کار خیر آرامش قلبی میدهد
به گزارش خبرگزاري رسا، عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند و رنگش سرخ میشود، زیرا در رسانهها اعلام شده که فردا قرار است باران ببارد؛ ما هم عزای باران میگیریم؛ پدرم اشک در چشمانش جمع میشود زیرا درآمدش بیش از خرج خوراک ما نیست؛ همین ماه پیش بود که یک نفر را آورد که گفت: یک میلیون هزینه ایزوگام پشت بامتان است و اگر انجام ندهید به احتمال زیاد سقف روی سرتان خراب میشود.
خانه ما دو اتاق دارد و از آن شب پدرم اجازه نداد که ما در سالن که سقفش چکه میکند بخوابیم؛ خودش گوشه سالن میخوابد؛ هر بار میرود روی سقف را با پلاستیک میپوشاند اما گوشهای دیگر دهان باز کرده و باران را به اتاقمان میآورد.
۹ ماه پیش یک خواستگار برایم آمد؛ صاحبکار پدرم گفت: دخترت را شوهر بده، من بخشی از جهیزیه وی را میدهم؛ مرا به آقایی با تفاوت سنی زیاد دادند.
پدرم دو مرغ و چند کیلو برنج ایرانی خرید؛ چند وقت یک بار که شوهرم به خانه ما میآید قسمتی از آن را درست میکنیم، بوی آن در خانه میپیچد اما فقط من و شوهرم میخوریم.
بغض راه گلویش را میبندد و آن را فرو میخورد و ادامه میدهد: انگار که زهر مار میخورم تا حدی که یک بار نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و گریهام گرفت و هر چه همسرم اصرار کرد دلیلش را نگفتم اما مادرم میگوید: اشکالی ندارد بگذار در این یک سال که نامزد هستی حفظ آبرو کنیم.
فشار زندگی به حدی بر پدرم سنگینی کرد که وی شش ماه پس از ازدواج من، مشاعرش را از دست داد؛ جدا از این ناراحتی بزرگ، همان آب باریکه را هم که داشتیم دیگر نداریم.
گریههای سوزناک زهرا دلم را آتش زد و مسئولیت را روی شانهام سنگینتر کرد و باعث شد به سراغ خیرین بروم و بپرسم آنان از کار خیر چه دیدهاند که در این راه قدم نهادند؟
باشد تا ما هم در این راه قدم نهیم و روزهای سرد اقتصادی که کرونا آن را به بدترین نقطه ممکن به خصوص برای اقشار آسیب پذیر رسانده، به گرما تبدیل کنیم تا دیگر عرق شرم بر پیشانی پدری ننشیند و وی را تا سر حد دیوانه شدن پیش نبرد و به دعای این افراد که از سر کوتاهی ماست خداوند باران را از ما نگیرد.
کمک به نیازمندان در روزهای کرونایی
آقای موسوی که برای بیماران کرونایی بستری در بیمارستانهای قم آبمعدنی و مواد غذایی میفرستد، میگوید: چند روز پیش که شنیدم یک خیر به محل کار کارگران ساختمانی رفته و حقوق یک روز را به آنان داده و گفته به خانهها بروید منقلب شدم و قصد کردم من هم از این غافله خیر عقب نمانم و در این موقعیت بیشتر به کمک همشهریانم بشتابم.
وی ادامه میدهد: شخصی دو روز پیش آمد و گفت من شغل داشتم و حقوقم کفاف زندگیام را میداد اما حالا ۲ ماه است که در خانه هستم، اگر به من کمک کنید با بهتر شدن اوضاع دو برابر آن را برمیگردانم، من هم حقوق یک ماه را به وی دادم و یک چک برای دو ماه دیگر گرفتم؛ زمانی که پول را به وی دادم اشک در چشمانش حلقه زد و دستانش میلرزید راضی به این نبودم که یک مرد به این مرحله برسد اما نمیدانید در آن لحظه چه حس خوبی پیدا کردم و خوشحالی در دلم موج زد.
آقای اعلایی که امروز از خیرین بزرگ شهر قم است هم میگوید: من ابتدا میترسیدم کمک کنم و تصور میکردم شاید خودم نیازمند شوم لذا از دادن بن برای خرید مرغ به نیازمندان شروع کردم؛ وقتی شادی را در چهره برخی از آنان دیدم کم کم این کار را گسترش دادم و با یکی از مرغ فروشیها هماهنگ کردم و پول میدادم و به جای آن بن میگرفتم و آنها را به یکی از خیرین میدادم که بین نیازمندان پخش کند، زیرا امام رضا (ع) از پشت در انفاق میکردند که چهره نیازمند را نبینند و نیازمند هم چهره امام را نبیند و خجالت نکشد.
وی ادامه میدهد: وقتی اثرات کار خیر را در زندگیام دیدم متوجه شدم که راهم را پیدا کردم و راحتتر انفاق میکنم و از وقتی دستگیر دیگران شدم دستم جلوی کسی دراز نشده در صورتی که پیش از این چند وقت یک بار برای پاس کردن چکهایم به دیگران رو میانداختم؛ فکر میکنم دعای خیرشان پشت سرم هست و با کار خیر آرامش قلبی پیدا میکنم.
اعلایی میگوید: وقتی میبینم خیران زندگی با برکتی دارند من هم بیشتر تشویق میشوم و در این روزها که کرونا زندگی برخی را با مشکل مواجه کرده با خرید ماسک، ژل و مواد ضدعفونی و پخش رایگان آن در مغازه پارچه فروشی خودم اقدام کردم و برای بسته معیشتی نیازمندان پیش قدم شدم؛ ان شاءالله که خداوند قبول کند.
وقتی اثرات کار خیر را در زندگیام دیدم متوجه شدم که راهم را پیدا کردم و راحتتر انفاق میکنم
خانمی هم که با وجود وضعیت مالی خوبی که دارد و نمیخواهد نامش برده شود، هرازگاهی به بیمارستانها میرود و به افراد سالخورده بیمار که همراهی ندارند و یا خانواده آنان را ترک کرده کمک میکند.
وی میگوید: یک بار برای پرستاری از بیماری رفتم که گفتند فرزندانش وضعیت مالی خوبی پیدا کرده و مادرشان را ترک کردند وی هم از ناراحتی افسرده و زودرنج شده بود و بداخلاقی میکرد به نحوی که هر کاری برایش انجام میدادم آخر به جای تشکر میگفت برو دیگه نبینمت و برخی اوقات لیوان آبی که به دستش میدادم را پرت میکرد وسط اتاق و مجبور میشدم بروم تی بیاورم و آنجا را خشک کنم؛ هیچکس نمیدانست که من فقط برای رضای خدا این کار را انجام میدهم؛ برخی میگفتند روزی چند بهت میدهد که با این اخلاقش کنار میآیی؟ و من از پاسخ دادن طفره میرفتم.
این خانم قمی ادامه میدهد: من حال پیرزن را درک میکردم ضربه روحی بدی خورده بود اما چند بار شد که به گوشهای رفتم و یک دل سیر گریه کردم.
وی میگوید: در آن اتاق کارهای بیماران دیگر را هم انجام میدادم حتی یک بار برای سرکشی از بیمارستان آمده بودند و گفتند چقدر این اتاق تمیز و همه چی مرتب است و از پرستار آن اتاق تقدیر کردند اما من باز هم به هیچکس نگفتم که کارهای آنجا را من انجام میدهم.
این خیر ادامه داد: پس از مدتی آن خانم از دنیا رفت و با وجود اینکه نتوانستم خیلی درس بخوانم اما نفر اول المپیاد کشوری شدم با اعلام این خبر به معنای واقعی کلمه اینکه میگویند: «تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز» را درک کردم و به همین خاطر در این روزها هم به عنوان جهادگر به کمک بیماران کرونایی آمدم.
تشکیل گروه خیرین در یکی از مدارس علمیه قم
خانم حسینی هم در حد توان خود به یاری مردم در این روزهای کرونایی آمده؛ وی گروه خیرین را در یکی از مدارس علمیه قم در یکی از پیام رسانها تشکیل داده که حدود ۱۷۰ نفر از طلاب آن مدرسه عضو آن شدند و هر کس هر کاری از دستش برآید انجام میدهد؛ چند نفر از آنان قبول کردند که برای غسل اموات کرونایی بروند، هر کس چرخ خیاطی داشته آن را به مدرسه آورده و شروع به دوخت ماسک کردند و حدود ۱۰۰ نفر نیز کمک مالی داشتند که توانستند بستههای معیشتی برای خانوادههای نیازمند تهیه کنند.
وی میگوید: الگوی ما ائمه و امام حسن (ع) هستند و در تاریخ داریم که حاتم طائی حتی مسلمان نبود اما وقتی دخترش به اسارت سپاه اسلام درآمد، پیامبر (ص) وی را آزاد کرد، زیرا پدرش بخشنده بود؛ بخشندگی در میان ایرانیان هم سابقه دارد مانند جهان پهلوان تختی که نامش پس از ۵۳ سال که از فوتش میگذرد هنوز باعث افتخار ایرانیان است و از این قبیل افراد کم نداریم؛ شاید هیچ جای دنیا مانند مردم ایران نباشند که بدون هیچ چشم داشتی به یکدیگر کمک میکنند.
حسینی در مورد انگیزه خود برای انجام کار خیر میگوید: پیش نماز محله کودکی من در کار خیر پیش قدم بود؛ همه محل وی را دوست داشتند زیرا به مردم رسیدگی میکرد و حتی به خانه سالمندان میرفت و خانهشان را تمیز یا برایشان خرید میکرد، به همین خاطر از همان کودکی پای منبر وی رفتم و امروز هم طلبه شدم و راهش را ادامه دادم.
بخشش اجاره مستأجران
برخی بازاریان هم از این قافله عقب نماندند و در روزهایی که کرونا گرد کسادی بر همه جا پاشیده به کمک مستأجرها شتافتند؛ حسن جورابچی عضو هیئت امنای بازار بزرگ قم میگوید: حدود ۵۰ کارگر در این بازار کار میکردند که بازاریان در ماه پایانی سال آنان را تحت پوشش گرفتند و تا آنجا که من اطلاع دارم ۳۰ نفر از صاحبان مغازههای این بازار اجارهها را به مستأجرها بخشیدند و برخی هم چکهای کاسبان را نقد کردند و برای یک تا دو ماه دیگر از آنان چک گرفتند.
وی میگوید: کرونا هم امتحان الهی است باید به هم رحم کنیم تا خدا به ما رحم کند؛ مال دنیا به دنیا میماند و ما میرویم؛ انشاالله با کمک به دیگران عاقبت به خیر شویم.
هر کس به دیگران کمک کند گویا به خودش کمک کرده و من هر کس را دیدم که بیشتر در راه خدا داده نه تنها پولش کم نشد بلکه بیشتر هم شده است
امیرحسین صبوری مدیر هیئت امنای پاساژ موسی بن جعفر (ع) نیز میگوید: مغازه داران این پاساژ در طول سال برای نیازمندان کمک جمع آوری میکنند؛ امسال نیز با اینکه وضعیت اقتصادی خوب نبود، در حد توان کمک کردند و توانستیم برای بیش از ۱۰۰ خانواده بسته معیشتی به ارزش هر یک ۲۵۰ هزار تومان تهیه کنیم و تا آنجا که من مطلع هستم در این پاساژ ۱۰ صاحب مغازه اجارهها را به تعویق انداختند یا بخشیدند؛ البته من از همه مغازه داران اطلاعی ندارم.
وی با بیان اینکه با شاد کردن دل مردم دل آدم شاد میشود، ادامه میدهد: هر کس به دیگران کمک کند گویا به خودش کمک کرده و من هر کس را دیدم که بیشتر در راه خدا داده نه تنها پولش کم نشد بلکه بیشتر هم شده؛ امیدوارم خداوند بخشنده بودن را به همه بدهد و لذت این کار را به همه بچشاند.
گفت وگوی ما با برخی از خیرین به پایان رسید اما راه بخشندگی همیشه باز است و مشکلاتی که برای برخی خانوادهها گره کور است را میتوان با کمک هم و به آسانی باز کرد؛ فقط باید آستینها را بالا زد و درد دیگران را درد خود دانست تا زندگی خوبی برای خود و دیگران بسازیم.
چه خوش گفت سعدی که «تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی»/1360/