شأن نزول حوزه هنری چه بود؟
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تشکیل انجمن یا گروهی برای گرد آمدن هنرمندانی که دغدغه دینی و انقلابی داشتند، از سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ذهن برخی از فعالان این حوزه شکل گرفت. هنر در رشتههای مختلف پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با رویکردهای متعدد و متکثری به فعالیت خود ادامه میداد؛ گروهی با تقلید صرف از هنر غربی و تحت تأثیر هنر آمریکایی سعی در ارائه الگویی ایرانی از آن داشتند؛ گروهی در این میان تلاش کردند تا به رویکردهای شخصی خود توجه کرده و آثارشان را در حال و هوای خود ارائه دهند و عدهای دیگر نیز در این میان، با در نظر گرفتن سنتهای دینی و بومی تلاش داشتند تا آثارشان رنگ و بویی از مؤلفههای ایرانی اسلامی داشته باشد.
گروه سوم عمدتاً از خیل هنرمندانی بودند که گرایشهای مذهبی، آنها را متمایل به انقلاب کرده بود. با توجه به خلأ موجود در فضای پیش از انقلاب برای ایجاد بستر فعالیت گروه سوم، این گروه تصمیم گرفت تا نهاد و مجموعهای برای گردهمآمدن هنرمندان مذهبی و انقلابی شکل دهد. شاید ترسیم این شرایط را بهتر باشد از زبان زندهیاد طاهره صفارزاده بخوانیم: من قبل از انقلاب به طور مداوم تحت فشار بودم، تحت فشار به خاطر شعرهای ضداستعماری بهویژه با کتاب «طنین دلتا»، یادم هست سال 1354 که شعر «سفر عاشقانه» چاپ شد از آن موقع جوانهای مستعد و علاقهمند که عِرق دینی داشتند دور و برم جمع شدند و من متوجه شدم که این جوانها با ذوق از تکنیکهای هنری بی بهرهاند، راهاندازی «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» در سالهای بعد نتیجه همین تشخیص و احساس نیاز بود. این بود که سال 1356 کانون فرهنگی نهضت اسلامی را به کمک نویسندگان سرشناس مسلمان راه انداختم تا جوانهای مسلمان بتوانند حرفشان را به صورت هنری بزنند... .
اولین سنگ بنای هنر انقلاب
پیروزی انقلاب، بهترین زمینه را برای فعالیت گستردهتر و در عین حال منسجمتر هنر و ادبیات انقلابی و مذهبی فراهم کرد. با توجه به خلأهای پیشین، مرکزی با نام «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» شکل گرفت؛ نامش را حوزه گذاشتند تا همانطور که حوزه به تدریس علوم نقلی میپردازد، حوزه هنری هم به تدریس هنر انقلاب بپردازد. قرار شد آثارش هم در زیر مجموعهای با عنوان «سوره» منتشر شود تا پیوندی با قرآن داشته باشد.
هسته اولیه حوزه هنری در سال 57 شکل گرفت. با حضور افرادی چون زندهیاد طاهره صفارزاده، مهرداد اوستا، فرجالله سلحشور، مشفق کاشانی، حمید سبزواری، سپیده کاشانی، محمود شاهرخی و دیگران. کمکم جوانان هنرمندی مانند زندهیاد سیدحسن حسینی، مرحوم قیصر امینپور، سلمان هراتی و ... نیز به این حلقه پیوستند؛ شاعرانی که به پویایی و مانایی هنر انقلاب کمک کردند و حضورشان سبب شد تا شعر انقلاب وارد مرحلهای جدید شود. این گروه بعدها از امام(ره) خواستند تا فردی را با آنها همراه کنند تا هنر انقلاب از مسیر خود خارج نشود. این شد که آیتالله امامی کاشانی نیز به این جمع پیوست.
حوزه هنری که مولود انقلاب اسلامی است، در تمام فعالیت قریب به چهار دهه خود تلاش کرد تا در حوزههای مختلف هنری، هنر تراز انقلاب اسلامی را به جامعه معرفی و جای خود را در میان هنر معاصر ایران باز کند. در این میان، سهم قابل توجهی از فعالیتهای حوزه هنری به بخش ادبیات اعم از داستان و شعر اختصاص داشت.
زم؛ از ساختاربخشی به حوزه تا اخراج هنرمندان از آن
حجتالاسلام زم در سال 60 با پیوستن حوزه هنری به سازمان تبلیغات اسلامی، به عنوان اولین مدیر حوزه هنری شروع به فعالیت کرد. او که سابقه کار در سازمان تبلیغات اسلامی را داشت و تا حدودی با فعالان حوزه هنری ارتباط داشت، توانست در دوره مدیریت خود حوزه هنری را سازماندهی و ساختاربخشی کند. با وجود این، مدیریت او در همان زمان هم مورد انتقاد برخی از فعالان شعر و هنر انقلاب بود. به زعم منتقدان؛ عملکرد زم به خصوص به دلیل ورود جریانات اقتصادی با روحیه انقلابی که در دهه 60 در میان اکثر مدیران و جامعه وجود داشت، همخوانی نداشت. با شدت گرفتن انتقادات نسبت به عملکرد زم، عدهای از این هنرمندان از جمله زندهیاد آقاسی از حوزه هنری اخراج شدند. هرچند زم خود از آن با عنوان «خروج» یاد میکند نه «اخراج».
بنیانیان؛ وارث مدیریت 20 ساله
با حضور حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی خاموشی در سازمان تبلیغات اسلامی که همزمان بود با حضور زم در سازمان فرهنگی هنری شهرداری، عمر مدیریت 20 ساله زم در حوزه هنری به پایان رسید و حسن بنیانیان که پیشتر مسئول امور فرهنگی در سازمان برنامه و بودجه و مدیر نوسازی مدارس بود و تئوریهای فرهنگی او در ماهنامه «نیستان» با اقبال دلسوزان عرصه فرهنگ روبرو شده بود، به ریاست حوزه برگزیده شد.
بنیانیان در سال 82 در حالی مدیریت حوزه هنری را برعهده گرفته بود که حوزه به مدیریت زم عادت کرده بود. او آمده بود تا بحرانهای پیش آمده در حوزه هنری را مدیریت و تا حد امکان برطرف کند. به باور برخی از هنرمندان؛ زم طی دو دهه فعالیت خود سعی کرد تا با نگاه و منش مشتریمدار، فعالیت هنری جمعی خاص از هنرمندان را ساماندهی کرده و ارتزاق آنان را فراهم کند.
فرزند حوزه هنری
پس از مدیریت 9 ساله بنیانیان، محسن مؤمنی شریف مدیریت حوزه هنری را برعهده گرفت. او که از جوانی وارد حوزه هنری شده بود، از جمله نویسندگان جوان برآمده از این نهاد انقلابی است. مؤمنی شریف را میتوان فرزند حوزه هنری دانست.
مدیریت مؤمنی از چند حیث قابل تأمل است. حوزه هنری که در سالهای پیش از او دچار رخوت شده بود، در دوره مدیریت او توانست با گشودن دریچههای جدید و توجه به حوزههای نو، حرفی برای گفتن داشته باشد. توجه به نسل جدید و جوان، تعامل با هنرمندان به جای ریاست بر مجموعه متبوعش، ایجاد فضای جدید در حوزه ادبیات دفاع مقدس، ساماندهی و توجه به خاطرات دفاع مقدس، تعامل با تعدادی از هنرمندان عرصه مقاومت در دیگر کشورها، آغاز ترجمه آثار شاخص، ایجاد ارتباط با فارسیزبانان در دیگر کشورها و ... از جمله اقداماتی است که از آنها میتوان با عنوان نکات درخشان در کارنامه مؤمنی شریف یاد کرد.
مدیریت جدید و پرسشهای اساسی: شأن نزول حوزه هنری چه بود؟
اما حوزه هنری از روز گذشته با مدیریت جدید، وارد مرحله تازهای میشود. محمدمهدی دادمان روز گذشته با حکم حجتالاسلام و المسلمین محمد قمی به عنوان ریاست حوزه هنری انتخاب شد. حوزه هنری در حالی مدیریت جدید را تجربه میکند که پرسشی اساسی مقابل خود دارد: شأن نزول حوزه هنری چه بود و امروز، پس از چهار دهه فعالیت، تا چه اندازه به آرمانها و اهداف زمان تأسیس خود دست یافته یا دست کم، نزدیک شده است؟ هنر برآمده از حوزه هنری در شاخههای مختلف تا چه اندازه بر مخاطب امروز خود تأثیرگذار است؟ مخاطب تا چه اندازه پیگیر هنری است که با برند حوزه هنری عرضه میشود؟ آیا حوزه در این سالها توانسته در شاخههای مختلف هنری، هنرمندان شاخص را به جامعه هنری معرفی کند یا همچنان نان سالهای گذشته را میخورد و به هنرمندان حلقه اولیه وابسته است؟ آیا توانسته هنر تراز انقلاب را عرضه کند؟ ...
حوزه هنری در دورههای فعالیت خود طی دهههای گذشته، رویکردهای مدیریتی مختلفی را پشت سر گذاشته است؛ گاه در دهه 60 و 70 سعی در تجاری کردن هنر داشت و بعد از آن، در دهه 80، تلاش داشت تا هرچه بیشتر به وزارت ارشاد نزدیک شود و ساختاری مشابه آن را در پیش گیرد؛ حال آنکه تفاوت حوزه و ارشاد از همان ابتدا مشخص بود. حوزه آمده بود تا همانند یک هیئت، به صورت مردمی اداره شود و هنر انقلاب را تعالی بخشد. حالا پرسش این است که آیا حوزه به هدف خود رسیده است؟ نمیتوان از دستاوردهای حوزه هنری در دهههای مختلف چشم پوشید. حوزه هنری با وجود همه مشکلات، در تمام این سالها توانست آجری بر بنای بلند هنر انقلاب بیفزاید، اما انگار آن رمق اولیه در حوزه هنری امروز دیده نمیشود.
شرط حیات ساختمان سمیه
حوزه که روزی با حضور هنرمندان و به صورت خودجوش به منظور جامه عمل پوشاندن به یک آرزو(گرد هم آمدن هنرمندان و دغدغهمندان انقلاب) شکل گرفته بود، امروز بیش از آنکه با حضور همان هنرمندان و با همان آرمانها و آمال اداره شود، رویکردی اداری دارد. در سالهای گذشته به دلایل مختلف برخی از هنرمندان پای خود را از حوزه هنری بیرون کشیدند، آثار خود را به ناشران دیگر سپردند و فعالیت خود را در نهادها و انجمنهای دیگر ادامه دادند تنها به این دلیل که دیگر حوزه، حوزه نیست.
به نظر میرسد مدیریت جوان و جدید حوزه هنری برای رسیدن به پویایی سالهای اولیه راه درازی در پیش دارد. راهی که میتوان با جلب نظر هنرمندان در طیفهای مختلف و جذب حداکثری بدون در نظر گرفتن مرزهایی که با برچسبهای مختلف در سالهای اخیر به هنرمندان چسبانده شده است، بهتر و کاملتر طی کرد.
شرط حیات و پویایی حوزه هنری، تعامل با هنرمندان از طیفهای مختلف با رویکردهای گوناگون است. حوزه آمده بود تا همانند انقلاب که همه را زیر یک پرچم جمع کرده بود، هنرمندان و دغدغهمندان را در یک گعده و حلقه جمع کند. امروز پس از چهار دهه از فعالیت این مرکز، به نظر میرسد بیش از پیش لازم است تا نگاه دوبارهای انداخته شود به آرمانها و آمال مؤسسان ساختمان سمیه./د101/ف