتند و به امام رسیدند، تمام عناصر وجودی شان از وادی ولایت امام است: صفات حمیده و علم و قوایشان از آنجا میآید و نورانی میشود.
این که فرمودند مومن مصداق مشکات نور خداست که چراغدان آن امام است (۲) یعنی یک مصداق آن هم مومن است. مومن چراغدان و مشکات نور الهی است و تمام قوایش نورانی است و به فرموده روایت: «یتقلب فی خمسه من النور مدخله نور مخرجه نور علمه نور» (۳) تمام گشت و گزار مومن در عالم نور است؛ ورودش به کارها و بیرون آمدنش از میدانها و ترک کردن و اقدام و علم و کلام و در کل وادی ای که در آن به سمت بهشت سیر میکند سراسر نور است. ابرار آنهایی هستند که وقتی به امامشان ملحق میشوند تمام قوایشان ذیل امام است و با ولایت و محبت امام ساخته میشود.
گِل مومنین از قبل اینطوری بوده است. مقامات و عوالم وجودی انسان فقط این عالم دنیا نیست؛ بلکه مومنین در عوالم قبلی هم سرشته با ولایت امام بودند. قرآن میفرماید «وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا» (جن/۱۶) یعنی اگر بر آن طریقه ولایت الهی استقامت میکردند اینها را با آب گوارا سیراب میکردیم. یکی از معانیای که برای این آیه در روایت ذکر شده این است که اگر در آن عالم اظله استقامت میکردند، گلشان را با ماء فرات و ولایت امام عجین میکردیم. آنهایی که استقامت کردند گلشان عجین شده و مقامات وجودی شان نورانی به نور امام میشود. (۴)
این روایت در کامل الزیارات است که حضرت فرمود اینهایی که به زیارت امام حسین میروند و در راه امام حسین به شهادت میرسند، ملائکه الهی و ملائکه مقربین سرشت اینها را اصلاح میکنند و مثل سرشت انبیاء همه وجودشان پر از محبت الهی و نور الهی و نور امام میشود و با ولایت امام عجین میشوند. این فقط مومن نیست که عناصر وجودیش از وادی ولایت امام میآید؛ بلکه در مورد جامعه مومنین هم همین است.
ائمه عناصرالابرار و ارکان البلاد هستند؛ یعنی روح بلد امین جامعه مومنین و شهری که بر حول امام شکل میگیرد، امام است. هرکجا نگاه میکنید صبغه امام را دارد؛ تمام روابط براساس امام است؛ همدیگر را دوست میدارند بر محور امام است. فداکاری میکنند بر محور امام روابط مالی شان بر محور محبت امام است بعضی از احادیثی که در محبت امام بیان شد همین بود که در این جامعه دست در جیب همدیگر میکنند و نیازهایشان را برمی دارند؛ زیرا مالشان مال امامشان است.
در روایتی خدمت حضرت عرض شد: ما آماده هستیم؛ حضرت فرمود: اگر نیاز داشته باشی آیا میروی در خانه دوستت در بزنی و از همسرش صندوق سکه های طلایش را بگیری و مهرش را بشکنی و به اندازه نیازت برداری و مهر را برگردانی؟! گفت: شیعه و محبین شما هستیم اما این محبت شما ما را اینقدر به هم گره نزده و اینطوری با هم جمع المال نشدیم. فرمود: پس هنوز وقتش نرسیده است. زیرا وقتی ظهور میشود این اتفاق میافتد. از دوران ظهور به دوران مزامله تعبیر شده است. همان که حضرت فرمودند با هم رفیق میشوید.
در جامعه مومنین همه چیز بر محور امام شکل میگیرد. امام رکن بلد مومنین است. همه جا شعاع امام است و تمام قوای مومن پر از نور امامش است و این به انسان قیمت میدهد. معصوم فرمود که نسبت شما با ما مثل نسبت شعاع خورشید با خورشید است؛ از ما ناشی شدید و به ما هم برمیگردید حالا اگر یک بلدی حول امام شکل گرفت و روابط بر محور ولایت و محبت امام و معرفت امام شکل بگیرد، همه روابط صالح میشود.
آنهایی که فساد میکنندمدار جامعه را برمیدارند و یک چیز دیگر جای آن میگذارند و خودشان جای آن مینشینند و مدعی هستند و میگویند اگر جامعه بر محور ما و اندیشه ما و فکر ما و تعلقات ما و اخلاق ما شکل گرفت جامعه صالح است؛ یعنی خودشان را صالح و اصلح میدانند. این توهم است و آدم وقتی دچار توهم میشود، طلحه و زبیر هم خودشان را رقیب امیرالمومنین میدانند. حضرت فرمود: «انزلنی الدهر حتی قالوا علی و معاویه» یعنی او هم خودش را رقیب میبیند. به قول یک عزیزی فرقشان آنجا ظاهر میشود که در جنگ جمل وقتی بصره را گرفتند سر امام جماعت نماز صبح بین طلحه و زبیر نزاع شد و نزدیک بود نماز مردم قضا بشود؛ امیرالمومنین وقتی از آنها بصره را پس گرفت وارد بیت المال شد و نگاهش به انبان طلاهای انباشته افتاد فرمود: «هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیک» (۵) حال اینها هم هوس میکنند رقیب حضرت امیر بشوند و خودشان را محور میدانند و میگویند: ما اولیاء خدا هستیم. قرآن هم میفرماید «إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّـهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (جمعه/۶) شما میخواهید جای پیغمبر بنشینید و جامعه بر مدار شما باشد اما هنوز تعلقاتتان به دنیا را جمع نکردید «و أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ» (بقره/۹۶) یعنی از همه حریص تر به دنیا هستید. اینها خودشان را اصلح میدانند و امت را بر گرد خودشان شکل میدهند و چون خودشان حریصترین به دنیا هستند، یک امت حریص به دنیا درست میکنند و میگویند: صالح شد.
افساد فی الارض با قطع رشته توحید و و نبوت و امامت
وقتی آنها جای امام مینشینند همه چیز از مدار خودش خارج میشود و نماز هم دیگر نماز نیست. نمازی که پشت سر طلحه و زبیر خوانده شود که نماز نیست. نماز پشت سر امیرالمومنین نماز است. صبح عاشورا عمر سعد با لشکر خودش و سیدالشهداء هم با لشکر خودش نماز خواند. سلام خدا بر جناب حر سلام الله علیه که وقتی حضرت ایستادند، گفت: ما دو تا امام جماعت نداریم وقتی شما هستید پیداست چه کسی باید امام جماعت باشد و نمازش را پشت سر حضرت خواند و همین کار او را درست کرد.
اینها نماز هم خودشان میخوانند و میگویند اگر نماز هم است ما امام جماعتش هستیم و این خیلی بد است؛ زیرا یک موقع آدم میگوید دنیا را بدهید به من و آخرت را به آنها بدهید البته این هم اشتباه است و حضرت امام دنیا و آخرت است اما آنها میگویند نماز هم من میخوانم و صبح با جمعیت خودش نماز میخواند. وقتی اینها مدار شدند همه چیز را خراب میکنند. اینها «و أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ» هستند و سرشان در آخور دنیا است و از این عالم بیرون نرفتند و با عوالم غیب مأنوس نیستند و سر و کاری با آن عالم ندارند. اینها جامعه ای درست میکنند که اهل دنیا و حریص به دنیا و در چارچوب دنیا است و تمام روابط به هم میخورد و تازه کار خودشان را هم اصلاح میدانند. حضرت فرمود: «لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی»
«یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ» (نساء/۵۴) یعنی وقتی من خودم را جزو اولیاء خدا میدانم و میگویم که این ولایت و این موقعیت برای من است، ایده و تعلقات خودم را به یک امتی تبدیل میکنم و بر مدار تعلقات خودم امت سازی میکنم و میگویم که امت صالح همین است و اینگونه مردم را از مدار عالم جدا میکنم.
خدای متعال در آیات بعد با لطافت طرح اینها را توضیح میدهد و از اینها یاد کرده و میفرماید «قَدْ أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا» (طلاق/۱۰) این قرآن که کتاب هدایت خدا و رحمت الهی است و همه کتب آسمانی در آن جمع میشوند، ذکر است؛ و نیز میفرماید «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» (یونس/۵۷)؛ همچنین این کتاب یک عدهای را گمراه و یک عده ای را هدایت میکند؛ کسانی را خدای متعال با این کتاب گمراه میکند آنهایی هستند که «الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (بقره/۲۷) یعنی رشته عهدشان با خدا عهدها را میشکنند و روابطی که خدای متعال فرمود برقرار کنید را نقض و قطع میکنند و در ارض فساد میکنند. در آیات مکرر قرآن وقتی میخواهد فساد در ارض توضیح داده بشود همراه با همین قطع رابطه است. در سوره بقره و در سوره رعد ملاحظه مفصل این داستان را توضیح میدهد در سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم هم داستان همین است و وقتی میخواهد فساد اینها را توضیح بدهد میفرماید فساد شما این است که آن رشته ای که خدا فرموده بود وصل کنید قطع میکنید «طَاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّـهَ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ * فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ» (محمد/۲۱-۲۲) وقتی کار تمام شد باید خدا و رسولش را تصدیق کنید؛ اما رویگردان شدید و به سمت فساد در ارض میروید و آن رشته های رحامتی که ما گفتیم وصل کنید همه را میبرید. کار این مفسدین این است که «یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» یعنی عهدها را میشکنند.
عهدهایی که از ما گرفته شده عهد توحید و نبوت و ولایت است که مکرر در روایات و آیات آمده که از انبیاء و مومنین در عالم قبل بر توحید نبوت ولایت، میثاق گرفته شده اما این مفسدین عهدها را زیرپا میگذارند و آن رشته ای را که خدای متعال فرموده وصل کنید آن را قطع میکنند؛ و بعد بساط فساد به پا میکنند. وقتی رابطه هایی که باید برقرار باشد قطع شد؛ تمام روابط به فساد برمیگردد؛ بنیان جامعه نظم و ساختارهای اجتماعی و همه چیز بر مدار فساد میشود.
در این آیات مبارکات سوره انبیاء خدای متعال میفرماید که «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» ما شما را فرستادیم که رحمت برای همه عالمین باشید. شاید عالمین یک معنایش این است که ما عوالمی داریم و هر کسی در عالم خودش با امام راه میرود. و ممکن است افراد از عالم همدیگر خیلی با خبر نباشند. حضرت برای همه عوالم رحمت است. «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ * قُلْ إِنَّمَا یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـهُکُمْ إِلَـهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ» (انبیاء/۱۰۷-۱۰۸) به حضرت وحی میشود و این وجود مقدس با این وحی یک رحمت برای همه عالم است و وحی او با عظمت است که همه عالم را هم به توحید میرساند. همه چیز بر مدار این وحی و این رحمت باید قرار بگیرد.
امام؛ رحمت موصوله و رشته محوری ارتباطات انسان
اینها این رشته را قطع میکنند. در روایات معنا میکنند که آن رشته ای را که قطع میکنند چیست. ذیل همین آیه «الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ» حضرت فرمود ثُمَّ وَصَفَ هَؤُلَاءِ الْفَاسِقِینَ- الْخَارِجِینَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ مِنْهُمْ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ الْمَأْخُوذَ عَلَیْهِمْ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِعَلِیٍّ بِالْإِمَامَةِ، وَ لِشِیعَتِهِمَا بِالْمَحَبَّةِ وَ الْکَرَامَةِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ إِحْکَامِهِ وَ تَغْلِیظِهِ» (۶) آن عهدی که خدای متعال از اینها گرفته و اینها نقض میکنند، عهد در موضوع ربوبیت و نبوت و ولایت است. یک مطلب اضافه ای در این حدیث است که خدای متعال یک عهدی گرفته در عالم میثاق که نسبت به شیعیان امیرالمومنین و وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیها و آلهما ما باید محبت داشته باشیم.
آنها این عهد رابطه بندگی و تبعیت از نبی اکرم و زیر چتر حضرت بودن و مدار محبت این روابط را نقض میکنند و سپس فرمود «ما امر الله به عن یوصل من الارحام والقرابات و افضل رحم و اوجب حق رحم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کما حق قرابات الانسان بابیه و امه» آنچه که خدا امر کرده که وصل بکنید را قطع میکنند. خدای متعال دستور داده که نسبت به ارحام متعهد باشید و حقوقشان را ادا بکنید و آن رحم اصلی ای که رشته رحمت الهی است و خدای متعال دستور داده آن رشته را برقرار کنید رشته بین ما و نبی اکرم است که از ما خواسته آن رشته را شما قطع نکنید و با آن رشته گره بخورید این حقی که وجود مقدس نبی اکرم دارند، باید رعایت بشود و محور همه قرابت هاست. در بعضی روایات، آن رحامتی که باید رعایت بشود رشتهای است که به وجود مقدس نبی اکرم بازگشت میکند. لذا اگر یک جایی این رشته قطع شد شما باید قطع کنید. خدای متعال در سوره مجادله آدرن آیه آخر وقتی داستان مومنین و حزب الله را توضیح میدهد میفرماید «لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ» (مجادله/۲۲) حزب الله اینطوری هستند که اگر نزدیکترین آدم هایشان رشته شان را با نبی اکرم قطع بکنند رشته را میبرند. محاده با خدا و رسول یعنی برای خودشان حد و شأنی در مقابل خدا و رسول قائل هستند و قانون میگذارند حدود معین میکنند و مقابل حضرت میایستند؛ حضرت حدودی معین کردند که حدود الهی است اما آنها مقابل آن حد و قانون میگذارند و شریعت جعل میکنند. اما کسی را پیدا نمیکنید که ایمان به خدا و آخرت داشته باشند و با آن کسانی که با خدا و رسول محاده میکنند مودتی داشته باشند؛ ولو نزدیکترین آدم هایشان مثل پدرانشان و برادرانشان و عشیره و فامیلشان باشند.
تمام روابط بر محور ارتباط با رسول است. اگر یک کسی رابطه با رسول را به هم زد تو باید رابطه ات را با او به هم بزنی، و آن رشته ای که خدا فرموده تا ارحام و عشیره و مومنین هم میآید؛ یعنی مومنین با هم یک رابطه ای دارند که باید حفظ شود. در روایت فرمود المومن اخ المومن من ابیه و امه ابوه نور و امه الرحمه مومن با مومن دیگر رابطه برادری پدر و مادری دارد , از یک وادی هستند.
در روایت فرمودند که اگر شما غیبت برادر مومنتان را کنید ولایت تان قطع میشود. یک رشته از ولایت خدای متعال و ولایت امام از طریق این مومن به شما میرسد که این رشته باید محفوظ باشد. باید آبرو و عزتش را حفظ کنید و پشت سر نگه بدارید. باید اگر حاجتی داشت برآورده بکنید و اگر حاجتش را برآورده نکنید این رشته ولایت تان قطع میشود. لذا یک رشته هایی است؛ اما این رشتهها همه بر مدار ارتباط با امام است.
ارتباط با امام رشته عام و رحمت موصوله است و باید مدار همه ارتباط های ما باشد. ارتباط ما با همدیگر ارتباط ما با طبیعت ارتباط ما با حیوانات جمادات نباتات و با عالم بالا تماماً باید بر مدار امام باشد که رحمة للعالمین است. تمام مدار رشتهها باید به این رشته برگردد و آن رشتهای که خدا فرموده وصل کنید این است. باید تمام روابط بر محور ارتباط با حضرت قرار گرفته و از آنجا ارتباط ناشی شود.
فرض کنید الان کنار هم نشستیم به وسیله این ابزار جدید الکترونیکی و موبایل و وسایل دیگر با هم ارتباط برقرار میکنیم. اما ارتباط مان از یک سازمان مرکزی است که مرکز سازماندهی این روابط است و همه ارتباطها آنجا ثبت میشود. هر رشته ای ما با هم برقرار میکنیم باید از ارتباط با امام بگذرد چون او رحمت واسعه و موصوله خدا و رحمه للعالمین و معدن الرحمه است. تمام روابط باید بر مدار امام باشد. اگر به همدیگر خدمت میکنیم یا جنگ میکنیم یا تبری پیدا میکنیم یا تولی پیدا میکنیم براساس محبت امام است. براساس او خانواده درست میکنیم، صنوف و تجمعات اجتماعی داریم و جامعه پردازی میکنیم. امام باید رکن و اساس زندگی ما باشد. اگر همه چیز بر مدار این رحمه للعالمین شد تمام روابط عالم روابط رحمت میشود. هر وقت با هم ارتباط برقرار میکنیم رشته رحمت و محبت و عطوفت و فداکاری و ایثار است؛ چون بر مدار امام است.
کما این که ارتباط خود امام با همه مخلوقات براساس محبت است. قرآن میفرماید «أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» (انبیاء/۱۰۷)؛ «کافَّةً لِّلنَّاسِ» (سبا/۲۸)؛ یا در روایت فرمودند ادب نبیه علی محبه فقال انک لعلی خلق عظیم خدای متعال او را با خلق محبت تربیت کرده و فرستاده است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» (توبه/۱۲۹) رنج ما بر او دشوار است. رابطه حضرت با ما رابطه شفاعت و ایثار است. شفاعت امام یعنی ایثار که چیزی فوق انفاق و مواسات است؛ انفاق یعنی بخشی از مالش را انسان حق دیگران میداند. مواسات یعنی من دیگری را برابر با خودم میدانم؛ اگر خودم نیازی دارم او هم نیازی دارد و اگر نیاز او از من بیشتر است، مالم را خرج او میکنم.
ایثار یعنی خودم رنج میبرم که او در راحتی باشد نیاز او از من مهمتر است؛ همان کاری که امیرالمومنین و اهل بیت کردند که در سوره هل اتی توضیح داده شده است. هیچ کسی به اندازه اینها گرسنه نبود ولی سه شب گرسنه روزه گرفتند «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» (انسان/۸) هیچ تشکری هم نمیخواهند و چشم داشتی ندارند؛ زیرا «انَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» (انسان/۹). این ایثار است.
بناست همه روابط ما به روابط امام مان برگردد و همسر با همسر پدر و فرزند، فرزند با پدر با همدیگر رابطه با محبت داشته باشیم. اگر رشته محبتی بین پدر و مادر و فرزند است؛ اساس این رشته شعاعی از رشته رحمت امام است. بناست همه چیز بر مدار رحمت الهی باشد؛ تمام روابط و مناسبات شعاعی از رحمت امام و رحمت الهی باشد که در امام است. محبت مادر به فرزند رشته ای از آن رحامت امام است و برای این است که میگویند آن را قطع نکن این قطع کردن با مادر، قطع کردن با امام و خدا است. نازل ترین آنها در بین همه ارحام و اقوام است. آن رابطه محبتی که بین اقوام است یک رابطه ای از آن رحمت الهی است که معدنش امام است.
توصیف جامعه بر مدار شیطان و قطع رشته الهی
جبهه منافقین عهدهایشان را به هم میزنند در حالیکه بنا بود براساس ربوبیت الهی و نبوت حضرت و ولایت امام زندگی کنند؛ اما آن عهدها را زیرپا میگذارند. وقتی زیرپا گذاشتند و این رشته محبت را قطع کردند دیگر هیچ کجا در جامعه کفار این رشته را نمیبینید. حتی رابطه مادر و پدر با فرزند که رابطه محبت الهی بود هم از مدار خودش بیرون میرود. مادری که باید دامنش دامن محبت الهی باشد یک جاهایی این رشته قطع میشود؛ یعنی فرزند خودش را دشمن خودش میبیند و علاقه اش به حیوانات بیشتر از فرزند خودش است. چه اتفاقی میافتد و کجا خراب شده؟! «وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ» (بقره/۲۷) همین است.
در این حالت دیگر مومنین با هم محبت ندارند و فداکاری و ایثار و انفاق نمیکنند انسانهایی هستند که دنبال منافع شخصی خودشان هستند و انسان سودجو هستند. رابطه رحامت بین فرزند و مادر یک رشتهای از محبت الهی است اما این هم منحرف و یک جایی قطع میشود. به یک جایی میرسد که اصلاً میخواهند کل این رابطه را به هم بزنند. بعضی از تدبیرهای آنها را آدم شرم میکند، بگوید. میگویند که چه کسی گفته مادر و فرزند رابطه شان باید محفوظ باشد؟! در غرب الان ما آدمهای تک و الدینی خیلی داریم که پدرهایشان مشخص نیست. دارند کاری میکنند که کل رابطه والدین قطع بشود. احزاب و حکومتها رحم اجاره میکنند و فرزندی که به دنیا میآید این خانم مزدش را میگیرد و میرود مثل این که شما بازویتان را جاره میدهید او هم رحم اجاره میدهد. و میگویند: ما تربیتش میکنیم. خانوادهای که دو عضو مرد یا دو عضو زن دارد یک فرزند به آنها میدهیم، یا یک زن و حیوانش است، به او فرزند میدهیم. یعنی کمترین رابطه را به هم میزنند و فرزندی که باید در دامن عاطفه مادر بزرگ بشود یک جامعه ای درست میکنند که از اول طفولیت بچه را در مهد کودک میگذارد؛ آیا مهد جای این رابطه رحامت را میگیرد؟ فرزندها را از پدر و مادر دور میکنند و عاطفه پدر و مادر را از بین میبرند و بعد خانه کودکان بی سرپرست درست میکنند.
در جای دیگر، زیر ساخت رابطه انفاق و ایثار و مواسات مالی را به هم میزنند و بعد جای آن تأمین اجتماعی میگذارند؛ آیا این جای آن را میگیرد؟ البته وقتی زیرساخت هایش را زدید اگر تأمین اجتماعی هم نباشد که خیلی خطرناک است. کار به جایی میرسد که رابطه محبت و عاطفه پدر و مادری منحرف میشود.
من بعضی مصادیق را نمیدانم بگویم یا نه، که فرزند خودش را به اسم محبت و عاطفه پدر و مادری در جامعه کفار میفرستد که خادم جامعه کفار میشود و بعد هم افتخار میکند که فرزندم را فرستادم صاحب فلان موقعیت اجتماعی شده است؛ آیا این محبت پدر و مادری است و بنا بود اینطوری محبت کنید؟ تمام روابط از مدار حق بیرون میرود.
بعد هم تئوری پردازی میکنند و برای آن فلسفه و علم و علوم اجتماعی و روان شناسی تولید میکنند. در دوران جدید یکی از حرفهایی که است این است که میگویند: علم توصیهای است نه توصیفی. فرض بکنید روابط نامشروع اجتماعی را برقرار بکنند، در روان شناسی پشتوانه علمی برای آن درست میکنند و میگویند نیاز انسان یک طیف دارد از نیاز انسان به همسر و جنس مخالف تا نیاز انسان به جنس موافق و اسمش را هم علم میگذارند، یعنی روابط الهی را قطع میکنند و یک روابط شیطانی جای آن میگذارند و آن را توصیف علمی میکنند و برای آن فلسفه درست میکنند؛ یعنی جامعه ای بر مدار روابط شیطانی درست میکنند بعد فلسفه اجتماعی و دانش های پشتیبان درست میکنند. این کار جبهه نفاق است.
در حالی که همه روابط باید به امام برگردد همه رحامت هایی که به ما گفتند ملاحظه کنید، رشته ارتباط با خدا و امام و رشته محبت الهی است. شاهدش هم این است که اگر پدر آدم رابطه اش را با امام قطع کرد باید رابطه اش را با او قطع کنی او دیگر رحم تو نیست. اگر او از مدار امام بیرون رفت او دیگر رحم شما نیست. «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ» (مجادله/۲۲) یعنی اگر پدرانشان هم باشند وقتی درگیر هستند صف من از آنها جدا میشود. مگر امیرالمومنین اینطور نبود؟ مگر در احد و بدر و اینها به خاطر اتصال به نبی اکرم ارحام خودشان را از دم تیغ نگذراندند.
پس امام آن رشته ای است که باید بر مدار آن امت ساخته بشود و روابط مالی و فرهنگی و سیاسی و خانوادگی و کل روابط براساس رحمت او باشد. اگر روح و شریعت او حاکم شد مناسبات اجتماعی و روابط انسانها با طبیعت براساس او بود همه چیز محبت میشود؛ حتی در روایات فرمودند که از حیوان هم اگر میخواهید بهره ببرید به او محبت کنید. حالا ببینید رابطه آدم با حیوان را چطور کردند که بتواند روزی سه تا تخم از یک مرغ بگیرد، آخر این چه رابطهای است. در یک فضایی ۲۴ ساعت بیدار است و او را تحریک میکند ۴۵ روزه دم تیغ میدهد؛ یعنی تا اینجا روابط را به هم میزنند. رابطه عاطفی و رحمت الهی بین ما و حیوان هم نیست چه برسد بین خودمان، همه را به هم میزنند و بعد هم این را اصلاح میدانند و میگویند: جامعه سنتی جامعه عشیره ای است و جامعه صنعتی جامعه سلولی است. این روابط عشیره ای به هم میخورد به جای آن خانواده سلولی کوچک میآید و آن هم کم کم خانواده تک عضوی و دو عضوی و انسان و حیوان و مرد و مرد و زن با زن میشود. عجیب تر این است که رابطه عاطفی بین پدر و مادر با فرزند را به هم میزنند. پدر میخواهد به فرزندش خدمت کند اما خیانت میکند. البته نمیخواهم بگویم هر کسی که فرزندش را میفرستد تا تحصیل کند اینطور است؛ خیلیها هم با بصیرت و هوشیاری جوانب کار را میسنجند؛ چون یک جایی هم وظیفه ما است تا برویم قله های علم آنها را فتح کنیم؛ حرف من این نیست. میخواهم بگویم نگاهها عوض میشود.
رابطه انسان با زمین را به هم میزنند. در حالیکه این زمین حقی بر ما دارد. کاری سر این زمین میآورد و از تمام امکانات این زمین سوء استفاده میکند. بنا نبود ما این کار را بکنیم؛ زمین و حیوانات از ما راضی نیستد تا چه رسد به انسان ها.
باید همه چیز بر مدار آن رشته رحامت الهی باشد. رشته رحمت خداست که محورش وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت هستند و تمام رابطه های دیگری که به رحمت برمیگردد از اینجا ناشی میشود. اگر رابطه فرزند با پدر و مادر از رشته محبت امام عبور نکند تاریک و ظلمانی است نه نورانی. ولو به پدر و مادرش خدمت کند در واقع ظلم کند وقتی هم میگویی: فساد نکن، میگوید: دارم اصلاح میکنم. «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/۱۱) میگویی:این فرزندت را به شیوه کفار تربیت نکن این خدمت نیست که هزینه میکنی تا مثل کفار بپوشد میگوید: این اصلاح است آن دورهها تمام شد و گذشت.
وقتی ائمه نار خودشان را مصلح میدانند آنهایی هم که ذیل آنها قرار میگیرند همه اصلاح میکنند و هیچ کسی هم نمیگوید که من فساد میکنم. آنها چون عهدها را زیرپا گذاشتند و رشته ای که خدا فرموده بود برقرار کنید را قطع کردند کارشان فساد میشود. رابطه مردم را اول از امام قطع میکنند؛ جامعه ای که باید ذیل امام حسین باشد که سبط رسول خدا است و در دامن پیغمبر خدا او را دیدند و صبح و شب روی دوش پیامبر بود حضرت سجده اش را طول داد زیرا فرزندش روی دوشش بود، اما این آدم را به فرمان ابن زیاد محاصره میکنند چون «یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ» و بعد به تعبیر سیدالشهداء آن آدم ِ إِلَّا دَعِی ابن دَعِی این ناپاک ناپاک زاده , پسر ناپاک زاده، امیر میشود؛ بعد سر صبح عمر سعد تیر را در کمان میگذارد و میگوید: پیش امیر شهادت بدهید اول کسی که تیر رها کرد به جبهه سیدالشهداء من بودم و من جنگ را شروع کردم.
و یفسدون فی الارض همین است که جهنم به پا میکنند و به تعبیر قرآن مردم را در وادی جهنم میبرند. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ» (ابراهیم/۲۸-۲۹) ، امیرالمومنین را برمیدارند و کلمه کفر میآید و مردم میروند در وادی جهنم و دار بوار که هیچ چیزی در آن سبز نمیشود. آن وقت ثمره این شجره زقوم این است که در عاشورا دور امام حسین جمع میشوند «کل یتقرب الی الله بدمه» (۷) یعنی همه میگویند که برای خدا کار میکنیم. سر صبح به لشکرش میگوید لشکر خدا سوار شوید! جمله ای که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به لشکرشان میگفتند، اینها به لشکر خطاب میکنند.
امام ظرفیت دارد که همه روابط را برقرار کند. امام رحمت موصوله است. امام معدن الرحمه و عروه الوثقی است. امام حبل متین است که قرآن فرمود «اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ» (آل عمران/۱۰۳) میشود همه با اما دور هم جمع بشوند و متصل به خدا بشوند. اگر همه چیز ما متصل به امام شد، متصل به خدا میشود و اصلاً طریق اتصال به خدا همین حبل است.
ما بناست که همه شئون زندگی مان متصل به حضرت حق بشود تا عبودیت و نور بندگی و نور حضرت در آن بیاید و همه در بیت النور باشیم یا بناست در وادی ظلمات باشیم؟! امام آن رشته و ظرفیتی است که میشود همه عالم را بر مدار او به خط کرد و همه هم از سفره امام بخورند و تمام رزقشان از آنجا باشد.
در کامل الزیارات حضرت فرمودند که سیدالشهداء با امیرالمومنین و فاطمه زهرا و امام مجتبی سلام الله علیهم اجمعین در خانه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند و از آنجا مشرف است و همه زائرهای خود را میبیند و آنها را به اسم و به اسم پدر و مادرشان میشناسد و میداند در خورجینشان چه برداشتند؟ توشه سفرشان چیست و آیا غذای لذیذ برداشتند یا بالعکس است. نسبت به آنهایی که در مجالس عزایشان مینشینند یک به یک آنها را میشناسد و هم خودشان استغفار میکنند و هم از پدرشان امیرالمومنین درخواست میکنند برای اینها استغفار کنند. امام مثل کف دستش سماوات و ارض را میبیند. جهنمیها بهشتیها را میبیند و میتواند مدار اتصال همه عالم به خدای متعال باشد. این رشته و عروه الوثقی و حبل الله را قطع میکنند و یک جامعهای جدای از حبل الله جدای از عروه وثقی جدای از امام جدای از مدار رحمت درست میکنند که تمام روابط ظلمانی و شیطنت آمیز میشود که همه میخواهند سر هم کلاه بگذارند. ظاهر به اصطلاح خوبی برایش درست میکنند اما در باطنش که میروی همه روابط به هم ریخته است. کسی خیال نکند در جوامع غربی روابط درست است؛ آنجا روابط شیطانی است. در سال ۱۹۸۲ بود بیست و چهار ساعت برق در یکی از شهرهای بزرگ آمریکا قطع شد به یک شهر جنگ زده تبدیل شد آنقدر که خانهها را غارت کردند. نظم پلیسی و دوربین که اخلاق نیست. اما متأسفانه کتاب مینویسند به نام اخلاق بر مدار انسان، اخلاق اومانیستی را میگویند بهترین اخلاق است و تئوریزه میکنند. نفس پرستی را قطع ارتباط با امام را، خود محوری را، علم میکنند. روابط فاسد را تبدیل میکنند به روابطی که پشتوانه علمی دارد.
این دیگر آخرین مکر شیطان است که آن رابطه را قطع میکند بعد هم یک رابطه دیگری میگذارد؛ اصل فساد عالم در اینجاست. «لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی صلوات الله علیهما» یعنی طرح دشمن افساد است که خودشان را اولیاء خدا میدانند و بر مدار خودشان مردم را جمع میکنند و انفضاض ایجاد میکنند. وقتی این رشته را قطع کردند همه چیز فاسد میشود زیرا «وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (بقره/۲۷) صلی الله علیک یا اباعبدالله./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس