۰۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۸
کد خبر: ۷۰۱۲۴۳

بی‌ارادگی شاه در عزل و نصب درباریان

بی‌ارادگی شاه در عزل و نصب درباریان
بی‌ارادگی شاه در عزل و نصب افراد در پست‌های مهم و حقارت و سرسپردگی او به سفارت انگلیس و هم‌چنین حرف‌شنوی از آمریکا در انتصابات همواره مشهود بوده است.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بی‌ارادگی محمدرضا پهلوی در عزل و نصب افراد در پست‌های مهم همواره مشهود بوده است. حقارت و سرسپردگی او به سفارت انگلیس و همچنین حرف‌شنوی از آمریکایی در انتصابات از جمله خاطراتی است که حسین فردوست به آن اشاره کرده و در کتاب خاطراتش می‌نویسد:

نخست وزیران دوره اول محمدرضا وابسته به انگلیس بودند

دوران سلطنت محمدرضا را به دو دوره می‌توانیم تقسیم کنیم. دوره اول از روی کار آمدن محمدرضا تا سقوط مصدق و دوره دوم از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا انقلاب و سقوط محمدرضا است. در مورد نخست وزیران دوره اول سلطنت محمدرضا به‌طور اجمال باید بگویم که در این دوره افرادی که به صدارت می‌رسیدند وابستگان انگلیس بودند که در میان آن‌ها البته تفاوت‌ها و درجات مختلف وجود داشت.


محمدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک فروغی

ذکاءالملک فروغی هرچند فراماسون و مغز متفکر فراماسونی بود؛ ولی فرد بی‌شخصیتی نبود. او کسی بود که محمدرضا را به سلطنت رساند. پس از فروغی که به مقام علاقه نداشت و بیشتر دوست داشت به کارهای در پس پرده بپردازد و در کتابخانه تحقیق کند، علی سهیلی نخست وزیر شد که دست‌پرورده انگلیسی‌ها بود و دسته و باند خود را داشت و هرگاه به صدارت می‌رسید، دسته خود را نیز روی کار می‌آورد. او بعداً سفیر ایران در انگلیس شد. وی متاهل بود، ولی تصور می‌کنم فرزند نداشت.


محمد قوام (قوام السلطنه)

نخست وزیری که شاه را قبول نداشت

محمد قوام (قوام السلطنه) هم به سیاست انگلیس و هم به سیاست آمریکا وابسته بود، ولی با روس‌ها قمار می‌کرد. قوام‌السلطنه در مقابل محمدرضا فرد مستقلی بود و به وی اهمیت نمی‌داد؛ هر چند در ظاهر کاملاً مراعات شئون او را می‌کرد و مرتب به دیدارش می‌آمد. قوام‌السلطنه دولتمرد عهد قاجار بود و از همان سیستم حکومتی استفاده می‌کرد و دسته و باند وسیع و خاصی نداشت.

محمد ساعد مراغه‌ای وابسته به انگلیسی‌ها بود ولی به علت این که سال‌ها در قفقاز زندگی کرده بود، مورد اعتماد روس‌ها هم بود و با آنها مغازله (عشق بازی) می‌کرد لذا روس‌ها در شهریور ٢٠ به او نظر مساعد داشتند؛ ولی بعدها پس از ماجرای نفت شمال، نظر آنها تغییر کرد. ساعد دار و دسته خاصی نداشت.

مرتضی قلی بیات و ابراهیم حکیمی و محسن صدر نیز از مهره‌های مهم و پرورش یافته انگلیسی‌ها بودند. حکیمی در دستگاه فراماسونری مقام مهمی داشت. عبدالحسین هژیر دست پرورده و مورد اعتماد انگلیسی‌ها بود که از جوانی مشاغل مهم داشت. او دار و دسته خاصی داشت و هر گاه به مقام می‌رسید، باند خود را روی کار می‌‌آورد. هژیر متاهل نبود و فرزند از خود به جای نگذاشت.

علی منصور (منصور الملک) از ماموران انگلیس بود. پسرش (حسنعلی منصور) مانند پدر پرورش یافته انگلیسی‌ها بود؛ ولی از آن گروه بود که به آمریکایی‌ها وصل شدند. او چه در «اصل چهار» و چه بعدها که نخست وزیر شد، از طرف آمریکا به شدت تقویت می‌شد. حاجیعلی رزم‌آرا و حسین اعلاء نخست وزیران بعدی بودند.


محمد مصدق، نخست وزیر ایران در زمان حکومت پهلوی

مصدق بنا به مصالحی نخست وزیر شد

پس از این‌ها به دکتر محمد مصدق می‌رسیم. در این که مصدق از جوانی فراماسون بود و با انگلیسی‌ها ارتباط داشت، تردید ندارم. به نظر من مصدق بنا به مصالح خاصی از طرف آمریکایی‌ها کاندیدا شد که نفت را ملی کند. او قاجار بود و نسبت به محمدرضا و خانواده پهلوی کینه خاصی داشت و همین امر سبب شد که با محمدرضا درگیر شود؛ ولی زمانی که نقشش به پایان رسید و وجودش بی‌ثمر و حتی مضر تشخیص داده شد و این امکان مطرح کردید که توده‌ای‌ها قدرت را به دست بگیرند، مصدق برکنار شد و خانه‌نشین شد. مصدق دسته خاص و از پیش ساخته نداشت؛ عده‌ای پیرامون او جمع شدند و او را بلند کردند و سپس به زمین زدند.


ارشید زاهدی در کنار محمدرضا شاه

نقشی که آمریکایی‌ها برای زاهدی قائل بودند

پس از مصدق نوبت به زاهدی می‌رسد. زاهدی انگلیسی بود و در کودتای ۲۸ مرداد کاندید [نامزد] مشترک انگلیس و آمریکا شد؛ با این تفاوت که انگلیسی‌ها برای او نقش محدود قائل بودند و حفظ سلطنت و محمدرضا را صلاح می‌دانستند؛ ولی آمریکایی‌ها به این مسأله توجه نداشتند و مدتی به ایجاد یک دیکتاتوری نظامی (از آن نوع که در سراسر جهان مرتباً راه می‌انداختند به خصوص در جنوب شرقی آسیا و در آمریکای لاتین) در ایران تمایل داشتند. زاهدی با اتکا به آمریکایی‌ها مدت کوتاهی سعی کرد در مقابل محمدرضا مستقل باشد؛ ولی با وساطت علم و نقش فعال او و پدرزنش (ابراهیم قوام) در دستگاه انگلیس و قانع‌کردن آمریکایی‌ها، زاهدی برکنار شد و بقیه عمر با پول بادآورده در سوئیس به عیاشی پرداخت.

اردشیر پسر فضل‌الله که مانند پدر، بسیار عیاش و خانم‌باز بود، مدتی وزیر خارجه و سپس سفیر ایران در انگلیس و بعداً سفیر در آمریکا شد. او تا انقلاب در آمریکا سفیر بود و برای خود بساطی راه انداخته بود. اردشیر در میان مقامات انگلیسی و آمریکایی دوستان زیادی پیدا کرد و با بالاترین مقامات رفت‌ و‌ آمد داشت؛ ولی در سیاست موفقیتی کسب نکرد. او تلاش فراوان کرد و پول‌های کلانی خرج کرد تا شاید بتواند جای اسدالله عَلَم را بگیرد، ولی نتوانست.

در دوره دوم، نقش فائقه پررنگ شد و تعیین مقامات با آمریکایی‌ها بود

پس از ۲۸ مرداد ۳۲ نقش فائقه در سیاست ایران و تعیین مقامات با آمریکایی‌ها بود؛ هرچند به تجربه غنی و وسیع انگلیسی‌ها اهمیت زیاد می‌دادند. منوچهر اقبال بسیار جاه‌طلب بود. او کارش را از شرکت نفت شروع کرد و به وزارت رسید و سپس با حمایت اشرف نخست وزیر شد. او نیز از انگلیسی‌ها بود که به آمریکا وصل شد؛ ولی بیش از هر چیز رضایت محمدرضا را می‌خواست و دسته خاصی به جز چند نفر نداشت. اقبال از جوانی وارد گود سیاست شد و شاید از همان سال ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲ که محمدرضا مرا برای ملاقات با او می‌فرستاد و وزیر بهداری شد. اقبال در زمان نخست وزیری دچار خبطی شد که از موضوعش بی‌اطلاع ماندم. در نتیجه برکنار شد و به فرانسه رفت و در آنجا با وضعیت مالی زندگی می‌کرد. بالاخره با وساطت رفقایش در همان فرانسه شغلی به او داده شد تا هم سرگرم باشد و هم پول کافی به او برسد.


جعفر شریف‌امامی

فردی که محمدرضا امید داشت مانع انقلاب شود

جعفر شریف‌امامی که همیشه مشاغل مهمی چون نخست وزیری (٢ بار) و ریاست مجلس سنا، مدیرعامل بنیاد پهلوی و رئیس سازمان مهندسین ایران و ده‌ها و ده‌ها مشاغل جنبی دیگر داشت، رئیس فراماسونری ایران بود، اعتبار و اقتدار خود را در دستگاه انگلیسی‌ها تا انقلاب حفظ کردند و فردی باهوش و پرحافظه و مسلط بر اعصاب و کارهای مملکتی بود. شریف‌امامی در دوره‌ای به صدارت رسید که نقش او هم مورد تمایل انگلیس و هم آمریکا بود و با هر دو روابط حسنه داشت.

محمدرضا بعداً در زمان انقلاب شریف‌امامی را به نخست وزیری رساند با این امید که شاید بتواند کاری از پیش برد. او هرچه در چنته داشت برای جلوگیری از سقوط محمدرضا به کار گرفت ولی نتیجه صفر بود. احمد علی شیبانی به من گفت که شریف امامی موقع خروج از ایران ۱۷ میلیون دلار به حساب خود در خارج ریخته بود.

پس از شریف امامی، علی امینی نخست وزیر شد. خانواده امینی معروف و گسترده هستند که در زمان قاجار با انگلیسی‌ها زد و بند داشتند؛ ولی بعدها برخی از اعضای این خانواده از گود سیاست برکنار شدند و علی امینی باقی ماند که پیشرفت کرد. در اینکه علی امینی توسط انگلیسی‌ها به آمریکایی‌ها وصل شد، تردیدی نیست.

علی امینی در کابینه فضل الله زاهدی وزیر دارایی شد. قرارداد معروف «امینی- پیج» را با کنسرسیوم چند ملیتی بست و به شرکت نفت انگلیس هم غرامت کامل پرداخت. بدین ترتیب طرحی که آمریکایی‌ها برای حل معضل نفت ایران و سهیم شدن در آن داشتند، به نتیجه مطلوب رسید و انگلیسی‌ها نیز از تحولات ۱۲ ساله ایران (١٣٣٢ـ١٣٢٠) راضی و قانع شدند؛ هم جلوی نفوذ کمونیسم در ایران گرفته شد و هم با رضایت طرفین، نفت ایران بین آنها تقسیم شد.

امینی مهره مجری توافق این دو سیاست بود. او بعداً سفیر ایران در آمریکا شد و پس از نخست وزیری کناره گرفت و فقط جلساتی که مخالف محمدرضا هم نبود در منزلش تشکیل می‌داد. امینی در زمان انقلاب همیشه نزد محمدرضا بود و تقریباً مشاور او شده بود اما شغلی را نپذیرفت.

ارسال نظرات