ماجرای عفونامه نواب به شاه
به گزارش خبرگزاری رسا، شهید سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی، از جمله شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که نقش بیبدیلی در شکلگیری جریان مبارزه و جهاد پیش از شروع نهضت اسلامی داشته است. مشی وی در جذب جوانان مسلمان در آن برهه به سمت امور سیاسی، برجسته بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین رابطه میفرمایند: «آن کسی که در دوره جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اوّل مرحوم نوّاب صفوی بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من بهشدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت به فاصله چند ماه بعد با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد...» [۱]
یکی از فرازهای مبارزات شهید نواب صفوی، نقش وی و جمعیت فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت است. با وجود شواهد انکارناپذیر و اسناد متعدد تاریخی درباره این نقشآفرینی، همچنان برخی برآنند تا با اهدافی خاص، با تحریف و وارونهسازی تاریخ، عملکرد نواب در آن برهه را زیرسوال ببرند.
در همین رابطه ادعایی علیه نواب مطرح شده است، مبنی بر اینکه او یک روز پیش از تیرباران طی نامهای دستنویس خطاب به شاه از او درخواست عفو کرده است. البته ادعای مطرح شده مربوط به سال ۱۳۹۸ است، اما امروز بار دیگر در حال بازنشر در فضای مجازی است.
در خصوص این ادعا نکات زیر قابل توجه است: نخست؛ این ادعا که نامه مذکور در آرشیو مرکز اسناد است، کذب است. پرونده شهید نواب صفوی در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است که شامل گزارشهای منابع امنیتی رژیم، اعلامیهها، جلسات بازجویی و ... میشود اما نامه مورد نظر در این آرشیو موجود نیست.
دوم؛ نامهای که گفته میشود نواب ساعاتی پیش از اعدام آن را با خط خود خطاب به شاه نگاشته هرگز وجود خارجی ندارد. در این رابطه تنها یک نامه «تایپ شده» و «بدون امضاء» موجود است که آن را به شهید نواب صفوی منتسب میکنند که در جای خود صحت و سقم آن مورد مداقه قرار خواهد گرفت.
سوم؛ متن مذکور در زمستان ۱۳۹۴، در جلد سوم از کتاب «جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد» و توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران چاپ شده است. [۲]
چهارم؛ در ۲۶ دیماه ۱۳۳۴ یعنی درست یک روز قبل از تیرباران نواب، سه نامه دستنویس از طرف نواب صفوی، محمد واحدی و خلیل طهماسبی خطاب به دادستان ارتش ارسال میشود. در نامهای که به نام سید مجتبی نواب صفوی نگاشته شده آمده است: «دادستان محترم ارتش، جناب آقای تیمسار سرلشگر آزموده؛ محترما نسبت به رای صادره از دادگاه تجدیدنظر تقاضای رسیدگی فرجام مینمایم.» این متن دستنوشته و غیرتایپی و فاقد امضا است؛ اما باید توجه کرد که متن فرجامخواهی از حکم صادره که خطاب به دادستان نظامی است با درخواست عفو از شاه تفاوت دارد؛ درخواست فرجامخواهی از حقوق متهمین است. به علاوه در این درخواست هیچ نشانی از عجز دیده نمیشود.
در ادامه به تدقیق پیرامون نامه ساختگی علیه شهید نواب صفوی میپردازیم.
ماجرای نامه عفو نواب صفوی خطاب به شاه
چنانکه ذکر شد، در ادعای مطرح شده علیه نواب از نامهای سخن به میان میآید که شهید نواب صفوی شبِ پیش از تیرباران آن را خطاب به شاه نگاشته و طی آن درخواست عفو ملوکانه کرده است. نامه مذکور به صورت تایپشده در سربرگ «اداره دادرسی ارتش» نگاشته شده و متن آن بدین قرار است:
«هوالعزیز
بسماللهالرحمنالرحیم
پس از عرض سلام
این بنده که احوال و روحیاتم شاید بر شخص شخیصتان پوشیده نیست، آنچه کردهام اگرچه افراط و غلط بوده باشد براساس یک تعصب دینی و صداقت بوده و هیچگونه نظر سوئی نسبت به شخص اعلیحضرت همایونی نداشته و ندارم، بجز اجرای (حداقل) سه حکم اسلامی (جلوگیری از بیحجابی، موسیقی، مسکرات)؛ که اینک هم از پیشگاه معظمتان آن را استدعا میکنم که بعد از آن مخلص صادقی باشم و مشمول مرحمت و عفوتان قرار گیرم و نسبت به قتل تیمسار رزمآرا به طوری که در تحقیقات و در محاکمات به عرض رسیده و در مواجهات هم روشن شده، آیتالله کاشانی و آقایان دکتر مصدق و حائریزاده و دکتر شایگان و حسین فاطمی و حسین مکی و آزاد و نریمان و دکتر بقایی عامل موثر بوده و مبلغ و محرک امر بودهاند و تنها ارتباط با این بنده خدا نداشته است. بقا و دوام مقام عالی را به رای اجرای احکام اسلام و سعادت کشور شیعه اسلامی از خدا میخواهم. به یاری خدای توانا؛ سید مجتبی نواب صفوی؛ ۲۶ دیماه ۱۳۳۴»
در انتهای این برگه نیز آمده است: «در حضور اینجانبان، سید مجتبی نواب صفوی پس از فرجامخواهی، شرح بالا را نوشت و تقاضا نمود به شرفعرض اعلیحضرت همایون شاهنشاه برسد. دادستان ارتش سرلشکر آزموده ـ سرلشکر کیهانخدیو ـ ۲۶/۱۰/۱۳۳۴»[۳]
نامه ساختگی به نام شهید نواب صفوی
الف) چند نکته درباره نامه
این نامه در سربرگ «وزارت جنگ ـ اداره دادرسی ارتش» نوشته شده و نامه به صورت تایپشده است؛ از این منظر میتوان حدس زد که این برگه از پیش آماده شده بود و مسئولین زندان ماموریت داشتند آن را به امضای نواب برسانند.
تاریخ نامه ۲۶ دیماه ۱۳۳۴ یعنی درست یک روز قبل از تیرباران شهید نواب صفوی است؛ هیچ امضایی از نواب صفوی که تائیدکننده متن نامه باشد، در آن دیده نمیشود؛ چنان که پیداست این متن قبل از اعدام نواب پیش روی وی قرار میگیرد تا او با امضای آن، درخواست عفو نماید؛ اما نواب از امضای عفونامه مذکور خودداری میکند.
در تائید این گزاره، نویسنده کتاب «جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد» ذیل همین نامه نوشته است: «متن فوق در حضور سرلشکر حسین آزموده و سرتیپ یدالله کیهانخدیو به سیدمجتبی نواب صفوی داده شده که وی از امضای آن خودداری نموده است.» [۴] حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی نیز در این باره میگوید: «نامه مورد اشاره که گویا به تاریخ ۲۶ دی ۱۳۳۴ توسط شهید نواب صفوی نوشته شده، بیتردید از اسناد جعلی است و سرلشکر آزموده با تهیه آن میخواسته آن را به امضای شهید نواب صفوی برساند. این سند جعلی، جزو اسناد محرمانه نیست و انتشار آن هم ممنوع نشده است...»[۵]
نامه تقریبا مشابهی در همان تاریخ به نام خلیل طهماسبی خطاب به شاه نوشته شده که البته وی نیز همانند نواب حاضر به امضای آن نامه نشد. [۶]
هیچ قرینهای دال بر وجود نامه مشابهی با دستخط نواب صفوی با این مضمون وجود ندارد.
ب) نگاهی به محتوای نامه
سندپژوهان و سندشناسان برآنند که هر سندی به خودی خود اعتبار ندارد و برای راستیآزمایی میبایست آن را با قرینههای موجود تطبیق داد. درباره این نامه نیز میتوان چنین کرد.
آنچه روشن است، محتوای نامه با دفاعیات نواب صفوی مغایرت دارد. او در دادگاه هرگز صحبتی از «افراط و غلط» بودن هیچیک از کارهایش نمیکند، اما میگوید که هدف وی از افعالی که مرتکب شده، «به هم زدن اساس حکومت یا ترتیب وراثت تخت و تاج و یا تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت» نبوده است. [۷]
قاسم تبریزی، مورخ و سندپژوه در این باره میگوید: «با مقایسه نامه مزبور و متن دفاعیات شهید نواب صفوی در دادگاه میتوان به متن نامه ادعایی شک کرد.» محمدامین گلسرخی کاشانی نیز که اسناد مربوط به پرونده نواب را بررسی کرده و چهار جلد کتاب درباره فدائیان اسلام تدوین کرده است در این رابطه میگوید: «چنانکه از اسناد برمیآید، در طول بازجویی و جریان دادگاه، کوشش میشد تا نواب را نسبت به اقدامات خویش نادم و پشیمان کنند اما هرگز موفق نشدند.» به تعبیر مرحوم حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی: «آخرین دفاعیه شهید نواب که در دادگاه ارائه کرده موضع ضددرباری وی و هجمه صریح به شخص شاه را نشان میدهد و ارائهکننده این دفاعیه هرگز به خود اجازه نمیدهد چند روز بعد در نامهای تقاضای عفو کند و خدمات خود را مطرح سازد.»[۸]
براساس آنچه از شواهد پیداست، رژیم بر آن بود تا با تهیه متنی سرشار از عجز و امضای آن توسط نواب، یک سناریوی ساختگی علیه نهضت راه بیندازد تا ضمن افترا بستن به نواب و یارانش، برخی شخصیتها از جمله آیتالله کاشانی را نیز در افکار عمومی تقصیرکار جلوه دهد.
از این رو در متن، اسامی افرادی چون کاشانی، مصدق، حائریزاده، شایگان، فاطمی و ... درج میشود تا بلکه با امضای نواب در پای آن نامه، برای دیگر رهبران نهضت پروندهسازی کنند. اما نواب از امضای آن خودداری میکند. این در حالی بود که نواب و یارانش به شدت در زندان شکنجه شده بودند و آثار شکنجه در آخرین ملاقات نواب با خانوادهاش هنوز بر بدن او بود. اما این شکنجهها نیز باعث نشد تا وی امضای خود را پای نامه جعلی ثبت کند.
در راستای همین سناریوی رژیم، روزنامه اطلاعات صبح روز ۲۷ دیماه و پس از تیرباران نواب و یارانش، ضمن درج خبری درباره اعدام آنها مینویسد: «نواب دیروز عریضهای به پیشگاه شاهنشاه نوشت و آن را به وسیله دادستان ارتش به حضور ملوکانه تقدیم داشت.» این گزارش افزوده بود: «به طوری که کسب اطلاع شده، این دو نفر [نواب و واحدی] ضمن عریضهای که به پیشگاه اعلیحضرت همایونی نگاشتهاند در تائید مطالبی که ضمن تحقیقات در محضر بازپرس دادستانی ارتش اعتراف کرده و همچنین مطالبی که در دادگاه اقرار کردهاند، مطالب دیگری نوشتند و حقایقی را مجددا افشا کردند و تصریح نمودند که چه کسانی به آنها در قتل رزمآرا دستور داده بودند و محرک آنها در قتل رزمآرا چه کسانی بودهاند...»[۹] با وجود این پروندهسازیها نه آن روز دستخطی از نواب صفوی در روزنامهها و مطبوعات منتشر شد و نه در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی چنین مدرکی وجود دارد. و چنانکه گفته شد تنها متنی تایپشده که آن نیز فاقد امضای شهید نواب صفوی است موجود است.
اتفاقا این نامه بدون امضاء که نشان از مخالفت نواب صفوی با مندرجات آن است، سند افتخار دیگری بر کارنامه مبارزاتی شهید نواب صفوی اضافه میکند.
نکته مهم اینکه منابع امنیتی رژیم برای تکمیل سناریوی خود، این نامه تایپشده، ساختگی و بدون امضاء را در پرونده نواب و طهماسبی قرار میدهند. در ۲۷ فروردین ۱۳۳۵ یعنی درست سه ماه بعد از تیرباران نواب و یارانش، دادستانی ارتش، پرونده ترور رزمآرا را که مشتمل بر ۲۱ پوشه و ۲۷۱ برگ بوده به دادسرای تهران ارائه میدهد که دو برگ «رونوشت عریضه سید مجتبی نواب صفوی و خلیل طهماسبی به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی» نیز در آن وجود دارد. (یک برگ نامهی تایپ شده و بدون امضای نواب و یک برگ نامهی بدون امضای خلیل طهماسبی). و اینگونه این نامههای ساختگی به عنوان «نامه عفو نواب صفوی و خلیل طهماسبی از شاه» در تاریخ ثبت میشود.
ج) بررسی مشی سازشناپذیر نواب در مواجهه با رژیم پهلوی
واکاوی مشی شهید نواب صفوی نشان از روحیه سازشناپذیر وی در مواجهه با رژیم پهلوی دارد. او از رضاخان به عنوان بنیانگذار سلطنت پهلوی نفرت داشت. به هنگام انتقال جسد رضاخان به ایران در سال ۱۳۲۹، نواب یکی از معترضان و مخالفان اصلی بود.
او با انتشار مقالهای با عنوان «صیحه آسمان» به این موضوع اعتراض کرد. در بخشی از این نوشته آمده بود: «... اگر رشید بودیم سنگر دین و میهن را اینطور خالی نمیگذاردیم تا هوس آوردن جنازه سختترین معاند اسلام و پلیدترین ننگ ایران در مغز خشک و آشوبطلب افرادی جنایتشعار و خیرهسر تولید گردد.»
نواب در این مکتوب جنایتهای رضاخان در ایران را یادآوری کرد و صاحب این «نعش میکروبی» را دشمن اسلام خواند. [۱۰] نواب همچنین طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه از مظالم رضاخان برای طلبهها گفت. او گفت: «ارواح شهدای ما منتظر آن روزی هستند که بتوانیم انتقام خون آنها را حداقل از بازمانده او بگیریم؛ این کار را نکردیم هیچ، ناظر آوردن جنازه او هم باشیم!» [۱۱]
نواب اساسا حکومت پهلوی را مشروع نمیدانست و ایستادگی در برابر آن را وظیفه خود تلقی میکرد. وی در جریان یکی از بازجوییهای خود به تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۳۰ در پاسخ به سوالهای بازجو گفت: «... حکومت فعلی که شما در زمره آنها معالاسف قرار گرفتهاید چون احکام اسلام را به هیچ وجه اجرا ننموده، قانونی نیست و تا روزی هم که سراسر احکام اسلام را مو به مو طبق مذهب مقدس جعفری اجرا ننماید قانونی و رسمی نخواهد بود.»[۱۲] او در دومین جلسه بازجویی به تاریخ ۳۱ خردادماه همان سال نیز بار دیگر به بازجو متذکر میشود: «طبق قانون اساسی حکومت کنونی ایران از اصول قانون منحرف و گمراه بوده [و] قانونی نمیباشد. و تا روزی که سراسر احکام مقدس اسلام را طبق مذهب مقدس جعفری در مملکت اسلامی ایران اجرا نکند قانونی و رسمی نبوده و حق هیچگونه مداخله در امور ملت مسلمان ایران [را] نداشته و نخواهد داشت.»[۱۳]
تاریخ گواهی میدهد که پیشنهاد شاه برای سازش، بارها به دست نواب رسید؛ اما پاسخ او روشن بود. همسر نواب به یاد میآورد که بعد از مرداد ۳۲ و درست در برههای که آنها اوضاع مالی مناسبی نداشتند، سید حسن امامی ـ امام جمعه تهران ـ به نمایندگی از شاه نزد نواب آمد: «امام جمعه مبلغ صد هزار تومان پول و چند پیشنهاد، از طرف شاه آورده بود. امام جمعه در ملاقات با آقاى نواب گفته بود: «اعلىحضرت دستور دادند که شما این پولها را خرج فداییان اسلام و زندگى شخصى خودتان بکنید.» آقاى نواب هم پول را با خشم و عصبانیت پرت کرده، گفته بودند: «آقاى امام جمعه! برو و به پسر پهلوى بگو زرق و برق دنیا ما را فریب نمىدهد. ما تا آخرین قطره خونى که در رگ هایمان جریان دارد با تو دشمن اسلام مىجنگیم، یا ما به دست تو کشته مىشویم که در این صورت به شهادت که آرزوى دیرین ماست مىرسیم یا قدرت پیدا مىکنیم و مغز تو دشمن اسلام را متلاشى مىکنیم.»[۱۴]
البته امام جمعه تهران با یک پیشنهاد ویژه به دیدار نواب رفته بود: «اعلیحضرت برای تجلیل از مقام فضل و کمال آقای نوابصفوی نیابت تولیت آستان قدس رضوی را به ایشان تفویض میکنند و اختیار میدهند که آقای نوابصفوی درآمد آنجا را با نظر خود به مصارف شرعیه برسانند و از حمایت کامل اعلیحضرت برخوردار باشند. مشروط بر اینکه در کار سیاست مملکت هیچ مداخلهای نداشته باشند.» نواب در پاسخ به این پیشنهاد گفته بود: «پسرعمو! اینکه به شما میگویم مکلف هستید که عیناً به این سگ پهلوی برسانید. به او بگویید که تو میخواهی مرا با دادن پست و مقام و پول، فریب بدهی و خودت آزادانه هر کار که میخواهی با دین خدا و مملکت اسلام انجام دهی. این محال است و من یا تو را میکشم و به جهنم میفرستم و خود به بهشت میروم، یا تو مرا میکشی و با این جنایتت باز هم به جهنم رفته و من به بهشت و در آغوش اجدادم میروم. در هر حال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم تو هر کاری که میخواهی انجام دهی.»[۱۵]
نواب در آخرین ملاقات در مقابل خواهش مادر و همسرش مبنی بر درخواست عفو از شاه گفته بود: «من اگر مىخواستم با محمدرضا سازش کنم، جاى من این جا نبود؛ ولى مرگ با عزت را به زندگى با ذلت ترجیح مىدهم.» نواب در حالی این سخنان را به زبان میراند که آثار شکنجه در بدن او قابل مشاهده بود. [۱۶]
شهید نواب صفوی در واپسین روزهای حیات چنان مستحکم بر موضع خویش ایستاده بود که حتی اشکهای مادر و تمنای همسر که چشمانتظاری فرزندان را به نواب یادآوری میکردند، نتوانست در آن عزم راسخ خللی ایجاد کند. چطور از چنین شخصیتی برمیآید که در آخرین ساعات حیات به نوشتن چنان نامهای مبادرت ورزد؟
نواب صفوی در آخرین ساعات عمر باصلابت و باشجاعت، خود را برای شهادت آماده کرده بود؛ به طوری که این شجاعت، تحسین دیگر زندانیان را به دنبال داشت. سروانی به نام شلتوکی که در سال ۱۳۳۴ به جرم عضویت در حزب توده زندانی بود، در زندان آخرین روزهای عمر نواب را درک کرد. این زندانی کمونیست در گفتوگو با محمدمهدی عبدخدایی، آخرین ساعات حیات نواب را اینطور ترسیم میکند: «آن شب سرد زمستانی که نواب را میخواستند اعدام کنند، من هم زندانی بودم. من هنوز هم وقتی صدای آژیر آمبولانس را میشنوم یاد آن شب میافتم.... روز ۲۶ دیماه سال ۱۳۳۴ من تلاش کردم نواب صفوی را ببینم. وقتی به دستشویی میرفت و استغفرالله میگفت من هم به سرباز اتاقم گفتم میخواهم بروم دستشویی. من آنجا نواب صفوی را دیدم که با نشاط خاصی گفت: امشب آخرین شب ماست. از ما فرجام گرفتهاند. من فهمیدم میداند چه خواهد شد.»
او خاطره خود از لحظه تیرباران نواب را اینطور تعریف میکند: «شنیدم که نواب صفوی گفت، خلیلم، محمدم، مظفرم زودتر آماده شوید زودتر غسل شهادت کنید، امشب جدهام فاطمه زهرا(س) منتظر ماست... وقتی قاضی عسگر از ایشان میخواست آخرین وصیت خودشان را بگویند در جواب گفت: ما شهید میشویم، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد. در آن لحظه من به افکار این مرد خندیدم. بعد به دوستانش گفت: بچهها من جلو میروم اللهاکبر میگویم شما هم پاسخ تکبیر مرا بدهید. من شنیدم نواب صفوی گفت چشمان ما را نبندید، زیرا ما میخواهیم با چشمان باز به استقبال شهادت برویم. .»[۱۷]
واقعا سوال اینجاست: شهید نواب صفوی که در آخرین لحظات زندگی چنان استوار و باصلابت بود چطور میتواند با تحریر نامهای خطاب به شاه از او درخواست عفو کند؟ کسی که مشروعیتی برای رژیم پهلوی قائل نبود و اساسا شاه را قبول نداشت، چطور میتواند خود را برای امضای نامهای از پیش آماده شده خطاب به شاه راضی کند؟ اینها سوالاتی است که با بررسی مشی شهید نواب صفوی میتوان به خوبی به آنها پاسخ داد تا جلوی تحریف تاریخ گرفته شود.
انتهای پیام/
منابع:
[۱] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از جوانان؛ ۱۳۷۷/۲/۷
[۲] جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد، جلد سوم، گردآوری و تنظیم: محمدامین گلسرخی کاشانی، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۴، ص ۲۴۲۰
[۳] جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد، همان، ص ۲۴۲۰
[۴] همانجا
[۵] «افسانهسازی علیه فدائیان و شهید نواب صفوی»، همانجا
[۶] جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد، جلد چهارم، گردآوری و تنظیم: محمدامین گلسرخی کاشانی، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۴، ص ۲۷۱۲
[۷] جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد،همان، ص ۲۴۱۳
[۸] «افسانهسازی علیه فدائیان و شهید نواب صفوی»، همانجا
[۹] روزنامه اطلاعات، چهارشنبه ۲۷ دیماه ۱۳۴۳، ص ۱ و ۴
[۱۰] جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، صص ۳۶۸ـ۳۷۲
[۱۱] رهبری به نام نواب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص ۱۰۲
[۱۲] محمد ترکمان، اسرار قتل رزم آرا، تهران: رسا، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص ۱۹۰
[۱۳] همان، ص ۲۰۲
[۱۴] خاطرات نیره سادات احتشام رضوی (همسر شهید نواب صفوی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، پائیز ۱۳۸۳ ص ۱۰۶
[۱۵] سیدحسین خوشنیت، سیدمجتبى نوابصفوى (اندیشهها، مبارزات و شهادت او)، همان، ص ۱۷۴
[۱۶] خاطرات نیره سادات احتشام رضوی (همسر شهید نواب صفوی)، همان، ص ۱۳۵
[۱۷] خاطرات محمدمهدی عبدخدایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۷، ص ۲۳۶