آداب و رسوم نوروزی مردم مشهد
به گزارش خبرگزاري رسا، مردم خراسان و شهر مشهد به آداب و رسوم عید باستانی نوروز، پایبند و علاقهمند هستند، به منظور آشنایی با رسوم نوروزی مردم مشهد در گذشتهای نهچندان دور و مقایسه آن با حال، پای صحبتهای صمیمانه یکی از بزرگترهای شهر مشهد مینشینیم:
نوروز برابر با یکم فروردین (روزشمار خورشیدی)، یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز، ایران باستان بوده و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران این عید را جشن میگیرند. مردم خراسان و شهر مشهد به آداب و رسوم عید باستانی نوروز که هشتم مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، از سوی سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد به عنوان میراث معنوی، به ثبت جهانی رسیده است، پایبند و علاقهمند هستند.
خانهتکانی
انیسآغا ابراهیمزاده، همسر مرحوم خانسالار که برای بسیاری از مردم مشهد نامی آشناست، بیش از ۹۸ سال از خداوند عمر گرفته و کولهباری از خاطرات تلخ و شیرین، از گذشته با خود همراه دارد. این بانوی مهربان در خانه باصفایش میزبان ما میشود و با لبخندی شیرین که از یادآوری خاطرات دور ناشی است، میگوید: از چند هفته به نوروز مانده جنبوجوشی در مردم پدید میآمد. برخی در فکر تهیه لباس نو بودند و بیشتر مردم لباسهای کهنه خود را تمیز میکردند. لباس عید، بیشتر برای بچهها معنی داشت.
همه خانهتکانی میکردند. ظروف مسی را به رویگر داده و سفید میکردند. فرشها را میتکاندند. (البته من فرشها را بعد از تکاندن حتماً میشستم) اثاثیه و زوایای اتاقها را گردگیری کرده و میروفتند و گندم یا عدس در دیس و دوری و بشقاب خیس کرده و خاکشیر و ترتیزک و اسفرزه، پشت کوزه و روی پارچه میچسباندند تا برای شب عید سبز شود و در ایام عید، خانه به سبزه آراسته باشد.
وی با بیان اینکه قدیمترها دل مردم خوش بود و با کمترینهای دنیا شاد بودند و حسّ زیادهخواهی نداشتند، میافزاید: شب چهارشنبهسوری هم مردم جشن میگرفتند و با چای و شیرینی و آجیلِ شیرین که بیشتر شامل انواع برگهها و قیصیها بود، از هم پذیرایی میکردند و بچهها با چادرشب صورتشان را میپوشاندند و برای گرفتن عیدی از همسایهها ملاقهزنی میکردند. ما هم پول خرد، نقل و نبات و قند در ملاقههایشان میگذاشتیم.
رسم دیگر شب چهارشنبهسوری فالگوش ایستادن بود و مردم اعتقاد داشتند که هرچه بشنوند، وقایع سال آینده را اعم از غم و شادی برایشان رقم میزند. همچنین در کوزه پول خرد و اسم میریختند و برای دختران دم بخت فال میگرفتند. در این شب، شام همه مردم عدسپلو و آشرشته و در خانوادههای متمول کوفته هم بود. همچنین جوانان مقداری گوَن جمعآوری میکردند و در جایی مثل کوهسنگی قرار میگذاشتند و گونها را آتشزده و از رویش میپریدند و «زردی من از تو سرخی تو از من» را ضمن پریدن میگفتند.
روز عرفه مردگان
انیسآغا ادامه میدهد: در روز عَلَفه (عرفه) -۲۹ اسفند- مردم به یاد همه درگذشتگان محله که از ابتدا تا انتهای سال به رحمت خدا رفته بودند، در مسجد محل جمع میشدند و هر کسی مقداری غذا و شیرینی و آجیل با خود میآورد و خانوادهها و بازماندگانِ درگذشتهها را به سالی پرامید نوید میداد. با آغاز سال نو نیز، همه برای عید دیدنی به منزل بازماندگان میرفتند.
سفره هفتسین
این بانوی کهنسال با اشاره به رسوم دیگر مشهدیها در پایان سال اظهار میدارد: شب عید هم مردم کوکوسبزی و پلو میخوردند؛ البته مانند الان یک غذای خاص مدنظر همه نبود، قبل از فرا رسیدن لحظه تحویل سال نو سفره هفتسین را میچیدند و لباسهای نو خود را میپوشیدند. مُشک و عنبر میسوزاندند و اسپند در آتش میریختند و در اتاقها شمع میافروختند. سپس سفره سفیدی پهن کرده و دور آن مینشستند. سفره را هم با دو چراغ لاله، یک جلد کلامالله مجید و یک آینه میآراستند و جلوی آینه هم چند دانه گندم میپاشیدند، روی آینه یک تخممرغ میگذاشتند تا وقت سال تحویل، تخممرغ روی آینه بچرخد.
یک ظرف عسل و یک عدد نان سنگک و سینی هفتسین را در وسط سفره میگذاشتند. یک عدد سیب و سبزهای را هم که دو هفته قبل تهیه کرده بودند، در کنار سینی قرار میدادند.
تنگ ماهی قرمز، یک کاسه آب و چند ساقه سبز و یک دانه نارنج درون آب را هم در سفره میگذاشتند. علاوه بر اینها ظرفی آجیل و شیرینی هم سر سفره مینهادند. کمی از شام شب عید نیز بر سر سفره میگذاشتند.
وی میگوید: مردم معتقد بودند که آب علامت طول عمر است و ماهی را هم نشانه رزق حلال میدانستند. عسل نماد شیرینکامی و تندرستی و نان و سکه هم برای جلب نعمت و برکت بود. عدهای نیز قبل از تحویل سال به مسجد یا به پابوس و زیارت حرم امام رضا (ع) میرفتند.
باورهای مردم در تحویل سال نو
به گفته انیسآغا، یکی از آداب و رسوم مردم در این بود که چند لحظه قبل از تحویل سال، قدری «آب جوجه خروس» یا شیر میخوردند. چون باور داشتند اگر به هنگام سالتحویل آب جوجهخروس بخورند، پوست بدنشان در تمام سال لطیف و درخشان میشود و اگر شیر بنوشند، پوست بدنشان سفید و نرم خواهد شد.
عدهای نیز لحظه تحویل سال دور سفره مینشستند و هر یک سکهای یا چند دانه برنج یا یک گوخدا (خرخاکی)! در مشت میگرفتند یا کله جوجهخروس در جیب میگذاشتند و سر مرغ و دل و جگر و سنگدان و گردن او را میپختند و به مرد خانه میدادند تا بخورد و ثروتمند شود.
بیشتر مشهدیها شب اول سال نو رشتهپلو میخوردند. روز شنبه اول سال هم آش میپختند تا در طول سال، کارشان رشته بگیرد.
از کوکویی هم که از شب آخر سال کهنه مانده بود، مقداری میخوردند تا تمام سال رزقشان حلال باشد. کوکو را هم باید میخوردند تا در سال نو از «کو؟ کو؟» گفتن راحت بشوند.
روز اول عید
انیسآغا با بیان اینکه اگر نوروز با مناسبتی مذهبی نیز همزمان میشد، مردم به نیکویی احترام بزرگان دین و ائمه (ع) را حفظ میکردند، میافزاید: در روز اول عید معمولاً بزرگ خانواده یا بزرگ محل در خانه مینشست و همه دستهجمعی قرار میگذاشتند و برای تبریک سال نو به دیدن او میرفتند. او هم متناسب با مقام و موقعیت و استطاعت خود یک سکه نقره یا اسکناس رایج روز را به عنوان عیدی به هریک از دیدارکنندگان میداد. ما، چون سیّد بودیم، به بچهها معمولاً یک تا سهریالی میدادیم. این دیدوبازدیدها تا ۱۴ فروردین ادامه داشت.
مشهدیها در نوروز با انواع شیرینیهای خانگی از قبیل باقلوا، لوز، نیمشکر، نقل هفترنگ، مسقطی، بهشتی، حاجیبادام، راحتالحلقوم و کلوچه و آجیل (شامل مغز دانه زردآلو، نخودچی، کِشته، کشمش و…) و میوه از میهمانهایشان پذیرایی میکردند.
بازیهای نوروزی
وی میگوید: مردم مشهد معمولاً با بعضی بازیهای رایج در نوروز، خود را سرگرم میکردند. از جمله این بازیها الکدولک، کُشتی، آراآرا، سرنو قزلخانم، استاسه پایه، اوستای زنجیرباف، از گلاچی گل، بجُلبازی، جوزبازی، شیطونبرشته، کبدیکبد، عرقچین گردونک، لوچمبه، لیسپالیس، درنهبازی و خرسوز پالونسوز بود.
سیزدهبدر
یکی دیگر از آداب عید نوروز اجرای مراسم سیزدهبدر است. ایرانیان، مراسم سیزدهبدر را از دیرباز بسیار جدی برگزار میکردهاند. انیسآغا با اشاره به اهمیت این روز برای مشهدیهای قدیم میگوید: مردم روزهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ فروردین را با هم قرار میگذاشتند و در دل طبیعت دور هم جمع شده و از نعمتهای خدا لذت میبردند. از جمله رسوم این روزها، بستن تابهای بلندی بود که جوانها با آن تاب میخوردند و یک نفر از پایین انار یا چوب به تابسوار میزد تا جواب سؤالش را بدهد. مردم معمولاً سیزدهبدر آش میخوردند و خوردن کاهو سکنجبین و چغالهبادام از خوردنیهای مرسوم عصر این روز بود. در پایان هم دخترهای دم بخت نیت میکردند و سبزهها را گره میزدند و به آب میانداختند و با امید داشتن سالی خوب و آیندهای روشن، به خانههایشان بازمیگشتند./1360/