بالفور؛ بخشندگی به سبک انگلیسی ها!
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، اعلامیه بالفور سنگ بنای ظلم بر ملت فلسطین و جامعه اسلامی بود که توسط انگلستان صورت گرفت.
اگر نبود چراغ سبز انگلستان به صیونیست ها برای غارت خاک مسلمانان، یهودیان نمی توانستند فلسطین را اشغال کنند؛ بنابراین نباید بیانیه بالفور را دست کم گرفت چرا که در حقیقت تاریخ آغاز اشغال فلسطین از آن زمان است؛ همچنین این جنایت تنها به ملت فلسطین نبود بلکه ستم بر پیکر اسلام و جامعه اسلامی بود.
پیشینه تاریخی بیانیه بالفور
در دوره پیش از جنگ جهانی اول، یهودیان به دلیل تهاجم اقتصادی و دلالی در سطح جهان به ثروتهای هنگفتی دست پیدا کرده بودند. به دلیل سوءاستفادههای مالی از روسیه، فرانسه و اسپانیا اخراج شده و به ناچار به آلمان و لهستان مهاجرت کردند. آلمان از یهودیان استقبال کرد و به آنان پناه داد. تا اینکه در خلال جنگ جهانی اول به دلیل این که تعداد زیادی از یهودیان در آلمان زندگی میکردند، این قوم به شدت طرفدار آلمان شده و در رسانههای کشورها از جمله آمریکا به سود آلمان تبلیغ میکردند. ارتش آلمان با شروع جنگ، با تکیه بر قوای نظامی پیشرفته خود از جمله زیردریاییها که در آن زمان برگ برنده محسوب میشد و همچنین توپها و اژدرهای قوی، نیروی دریایی بریتانیا و کشتیهای تجاری را به گونهای فلج کرد که در انگلستان یک قحطی رخ داد و مسئولین این کشور تصمیم گرفتند تا پیشنهاد آتشبس از جانب آلمان را پذیرفته و برای دادن امتیاز به آلمان، پای میز مذاکره بنشینند. در این میان یهودیان که شرایط بد بریتانیا را به خوبی درک کرده بودند، با تأثیرپذیری و تبعیت از جنبش صهیونیسم که تنها ۲۰ سال از تشکیل شورای آن در بازل سوئیس گذشته بود، افرادی را به اتاق جنگ بریتانیا فرستادند تا پیشنهاد یک معامله را مطرح کنند. یهودیان با تطمیع بریتانیا به پیروزی در جنگ، وعده دادند که بریتانیا میتواند در این جنگ پیروز شود و هنوز یک راه حل برای این بحران وجود دارد. یهودیان پیشنهاد دادند درصورتی که بریتانیا، قیمومیت فلسطین را به سازمان جهانی صهیونیسم واگذار کند، آنها هم پای آمریکا را به جنگ باز خواهند کرد. بدین گونه بود که جرج پنجم با این پیشنهاد موافقت کرد. با بازشدن پای آمریکا به جنگ، ارتش آلمان شکست خورد و بریتانیا که در حال شکست بود، با پیروزی در جنگ، از امپراتوری عثمانی و آلمان امتیاز گرفت. با فروپاشی امپراتوری عثمانی، فلسطین که مستعمرهی آن امپراتوری بود، به دست بریتانیا افتاد و بریتانیا، سرپرستی خود را اعلام کرد و در سال ۱۹۱۷ میلادی، بریتانیا طی بیانیه بالفور، به سرمایهدار بزرگ والتر روتشیلد، اعلام کرد که فلسطین را به عنوان خانهٔ ملی یهودیان شناخته و آن را به جنبش صهیونیسم واگذار میکند.
نقد حقوقی اعلامیه بالفور
اعلامیه بالفور در زمانی صادر شد که جمعیت یهودیان در فلسطین با بالاترین برآورد و پس از نزدیک به 30 سال مهاجرت غیر قانونی در دوره امپراتوری عثمانی به کمتر از 8% از کل جمعیت فلسطین میرسید و این اولین و کافیترین دلیل بر بطلان حقوقی این اعلامیه است.
این اعلامیه به لحاظ مختلف از نظر اصول و قواعد بینالمللی بیاعتبار است. اولاً در مورد سرزمینی صادر شده است که انگلستان نه تنها هیچ گونه حاکمیتی بر آن نداشت، بلکه در تاریخ صدور آن حتی از نظر نظامی نیز تحت کنترل این کشور نبود. فلسطین در آن زمان هنوز رسماً بخشی از امپراتوری عثمانی بود.
ژول بدوان رئیس سابق دیوان بینالمللی دادگستری در این باره مینویسد:
هیچ حکومتی حق ندارد به طور دلخواه صلاحیت و شایستگی خود را به قیمت موجودیت سایر ملتها و کشورها توسعه دهد. حقوق بینالملل صلاحیت دولت بریتانیا را به جز برای قلمرو حکومتی خود انگلستان و نسبت به تبعه و ملتش به رسمیت نمیشناسد.
نویسنده دیگری به خوبی وضعیت ناشی از اعلامیه بالفور را به تصویر کشیده است. یک ملت به طور رسمی قلمرو یک ملت دوم را به یک ملت سوم وعده داده است.
ثانیاً اعلامیه بالفور مسلماً با وعدهای که انگلستان در مورد استقلال سرزمینهای عربی قبل و بعد از صدور آن داده بود، تعارض داشت.
ثالثاً سرنوشت فلسطین در تعامل با یک سازمان سیاسی (سازمان جهانی صهیونیسم) تعیین میشد که هدف اعلامشده آن استقرار بیگانگان در فلسطین بود. این امر چیزی جز نقض آشکار حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین نیست. چه هدف اصلی ایجاد یک وطن ملی یهود باشد و چه ایجاد یک کشور یهودی، دلیل و منطق بالفور در نقض حقوق فلسطینیان جالب توجه است وی اظهار میدارد:
«ما در نظر نداریم در فلسطین حتی جویای نظر ساکنان فعلی آن کشور بشویم.
وقاحتی که در خصوص تحت قیمومت قرار دادن فلسطین با آن سابقه تمدنی، فرهنگی و مذهبی مرتکب شد و با زور و اسلحه و کشتار و اخراج، با همدستی میلیشیای یهودی در سراسر دوره قیمومت، سرزمین فلسطین را پاکسازی قومی کردند.
سیاست انگلستان در اشغال فلسطین
ماجرای بیانیه بالفور نشان داد که انگلستان از نهاد های بین المللی برای ابزار سیاسی و پیش برد اهداف خود استفاده می کند؛ انگلستان پس از جنگ جهانی اول مدعی است که قیومیت یک ملت و یک کشور به نام فلسطین توسط جامعه جهانی برای رشد فلسطین به آنان داده شده است؛ در این جا باید پرسید اساسا سازمان ملل و دیگر کشور ها چه جایگاهی دارند که بخواهند برای یک ملت تصمیم بگیرند؟!
از این رو انگلستان به بدین بهانه قیومیت فلسطین را از آن خود کرد و دیگر کشور ها را میان فاتحان جنگ تقسیم کردند؛ این خوی استکباری انگلستان است که در طول تاریخ کشور های متعدد را به بهانه های مختلف غارت و چپاول کرده اند؛ حال که انگلستان به اشغال فلسطین برای خود مشروعیت داده بود در این زمان آن را بذل و بخشش می کند.
تجربه بالفور نشان داد که چگونه کشورهای مدعی دموکراسی برای دیگر کشورها تصمیم می گیرند؛ نکته جالب دیگر که در متن بیانیه آمده است، سیاست انگلستان در ظاهر است؛ انگلستان در ظاهر برای آبرو داری سیاست یک بام و دو هوا در پیش می گیرد تا مثلا خود را از حواشی و مخالفت ها کنار بکشد.
بخشی از متن بیانیه:
بسیار روشن است که نباید حقوق شهروندی و دینی ساکنین غیریهودی و بومی فلسطین پایمال شود و همچنین نباید نیازهای حقوقی و سیاسی کشورهای آن ناحیه دستخوش تغییر قرار گیرد.
حال باید پرسید مگر می شود کشوری به اشغال در آید ولی حقوق صاحبان آن پایمال نشود؟ اساسا حتی اشغال یک وجب از خاک کشور پایمال کردن حقوق صاحبان آن کشور است؛ این رفتار انگلستان همیشه بوده است و باید درسی برای دیگر ملت ها باشد.
شکست کشورهای عربی در ماجرای بیانیه بالفور
با این که صهیونیست ها در قلب پیکر اسلام تصمیم به ایجاد کشور جعلی برای خود داشتند و تصور می شد که موفق نشوند اما به راحتی به خواسته خود رسیدند و توانستند قبله اول مسلمانان را اشغال کنند.
در این جا باید گفت صهیونیست ها ابتدا با کشور های استعمارگر توافق کردند و رضایت آنان را جلب کردند و بعد از آن با همکاری انگلستان و سیاست اختلاف بیانداز و حکومت کن توانستند در میان مسلمانان برای خود جا پا باز کنند.
بعد ازفروپاشی امپراتوری عثمانی، برخی خاندان های عربی که هوای سلطنت داشتند برای رسیدن به آرزوی خود دست به دامن انگلستان شدند، در این جا بود که انگلستان با پاره پاره کردن امپراتوری عثمانی و بخشیدن هر تکه از آن به یک خاندان عملا قدرت واحده مسلمانان را از بین برد.
در قدم بعدی بخشی از این امپراتوری که بلاتکلیف بود را به صهیونیست ها بخشید؛ در پایان مرور ماجرای بالفور برای ملت های آزاده درس بزرگ تاریخی است که ببیند چطور انگلستان توانست این چنین زخم کاری به پیکر جامعه اسلامی وارد سازد.