تقیزادههای دیروز و امروز
به گزارش خبرگزاری رسا، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: نهضت مشروطیت یکی از حرکتهای مهم ضداستبدادی تاریخ معاصرِ نه تنها ایران، بلکه به جرئت میتوان گفت، تاریخ معاصر جهان است. نهضتی پیشرو که در میان دیگر ملتها نیز الهامبخش عدالتطلبی و آزادیخواهی گردید. این نهضت، میتوانست تحولی بزرگ در سرنوشت ملت ایران در مسیر آبادانی و پیشرفت کشور به وجود آورد که به دلایل متعددی ناکام ماند و به استبداد رضاخانی ختم شد و حرکت روبهجلوی ملت ایران را قریب به 70 سال به تأخیر انداخت.
اکنون که در آستانه شهادت شیخ مظلوم مشروطیت، شیخ فضلالله نوری و سالروز صدور فرمان مشروطه در سال 1285 قرار داریم، فرصت مناسبی است هر چند کوتاه، به مؤلفهها و ابعاد شخصیتی روشنفکرانی همچون تقیزادهها که مسیر مشروطیت را به انحراف کشاندند - البته با محوریت نگاه عمیق رهبر معظم انقلاب اسلامی به این جریان فکری- اشارهای مختصر داشته باشیم.
داستان غربزدگى، داستان پر غُصهاى است که در طول بیش از یک و نیم قرن در تاریخ این سرزمین به مثابه بیمارى مهلکى، سلامت مغز و روح و روان جوانان کشور را تهدید کرده است. سردمداران این جریان انحرافى که به دروغ خود را روشنفکر و منورالفکر معرفى کردهاند، همواره تلاش کردهاند در جهت استحاله فرهنگ اسلامى - ایرانى این سرزمین قدم بردارند و فرهنگ منحط غرب و ایسمهاى رنگارنگ بیگانه را ترویج کنند!
رهبر معظم انقلاب اسلامى در طول سالیان متمادى ابعاد فکرى، عملکردى و هویتى این جریان انحرافى را به زبانهاى مختلف رسوا کردهاند که آخرین آن بیانات معظم له در ابتداى سال 1398 و در صحن مطهر حضرت على بن موسیالرضا است که فرمودند: «در داخل، متأسفانه بعضىها غرب را بَزک مىکنند، بدىهاى غرب را توجیه کنند، رتوش مىکنند، نمىگذارند افکار عمومى متوجّه بشود که همین دولتهاى ظاهرالصّلاح - مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران - در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچىها بینشان هست، رسانهاىها بینشان هست؛ مثل تقىزاده. در دورهى طاغوت، آدمى مثل تقىزاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربى بشود؛ یعنى سبک زندگى در ایران باید غربى بشود. امروز هم تقیزادههاى جدید از این حرفها مىزنند؛ البتّه به این صراحت نمىگویند، امّا مضمون حرفشان این است. آنهایى که افکار غربى را، سبک زندگى غربى را، روشهاى غربى را، لغات غربى را بهطور پیوسته در داخل، در ادبیات ما، در افکار ما، در دانشگاههاى ما، در مدارس ما تزریق میکنند، پمپاژ مىکنند، اینها همین تقیزادههاى جدیدند. آنهایى که پشت سر سند 2030 - سند 2030 یعنى برگرداندن سبک زندگى اسلامى به زندگى غربى - مىایستند، همان تقیزادههاى امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهى جوانهاى مؤمن ما و مردم انقلابى ما نخواهند گذاشت این تقیزادهها حرفشان به کرسى بنشیند.» (98/1/1)
معرفى مؤلفهها و ابعاد شخصیتى روشنفکران غربزدهاى همچون سیدحسن تقیزاده، یکى از وظایف مهمى است که برعهده آگاهان و نخبگان جامعه اسلامى است و مىتواند جوانان ایران زمین را از بیمارى خودباختگى و انفعال و غربزدگی رهایى بخشد.
سید حسن تقیزاده روشنفکر دوران مشروطه بود که در آخر شهریور 1256 هجری شمسى در خانوادهاى روحانى در شهر تبریز متولد شد. پدرش «سید تقى اردوبادى» از شاگردان شیخ مرتضى انصارى بود. سید حسن فرزند ششم خانواده بود که در دارالفنون تحصیل کرد و از همان ابتداى جوانى به الگوهاى غربى گرایش یافت. به گفته وى «از 16 سالگى درصدد رهایى از تقلید و اطاعت کورکورانه تعبدى بوده است.»
چند سال بعد بر اثر آشنایى با آثار نویسندگان تجددخواه به علوم جدید غربى و اندیشههاى اروپایى و تفکر تجددطلبانه تمایل یافت. تقیزاده به ترکیه عثمانى، لبنان، سوریه، مصر و منطقه قفقاز رفت و با نویسندگان و محافل فرهنگى این کشورها و همچنین با نویسندگان نشریات فارسیزبان به گفتگو و تبادل نظر پرداخت. او در کشاکش جنبش مشروطه به تبریز بازگشت و درصف آزادیخواهان تبریز قرار گرفت. پس از پیروزى جنبش مشروطه و افتتاح اولین مجلس شوراى ملى به نمایندگى از سوى تجار تبریز انتخاب شد و در فرصت کوتاهى توانست رهبرى جناح اقلیت روشنفکر و تجددخواه مجلس را بر عهده بگیرد.
سید حسن تقیزاده از چهرههاى صاحبنام و ذینفوذ در دستگاه وابسته ماسونى بود و تا مرتبه استاد اعظم «لژ بیدارى ایرانیان» ترقى کرد و از همین راه، عدهاى از اهل قلم و فرهنگ این مرز و بوم را به تشکیلات فراماسونرى رهنمون ساخت. تقیزاده ازجمله عاملان انحراف نهضت مشروطه به سمت امیال سیاسى انگلستان و از عوامل توفیق نقشههاى سیاسى آن کشور در ایران طى یک دوره 50 ساله پس از مشروطیت به شمار مىرود.
کسی که در بستر مشروطیت، پلههای ترقی این دنیایی را طی کرده بود، در نهایت یکی از عوامل شهادت شیخ شهید شیخ فضلالله نوری شد و در صف حامیان و کارگزاران رضاخان قرار گرفت و در تنظیم قرارداد ننگین 1933 نقش داشت و همواره تلاش کرد کشور را در مسیر سکولاریسم حرکت بدهد و خود بهطور مستقیم در فرآیند استحاله فرهنگى جامعه ایرانى نقشآفرین بود.
اما مؤلفهها و ابعاد شخصیتى روشنفکران غربزدهاى همچون سیدحسن تقیزاده را مىتوان چنین فهرست نمود که این فهرست منحصر به دوره خاصی نیست و این ویژگیها را برای همه افرادی با چنین تفکری در همه دورانها باید فرض دانست:
1- عدم خودباورى؛ 2- تحقیر ملت؛ 3- شیفته، مقهور و مرعوب غرب و تلاش براى غربى کردن ایران؛ 4- بزککننده غرب؛ 5- اسلام ستیزى؛ 6- عدم ثبات شخصیتى؛ 7- در خدمت استبدادبودن؛ 8- وطن فروشى و خیانت به ملت و 9- انحصارگرایى و خشونت ورزى.
بىتوجهى به داشتهها و توانایىها و بزرگنمایى ضعفها و ناکامىها، رویکردى بیمارگونه و ناصواب است که حاصل آن از دست رفتن اعتماد به نفس، و عدم امید به آینده در سطح کلان ملى است! کلیدواژه «مانمیتوانیم» به زبانهاى مختلف توسط کسانى در طول سالهاى اخیر تکرار شده است که اتفاقاً خود را روشنفکر و فرهیخته و گروه مرجع معرفى مىکنند و ادعاى پیشگامى و آوانگارد در تحولات اجتماعی دارند.
یکى دیگر از ویژگىهاى شخصیتهایى، چون تقیزاده، فراز و نشیبها و حرکتهاى زیگزاکى است که چنین افرادى با این خصوصیت در طول حیاتشان با آن مواجهند. این نوسانات رفتاری، هم ریشه در تذبذب شخصیتى و بوقلمون صفتى آنان دارد و هم برآمده از روحیه فرصتطلبى آنان است که هرجا منافع مادى و حیات دنیوى آنان اقتضا کند، حاضرند از باورها و ادعاهاى خود دست بردارند و مواضع متفاوت و متضادى را اتخاذ نمایند. چنین افرادى که شیفته قدرت و شهرت و ثروتند، طبیعى است که خیلى زود به صاحبان قدرت تمایل مىیابند و با آنان همسو و همنظر مىگردند.
در پس ادعاهاى آزادمنشى و دموکراسىخواهى و چهره لیبرالمآبى این افراد، نوعى خشونت ورزى وانحصارگرایى و رادیکالیسم نهفته است که از آن براى هموارسازى مسیر دستیابى به قدرت و سرکوب و بایکوت مخالفان و منتقدان استفاده مىکنند! و این در حالى است که همواره مخالفان خود را متهم به استبداد و خشونت و با مظلومنمایى خود را قربانى خشونت معرفى مىکنند.
انقلاب اسلامى ایران در طول حیات 40 ساله خود از این تقیزادهها که در برهههاى تاریخى به آرمانهاى انقلابى ملت ایران خیانت و امروز جلاى وطن کرده و سر بر بالین غرب و دشمنان این ملت گذاشتهاند و یا همچون تقیزاده عصر مشروطیت و پهلوی، کلید واژه «نمیتوانیم» و باید «از فرق سر تا نوک پا» وابسته به غرب شویم، کم به خود ندیده است.