۰۵ آذر ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۵
کد خبر: ۵۸۶۴۴۰
یادداشت؛

گر زلف پريشانت در دست صبا افتد

این بار ‌اشراف زخم‌خورده پنبه‌هایی که به برکت اسلام از دهان‌ها خارج شده بود را با بهره‌گیری از ترفندهای شیطانی در گوش‌ها فرو کردند تا ندای حق‌طلبانه اسلام شنیده نشود...
حسین شریعتمداری

به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری آورده است: 

یکی از برادران به خاطره‌ای که چند سال قبل در صدر یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودم ‌اشاره داشت و در سالروز میلاد رسول خدا(ص) تکرار آن را بی‌مناسبت نمی‌دانست. از این روی یادداشت پیش‌روی را با بیان دوباره آن خاطره آغاز می‌کنیم. خاطره یاد شده به اولین روز بمباران تهران در جریان جنگ تحمیلی مربوط می‌شود. بخوانید؛ 

« این پرسش را به هنگام نوجوانی از استاد شهید مرتضی مطهری پرسیده بودم، از مرحوم علامه جعفری و دیگران نیز، پاسخ‌ها دقیق بود و مستدل اما، آن شب پاسخی از نوع دیگر یافتم که دلنشین بود و مصداق عینی آنچه بزرگان یاد شده با دلایل نظری گفته بودند. آن شب اولین شب موشک‌باران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخ هادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کرده بود. مردم هنوز نمی‌دانستند که آن غرش‌ها و انفجارهای مهیب و پی‌درپی ناشی از موشک‌پرانی صدام است. تصور می‌کردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمی‌شود.

ما در سپاه می‌دانستیم که موشک‌های عراقی- بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابان‌های تهران خلوت بود و موشک‌ها هر از چند‌گاه با غرشی بلند به آسمان تهران می‌رسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا می‌پیچید... آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان می‌داد که به سمت کوه‌های شمال تهران می‌رود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم.... خبری نبود. راستی اگر آن شب یکی از موشک‌ها به جماران و  خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت می‌کرد چه می‌شد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام می‌رفت؟... آن شب این سؤال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه می‌شد؟...

ما می‌ماندیم و دنیای پر از پلشتی‌ها و آدم‌ها و مکتب‌های بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بی‌شخصیت و عفن، شوروی و مارکسیسم انسانیت‌سوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگ‌و بو و مکتب‌هایی با این سمت و سو به چه دردی می‌خورد؟... کم‌کم به پاسخ آن سؤال نزدیک شده بودم... اگر رسول خدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانه‌ای توجیه‌پذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی بود برای آن کلام نورانی که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمی‌آفریدم...».

فردا سالروز میلاد رسول خدا(ص) است، سالروز اهدای بزرگترین و برترین هدیه خدا به همه انسان‌ها. این هدیه الهی اگرچه برای همیشه تاریخ ماندگار و از گزند ایام در امان است، اما بعد از رحلت رسول خدا(ص)، جماعتی که با ظهور اسلام حاکمیت ‌اشرافی خود را از دست رفته می‌دیدند، پنبه‌هایی را که در دوران سلطه بی‌چون و چرای خویش در دهان ملت‌های مظلوم فرو می‌کردند تا فریاد حق‌طلبانه آنان را در گلو خفه کنند برای بازگشت به دوران قبل از بعثت رسول خدا(ص) راه و روش دیگری را برگزیدند.

این بار ‌اشراف زخم‌خورده پنبه‌هایی که به برکت اسلام از دهان‌ها خارج شده بود را با بهره‌گیری از ترفندهای شیطانی در گوش‌ها فرو کردند تا ندای حق‌طلبانه اسلام شنیده نشود! این ترفند، اگرچه نه در همه جا و نه برای همگان، ولی در بستر زمان کارگر افتاد و اسلام ناب‌محمدی‌(ص) به تدریج و در گذر ایام، از میدان عمل به انزوا کشیده شد. دشمنان دیروز که به روی اسلام و مسلمانان شمشیر کشیده و در پی ناکامی از مقابله رو در رو به پستو‌ها خزیده بودند به میدان آمدند و کار به آنجا کشید که بنی‌امیه‌ها و بنی‌عباس‌ها میدان‌دار اسلام شدند و این چرخه همچنان چرخید تا به دورانی رسید که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «‌عصر خمینی» یاد کرده‌اند.

امام راحل ما غبار غلیظ قرن‌ها بدعت و انحراف و تحریف و کج‌اندیشی را که بر چهره اسلام نشانده بودند، زدود و اسلام ناب را همان‌گونه که در صدر بود به جهانیان عرضه فرمود. بار دیگر بعثت بود که آغاز شده بود، اين بار از ايران... اما نه آن كه دين جديد و يا دعوتي بيرون از حلقه بعثت رسول خدا‌(ص) به میان آمده باشد. اين، همان بود که به فراموشی سپرده شده بود و بار ديگر بازگشتي بود به هزار‌و‌چهارصد و چند سال پيش. گويي باز هم رسول خداست كه امير كاروان است و مردم را از «جاهليت مدرن» به راه فراموش شده خدا مي‌خواند. به گفته استاد شهید، آیت‌الله مطهری «وقتی خمینی کبیر ندا به انقلاب بلند کرد، مردم این ندا را در دل خود آشنا یافتند و با پای جان به سوی آن شتافتند». این، همان گمشده قرن‌های متمادی آنان بود که حالا از زبان امام خمینی مژده پیدا شدنش را می‌شنیدند.

مژده‌ای که امیر‌مؤمنان‌علیه‌السلام، بعد از برشمردن پلشتی‌هایی که در پیش است، از آمدن آن خبر می‌داد و مردمان را به آماده بودن برای آن روز - بخوانید امروز- توصیه می‌فرمود:«... كالبدهايي مي‌بينم بي‌جان و جان‌هايي بي‌كالبد، عبادت‌كنندگاني راه صلاح ناپيموده، بازرگاناني از تجارت سود نبرده، بيداراني كه در خوابند، حاضراني كه غايبند، نگاه‌كنندگاني كه نمي‌بينند، شنوندگاني كه ناشنوايند، گويندگاني ناگويا... پرچم گمراهي را مي‌بينم چون درختي تناور برپاي مانده و شاخ و برگ به هر سو دوانده...» و پس از وصف آن دوران كه در پيش است به هشدار مي‌نشيند كه «هر رفته را بازآمدني است، پس حق را از عالم رباني و خداشناس خود بشنويد و دلهاتان را آماده كنيد، هنگامي كه شما را فرا مي‌خواند آماده شويد و...»

روزنامه تايمز در اين‌باره نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامي در ايران، به سرعت سراسر جهان را درنورديد و در پایيز 1978 بود كه دنياي غرب بار ديگر اسلام را كشف كرد. اسلامي كه پس از ده‌ها قرن دوباره در اوج استقبال مردمي به ميدان آمده بود.» 

ميشل جانسون استراتژيست برجسته آمریکایی در نشريه ژئوپوليتيك آورده بود كه «انقلاب اسلامي در ايران، تجديد حيات دوباره اسلام است. در اين انقلاب هيچيك از ايسم‌هاي متداول نظير ناسيوناليسم، كاپيتاليسم، كمونيسم و سوسياليسم كمترين نقشي نداشته است، دنياي غرب با اسلامي روبروست كه قرن‌ها در ميان مسلمانان فراموش شده بود... الله اكبر يعني خدا بزرگ است... اين همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پيامبر اسلام است، خميني تكرار اوست » و...

هنری کسینجر ، مشاور رئیس‌جمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف می‌کند: «آیت‌الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد‌، تصمیمات او آنچنان رعد‌آسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌‌ریزی را از سیاست‌مداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند‌، او با معیار‌‌‌‌های دیگری غیر از معیار‌‌‌‌های شناخته شده دردنیا سخن می‌گفت و عمل می‌کرد‌، گویی از جای دیگر الهام می‌گرفت‌، دشمنی آیت‌الله خمینی با غرب بر گرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»

بار دیگر رخدادهای صدر اسلام به تکرار نشست، جنگ احزاب، تحریم‌های اقتصادی، ترفندهای روانی، به میدان آمدن منافقین، تهدید‌های پی در پی دشمنان بیرونی و نق‌زدن‌های دنباله‌های داخلی آنها و...

اما دیگر قرار نبود مانند اُحد از «تنگه غنیمت»! آسیب ببینیم، یا مثل صفین از «نیزه فریب»! زخم برداریم، قرار نبود مالک که آن روز به خیمه سیاه معاویه رسیده بود، امروز هم مانند آن روز، به سبک‌مغزی خوارج و حیله عمرو‌عاص از نیمه راه باز گردد. قرار نبود علی(ع) را تنها بگذاریم تا مظلومانه سر در چاه بگذارد و دغدغه‌های فرو خورده خود را با چاه در میان بگذارد! عاشورا به تکرار آمده بود و کربلا در میان بود، اما این بار نوبت یزیدیان و حرامیان داعش بود که قلع و قمع شوند. راستی چه غمزده بود آن روز، اولین اربعین حسینی(ع) که تربت پاک مولای شهیدمان حضرت ابا عبدالله(ع) فقط دو زائر داشت، جابر بن عبدالله انصاری و شاگرد با وفایش «عطیه عرفی»؟!... امروز اما، اربعین که از راه می‌رسد، آن تربت پاک، ۲۵ میلیون زائر پاکباخته دارد که بی‌سودای سود و فارغ از بود و نبود به زیارتش می‌شتابند و به نوشته هافینگتن پست؛ این سپاه عظیم به هر سو که برود، توان فتح دارد و هیچ ارتشی نمی‌تواند در مقابلش ایستادگی کند.

امیر‌المؤمنین علیه‌السلام در وصف رسول خدا(ص) می‌فرمود: «طبيبي است كه با طب خود به اين سوي و آن سوي مي‌رود، داروي او بيماران را بهترين درمان است و داغ او سوزان، آن را به هنگام نياز بر دل‌هايي مي‌نهد كه حق را نمي‌بينند، گوش‌هايي كه ناشنوايند و زبان‌هايي كه ناگويا... با داروي خود دل‌هايي را مي‌جويد كه در غفلت افتاده‌اند و يا از هجوم شبهه‌ها در حيرت...» امروز انقلاب اسلامی نسخه آن طبیب را به این سوی و آن سوی دنیا می‌برد و به هر نقطه‌ای که می‌رود، حماسه بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) می‌آفریند.

به قول خواجه شیراز:

گر زلف پريشانت در دست صبا افتد   |   هر جا كه دلي باشد در دام بلا افتد
ما كشتي صبر خود در بحر غم افكنديم   |   تا آخر از اين طوفان هر تخته كجا افتد؟

/۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: کیهان

ارسال نظرات